بررسی اتفاقات جهان در سال ۲۰۱۷/ حرکت جهان بهسمت دعوای هژمونی بهجای نزاع قدرتها
جهان از یک سال پیش تاکنون جهانی است با اتفاقات عجیب که یکی پس از دیگری بهسرعت درحال رخدادن است و موجب حیرت بیشتر مردم، نخبگان و بالاخص علمای علم آیندهپژوهی شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» جهان از یک سال پیش تاکنون، جهانی است با اتفاقات عجیب که یکی پس از دیگری بهسرعت درحال رخدادن است و موجب حیرت بیشتر مردم، نخبگان و بالاخص علمای علم آیندهپژوهی شده است. از مذاکرات ایران با آمریکا و حواشی آن گرفته تا روی کار آمدن ترامپ، از رشد ناسیونالیسم و ملیگرایی تا شیوع پدیده داعش در سراسر جهان، اتفاقات مربوط به سوریه، ارتباط روسیه با آمریکا، ارتباط چین، روسیه و آمریکا با هم و... همگی دست به دست همدیگر دادهاند تا بر بهت آیندهپژوهان بیفزایند و تصمیمسازیها و تصمیمگیریها را بسیار مشکل سازند.
خبرگزاری تسنیم با توجه به همین مسائل و پیچیده بودن شرایط کنونی جهان، با محمود دلفانی، آیندهپژوه و رئیس آموزشکده عالی روششناسی علوم انسانی در فرانسه (Methodologica University) و مدیر مسئول پژوهشنامه دانشگاهی آنالیتیکا ایرانیکا (Analytica Iranica) به گفتوگو پرداخت تا ضمن بررسی این موارد، برخی از پیچیدگیهای جهان کنونی مورد بررسی قرار گیرد. مشروح گفتوگو:
*تسنیم: دغدغه ذهنی شما در دوره کنونی، چیست؟
یک بحثی که بسیار جدی است، مسئله تغییر و تحول در مفهوم و کارکرد جهانی شدن در سال 2017 است. ما داریم به پایان جهانی شدن یا غیر جهانی شدن démondialisataion نزدیک میشویم؛ یعنی بنیادهای جهانی شدن به تعبیر گذشته در حال سست شدن است، یکی از دلایل آن رشد روز افزون ناسیونالیسم حتی در خود آمریکا، اروپا و خیلی از کشورهاست.
یک بحث دیگر که جهانی شدن را خیلی با مشکل روبرو و ضربهای جدی به آن وارد کرد، بحث تروریسم بینالملل است که بخشی از آن حضور و اقدامات داعش است. به نظر من، روند جهانی شدن خیلی کُند شده است و آن تمایلی که پیشتر در رابطه با دهکده جهانی وجود داشت، ضعیف شده است. الان یکی از مشکلات راهبردی آمریکا به عنوان یکی از پیشروان جهانی شدن این است که حوزههای قدرت و اساساً مفهوم قدرت متحول شده است. در سال 2017 دنیا به جای قطبهای قدرت امروزی که بسیار متحول شده در واقع به سمت شکل نوینی درحوزههای هژمونی میرود و این پدیده جدیدی است، اینها قدرت نیستند، یک چیزی بین قدرت جهانی، قدرت منطقهای، اینها یک قدرت های ملی ـ منطقهای هستند که آمدند دارند هژمونیشان را گسترش میدهند، یعنی نمیتوانند حتی یک قدرت منطقهای باشند، مانند آن اتفاقی که الان دارد در خاورمیانه میافتد، ترکیه ادعا میکند قدرت منطقهای است، ولی عملاً اینطور نیست چون قدرت منطقهای تعریف دارد، یعنی شما باید بدانید که طبق این تعریف بخشی از اراده سیاسی خودتان، اراده اقتصادی خودتان، اراده فرهنگی خودتان و متعاقباً سافت پاور(soft power) یا هاردپاور( hard power) خودتان را و بعد اسمارت پاور (smart power) خودتان را باید در یک حوزه خاص، در یک دوره خاص و روی یک موضوع خاص اَپلای کنید (apply).
