مخالفان ترامپ، مدافعان ایران شدند
دونالد ترامپ،رئیس جدید کاخ سفید، با آمدنش دنیا را دچار چالش کرده است. تبعات پیروزی او در انتخابات نه فقط در خود اآمریکا از طریق اعتراضات و تظاهرات خیابانی آشکار شد بلکه کل جهان را تحت تأثیر قرار داده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، دونالد ترامپ،رئیس جدید کاخ سفید، با آمدنش دنیا را دچار چالش کرده است. تبعات پیروزی او در انتخابات نه فقط در خود اآمریکا از طریق اعتراضات و تظاهرات خیابانی آشکار شد بلکه کل جهان را تحت تأثیر قرار داده است. فرمان ممنوعیت صدور ویزا برای چند کشور مسلمان، جدیدترین اقدام چالش برانگیز ترامپ بود. در ادامه، با دکتر قاسم زائری استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به جنبههای مختلف عملکرد ترامپ و تأثیر فرمانش بر ایرانیان مقیم آمریکا و تضعیف پرستیژ ملی کشور پرداختیم. متن کامل مصاحبه بدین شرح است.
ریشه فرمان ترامپ در عدم صدور روادید برای اتباع هفت کشور مسلمان را در چه میدانید؟
اقدام ترامپ را باید در قالب آنچه اصطلاحاً «ترامپ علیه جهانی شدن» نامیده میشود فهمید. سیاست ضدمهاجرت، از جمله یکی از مهمترین سیاستهای او در کارزار رقابتهای انتخاباتی بود. ترامپ در حسرت آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم است و تقصیر اصلی را به جز فساددرون سیستمی نخبگان آمریکایی، ضمناً به گردن روندهای اقتصادی و تجاری و نیز سیاسی جهانی شدنهایی میاندازد که آمریکا را وارد مناسبات تازهای با اروپا و چین و جنوب شرق آسیا کرد و از «قدرت اول» بودن آمریکا در جهان کاست، بهنحوی که امروزه آمریکا در بسیاری از تصمیم سازی های مهم بین المللی غایب است، به خصوص تاثیرات مهم دوره پس از جنگ را ندارد. او نسبت به ماهیت «اتحادیه اروپا» مشکوک است و چین را مقصر اصلی در کاهش تراز تجاری آمریکا میداند. برای او تروریسم یکی از همین روندهاست و ترامپ در سنت جمهوری خواهان آمریکا چنان که بوش و بولتون هم همین گونه بودند، اسلام و مسلمانان را ریشه تروریسم بین المللی کنونی میداند. مساله مهاجرت و مهاجران مسلمان هم از همین وجه برای او موضوعیت یافته و فرمانی مبنی بر منع ورود مسلمانان هفت کشور صادر کرده است.
تبعات این تصمیم برای اتباع ایرانی چه بوده و هست؟
طبیعی است که این فرمان، محدودیتها و مشکلاتی در زندگی یومیه افراد ایرانی مقیم آمریکا یا مسافر به این کشور ایجاد میکند و برخی امور جاری علمی، هنری و ورزشی مختل میشود؛ اما از حیث تجاری یا اقتصادی، احتمالاً این تصمیم تأثیر چندانی بر شاخصهای اقتصادی ما ندارد زیرا اساساً مراودهای از این جنس بین ما و آمریکا وجود ندارد؛ الا مواردی که به خاطر کشور ثالثی ما مجبور به مراوده بوده باشیم و این موارد هم اندک است؛اما از همه مهمتر، عنوان و لقب «تروریست» به عنوان یک برچسب منفی پرقدرت و دارای بار سیاسی و نیز روانی سنگین است که آزاردهنده است. در واقع، مساله این است که جماعت ایرانی مقیم یا مسافر، به عنوان تروریست، در محل زندگیشان یا در فرودگاهها و دیگر مجامع معرفی میشوند. محتمل است که در خود آمریکا مانند آنچه در کبک کانادا رخ داد، مورد هجمه قرار بگیرند.
