برگ برنده چین در عصر ترامپ
مهمترین اولویت کنونی چین در سیاست بینالملل را میتوان پیشبرد مگاپروژه کمربند اقتصادی جاده ابریشم دانست.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، چین قصد دارد «جاده ابریشم کهن» را به یک کریدور مدرن ترانزیتی، تجاری و اقتصادی تبدیل کند که از شانگهای به برلین کشیده میشود. مگاپروژهای که فهم و جایگاه آن در اقتصاد چین و دنیا از اهمیت بالایی برخوردار است. اجرای این مگاپروژه از سه سطح قابل بررسی است؛«عصر ترامپ»، شرایطی را رقم زده که ابرقدرتهایی چون چین قصد دارند از تهدیدهای آمریکا برای خود و دیگر کشورها، فرصتسازی کنند. در سطح اول، تحلیلگران معتقدند که سرعت بخشی چین به پروژه جاده ابریشم، در راستای فرمان خروج دونالد ترامپ از قرارداد ترانسپاسیفیک (کشورهای حاشیه اقیانوس آرام بهجز چین) است. طرح جاده ابریشم چین را از کنشپذیر بودن به سمت کنشگر جهانی سوق خواهد داد. به نوعی ابتکار جاده ابریشم اساسا نماد تغییر چین از یک قدرت منطقهای به یک قدرت جهانی است. در سطح دوم، بعد اقتصادی این قضیه است؛ چراکه در وضعیت فعلی چین در کانون زنجیره جهانی ارزش قرار دارد، اما تاکنون عمدتا یک کشور کنشپذیر در اقتصاد جهانی بوده است. به این معنی که ایدههای خارجی مطرح شده را میپذیرفتند. اما اکنون اقتصاد چین میخواهد رابطه سنتی خود با اقتصاد جهانی که مبتنی بر کنش پذیری، سود کمتر و نقش درجه دوم بوده را به محوریت تبدیل کند. یعنی چین به سمت کارگردانی صحنه اقتصادی جهان حرکت کند. سطح سوم این طرح ابتکاری چین که ایران را نیز درگیر میسازد، این است که ایران با مشارکت در این طرح ابتکاری، موقعیت جغرافیایی خود را به موقعیت ژئوپلیتیکی تبدیل خواهد کرد که سالها است مترصد این رویداد است. از این رو، ایران نیز از ابتکار ایده «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» و «راه ابریشم دریایی قرن 21» استقبال میکند. بهطوری که زمینه همکاریهای مختلفی بین ایران و چین با اجرای این پروژه فراهم خواهد شد.
در همین راستا میزگرد تخصصی فرصتها و تهدیدهای بخش بازرگانی خارجی طرح «توسعه راه جاده ابریشم» از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی با حضور بهزاد شاهنده، عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، محمدحسین ملائک، معاون پژوهشهای سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن شریعتی نیا، عضو هیات علمی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و بهرام امیراحمدیان، پژوهشگر موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی برگزار شد.
به گزارش «دنیای اقتصاد»، «شی جین پینگ» رئیس جمهوری چین با به قدرت رسیدن نیز در تداوم این سنت رویای چینی را مطرح کرد که هدف اصلی آن تبدیل به کشوری توسعه یافته بود. چین در تلاش است که مسیرهای جدید تجاری، بازارها و منابع انرژی را توسعه دهد که به انگیزههای رشد منجر خواهد شد و در همان زمان کاهش وابستگی را در پی خواهد داشت. علاوه بر این، با گسترش زیرساختهای حملونقل اوراسیا، پکن با هدف پایهریزی برای شبکههای تولید چین محور، شرکتهای تولیدی چینی را به جنوب شرق آسیا منتقل خواهد کرد. مهمترین اقدام چین در راستای تامین مالی این مگاپروژه که ابعاد بینالمللی هم داشت تشکیل «بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیا» با سرمایه اولیه 100 میلیارد دلار، طی اولین روزهای سال 2016 بود. این بانک اکنون دهها عضو دارد و بارها برای احداث زیرساختهای لازم جهت تحقق سیاست اوراسیایی چین از سرمایههای این بانک بهصورت وام و به شکلهای دیگر استفاده شده است.
