انقلاب اسلامی و دوراهی‌های انحراف

سالگرد انقلاب اسلامی بهانه‌ای است تا به ابعاد مختلف آن از زوایای گوناگون پرداخته شود و به نسل امروز منتقل گردد. مواجهه با دوراهی‌های انحراف بخشی از تجربه انقلاب اسلامی است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، سالگرد انقلاب اسلامی بهانه‌ای است تا به ابعاد مختلف آن از زوایای گوناگون پرداخته شود و به نسل امروز منتقل گردد. مواجهه با دوراهی‌های انحراف بخشی از تجربه انقلاب اسلامی است. در طول 38 سال گذشته تلاش‌های فراوانی شد تا راه‌های تحمیلی یا انحرافی بر روی انقلاب اسلامی گشوده شود.  برای تغییر در مسیر انقلاب پیشنهادات، فشارها و تفسیرهای فراوانی برای به انحراف کشیدن خط اسلام نابی که امام مفسر آن بود، صورت گرفت که تاکنون هیچ یک نتوانسته است این مسیر پر بهجت و جذاب را به انحراف بکشاند. بدون تردید سه عامل تجربه عاشورای سال 61 هجری، تاریخ 200 ساله معاصر و دریافت جامع از اسلام می‌تواند دلیل اصلی این پیشگیری به حساب آید. عمده‌ترین این دوراهی‌ها را می‌توان در سیر تاریخی انقلاب دید و در محورهای زیر خلاصه کرد.

1 ـ شرقی ـ غربی: انقلاب اسلامی در کوران جنگ سرد و جهان دو قطبی متولد شد؛ جهانی که وجه سومی نداشت و همه کشورها در دو بلوک موجود سامان یافته بودند. روشنفکران بر این باور بودند که لازمه حیات سیاسی در جهان آن روز پیوستگی و همسویی با یکی از دو بلوک موجود است، اما امام راه سوم را برگزید و اصل نه شرقی و نه غربی را با تکیه بر جامعیت اسلام طرح و بر آن ایستادگی کرد و استقلال سیاسی ایران را به معنی واقعی کلمه به نمایش گذاشت و البته هزینه‌های آن را هم پرداخت نمود.

2 ـ تعهد ـ تخصص: در سال‌های اولیه انقلاب از یک سو نیاز به اداره‌کنندگانی بود که به اسلام و مبانی آن معتقد باشند و از سوی دیگر پیچیدگی‌های زندگی مدرن امروز نیاز به تخصص داشت. گفتمان تخصص یا تعهد به مثابه دو قطب ناهمسو طرح شد. انقلاب اسلامی بر این باور بود که برای اداره کشور هیچ یک از دو گفتمان به تنهایی کارآمد نخواهد بود، لذا حرف انقلاب این شد که ما برای اداره کشور نیاز به متعهدینی داریم که از تخصص لازم برخوردار باشند.

3 ـ اسلام‌گرایی ـ ملی‌گرایی: در برهه‌ای از تاریخ، ایران‌گرایی را مقابل اسلام سیاسی طرح کردند، ‌ملت‌گرایی و ناسیونالیسم را با دو شکل تجدد و باستان ارائه کردند و در برهه‌ای دیگر التقاطی از اسلام و باستان‌گرایی در درون حاکمیت خودنمایی نمود. حرف انقلاب این بود که ملیت را به رسمیت می‌شناسیم، اما ایرانی بودن ملاک تحقیر ملت‌ها و نژادهای دیگر نیست. انقلاب اسلامی «حب وطن» را ذیل اسلام دانست و الگوی ایرانی ـ‌اسلامی پیشرفت را طرح کرد که همه تجربیات مثبت اسلام و ایران را در بر می‌گیرد.

