اهداف و اولویتهای سیاست خارجی روسیه
پوتین از طریق مجموعهای از استراتژیهای جدید از جمله عدم تقابل با دنیای غرب و تلاش برای رسیدن به جهان چندقطبی و ایجاد ائتلافهای منطقهای و بینالمللی، به دنبال احیای امپراتوری روسیه است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، مرکز مطالعات خاورمیانه بیروت با انتشار گزارشی مفصل به بررسی مؤلفهها و شاخصهای سیاست خارجی دولت روسیه طی سال های گذشته پرداخته و نحوه تعامل این کشور با واحدهای سیاسی موجود در منطقه و جهان را بررسی کرده است که به آن می پردازیم:
مقدمه:
دولت روسیه طی سالهای اخیر موفق شده سیاست خارجی باز و مستقلی را برای خود در پیش بگیرد تا بتواند هیبت و نقش و موقعیت جهانی که در نتیجه سقوط اتحاد جماهیر شوروی از دست داده بود را بار دیگر احیا کند. طبعاً هر کشور دارای موقعیت استراتژیک و میراث تاریخی و تمدنی متمایز با قدرت بالای اقتصادی و نظامی وظیفه و حق خود را در مشارکت در تعیین سرنوشت جهان محفوظ میداند، حتی اگر ابزارهای رسیدن به این اهداف در مرحلهای مشخص ، محدود شده باشد. این موضوع در قبال روسیه نیز کاملاً صدق میکند. تحولات بزرگی که بنیان نظم جهانی و متغیرات داخلی این کشور مشاهده کرد، باعث ایجاد تغییر در شکل تصمیم سازی در روسیه شد ، متغیرات اقتصادی و اجتماعی و خارجی نقش مهمی در این راستا ایفا کردند ، اما با این وجود اهداف سیاست خارجی روسیه طی مدت طولانی به قدرت خود باقی ماند ، چرا که روسیه همچنان خود را با عنوان یک قدرت بینالمللی به رسمیت میشناخت که بار دیگر به عرصه جهانی وارد شده است.
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه از طریق مجموعه ای از استراتژیهای جدید از جمله عدم ورود به تقابل با دنیای غرب و آمریکا و تلاش برای رسیدن به جهان چندقطبی و ایجاد ائتلافهای منطقهای و بینالمللی جدید به دنبال احیای مجدد امپراتوری روسیه است. بنابراین ، این کشور دیگر به دنبال اثبات موجودیت خود نیست ، بلکه تنها در چارچوب منافع خود کار میکنند و به همین علت حوادث منطقهای و جهانی در روند اولویتهای سیاست خارجی روسیه تأثیرگذار هستند. بحران سوریه و پرونده هستهای ایران و بحران شبه جزیره کریمه را میتوان به عنوان نمونه از این تحولات نام برد. به این ترتیب روسیه بار دیگر وارد نظم جهانی شده است تا به عنوان یکی از عناصر تأثیرگذار و بینالمللی در آن به ایفای نقش بپردازد.
سیاست خارجی آیینه تمام نمای نشان دهنده تفکرات و رویکردهای دولت و مواضع مختلف آن در عرصه بینالمللی است. به همین علت در جایی که صحبت از منافع دائمی دولتها میشود، صداقت و عداوت مطلق وجود نخواهد داشت، بلکه شاخص تأثیرگذار منافع دائمی این کشورها خواهد بود. از آنجا که روسیه منافع زیادی دارد که به دنبال تحقق آنها با استفاده از تمامی ابزارهای دیپلماتیک ، اقتصادی و نظامی است ، این موضوع در مورد آن کاملا صدق می کند.
