گزارش تاریخی از چرایی و چگونگی وقوع قیام ۱۹ دی مردم قم
نگاه شاه به جامعه و خواستههای مردم، نگاهی غیرواقعبینانه بود. او طی ۳۷ سال سلطنت، هیچگاه نتوانست به درک درستی از مطالبات مردم دست پیدا کند. علت این رویکرد را باید در شخصیت خودمحور شاه و نیز، اطرافیان متملقی که وقایع را با دیدگاه او تحلیل میکردند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، نگاه شاه به جامعه و خواستههای مردم، نگاهی غیرواقعبینانه بود. او طی 37 سال سلطنت، هیچگاه نتوانست به درک درستی از مطالبات مردم دست پیدا کند. علت این رویکرد را باید در شخصیت خودمحور شاه و نیز، اطرافیان متملقی جستوجو کرد که وقایع را همسو با دیدگاههای او تحلیل میکردند. یکی از تحلیلهای اشتباه و سادهانگارانه شاه که تا آخرین روزهای عمرش هم حاضر به تغییر یا دستکم تعدیل آن نشد، پررنگ دیدن نقش جریانهای چپ مارکسیستی در دامن زدن به اعتراضات بود. او به طور مکرر از مردمی که به خیابانها می آمدند و مطالبات خود را مطرح میکردند، با عنوان «مارکسیست» یا «مارکسیستهای اسلامی» یاد میکرد و میپنداشت موفقیتهایی که ساواک و دیگر نهادهای امنیتی در سرکوب جریانهایی مانند «چریکهای فدایی خلق» داشتهاند، باعث مهار اعتراضات و جلوگیری از فراگیر شدن آنها خواهد شد. شاه، 14 سال پس از به خاک و خون کشیدن مردم در قیام 15 خرداد، معتقد بود که این قیام به پایان رسیدهاست؛ اما وقایع پس از شهادت آیتا... سیدمصطفی خمینی در آبانماه سال 1356، ثابت کرد که طی این مدت، نهضت اسلامی، نه تنها فراموش نشده، بلکه با تلاش و مجاهدتهای امام(ره) و شاگردان و دوستداران ایشان، از جایگاه ویژهای در افکار عمومی برخوردار شده است. راهپیمایی و اعتراض مردم به رژیم در مراسم یادبود شهید آیتا... سید مصطفی خمینی در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و نیز، شعارها و اعتراضات گسترده مردمی به این جنایت، پس از اقامه نماز عید فطر، وقایعی بود که این مسئله را برای شاه و اطرافیانش ثابت میکرد.با این حال، شاه باز هم حاضر نبود از حصار توهمات خود خارج شود و واقعیتها را ببیند. این موضوع را میتوان در چرایی و چگونگی نگارش مقاله جنجالی روز 17 دیماه سال 1356 روزنامه اطلاعات، یعنی مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، مشاهده کرد؛ مقالهای که حتی عنوانش، متأثر از تحلیل شاه درباره علل اعتراضات مردم بود. «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، در واقع واکنش انفعالی رژیم به تداوم و پویایی نهضت اسلامی، با وجود 14 سال اختناق و دیکتاتوری بود؛ نوعی فرار رو به جلو برای مخدوش کردن چهره رهبری نهضت نزد مردم. این اقدام نسنجیده و به دور از تدبیر و واقعبینی که به پیشنهاد هویدا، وزیر دربار و تأیید شاه انجام شد، مانند جرقهای در انبار باروت، خشم فروخورده ملت را شعلهور و مبارزات مردمی را وارد مرحلهای تازه کرد.
چه کسی مقاله را نوشت؟
نگارش مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، یک هفته پیش از چاپ آن در روزنامه اطلاعات صورت گرفت. «داریوش همایون»، وزیر اطلاعات و جهانگردی کابینه «آموزگار» که مدتها متهم به نگارش این مقاله بود، بعدها، ضمن رد این اتهام، مدعی شد که متن مقاله، در پاکتی سر به مُهر، از سوی نخستوزیر برای او فرستاده شدهاست. «جمشید آموزگار» ، نخستوزیر وقت نیز، این نوشته را، کار هویدا و وزارت دربار میدانست و مدعی بود از محتوای آن اطلاعی نداشته است. به هر حال، با رسیدن مقاله به تحریریه روزنامه اطلاعات، مسئولان این روزنامه برای چاپ آن به شدت مُرَدَّد بودند. ظاهراً، همه مقامات و وابستگان رژیم، به جز شاه و دربار، میدانستند که چاپ مقاله «احمد رشیدی مطلق»، چه تبعات سنگینی خواهد داشت.«احمد شهیدی»، قائم مقام مدیرمسئول روزنامه اطلاعات، طی تماسی با «داریوش همایون»، نسبت به محتوای توهینآمیز مقاله و واکنش عمومی علیه آن، هشدار داد؛ اما وی با پرخاش و تهدید به «شهیدی» دستور داد که مقاله را در روزنامه چاپ کند. تلاشهای دیگر مسئولان روزنامه اطلاعات، برای چاپ نکردن مقاله در روزنامه، راه به جایی نبرد.