سطح اول؛ بعد سیاسی مگاپروژه ابریشم
«جاده ابریشم» بهعنوان یک طرح ابتکاری که در سال 2013 و با به قدرت رسیدن «شی جین پینگ» به ریاستجمهوری چین، اعلام شد، تحولات جدیدی را در چین آشکار ساخت. هدف بلندپروازانه چین، این است که جاده باستانی ابریشم که مسیر اصلی بازرگانی میان چین، آسیای میانه، اروپا و آفریقا بود را احیا کند. «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» و «راه ابریشم آبی قرن بیست و یکم»، یک استراتژی توسعه برای ارتباط چین با دنیای پیرامون است که توانسته تاکنون 60 کشور را جذب کند. بر این اساس، «طرح جاده ابریشم» در سه سطح کلی قابل بحث است؛ در سطح نخست و از منظر سیاسی، اجرای چنین پروژهای حائز اهمیت است، چراکه رهبری چین امیدوار است که اجرای ابتکاری این طرح، تهدیدات دولت «دونالد ترامپ»، را با مشارکت و همکاری دیگر کشورها به فرصت تبدیل کند. از سوی دیگر، چین در فضای سیاسی عصر ترامپ ترجیح میدهد که سیاستها و برنامههای اقتصادی خود را با سرعت بیشتری دنبال کند. نشانههایی هم که در این زمینه وجود دارد، تاکیدی براین ادعاست. بهطور نمونه، برخی از کارشناسان این پروژه را در راستای برنامه پیمان تجارت آزاد فراسوی اقیانوس آرام (ترانس پاسیفیک) مشهور به TPP آمریکا که دونالد ترامپ فرمان خروج آمریکا را از آن صادر کرد، میدانند. به عبارتی بر اساس نظر تحلیلگران، چین قصد دارد که از این طریق در مقابل دیگر سازمانهای بینالمللی قرار بگیرد. البته در مقابل چنین دیدگاهی، چینیها میگویند، قرار نیست اجرای این پروژه در مقابل هیچ نهاد بینالمللی قرار گیرد. در عرصه بینالمللی نیز این موضوع قابل طرح است که شاهد جنگ قدرتها بهویژه آمریکا با چین، با وجود اتخاذ سیاستهای دونالد ترامپ خواهیم بود. بهطوری که «استیو بنون»، استراتژیست کاخ سفید و یکی از مردان قدرتمند دولت دونالد ترامپ، اظهار کرده که واشنگتن طی 5 تا 10 سال آینده بر سر جزایر دریای «چین جنوبی» به جنگ پکن خواهد رفت. وی همچنین گفته بود که آمریکا بهصورت همزمان در جنگ بزرگ دیگری در خاورمیانه درگیر خواهد شد، اما برخی از پژوهشگران این ادعا را رد میکنند. استنباط محسن شریعتینیا، عضو هیات علمی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، از این بحث این است که قدرتیابی چین درگیری در نظام بینالملل ایجاد نخواهد کرد، هر چند حوزههای رقابت و ابهام را افزایش خواهد داد. اما این طرح احتمال اشتباه محاسباتی قدرتهای بزرگ را هم افزایش میدهد، اما بعید است که نظام بینالملل و رابطه چین و آمریکا به درگیری از نوعی که بین آمریکا و روسیه ایجاد شده، دچار شود. از منظر این پژوهشگر؛ این اتفاق به این دلیل رخ خواهد داد که منطق سیاست خارجی چین با منطق سیاست خارجی روسیه متفاوت است. روسیه یک قدرت ژئوپیلتیک یا دولت بحرانزا و بحرانزی است و از تولید بحران منفعت میبرد. تا حدی آمریکا نیز چنین است که از تولید بحران سود میبرد. از اینرو به نظر میرسد که بحران دریای چین جنوبی بخشی از تمایل آمریکا برای بحرانسازی برای چین است، اما چین هنوز یک قدرت ژئواکونومیک است و به ثبات، بازار و سود