در هشت دسامبر سال 1991 در شهر برست جمهوری روسیه سفید اعلام شد که اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یکی از طرفهای قانون بینالمللی و یک موقعیت ژئوپلیتیک دیگر وجود خارجی ندارد و مرحله جنگ سرد به پایان رسیده و نقشه سیاسی بینالملل تغییر کرده است. این موضوع به خودی خود در سیاستهای دولتهای بزرگ تأثیرگذار بوده و آمریکا خود را به عنوان تنها قدرت برتر جهان و دارای بیشترین تأثیرگذاری در تدوین سیاستهای بینالمللی براساس منافع ویژه خود، نشان داده است.
از آنجا که اتحادیه روسیه از اختلال گسترده در داخل نظام سیاسی خود رنج میبرد و مشکلات فراوانی در نتیجه سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی داشت ، سعی کرد تا برای خروج از بحرانهای موجود به غرب نزدیک شود، لذا بوریس یلتسین رئیسجمهور اسبق روسیه، سیاست همگرایی با آمریکا در برخی موارد و ائتلاف با این کشور در برخی موارد دیگر را در پیش گرفت. همین موضوع باعث شد آمریکا تأثیر گستردهای در تعیین رویکردهای سیاسی روسیه داشته باشد. با این وجود در سایه تلاشهای روسیه برای همگرایی با غرب و آمریکا جهت اثبات دوستی با این کشورها، سیاست روسیه استقلال خود در قبال بسیاری از مسائل بینالمللی را از دست داد و در مواضع خود در بسیاری از موارد تجدیدنظر کرد تا بتواند مناسبات متوازنی را با آمریکا داشته باشد. به این ترتیب آنها نقشی که در طول دوره اتحاد جماهیر شوروی در عرصه جهانی از آن بهرهمند بودند، را از دست دادند و اولویتها و استراتژیهای خود در قبال تحولات بینالمللی را بر اساس منافع غرب تدوین کردند.
بعد از روی کار آمدن ولادیمیر پوتین ، حاکمیت روسیه سیاست جدیدی با هدف تقویت مؤسسات دولتی به خود گرفت و سیاست خارجی روسیه را بار دیگر تغییر داده و آن را متناسب با منافع خارجی روسیه تدوین کرد. این موضوع هنگامی به صورت ملموس مشخص شد که پوتین عنوان کرد سالهای ضعف و سستی به پایان رسیده است. وی از آمریکا و اروپا خواست که با روسیه با احترام رفتار کنند و آن را به عنوان یک قدرت دارای نقش و جایگاه بینالمللی به رسمیت بشناسد.
سیاست خارجی مجموعه ای از مؤلفهها و شاخصها را در اختیار دارد که در مسیری مشخص بر اساس منافع عمومی دولت به کار گرفته میشود، سیاست خارجی از مجموعه این متغیرات تأثیر میپذیرد که برخی از آنها متغیرات داخلی بوده و شامل افکار عمومی و احزاب و حاکمیت کشورها میشود. برخی دیگر نیز متغیرات خارجی هستند که شامل محیط منطقهای و بینالمللی می شوند. در این پژوهش متغیرات داخلی و خارجی تأثیرگذار در روند تصمیمسازی و تدوین سیاست خارجی روسیه به علاوه ماهیت واقعی سیاست ها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. چارچوب زمانی مشخص در این پژوهش ، دوره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا صعود مجدد روسیه به عرصه بینالمللی است.
مبحث اول:
اهداف و ابزارهای اجرای سیاست خارجی روسیه
اهداف و ابزارهای اجرای سیاست خارجی دولتها معمولاً براساس امکانات دولت شکل میگیرد و هر کشور اجازه تحقق اهداف خود را در بالاترین حد از موفقیت و با کمترین هزینهها میدهد. از آنجا که روسیه یک دولت بزرگ است، مجموعه زیادی از اهداف را دارد که با استفاده از مجموعهای از ابزارها به دنبال دستیابی و تحقق آنها است.