به همین دلیل، «حسین بنیاحمد»، سردبیر وقت اطلاعات، پیش از چاپ مقاله، از مسئولیت خود استعفا داد. «محمد حیدری» که در آن زمان عضو گروه سردبیری روزنامه اطلاعات بوده است، درباره چگونگی چاپ مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» میگوید:«عصر، احمدرضا دریایی متصدی اجرایی صفحات داخلی روزنامه، با صدایی لرزان و پراندوه به احوالپرسی من پاسخ داد. به شوخی گفتم: کشتیهایت غرق شده؟ گفت: نه! همهمان به دردسر افتادهایم ... از وزارت اطلاعات نامهای آوردهاند و اصرار دارند همین فردا چاپ شود. گمان کردم از همان نامههای معمولی است که وزارت اطلاعات در دوران اختناقآمیز، چاپ آنها را همواره به مطبوعات تحمیل میکرد و موضوعاتی بود که چاپ آنها، خواننده آگاه را متوجه طرز تفکر بسیار ابتدایی و پیش پا افتاده و خندهآور مسئولان تبلیغاتی مملکت میکرد. به این لحاظ بود که گفتم: چه میشود کرد ... ما که پوستمان کلفت شده است. مطلب را در یکی از صفحاتی که کمتر مورد توجه است و لای آگهیها، گم و گور کن! گفت: این دفعه موضوع فرق میکند [و درباره محتوای نامه توضیحاتی داد.] گفتم:«من 100 درصد مخالف چاپ نامه هستم ... بگذار با سردبیر روزنامه صحبت کنم و بعد بگویم چه باید کرد.
گفت: سردبیر روزنامه استعفا کرده است. الان روزنامه بی سردبیر است. تهدید کرده اند که نامه حتما چاپ شود.» مسئولان روزنامه حق داشتند. چاپ چنین مقالهای، تبعات و عواقب فراوانی در پی داشت که بسیاری از آنها قابل پیش بینی نبود. نویسنده مقاله، ضمن توهین به امام خمینی(ره)، به عنوان یکی از مراجع بزرگ جهان تشیع، قیام 15 خرداد را هم توطئه «استعمار سرخ و سیاه» دانسته و عملاً به بیان دیدگاه شاه درباره ریشه اعتراضات مردم پرداخته بود.
لبریز شدن کاسه صبر مردم
با انتشار روزنامه در 17 دیماه سال 1356، نخستین اعتراضات در قم و توسط طلاب علوم دینی آغاز شد. تعدادی از مدرسان برجسته حوزه علمیه قم، در منزل «آیتا... حسین نوری همدانی» جمع شدند تا درباره نحوه برخورد با چنین اقدامی، تصمیم بگیرند. از سوی دیگر، طلاب با حضور در بیوت مراجع تقلید، خواستار مجازات مسببین و واکنش درخور به چنین اهانت آشکاری شدند. روز 18 دیماه، تمام جلسات درس حوزه علمیه تعطیل شد. ساعت 9 صبح همان روز، جمعیت انبوهی از طلاب و اقشار مختلف مردم، مقابل مدرسه «خان» اجتماع کردند و از همانجا، حرکت به سمت بیوت مراجع تقلید و علمای برجسته حوزه علمیه قم، آغاز شد. نیروهای ساواک و شهربانی کوشیدند سد راه تظاهرکنندگان شوند، اما این کار فایدهای نداشت.عصر روز 18 دیماه، دانشآموزان قمی به طلاب پیوستند و اعتراضات شدت بیشتری پیدا کرد. وضعیت شهر قم، به شدت ملتهب شده بود. عوامل رژیم نتوانستند اجتماع هزاران نفری مردم، در حرم حضرت معصومه(س) و مسجد اعظم را متفرق کنند. با تلاش طلاب و دانشآموزان، تظاهرات و اعتراض، روز بعد، یعنی 19 دیماه نیز، ادامه پیدا کرد. درسهای حوزه علمیه در این روز هم، تعطیل بود. ساعت 3 بعدازظهر، جمعیتی انبوه، بر اساس قرار قبلی، مقابل بیت «آیتا... حسین نوری همدانی» جمع شدند و به سخنرانی این مدرس برجسته حوزه علمیه گوش فرا دادند. او طی یک سخنرانی شورانگیز و انقلابی، به سیاستهای ضددینی رژیم پهلوی تاخت و اهانت به امام خمینی(ره) را، اهانت به تمام علما و مراجع دانست و خطاب به شاه و دربار گفت: «چون تو خفاشان بسی بینند خواب/ کین جهان ماند یتیم از آفتاب/ مه فشاند نور و سگ عوعو کند/ هر کسی بر طینت خود میتند.»
جمعیت خشمگین، پس از استماع سخنرانی «آیتا... نوری همدانی» وارد خیابان «صفائیه» شد. مأموران ساواک و شهربانی، برای سرکوب اعتراض مردمی، به جمعیت حمله کردند. لحظاتی بعد، صدای گلوله از گوشه و کنار برخاست. 15 نفر از راهپیمایان معترض، هدف گلوله مستقیم نیروهای امنیتی شاه قرار گرفتند و شهید و مجروح شدند. ظاهراً کشتار و سرکوب، به سیاست اصلی رژیم شاه برای پایان دادن به اعتراضات تبدیل شده بود. مأموران حتی به بیمارستان های شهر قم هجوم بردند و اقدام به بازداشت مجروحان واقعه و بردن پیکرهای شهدا کردند. این کار، در بیمارستان آیتا...العظمی گلپایگانی، با واکنش شدید ایشان روبهرو شد. به دستور این مرجع تقلید، پرسنل بیمارستان، از تحویل پیکر شهدا به مأموران ساواک خودداری کردند. بازتاب این واقعه، خشم گسترده مردم از ظلم و ستم رژیم پهلوی بود. برگزاری مراسم چهلم شهدای قم، خود بستری برای گسترش مبارزات در شهرهای دیگر شد. رژیم شاه این مراسم را با خشونت تمام سرکوب میکرد. به شهادت رسیدن تعدادی از شرکتکنندگان در این مراسم، زمینه برگزاری مراسم چهلم در شهرهای دیگر شد. این چنین بود که قیام، فراگیر شد و در 22 بهمن 1357 به ثمر نشست.
منبع: خراسان
انتهای پیام/