نیاز دارد و زمانی که اقتصاد ایدئولوژی یک کشور باشد، نوعی از همکاری و رقابت و گونهای از قدرتیابی مسالمتآمیز امکان ظهور بیشتر دارد تا قدرتیابی. اما از سوی دیگر، وزیر دفاع آمریکا اخیرا عنوان کرده که آمریکا قصد دارد از طریق دیپلماسی وارد تعامل با چین شود. با این وجود، چین آگاه است که ایالاتمتحده تلاش خواهد کرد با تقویت متحدان خود با بلوکهای سرمایه در درون چین هم در داخل و هم در خارج، نفوذ خود بر سیاست توسعه آینده چین را افزایش دهد. در واقع، در این رابطه ایالاتمتحده در حال حاضر به موفقیتهای زیادی دست یافته است؛ بوروکراسی مالی چین بدون تردید تفوق آمریکا بهعنوان بانک مرکزی جهان را پذیرفته است و کمتر میتواند آن را زیر سوال ببرد. با این وجود، شکی نیست که ایالاتمتحده استراتژی دیپلماتیک خود را با توجه به ابتکار یک کمربند- یک راه تنظیم کرده است. ایران، برای مثال، بخش مهمی از این پیشنهاد یک کمربند- یک راه است. البته از دیگر اهداف سیاسی این پروژه از نگاه تحلیلگران این بود که چین قصد دارد از طریق این پروژه ثبات استانهای غربی پکن و همچنین همسایههایی مانند پاکستان یا افغانستان را فراهم آورد. یعنی همانطور که چین منابع مالی بیشتر پروژههای زیربنایی مسیر را تامین میکند، در عین حال قادر به افزایش نفوذ سیاسی خود خواهد بود. اما در این راستا بهزاد شاهنده، عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، با بیان اینکه این پروژه بیشتر در جهت حضور بیشتر چین در آسیای مرکزی، اوراسیا و اروپا شکل گرفته است، میگوید: اگرچه چین بهدنبال حضور قوی در اقتصاد منطقه است، اما این کشورها از لحاظ توازن اقتصادی در شرایط نابرابری قرار دارند و اینها عملا نمیتوانند در برنامههای چین وارد شوند، چراکه نه زیرساختهای قدیمی را دارند نه پول کافی برای تامین زیرساختها. از طرفی این کشورها دچار نوعی انزوا طلبی هستند. در عین حال با وجود چنین دیدگاهی، حضور ایران در چنین پروژهای میتواند به نفع اقتصاد کشور باشد. از سوی دیگر، شریعتینیا، معتقد است که جاده ابریشم مهمترین پروژهای است که میتواند یک قدرت منطقهای چون چین که مهمترین ویژگی آن دیپلماسی بیسر و صدا و کنشپذیری بوده را به یک کنشگر جهانی تبدیل کند. این کنشگر پهنه کنش خود را جهان انتخاب کرده است. موضوع دیگری که در بعد سیاسی قابل بررسی است؛ تقابلی است که ممکن است بین چین و روسیه به وجود آید زیرا چین به سادگی نمیتواند یک جاده ابریشم جدید داخلی را به اجرا درآورد، به دلیل آنکه به ناچار باید از طریق روسیه عبور کند. در مقابل، روسیه از زمانی که بهعنوان یک قدرت امپراتوری در اواخر قرن هجدهم ظهور پیدا کرد، استراتژی ژئوپلیتیکی آن، به اروپا گرایش داشته است، البته با توجهی ثانویه به شرق آسیا. این در شرایطی است که در روسیه توجه کمی به پیشنهاد جاده ابریشم چین صورت گرفته است. به علاوه، روسیه در حال رهبری مذاکره اتحادیه اقتصادی اوراسیایی است که به معنای یکپارچهسازی و پیوند اروپا با کشورهای شوروی سابق در آسیای مرکزی است که با صراحت، از ادغام آسیای مرکزی در چین ممانعت به عمل خواهد آورد.