الف: اهداف سیاست خارجی روسیه
مشخص است که ولادیمیر پوتین اولویت خود را در مسیر تدوین رویکردی جدید و قوی در سیاست خارجی روسیه قرار داده و به دنبال بازپسگیری موقعیتی است که اتحاد جماهیر شوروی سابق در طول دوره جنگ سرد از آن بهرهمند بود. پوتین البته در این میان به دنبال ایجاد برخی تغییرات اساسی متناسب با شرایط جدید است تا بتواند آرمانها و اولویتهای دولت را براساس آن تحقق بخشد. از همین منظر اتحادیه روسیه در سیاست خارجی خود در مجموعه ای از بخش ها بر مراحل رشد و توسعه و ثبات سیاسی و اقتصادی خود استور است که بالاترین هدف هر بخش نیز رسیدن به استراتژی امنیتی در بلندمدت است.
میتوان گفت که مهمترین اهداف سیاست خارجی روسیه در مرحله کنونی شامل موارد زیر است:
1-تقویت قدرت و حفظ امنیت داخلی و وحدت اراضی روسیه: پس از ایجاد نزاع با همسایگان به علت مشکلات مرزی و مالکیت اراضی ایجاب میکند که روسیه راهکارهای لازم برای اعمال بازدارندگی را به کار بگیرد. این اتفاق از طریق تقویت توانمندیهای روسیه با تمرکز بر نقش سلاح هستهای در آینده امنیت داخلی روسیه و تقویت توانمندیهای مبارزاتی ارتش روسیه جهت حمایت از امنیت داخلی این کشور و جلوگیری از نزدیک کردن طرفهای خارجی به مرزهای روسیه یا ایجاد پایگاههای نظامی در دولتهایی صورت میگیرد که در گذشته تحت حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت و در شرایط کنونی نیز تجاوز به این کشورها تهدید مستقیم بر ضد امنیت داخلی این کشور به شمار میرود. لذا مسکو سعی میکند با تمامی ابزارهای ممکن برای جلوگیری از این اتفاق تلاش کند. در همین راستا روسیه در تأسیس سازمان شانگهای نقش داشته است تا بتواند موجودیت نظامی آمریکا را از برخی جمهوریهای آسیای میانه را دور کند. چیزی که در این میان به روسیه کمک کرد، توافق دیدگاههای روسیه و چین در زمینه عدم موجودیت نظامی آمریکا در نزدیکی مرزهای آنها در آسیای میانه بود.
2-تأمین شرایط مناسب برای توسعه اقتصادی: روسیه بر روی ویرانههای اقتصاد فروپاشی شده اتحاد جماهیر شوروی بنا گذاشته شد. این موضوع در ابتدا جایگاه اقتصادی و بینالمللی بسیار ضعیفی برای مسکو ایجاد کرد. با این وجود این کشور سعی کرده است بار دیگر توازن اقتصادی خود را از طریق جذب سرمایهگذاریها و فعال سازی تجارت سلاح و افزایش صادرات روسیه و ایجاد مناسبات اقتصادی با کشورهای دیگر احیا کند. پیوستن روسیه به بسیاری از فعالیتهای سیاست خارجی نظیر هشت کشور صنعتی بزرگ و اجلاس همکاریهای اقتصادی آسیا - پاسیفیک و نشستهای سران روسیه با اتحادیه اروپا و ... را میتوان در این راستا ارزیابی کرد.
3-رد بازی کردن به صورت یک طرفه و تعهد به روش توازن منافع. این اقدام از طریق اصرار بر کاهش حجم تنشهای بینالمللی و کاهش درگیریهای نظامی و تقویت تقسیم بندی بینالمللی کار و تجارت در منطقه و مشارکت گسترده در تجمعات بینالمللی و اتخاذ سیاست باز در قبال کشورهای منطقه دنبال میشود.