اقدام ترامپ به گونهای تضعیف پرستیژ ملی کشور است درحالی که بازگشت عزت به پاسپورت ملی از شعارهای رییس دولت اعتدال بود؛ نظرتان در این زمینه چیست؟
چرا رییس جمهور موضعی دقیق درباره این موضوع اتخاذ نکرد؟
البته در واقع امر، اقدام ترامپ دو پیامد اصلی داشت که به طور متناقض هم به نفع ایران شد و هم به ضررما.
چطور؟
از یک طرف، چنان که گفته شد، با صدور فرمان ترامپ، اتباع ایران در آمریکا یا برخی نقاط دیگر جهان تحقیر و در فرودگاهها سرگردان شدند. در مجامع مختلفی، به آنها ظنین شدند و به چشم یک تروریست آنها را دیدند. به برخی از آنها توهین شد، از زندگی و پیگیری فعالیتهای نوعاً علمی و اجتماعیشان بازماندند. این سویه آگاهانه و موردانتظار ماجراست و ترامپ هم همین را میخواست.
پیامد دوم چیست؟
دوم و از طرف دیگر، این رخداد پیامد ناخواستهای هم دارد و آن، اثبات حقانیت ایران و جمهوری اسلامی، آن هم توسط دیگران و در فضای عمومی جهان است. در واقع، درنتیجه این رخداد، مخالفان ترامپ در جهان و در آمریکا، در رسانههای بزرگ و اصلی دنیا در حال دفاع از ما هستند. یا از روی وجدان، یا به ناچار از روی اقتضائات سیاسی، آنها میخواهند به دولت ترامپ بفهمانند که ایرانیان تروریست نیستند؛ ایرانیان تنها قدرت در خاورمیانهاند که میتوانند با داعش به عنوان یک خطر اصلی برای ایالات متحده مبارزه کنند.مرتباً آمار میدهند که اتباع عربستان سعودی یا اردن یا قطر چگونه در حوادث تروریستی مختلف به ایالات متحده ضربه زدهاند و هیچ تبعه ایرانی تاکنون هیچ بمبی در ایالات متحده منفجر نکرده و هیچ سرباز آمریکایی را نکشته است.
بلکه بالعکس، ایرانیان جماعتی خدوم و کارآمد و مفید در ساختار اجتماعی و اقتصادی و علمی آمریکا هستند. از این حیث فرمان ترامپ به طور ناخواسته موجب راه افتادن جریانی عمومی به نفع ایران و در اثبات حقانیت سیاستهای جمهوری اسلامی در قریب به چهار دهه گذشته شده است. به مصداق«عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» امروز مهمترین غولهای رسانههای جهان مانند بیبیسی و سیان ان در حال آمار و ارقام دادن و ارائه تحلیل توسط عالیترین کارشناسان خود برای دفاع از صلحجویی و غیرتروریست بودن ایرانیان هستند. در اثنای همین روند، مکرراً واقعیتهایی از خاورمیانه به مخاطب جهانی یادآوری میشود که ما سه دهه است تلاش میکنیم با دستگاه رسانهای معیوبمان به جهان بفهمانیم؛آگاهیهایتازهای نسبت به حکومتهای واپس مانده و ایدئولوژیهای تروریست پروری مانند عربستان و اردن و وهابیت، به جهان مخابره میشود.
دولت درصدد است تا از این اقدام ترامپ بهره برداری انتخاباتی کند و دوگانه سازی جنگ و صلح است؛ چنین راهبردی نتیجه بخش است؟
البته روشن است که این فضای شکل گرفته، پیامد ناخواسته اقدام ترامپ و نتیجه روابط و مناسبات ساختاری تازهای است که در آمریکا و در غرب پیدا شده و ربطی به کارآمدی سیاست دولت روحانی در این باره ندارد.