سطح دوم؛ بعد اقتصادی مگاپروژه ابریشم
طرح ابتکاری چین در سطح دوم از منظر اقتصادی از سوی تحلیلگران مورد ارزیابی قرار میگیرد. از نظر اقتصادی چینیها با اجرای این طرح، بهدنبال این هستند تا برنامه اقتصادی خود را رونق دهند. البته در برابر چنین دیدگاهی برخی اینگونه استدلال میکنند که این تنها چین نیست که بر قطار اقتصادی سوار میشود، بلکه کشورهای آسیای میانه نیز میتوانند بهره ببرند. در واقع این یک فرصت است نه تهدید. بهطوری که اگر چینیها در تامین زیرساختها موفق شوند، همه کشورها از این تجارت استفاده خواهند کرد. چارچوبی که چین در این طرح یک کمربند و یک جاده دنبال میکند بر سه محور مهم از قبیل «همکاری برد-برد، اتصال سه قاره اروپا-آسیا و آفریقا به یکدیگر، اتصال آسیای توسعهیافته در یک سوی اوراسیا به اروپای توسعهیافته در سوی دیگر و بالفعل کردن پتانسیلهای عظیم توسعهای دولتهایی که در این بین قرار گرفتهاند»، استوار است.
البته مراحل رشد و توسعه اقتصادی چین از دهه هشتاد قرن بیستم آغاز شد و در این مدت، یعنی از دهه ١٩٨ تا حدود ٢ ٥، چین یک کشور سرمایهپذیر در اقتصاد جهانی بود و بهعنوان کارخانه جهانی شناخته میشد که شرکتهای بزرگ جهانی در آن فعالیت داشتند و از نیروی کار آن استفاده میکردند. اما از 2005 به بعد، استراتژی اقتصادی چین تغییر کرد؛ ١. توجه به بیرون معطوف شد و چین به یک کشور سرمایهگذار تبدیل شد. ٢. تصمیم گرفته شد مازاد صنعتی و تجاری عظیم در چین، جذب محیط پیرامونی این کشور شود. ابتکار جاده ابریشم اساسا نماد تغییر چین از یک کشور در حال توسعه و یک قدرت منطقهای به یک قدرت جهانی است. در همین راستا،به اعتقاد شریعتینیا چین در حال تغییر جایگاه خود از کنش پذیری به سمت کنشگری و کارگردانی است. او میگوید این طرح با بهرهگیری از الگوهای تجارت جهانی که مبتنی بر زنجیره جهانی ارزش شکل گرفتهاند و پیش میروند؛ طراحی شده است. از این منظر هدف کلیدی چین از این طرح و پیشبرد آن، شکلدهی به یک زنجیره ارزش چین محور در محیط ژئواکونومیک اوراسیا و آفریقا است. به گفته این پژوهشگر، در وضعیت کنونی یک زنجیره در آمریکای شمالی، یک زنجیره در اروپا و یکی دیگر نیز در آسیاپاسیفیک وجود دارد. چین در هرسه این زنجیرهها حضور موثری دارد، اما در حلقههای پایین. این کشور تلاش میکند یک زنجیره ارزش، چین محور را در قالب طرح جاده ابریشم تشکیل دهد. براساس مطالعات صورت گرفته، زنجیره جهانی ارزش نقاط مختلفی دارد. در پایینترین نقطه این زنجیره، تولید قرار دارد و چین تاکنون در کف زنجیره قرار داشت و با طرح جاده ابریشم تلاش میکند به حلقههای بالاتر زنجیره ارزش حرکت کند و این منافع بیشتری برای شرکتها و نیروی کار چینی و در کل اقتصاد این کشور خواهد داشت. چین بهدنبال آن است که کشورهای دیگر را جایگزین خود در حلقههای پایین زنجیره جهانی ارزش کند. از سوی دیگر، برخی تحلیلگران معتقدند که «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» در مسیر اجرا با چالشهای کلیدی همچون رقابتهای ژئوپولیتیک، توسعهنیافتگی فرآیندهای همگرایانه در بخشهای مهمی از اوراسیا و ابهام در مورد نیات پنهان چین مواجه است. از اینرو چین نیاز به ایجاد تغییری استراتژیک در الگوی توسعه خود دارد؛ به آن معنا که از الگوی مبتنی بر تولید کالاهای انبوه با کیفیت متوسط و نیروی کار ارزان به سوی اقتصادی مبتنی بر ابتکار و دانش تغییر جهت دهد. «شی جین پینگ» با به قدرت رسیدن نیز در تداوم این سنت، رویای چینی را مطرح کرد که هدف اصلی آن تبدیل به کشوری توسعه یافته بود. اولین اقدام دولت در راستای اجرایی کردن این تغییر این بود که سه سند راهبردی «سیاست تجاری، سیاست صنعتی، سند یک کمربند – یک جاده» را تدوین و منتشر کرد. از سوی دیگر، اقدام به تاسیس بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی کرد. در این بین، شاهنده، حضور ایران را بهعنوان عضو موسس بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی اقدامی مثبت و رو به جلوی دولت میداند. اما این استاد دانشگاه، یکی از مشکلات ایران در این طرح را اینگونه مطرح میکند که ما نمیدانیم دقیقا از این طرح چه میخواهیم. طبیعتا زمانی که نمیدانیم چه میخواهیم نمیتوانیم مذاکره موثر با طرف چینی یا ترکمن داشته باشیم. نقطه آغاز این است که برای ایران روشن باشد به دنبال چه اولویتهایی است.