4-ایجاد نظم بینالمللی چندقطبی: این هدف از طریق تأکید بر استقلال و توازن سیاست خارجی روسیه و مراعات منافع کشورهای دیگر و رد مطلق نظام تک قطبی در دنیا دنبال می شود. پوتین در جایی تأکید میکند که چالشها و تهدیدات جدید بر ضد منافع ملی روسیه در عرصه جهانی به وجود آمده است ، چرا که تلاشهای روزافزون برای ایجاد ساختار جهانی تک قطبی دنبال میشود که به موجب آن آمریکا به دنبال تسلط نظامی و اقتصادی بر تمام جهان با استفاده از زور است، اما روسیه تلاش خواهد کرد که نظام جهانی چند قطبی را محقق کند که حافظ تنوع موجود در جهان بوده و منافع بزرگ دنیا را تامین کند.
5-استقرار صلح جهانی: این خواسته از طریق دوری کردن از منازعات نظامی و تأکید بر روی مبنای همکاری و صداقت با دولتها و ملتهای جهان دنبال می شود. این رویکرد خاستگاه اساسی تحقق توسعه اقتصادی در روسیه و دستیابی به بالاترین حد از معاملات اقتصادی بوده که باعث افزایش سطح اقتصادی این کشور شده است.
6-مبارزه با تروریسم: مهمترین ملاحظهای که مبارزه با تروریسم را به عنوان یکی از اهداف سیاست خارجی روسیه مطرح کرده ، منافع امنیتی این کشور است. روسیه احساس میکند که با افزایش موج هرجومرج در مرزهای جنوبیاش در قفقاز و آسیای میانه ممکن است روندی از اقدامات تروریستی ایجاد شود. البته حمایت روسیه از جنگ بر ضد تروریسم به مانعتراشی آمریکا و دولتهای اروپایی و غربی و انتقاد از آنچه نقض حقوق بشر در این مناطق و منطقه چچن و گرجستان نام میبرند، منتهی شده است. با این وجود روسیه معتقد است که جنبشهای افراطگرای اسلامی از مهمترین چالشهایی هستند که امنیت منطقهای این کشور را هدف قرار دادند، به ویژه اینکه در این مناطق گروههای تندرو نظیر القاعده وجود دارد که موفق به تثبیت جای پای خود و تهدید منافع روسیه و جمهوری های آسیای میانه شده اند.
7-توسعه مناسبات با کشورهای مستقل مشترک المنافع (کامنولث): آمریکا از این طریق به دنبال عدم اجازه به مداخله آمریکا در جمهوریهای مستقل اتحاد جماهیر شوروی بر آمده است.
ب: ابزارهای اجرای سیاست خارجی روسیه
هر کشور یک مجموعه از اهداف اقتصادی و سیاسی و نظامی دارد که تحقق آنها را به ابزارها و راهکارهای تأثیر گذار محول کرده است. سیاست روسیه نیز مجموعهای از اهداف را دارد که سعی دارد از طریق ابزارها و راهکارهای زیر آنها را محقق کند. این ابزارها عبارتند از:
1-استفاده از سازمان ملل متحد برای حل بحرانهای بینالمللی: روسیه سعی دارد نقش سازمان ملل در حل بحرانهای جهانی را تقویت کرده و در این راستا همواره از ضرورت حل این بحرانها از طریق تلاش جمعی تأکید میکند. تلاش این کشور برای تقویت نقش سازمان ملل متحد تنها وسیله ای برای عبور از کاهش نقش بین المللی این کشور و استفاده از ویژگی خود به عنوان عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد در حمایت از منافعش است. روسیه تأکید دارد که تقویت نقش سازمان ملل متحد در جهان نیازمند موارد زیر است:
اول: اجرای قطعی مبانی اساسی وارد شده در منشور سازمان ملل متحد، از جمله حمایت از موقعیت کشورهای عضو دایم شورای امنیت.
دوم: اصلاح ساختار سازمان ملل متحد با هدف توسعه واکنش سریع این سازمان نسبت به حوادث بینالمللی و تقویت امکانات آن برای حل و فصل منازعات و بحرانهای جهانی.
سوم: تلاش برای تقویت شایستگی شورای امنیت که مسئولیت اساسی ادامه صلح و امنیت در جهان را بر عهده دارد. روسیه همچنین از طریق تلاش برای پیوستن اعضای دایمی جدید به تشکیلات شورای امنیت، سعی دارد سطح نمایندگی بیشتری به این شورا بدهد.
