عقل بی منطق زندگی این روزهای ما در فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء»
«بدون تاریخ بدون امضاء» موضوع کمی پیچیده ولی روزمره ما را پتک می کند روی سر ما و می گوید که عقل و منطق زندگی این روزهای ما یک وجه دیگر هم می تواند داشته باشد.
خبرگزاری تسنیم- هادی کافی
فیلم سینمایی «بدون تاریخ بدون امضاء» ساخته وحید جلیلوند یک روایت دقیق سینمایی است که نه شعار می دهد، نه شبه مستند است و نه حرفهایی که میخواهد به مخاطب خود بزند را، خارج از قالب سینمایی یا اصطلاحا رو می زند.
ظاهر قصه «بدون تاریخ بدون امضاء»، تصادف ساده یک دکتر پزشکی قانونی با موتورسواری است که همسر و دو فرزندش را سوار موتور کرده و فردای این تصادف ساده، کودک هشت ساله موتور سوار میمیرد. علت مرگ در پزشکی قانونی مسمویت با غذای فاسد تشخیص داده می شود و پدر این کودک که به دلیل فقر، برای خانواده اش مرغ ذبح نشده و ارزان میخرید، خود را مقصر اصلی مرگ فرزندش میداند. به سراغ مرغ فروش میرود و در یک دعوا باعث مرگ او میشود. پزشکی که با فرزند او تصادف کرده احتمال میدهد شکستگی گردن کودک میتواند یکی از دلایل مرگ کودک باشد و عذاب وجدان او باعث میشود تا دستور نبش قبر کودک را بدهد و خودش دوباره کالبد شکافی میکند و اعلام میکند که علت مرگ، تصادف بوده. در صورتی که واقعیت همان مسمومیت است.
این ظاهر قصه این فیلم است و هر چند این فیلم را تبدیل به یک فیلم با فضایی سنگین و غمگین کرده است اما هیجانی که به مخاطب خود در تلنگر زندگی این روزهای خودمان به ما می دهد فضای غمزده فیلم را جبران میکند.
در فیلم یک نکته تکرار میشود؛ یعنی کل قصه یک منطق دارد و نتیجه اش هم نباید این بشود. منطق زندگی و عقل این روزهای ما میگوید که وقتی با کسی تصادف کردی و در ظاهر اتفاق خاصی هم نیفتاده و حتی پول میدهی تا به بیمارستان برود و آن فرد نمیرود و با آن پول زن و بچه اش را به رستوران می برد و علم و قانون هم میگوید که تو مقصر نیستی و مسمویت غذایی علت مرگ یک کودک بوده پس تو مقصر نیستی و با خیال آسوده برو زندگیات را بکن. اما حرف آخرین ساخته وحید جلیلوند با مخاطب سینمای ایران، همان چیز دیگری است...
«بدون تاریخ بدون امضاء» همین موضوع کمی پیچیده ولی روزمره ما را پتک می کند روی سر ما و می گوید که عقل و منطق زندگی این روزهای ما یک وجه دیگر هم می تواند داشته باشد. می توان سال ها تجربه منطقی زندگی و سال ها تحصیل در رشته پزشکی را کنار گذاشت و از زوایه ای دیگر به موضوعات نگاه کرد.
قهرمان داستان این فیلم با همه وجوه منطقی و عقلانی در زندگی اش، به عمد خود را مقصر جلوه می دهد حتی در صورتی که قانون، علم و منطق او را مقصر نمی داند. خودش را مقصر می داند چون می توانست پس از تصادف با آن خانواده، موضوع را جدی تر بگیرد و آنها را به اصرار به بیمارستان ببرد. می توانست اصلا با آنها تصادف نکند و فقر زندگی آنها را پیش از مرگ کودک بفهمد.
انتهای پیام/