از منظر اقتصادی قضیه این سوال قابل طرح است که این مگاپروژه چگونه میتواند پیش رود؟ بهطور نمونه در آسیای مرکزی که نقطه آغاز طرح در خارج از مرز چین است و در آنجا سرمایهگذاری بسیاری شده، اختلافهای کشورها با یکدیگر، مداخلات روسیه و نگرانی آنها از تسلط چین بر اقتصاد این کشورها، همگی موانع جدی در برابر پیشبرد جاده ابریشم هستند. در همین راستا، چین اقدام به انتشار سند «یک کمربند - یک راه» از سوی شورای دولتی چین در سال 2015 کرده که چشمانداز و اقدامات برای ساخت مشترک «کمربند اقتصادی جاده ابریشم و جاده ابریشم دریایی قرن بیست ویکم» را در بر میگیرد. بهطور خلاصه میتوان گفت طرح دارای دو مسیر خشکی و دریایی است و در هر دو مسیر قرار است کشورها از طریق ٥ پیوند به یکدیگر متصل شوند که شامل؛ ١. هماهنگی در سیاستگذاری ٢. تسهیل و آزادسازی تجاری ٣. ایجاد زیرساختها یا اتصال زیرساختهای کشورهای حاضر در جاده ابریشم (از طریق ساخت ریل در خشکی و بنادر در مسیر دریایی) ٤. همگرایی سیستمهای بانکی و مالی با محوریت چین و بینالمللی شدن یوآن، ٥. توریسم و تعاملات بیشتر مردم با یکدیگر. طبیعتا زمانی که این پیوند شکل میگیرد، چین بهعنوان طراح جاده و دومین اقتصاد بزرگ جهان، نقش اصلی را ایفا خواهد کرد. البته چین دو سند تجاری و صنعتی را نیز تدوین کرده که جهتگیری دو سند، تغییر در نحوه مشارکت این کشور در زنجیره جهانی ارزش است. بهگونهای که این کشور در حلقههای بالاتر این زنجیره قرارگیرد و ارزش افزوده بیشتری نصیب شرکتهای چینی و در نهایت اقتصاد این کشور میشود. نکته مهم دیگری که در این دو سند و نیز در تغییراتی که در قانون اساسی این کشور در سال2 13 صورت گرفت بر آن تاکید شده، ایفای نقش کلیدی و قطع نیروهای بازار در تحقق اهداف نوین صنعتی و تجاری است. تحلیل محتوای سه سند مورد اشاره این پرسش را مطرح میسازد که چه ارتباطی میان آنها وجود دارد؟ در هریک از این سه سند، کلیدواژههای جهانی شدن، زنجیره جهانی ارزش، تولید خلاق و کیفیت محور، بینالمللی شدن شرکتهای چینی، تمرکز بر صنایع پیشرفته و نوظهور تکرار شدهاند.
