شعبان بیمخ هم نتوانست تئاتر کیانی را نجات دهد
شاهپیرنگ اصلی نمایش «تئاتر سعدی، تابستان ۳۲» آتش گرفتن تئاتر است و خردهپیرنگها، رقصها، شوخیها و کنایههای سیاسی هیچ بار دراماتیکی ندارند.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - علی عبداللهی
«تئاتر سعدی، تابستان32»، تازه ترین اثر حسین کیانی، کارگردانی است که سالها در تلاش است، خود را به عنوان مؤلفی در تئاتر معرفی کند. از همین رو تعدادی نشانههای مشترک را برای خود انتخاب کرده و در بیشتر کارهایش از آنها بهره برده است. نشانههایی چون دیدن مردم در کسوت رعیت یا زنپوش در دل نمایش که آنان را به سه دسته تقسیم میکند: نخست آنانی که لال هستند و نمیتوانند حرف بزنند و دوم آنانی که زبان دارند و جرأت حرف زدن ندارند و گروه سوم مردم مطربمسلک که هنرمندانی هستند فریادزن. گروه سوم بانگ میزنند «این مردم شاه میخواهند، مصدق هم اگر تاج داشت، مردم او را میخواستند»
با این حال مهمترین انتخاب کیانی داستان است، داستانی از گذشته نه بسیار دور و نه بسیار نزدیک آمده باشد. رویدادهای زمان معاصر و برآمده از دوران پیشاانقلابی؛ چرا که کیانی حال امروز جامعه، مردم و مسئولان را با شرایط حال حاضر مطابقت میدهد تا از این راه با حداقل سانسورها حرفش را زند. ولی با تمام این نکات نمیتوان کیانی یا آثارش را به عنوان مؤلف و تألیف پذیرفت؛ چون تئاتر با کسی شوخی ندارد. تئاتر یعنی درام، یعنی کنش و واکنش احساسات و حرکت بازیگران در صحنه و در «تئاتر سعدی، تابستان 32» این مسئله کاملاً قابلبررسی است.
از همان صحنه آغاز شروع میکنیم که مادام وارد صحنه میشود و مسئله را طرح میکند و میگوید: «آتش گرفتن تئاتر سعدی تقصیر من است.» زمانی که روند شکلگیری نمایش را میبینیم، به این نتیجه میرسیم که صحنه اضافی است؛ چراکه در ابتدا فریاد کارگردان شنیده میشود که میگوید: «آتش گرفتن نمایش تقصیر من است.» این را زمانی کاملاً درک میکنیم که در ادامه همه چیز داستان دیده میشود. صحنه بعد رقص زنپوشان است که فقط برای خلق یک صحنه کمدی حضور داشتهاند و به هیچ وجه بار دراماتیک درون این صحنه دیده نمیشود و این صحنه هم قابلحذف است. صحنه بعد بحث بر سر محل تمرین زنپوشان و بازیگر مرد است، باز هم هیچ بار دراماتیکی وجود ندارد.
پس میتوان نتیجه گرفت که این صحنهها، صحنههای زائدی هستند که به سبب نداشتن کارکرد دراماتیک میتوان آنها را حذف کرد؛ اما اثر نمایشی اثری است که هیچ صحنه قابلحذفی نداشته باشد.
یکی از نکات جالب کارگردانی این اثر آن است که تئاتر در تئاتر است. انتخاب متن باغ آلبالو توسط گروه درون نمایش، نشانگر آن است که کارگردان یا درامنویس به سبب شباهت وضعیت سیاسی و اجتماعی موجود در دوران نگارش و رخ دادند نمایشنامه چخوف به اوضاع جامعه سال 32 و شاید 95 دست به چنین گزینشی زده است.
نکته دیگر ورود و خروج بازیگران نمایش است که بعد از هر ورود و خروج شخصیتها هیچ تغییری نمیکنند و این یعنی هیچ بُعدی از شخصیتها دیده نمیشود، هیچ حرکت رو به جلویی اتفاق نمیافتد و به راحتی میتوان آنها را حذف کرد. نمونه بارز آن سرگرد اداره ممیزی است که بود و نبودش هیچ تأثیری بر داستان ندارد و در ادامه حضور ضعیف شعبان جعفری یا شعبون بیمخ که نمیشود به آن حتی شخصیت گفت. شاید یک تیپ که باز هم تئاتر سوخته حسین کیانی را نمیتواند نجات دهد و ما در این اثر به جای آتش گرفتن تئاتر سعدی شاهد آتش گرفتن نمایش حسین کیانی میگیرد.
اشتباه غالب درامنویسان و کارگردانان حال حاضر تئاتر را باید در عدم شناخت درام و شاهپیرنگها و خردهپیرنگهای درام جستجو کرد که باز در نمایش «تئاتر سعدی، تابستان 32» شاهپیرنگ اصلی آتش گرفتن تئاتر است و خردهپیرنگها، رقصها، شوخیها و کنایههای سیاسی که هیچ بار دراماتیکی ندارند؛ در صورتی که آتش گرفتن تئاتر فقط یک گره داستانی یا خردهپیرنگ است نه شاهپیرنگ و هسته مرکزی داستان.
شاید بتوان در آخر گفت «تئاتر سعدی، تابستان 32» یک شوخی با تئاتر یا درام است.
انتهای پیام/