تفکر نسبیگرایی ناشی از سطحینگری عدهای ظاهر بین است
غلامحسین دینانی استاد فلسفه گفت: امروزه برخی اشخاص ظاهر بین به تفکرشالن جنبه علمی میدهند و برای آن تئوریسازی میکنند و میگویند که همه چیز نسبی است
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، غلامحسین دینانی در برنامهی معرفت این هفته شبکهی چهارم سیما به توضیح ابیاتی از مرحوم سنایی پرداخت و در توضیح حکایت شعر منتخب گفت: شخصی دستار یکی را از سرش برداشت، فرار کرد و خوشحال به سمت یک بوستانی رفت. شخصی که دستار از دست داده بود به سمت گورستانی رفت. هر دو از دو سوی مختلف حرکت میکردند یکی به سمت بوستان و دیگری به سمت گورستان رفت. شخص سومی از اینکه مالباخته به سمت دزد حرکت نمیکند برخلاف جهت او میرود تعجب کرد و پرسید چرا به سمت دزد حرکت نمیکنید و خلاف جهت او حرکت میکنید. پاسخ شخص مالباخته این بود که درست است من برخلاف جهت دزد حرکت میکنم اما بدان که او از دست زمانه نمیتواند فرار کند.
دینانی با ستودن نتیجه این داستان که نشأت گرفته از دوراندیشی مرحوم سنایی است گفت: چه کسی میتواند از زمانه فرار کند. نمیتوان از زمان فرا رفت و این مطلب یک باطنی دارد و آن این است که زمان یک باطنی دارد و آنچه در زمان به وقوع میپیوندد و رخ میدهد؛ در روزی که فرازمان است و دهر و سرمد است و نامش قیامت است . در آن روز آشکار میشود و حال آن روز باید با محکومیت بیاید و دستار را به من برگرداند.
وی افزود: اشخاصی که ظاهربین هستند و به باطن توجه نمیکنند این دیدشان باعث میشود که نگاه ظاهربین داشته باشند و آرزوهای سطحی و مبتذل داشته باشند. انسانی که شبانه روز به امیدهای واهی سرگرم و مشغول است از تفکر در اصل امور باقی میماند.
دینانی گفت: اشتغال به ظواهر امور هر چه بیشتر باشد توجه در مورد اصل امور کمتر میشود.
وی با اشاره به اینکه امروزه برخی اشخاص سطحینگر هستند و به ظواهر میاندیشند گفت: برخی از سطحینگران به این تفکر جنبه علمی میدهند و برای آن تئوریسازی میکنند و میگویند که همه چیز نسبی است و منظورشان از آن این است که یعنی موضوعی در این شرایط درست است و به صورت مطلق نمیتوان گفت چیزی درست است. چرا که درستی مطلق نداریم و حقیقت مطلق و نفسالامری وجود ندارد.
وی با انتقاد از چنین دیدگاهی گفت: این اشخاص چون به اصل نمیاندیشند به تفاوت نسبیگرایی و نسبتگرایی توجه نمیکنند.
دینانی با اشاره به اینکه انسان نسبتگراست ولی نسبیگرایی اشتباه است، گفت: انسان به نسبتها مینگرد و نمیشود به نسبت اشیاء به یکدیگر ننگریست و نمیتوان به چیزی نگاه کرد که نسبت به سایر موجودات نداشته باشد. اما اصل بحث در این است که نگاه شما نسبی است یا نگاه شما نسبتها را میشناسد.
وی افزود: اشخاص نسبیگرا نوع نظر را نسبی میدانند و این خطاست و نمیدانند که نوع نظر نسبتها را میفهمد و بین این دو مرحله فاصله بسیاری وجود دارد. نظر نسبتها را میفهمد و مینگرد اما خود نظر که نسبی نیست.
دینانی با اشاره به اثرات مخرب دیگر ظاهرگرایی افزود: یکی دیگر از اثرات سطحینگری عدم تفاوت قائل شدن بین مطمئن بودن و اندیشیدن است.
وی افزود: برخی مخالفان فلسفه با اشاره به اینکه تفلسف و تفکر طمانینه را از انسان سلب میکند و انسانهایی که فلسفه نمیخواهند مطمئنتر هستند و با اطمینان بیشتری زندگی میکنند انتقاد کرد و گفت: این اشخاص متوجه نیستند که بین مطمئن بودن و منجمد بودن فاصله است. در صورتی که این انجماد، انجماد است و اطمینان نیست.
وی افزود: اطمینان در تفکر است که به دست میآید و هر چه تفکر شما عالیتر باشد اطمینان بیشتر است. اما اشخاصی خود را منجمد میکنند و تفکرشان یخ زده و افسرده میشود و بعد فکر میکنند این اطمینان است.
دینانی در تعریف فلسفه گفت: فلسفه یعنی فعالیت تفکر و تفکر نمیشود که فعال نباشد و به ذات فعال است.
وی با اشاره به اینکه کسی که خلاف منطق تفکر کند خطرش از شخصی که خلاف اخلاق عمل کند بیشتر است، افزود: آن به این جهت است که تفکر خلاف منطق جهان را به هم میزند و عمل خلاف اخلاق به خودش آسیب میزند که میتواند جبران کند.
دینانی در توضیح اینکه انسان برخلاف سایر موجودات هستی میتواند دید باطنبین داشته باشد گفت: انسان میتواند از خودش و عملکردش ناراضی باشد چرا که میبیند آن چیزی که باطن اقتضاء میکرده است ظاهر برخلاف آن عمل کرده است.
وی افزود: اگر ظاهر و باطنش یکی بود یا اگر باطن نداشت جای ناخرسندی نبود همان بود که بود. ظاهر همانی است که واقع میشد اما چون ظاهر و باطن دو مرحله است گاهی باطن یک اقتضایی دارد که آنچه در ظاهر به ظهور میرسد و به عمل میآید برخلاف آن چیزی است که در باطن است. این ناهماهنگی اگر انسان دقت کند موجب ناخرسندی میشود و خوب است که انسان این ناخرسندی را بفهمد و اگر انسان به این ناخرسندی آگاهی پیدا نمیکرد و گاهی از خود ناراضی نمیشد چه بسا در عمل اشتباه برای همیشه باقی میماند و آن اشتباه را برای همیشه تکرار میکرد.
دینانی افزود: مردم به دو علت از مرگ میترسند برخی به علت اعمال خود از مرگ میترسند و برخی دیگر از اینکه نمیدانند بعد از مرگ چه اتفاقاتی قرار است رخ بدهداز آن میترسند. یعنی به سفری میروند که نمیدانند چه پیش میآید.
وی افزود: آیا همه مردم عاقبت کار خود رامیدانند و جهان بعد از مرگ را میشناسند. غالب ترسها به این جهت است که انسان نمیداند و از ندانستهها میترسد.
انتهای پیام/