سطح سوم؛ ایران و پروژه جاده ابریشم
با تمامی بحثهایی که مطرح شد، شواهد نشان میدهد چین استراتژی برونگرایی را در دستور کار خود قرار داده که مورد حمایت جدی شخص رئیسجمهوری چین نیز هست. هدف اساسی این برونگرایی تلاش برای تغییر هویتهای سیاسی بهخصوص در آسیای مرکزی و قفقاز و جهتدهی رفتار کشورهای این منطقه متناسب با منافع چین است. بهطوریکه در این برونگرایی جدید چین که هم در آسیای مرکزی و هم در خاورمیانه خواهد بود، چین به متحدان استراتژیک بیشتری نیاز خواهد داشت. از این رو، ایران میتواند چنین نقشی داشته باشد. در نهایت ورود ایران به بحث جاده ابریشم در شرایط مطرح شدن برجام و شیب دیپلماسی به سمت غرب میتواند تعادل را در گفتمانهای سیاسی داخلی بیشتر کند. حال براساس آنچه گفته شد باید دید که جایگاه ایران در زنجیره ارزش چین محور و این طرح ابتکاری چگونه است. تحلیلگران معتقدند که تحریمها مانعی برسر راه مشارکت کشورها با ایران به شمار میروند. از سوی دیگر، از دیدگاه چینیها ایران همچنان به ژئوپلیتیک بیشتر اهمیت میدهد و خاورمیانهزدگی در سیاست خارجی ایران پررنگ است. ابهام در سیاست تجاری و صنعتی، شکست در هماهنگی بوروکراتیک، الگوهای کهنه رفتار صنعتی و تجاری و فضای آشفته کسبوکار نیز از مواردی است که چینیها معتقدند کار را با ایران سخت میکند. موضوع دیگری که آنها مطرح میکنند، این است که دو تعریف از چین در بین سیاستمداران و برنامهریزان ایران وجود دارد؛ یک دیدگاه اینکه چین قدرت منطقهای است که ایران باید با این کشور وارد تعامل اقتصادی شود؛ اما از سوی دیگر این تعریف هم وجود دارد، که ایران باید ارتباط اقتصادی خود را گسترش دهد. این تفاوت دیدگاهها کار را برای انجام یک کار مشترک سخت میکند. اما بهرام امیراحمدیان، پژوهشگر موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی بابیان اینکه ایران یکی از کشورهای مهمی است که در این مسیر واقع شده و میتواند نقش بارزی در توسعه ارتباطات و مناسبات کشورهای آسیایی ایفا کند، اظهار کرد: حضور ایرانی قدرتمند و با ثبات در مسیر جاده ابریشم برای چین بسیار حائز اهمیت است.
از اینرو مقامات پکن به ایران بهعنوان یک شریک مینگرند. ایران همانند هند و روسیه یکی از طرفهای اقتصادی مهم برای چین است. درمقابل طرف ایرانی نیز از ابتکار ایده «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» و «راه ابریشم دریایی قرن 21» که توسط چین مطرح شده، استقبال میکند. بهزاد شاهنده نیز در این راستا میگوید: موضوع مهمی که کشورهای پیرامون را به چالش کشیده است، این است که آیا از این فرصتها میتوانند بهره ببرند یا خیر؟ البته بازتاب منفی و مثبت و بیطرفانهای نسبت به این پدیده وجود دارد که قاره اروپا و آسیا را در بر میگیرد. به گفته شاهنده، چین در گذشته بیشتر بهصورت چراغ خاموش حرکت میکرد؛ اما با به قدرت رسیدن«شی جین پینگ» قدرتمندانهتر و جسورانهتر در سطح بینالملل حضور یافت. به گفته وی، این طرح، منجر به رشد داخلی بهخصوص در بحث صادرات که ظرفیتهای مضاعفی در حوزه سیمان و فولاد وجود دارد، میشود.
اما نکته حائز اهمیت دیگر، اینکه کمربند اقتصادی جاده ابریشم در مسیر اجرا با چالشهای کلیدی همچون رقابتهای ژئوپولیتیک، توسعهنیافتگی فرآیندهای همگرایانه در بخشهای مهمی از اوراسیا و ابهام در مورد نیات پوهان چین مواجه است. از اینرو چین نیاز به ایجاد یک تغییر استراتژیک در الگوی توسعه خود دارد؛ به آن معنا که از الگوی مبتنی بر تولید کالاهای انبوه باکیفیت متوسط و نیروی کار ارزان به سوی یک اقتصاد مبتنی بر ابتکار و دانش تغییر جهت دهد.