البته ممکن است دولت بخواهد این هواداری عمومی جهانی از ایران را که فیالواقع مقطعی و مربوط به شرایط کنونی مخالفت با ترامپ است، به نفع خود مصادره کند، اما ضمناً باید توجه داشت که این فضای عمومی شکل گرفته، غیر از آن محدودیتهایی است که تا سه ماه آینده عملاً هر ایرانی در آمریکا و غرب را گرفتار خواهد کرد. وقتی جماعت بازمانده از راهیابی به آمریکا به ایران بازگردند و مشکلات تجاری و علمی و همین طور سیاسی و خانوادگی ناشی از این پیامد آشکار شود، گمان نمیکنم دولت مجالی یا امکانی و دل و دماغی برای مصادره این فضا به نفع خود پیدا کند، دستکم در درازمدت.
دولت با روی کار آمدن ترامپ میخواهد بگوید من دولت عقلانی هستم. مردم باید به من رأی بدهند. آیا در این بهره برداری سیاسی موفق عمل میکند یا دچار اشتباهی تاکتیکی و راهبردی است؟
در اینجا دو نکته وجود دارد؛ یکی این که به نظر میرسد «نظام» سیاست صبر و انتظار در پیش گرفته است. برخی معتقدند که ترامپ وابستگی شدید حزبی ندارد و حتی هم حزبیهایش هم به او رأی ندادند و اکنون هم با او مخالفاند؛ لذا سیاستهایش ماهیت شخصی دارد. این شخص هم هنوز دقیقاً خودش را رو نکرده است. پس باید صبر کرد. به علاوه ایران نمیخواهد اولین نقض کننده برجام باشد و منتظر است تا تصمیم اصلی ترامپ در مورد برجام آشکار شود. لذا احتمالاً ما در روزهای آتی با همین سیاست سکوت و صبر مواجه خواهیم بود و به جز همین پیامهای دیپلماتیک و بحثهای رسانهای در حوزه عمومی.
از این حیث بهتر است ما هم با فضای رسانهای مثبت پدیدآمده نسبت به ایران در جهان همراه شویم و به آن دامن بزنیم و مثلاً با تشکیل کنفرانس یا نشست بین سران یا نخبگان این هفت کشور یا بخشی از آنها، یا در سطح سازمان همکاریهای اسلامی، یک کارزار تبلیغاتی-دیپلماتیک راه بیندازیم. اما در مورد نسبت بین تمدید دولت روحانی و روی کار آمدن ترامپ، اتفاقاً یک تحلیل مهمتر این است که دولت روحانی خودش را با دموکراتها در آمریکا هماهنگ کرده بود و امید داشت در تداوم برجام، دموکراتها و کلینتون بر سر کار بیایند و با کمی تفاوت، روحانی و ظریف همان مسیر تعامل با آمریکا را ادامه دهند.
از این حیث، روی کار آمدن ترامپ ضرورت وجودی دولت یازدهم را که خواهان مذاکره و تعامل با آمریکا بود،زیر سئوال میبرد. وقتی ترامپ شمشیر را اصطلاحاً از رو بسته، دیگر سیاست مذاکره و تعامل چه معنی دارد؟ تعامل با چه کسی؟ برخی معتقدند که بهتر است دولتی بر سر کار بیاید که بتواند پاسخهای متناسبی به سیاستهای ایرانستیزانه و برجام ستیزانه دولت ترامپ بدهد. شاید دولت روحانی مناسب نباشد. بهتر است دولت روحانی به جای بهره برداری سیاسی، از این شرایط بهره اقتصادی ببرد و اساساً جهت گیری داخلی و تقویت اقتصاد درون زا را مدنظر قرار دهد. یا در مناسبات تجاری و اقتصادی و حتی علمی، به جای تکیه بر آمریکا، سیاست خود را رو به سوی شرق و کشورهای توسعه یافته اما فاقد مناسبات استعماری، مانند کره و ژاپن تنظیم کند.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/