چهارم: از دیدگاه مسکو اصلاح سازمان ملل متحد مبتنی بر غیر قابل نفوذ بودن حق وتو اعضای دائم شورای امنیت این سازمان است.
2- میانجیگری در حل بحرانهای بینالمللی: این اقدام از طریق میانجگری بین دولتهای مختلف و حل بحرانها از طرق مسالمتآمیز و جلوگیری از بروز جنگ در مناطق مختلف دنیا دنبال میشود.
3-فروش تسلیحات و اقدام به نوسازی مؤسسات نظامی: رئیسجمهور روسیه تلاش دارد سطح روانی افراد حاضر در نیروهای مسلح روسیه را از طریق بهبود اوضاع مالی و اقتصادی آنها بالا ببرد. پوتین علاوه بر اینها توجه ویژهای به توسعه توانمندیهای زمینی و دریایی و هوایی ارتش روسیه داشته و برای افزایش تسلیحات نظامی این کشور تلاش زیادی میکند. وی اولویت خود را به شرکتها و کارخانههای تولید تسلیحات روسیه و صادرات سلاح به خارج از این کشور داده و معتقد است این موضوع اهمیت زیادی در روند افزایش درآمدهای ملی روسیه دارد. رئیسجمهور روسیه بعد از ورود در درگیریهای سوریه تأکید کرد که این روند میتواند به بهبود بازار تسلیحات روسیه کمک کند. در همین رابطه صادرات سلاح روسیه به مصر و هند و ایران و چین افزایش پیدا کرده است. روسیه موفق شده جایگاه خود را به عنوان دومین صادرکننده بزرگ سلاح در دنیا بعد از آمریکا بهبود بخشد و در شرایط کنونی نیز بعد از آمریکا دومین قدرت جهان به شمار میرود.
4-سازشهای سیاسی: بسیاری از تحرکات و رویکردهای روسیه نوعی مانور و سازش سیاسی با هدف اعمال فشار بر آمریکا و دولتهای غربی به شمار میرود. این اقدامات با هدف دستیابی به بالاترین حد از تعامل کشورهای مذکور با مطالبات سیاسی و اقتصادی و تجاری روسیه دنبال میشود. مسکو در همین رابطه به دنبال ایجاد فضاهای جدید مناسبات با کشورهای در حال توسعه و قدرت های متخاصم با سیاست های آمریکا است وبیشترین کمک اقتصادی و مالی را به آنها می کند. همگرایی بین روسیه و کشورهای مخالف با سیاستهای آمریکا تنها با هدف نزدیک شدن به این کشورها صورت نمیگیرد، بلکه به عنوان سیاستی برای فشار و چانه زنی جهت کسب بهترین حجم از اقدامات و مواضع روسیه است.
سوم: اولویت سیاست خارجی روسیه
توجه روسیه در درجه اول به محیط پیرامونی جغرافیایی خود است که تحت عنوان دولتهای مستقل هستند. روسیه همواره به دنبال تشکیل اتحادیه اوراسیایی شامل تمامی کشورهای پیرامونی خود شامل اتحادیه گمرکی و معاهده امنیت اجتماعی در چارچوب سازمانهای بینالمللی است که قادر به مقابله با چالشها و تهدیدات جهانی باشند.
در درجه دوم کشورهای اروپای شرقی و اعضای ائتلاف ناتو و آمریکا به عنوان اولویت مطرح هستند. ائتلافهای منطقهای و بینالمللی روسیه شامل معاهداتی نظیر شانگهای و بریکس و گروه 8 و گروه 20 نیز جایگاه برجستهای در اولویتهای روسیه دارند. مناسبات این کشور با دولتهای شرق آسیا و خاورمیانه و آمریکای جنوبی در لیست اولویت های روسیه در درجه آخر قرار دارد.
ادامه دارد...