به گفته بهرام امیراحمدیان، ایجاد جاده ابریشم، طرح ابتکاری چین؛ «یک راه، یک کمربند»، ازآنجا اهمیت پیدا میکند که انباشت سرمایه در اثر سالها رشد اقتصادی مداوم و کسب درآمدهای سرشار ارزی، چین را به بزرگترین قدرت اقتصادی جهان بعد از ایالاتمتحده آمریکا تبدیل کرده است. از این رو، چین نیاز به بازارهایی برای واردات انرژی و مواد اولیه و صدور کالاهای ساخته شده خود دارد. وی افزود: حدود 90 درصد تجارت جهانی از طریق راههای دریایی صورت میگیرد. بنابراین دسترسی به آبهای آزاد از یکسو و سلطه بر این آبراهها، از سوی دیگر، دو سوی موازنه تجارت جهانی آینده بین چین و دنیای غرب خواهد شد.
به گفته وی، ابتکار جاده ابریشم اقتصادی (یک راه، یک کمربند)، فرصتهایی را روی چین باز خواهد کرد تا بتواند به اهداف طولانی مدت توسعه خود برای رفاه جمعیت 3/ 1 میلیارد نفری خود دست یابد. از طرفی جاده ابریشم مورد نظر چین (یک کمربند، یک راه) دو مسیر زمینی و دریایی دارد. در این بررسی مسیر زمینی مورد بحث خواهد بود. و ازآنجا که ایران در مرکز ثقل این راه جدید قرار خواهد گرفت که بهعنوان سرپل ارتباطی چین با خاورمیانه و اروپا عمل خواهد کرد. ابتکار رئیسجمهوری چین تحت عنوان «یک راه، یک کمربند» میلیاردها دلار را در آینده در این مسیر بهگردش در خواهد آورد. ایران با پیوستن به این ابتکار مورد نظر چین، موقعیت جغرافیایی خود را به موقعیت ژئوپلیتیکی تبدیل خواهد کرد که سالها است مترصد این رویداد است. اما اشکالی که این پژوهشگر به این طرح وارد میکند این است که تاکنون، ابتکار «یک کمربند - یک راه» در یک چارچوب بینالمللی فراگیر گنجانده نشده و در درجه اول یک مفهوم، یک متااستراتژی است و هنوز روشن نیست که آیا ابتکار عمل از طریق یک فرآیند دو یا چندجانبه تحقق مییابد؟ این در حالی است که رهبری چین از یک فرآیند فراگیر صحبت میکند؛ به آن معنی است که همه طرفهای درگیر به شکل دادن و پیشرفت «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» و «جاده ابریشم دریایی قرن21» در راستای منافع اقتصادی خود دعوت شدهاند. از سوی دیگر، به گفته شاهنده، اجرای چنین پروژهای نیازمند سرمایهگذاری عظیمی است؛ اما از آنجا که اقتصاد چین در سال 2013 خوب و سرپا بود اما بعد با مشکل مواجه شده؛ بهطوری که در سال 2016 صادرات چین 7 درصد کاهش و واردات آن 5/ 5 درصد کاهش یافته است. از این رو به نظر میرسد که این برنامه جاهطلبانه با مشکل روبهرو خواهد شد؛ بهطوری که خود چینیها از لحاظ اقتصادی پیشبینی کردند که رشد چین امسال حدود 7/ 6 درصد باشد که نسبت به سال 2009 بسیار پایین است و با چالش اقتصادی روبهرو خواهد بود.
از طرفی محمدحسین ملائک، معاون پژوهشهای سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام دو پرسش مهم را در این بین مطرح میکند که آیا اجماع نسبی در مورد تحلیل یک جاده یک کمربند وجود دارد؟ و دوم اینکه آیا ایران این پروژه را در راستای برنامه توسعه اقتصادی –سیاسی خود میبیند یا خیر؟ وی معتقد است که ایران باید این طرح را از دو بعد سیاسی و اقتصادی مورد ارزیابی قرار دهد و از نیات و اهداف چین درخصوص اجرای چنین پروژهای، آگاه شود و سپس ورود کند.
منبع:دنیای اقتصاد
انتهای پیام/