به احترام زنی که نمی‌شناسم!

اکنون من ایستاده ام ، در سکوت و حیرت ... و سر به زیر افکنده ام ، به احترام زنی که نمی شناسم.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا زائری در کانال شخصی اش نوشت: یکی از مدیران شهرداری تهران در گفتگویی دوستانه مشاهدات شخصی خود در بازدیدهای شهردار از خانواده های دارای بیش از دو یا سه معلول سخن می گفت و سخن او به جاهایی رسید که با خود گفتم کاش می شد این ماجراها تصویر برداری و منتشر شوند و ما بدانیم که برخی از شهروندان در کنار ما و در همین شهر با چه شرایطی زندگی می کنند.

او از مادران و پدرانی گفت که گاه با شرایط مالی بسیار سخت از دو یا سه معلول جسمی یا ذهنی در خانه نگهداری می کنند ، از فرزندان نوجوانی که به پرستاری اعضای معلول خانواده مشغولند و به همین دلیل ، خود در آغاز جوانی دچار آسیب های جسمی و روحی شده اند.

از کسانی گفت که گرفتار نان شب خویشند و در همین حال باید ملزومات بهداشتی و داروها و لوازم مورد نیاز بیماران شان را به قیمت بسیار زیاد تهیه کنند ، در حالی که دقیقا به خاطر نگهداری از بیماران شان نمی توانند به کاری مشغول باشند و درآمدی کسب کنند و در همین حال توان مالی هم برای سپردن بیماران به مراکز نگهداری معلولین و ... را ندارند.

گفت و گویمان به جایی رسید که با تأثر فراوان از خانواده ای تعریف کرد که هشت معلول دارند ! با تعجب پرسیدم : هشت نفر معلول ؟ توی یک خانه ؟ و هنگامی که با تأکید و تأیید او مواجه شدم پرسش طبیعی من این بود که : چه کسی از اینها نگهداری می کند ؟

او در حالیکه همچنان بعد از چند روز نمی توانست تعجب و حیرت خود را پنهان کند ، با لحنی ستایش آمیز گفت: یک زن جوان که عروس این خانواده است ! و ادامه داد که : یکی از فرزندان این خانواده  که همه معلول ذهنی هستند دچار معلولیت جسمی است و ازدواج کرده ، همسر او به شوهرش و دیگر اعضای خانواده می رسد، و نه تنها شوهر خود بلکه هفت معلول دیگر را نگهداری می کند !

دقت کنید ! منظور از نگهداری تنها غذا پختن نیست ، کاری که این زن برای پدرشوهر و مادرشوهرش و پنج فرزند معلول این خانواده انجام می دهد شامل تطهیر و نظافت روزانه ، مداوای زحم بستر ، رسیدگی به حمام و شستن لباس ها و ... و امثال اینهاست.

لحظاتی به سکوت گذشت ، در مقابل این زن احساس حقارت و شرمندگی می کردم. زنی که نمی شناسم اما با شخصیت و رفتار خویش مرا دچار عذاب وجدان کرده بود.

من و امثال من که با کوچکترین مشکل و ساده ترین گرفتاری در زندگی روزمره از کوره در می رویم و برآشفته می شویم و در کمترین اختلاف با خانواده همسرمان همه چیز را به هم می ریزیم کجا و این زن کجا ؟

با خود فکر کردم که برخی از ما حتى اگر همسر عزیزمان دچار معلولیت باشد معلوم نیست چه قدر پای او خواهیم ایستاد و تا کجا تحمل خواهیم کرد ! ما که اگر اعضای خانواده همسرمان یک بیماری ساده داشته باشند معلوم نیست بخواهیم و بتوانیم یکی دو روز از آنان در خانه خود پذیرایی و نگهداری کنیم !

تنها سؤالی که بعد از این گفتگو پرسیدم این بود که خرجشان از کجا می آید ؟ و پاسخ شنیدم که شوهر این زن که معلول جسمی است با سختی کار می کند تا بتواند اندک درآمدی داشته باشد !

اکنون من ایستاده ام ، در سکوت و حیرت ... و سر به زیر افکنده ام ، به احترام زنی که نمی شناسم.

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه‌ها

بیشتر بخوانید...