4 ـ اسلام سیاسی ـ سکولاریسم: بعد از جنگ تحمیلی روشنفکران «ایدئولوژی‌زدایی از حاکمیت» را در دستور کار قرار دادند و بنیان‌های اعتقادی اسلام تشیع را آماج نقد و حملات خود کردند تا بتوانند به «اسلام حداقلی» یا سکولاریسم برسند. خواستار عقب‌‌نشینی دین از عرصه اجتماع و فرهنگ شدند و لیبرالیسم را به صورت علنی طرح کردند. اسلام را فاقد مدل و الگوی اداره دانستند و به مبانی تئوریک نظام حمله کردند. در نقطه مقابل، انقلاب اسلامی راه تمدنی و مراحل آن و الگوهای بومی همچون الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، سند چشم‌انداز 20 ساله و اقتصاد مقاومتی را طرح کرد و به راه اسلام سیاسی ادامه داد و در منطقه نیز قدرت اسلامی خود را به رخ غرب کشید.

5- اصلاحات- انقلاب: اصلاحات در علم و عرف سیاست نقطه مقابل انقلاب تعریف می‌شود. گرچه اصلاح‌طلبان تا سال 1383 از تعریف اصلاحات خودداری کردند، اما از روزنامه‌ها، سخنان، مواضع و کتاب‌های آنان چنین برمی‌آمد که تبدیل پروسه انقلاب اسلامی به یک پروژه تمام شده مدنظر است و عرفی کردن دین و تزئینی خواستن ولایت فقیه و پذیرش استاندارد‌های حیات سیاسی- اجتماعی غرب در دستور کار قرار گرفته است.

عجله اصلاح‌طلبان در رسیدن به نقطه نهایی مدنظر باعث گردید به در و دیوار نظام برخورد کنند و داستان‌های غم‌انگیز سال‌های اخیر رقم بخورد.

6- تحریم- تسلیم: در سال‌های اخیر غرب به صورت عریان‌تر وارد میدان شد و هویت انقلاب اسلامی را در دامنه حملات خود قرار داد. آنان به این باور رسیدند که اقتصاد مهم‌تر از فرهنگ و سیاست است، چراکه همه ملت ایران را درگیر می‌کند و شمولیت آن در تراز ملت است. بنابراین برای به سازش کشاندن انقلاب اسلامی، دوگانه تسلیم یا تحریم را طرح کردند که انقلاب اسلامی با دو راهبرد «نرمش قهرمانانه» و «اقتصاد مقاومتی» بدان پاسخ داد.

7- انقلاب- معیشت: آخرین دوگانه‌ای که درباره آن بین بخشی از نخبگان داخلی و غرب‌ هارمونی نانوشته وجود دارد، دوگانه انقلاب – معیشت است. برخی تلاش می‌کنند مشکلات مردم را به اصل انقلاب ارجاع دهند و غرب نیز انقلاب اسلامی را باعث مشکلات اقتصادی ایران معرفی کرد. اوباما در نطق سالانه خود (مهر 1394) در سازمان ملل اعلام کرد: «ایرانی‌ها باید بدانند شعار مرگ بر امریکا برای آنان اشتغال ایجاد نمی‌کند»، و در داخل نیز معیشت را بهانه‌ای برای عدول یا تعدیل شعارهای انقلاب دانستند و تلاش برای کمرنگ کردن روز 13 آبان و شعارهای انقلاب به درون حاکمیت نیز کشیده شد.
حرف انقلاب اسلامی در این میان این است که راه‌حل مشکلات کشور در حفظ روحیه انقلابی است، انقلاب اسلامی ثابت نموده است که هر جا دستاوردی وجود داشته است منشأ آن روحیه انقلابی است. جنگ تحمیلی، هسته‌ای (شهریاری)، موشکی (تهرانی‌مقدم)، سلول‌های بنیادی (کاظمی‌آشتیانی) و... نشان می‌دهد که هر جا انقلابیون و روحیه انقلابی حاکم بوده، دسترسی به قله‌های عزت و پیشرفت میسرتر بوده است. به نظر می‌رسد مواضع رئیس‌جمهوری جدید امریکا، طراحان انقلاب- معیشت در ایران را به انفعال خواهد کشاند و اجباراً به اقتصاد مقاومتی که وحدت انقلاب و معیشت را فریاد می‌زد، رجوع خواهند کرد.

انتهای پیام/