دعوای هژمونی بهجای دعوای قدرتها
الآن وقایع و روندهای جهانی به شکلی شده است که همه روی همه چیز تاثیر میگذارند و این در واقع دعوای هژمونی است به جای دعوای قدرتها؛ هژمونی هم چیزی نیست که به آسانی حفظ شود، ببینید شما قدرت را به سختی به دست میآورید و اگر هنرش را داشته باشید خوب حفظ میکنید و به سادگی نمیتوانند از دست شما دربیاورند ولی هژمونی یک چیزی است که خیلی شکننده است،مخصوصاً اگر شما مدل حوزه خاورمیانه را در نظر بگیرید، مخصوصاً اگر کشورهایی که هسته هستند مانند ایران، ترکیه، عربستان اینها اگر هم راهبرد داشته باشند، نمی توانند راهبردها یا سیاستهای خودشان را آنطور که میخواهند اجرا کنند، یک دفعه اتفاقی میافتد و تمام برنامهها به هم میخورد، نمونهاش کشور ترکیه است، ترکیه 3-4 سال پیش خیلی داستانش فرق داشت، واقعاً داشت نگرانکننده میشد، ترکیه در دوره اول مذاکرات هستهای چندینبار میانجیگری کرد، حالا به سمت عثمانیسم و احیای آن رفت بعد یکسری اتفاقاتی می افتد و بعد از آن جایگاهش تنزل میکند و قطعاً یکی از کشورهایی که سال 2017 به شدت دچار مشکل خواهد بود و مشکلاتش هم مستقیم به ایران برمی گردد همین ترکیه خواهد بود.
دو کشور در منطقه به لحاظ اقتصادی، سیاسی و مهمتر از همه به لحاظ هویتی دچار بحران شدید خواهند شد و این دو کشور یکی ترکیه است و یکی عربستان سعودی است، یعنی اینکه ما باید شاهد یک اتفاقات غیرقابل انتظار باشیم، باید خودمان را آماده کنیم برای اینکه حتی مناقشات سیاسی خیلی جدی داشته باشیم، حتی درگیریهای محدود و خیلی کوتاه نظامی هم دور از انتظار نیست، یعنی هرچه جلوتر میرویم دچار مشکلات بیشتر میشویم و این به خاطر همان مدل اصلی است که من گفتم، این هژمونیها، هژمونیهای پایدار و stableای نیست، قدرتها هم قدرتهای stableای نیستند، استراتژی هم نمیتوانند ارائه دهند؛ یکی از چیزهایی که می تواند قدرت را حفظ کند داشتن راهبرد است، داشتن استراتژی است و اجرای استراتژی است که باعث می شود شما قدرتتان را حفظ بکنید، وقتی نتوانید این کار را انجام بدهید شکننده می شوید.
*تسنیم: بعضی از پژوهشگران آمریکایی در حیطه کلان روندهای جهانی دو نظر دارند، از یک طرف گلوبالیزم(globalism) درحال اشاعه یافتن است و جهان تا 50 سال دیگر درگیر این مسئله خواهد بود و از طرف دیگر می گویند لوکالیزم (localism) هم رواج خواهد یافت آیا این تناقض نیست؟ این دو چگونه جمع بسته میشوند؟
ببینید یک نکته در اینجا خیلی مهم است و آن هم این که شما وقتی یک مفهومی را دارید باید قبول کنید. یک مفهوم مانند یک موجود زنده دچار تحول می شود، تحول در تعریف، تحول در چهارچوب، تحول در کارکرد، تحول در پیامد؛ جهانی شدن یا هر چه بخواهیم نام آن را بگذاریم، در واقع چهارچوب مفهومیاش، تعریفش، کارکردش و در نتیجه پیامدش مانند قبل نیست، این تحول مفهومی را باید فهمید. اسم، یکی است ولی در نهایت کارکردش تغییر پیدا کرده؛ یک زمانی جهانی شدن یک روند ناچار بود یعنی همه میخواستند به بپیوندند سازمانهای جهانی، به اقتصاد جهانی، به تجارت جهانی، به سیاستهای جهانی و سازمانهای جهانی حالا به هر شکل که وجود دارد، یعنی در واقع یک روند ناگزیر و اجتنابناپذیر بود، اما الان اتفاقی که افتاده این است که آن ملیگرایی یا منطقهگرایی تقویت شده است. گرایش به جهانی شدن که نوعی فراگیری است(globalisation) نیست بلکه به یک معنا به شکلی منزوی نشدن است، یعنی شما نمیخواهید منزوی شوید، پس باید در نقش یک اَکتور(actor) بینالمللی بازی بکنید، ولی این بیشتر یک تاکتیک و یک سیاست است تا یک روند، این خیلی متفاوت است، این تحولات مفهومی خیلی از موارد را اگر خوب توجه نکنیم ما را دچار راهزنی میکند یعنی دچار اشتباه در تحلیل میشویم. ما یک مفهومی(concept) را میگیریم و 10 سال است به آن عادت کردهایم، مثلا مدام تکرار میکنیم جهانی شدن بعد یکدفعه وقتی اینها میآیند صحبت میکنند در ذهن مان دچار تناقض میشویم.
کارکرد مفهوم جهانیشدن دیگر تغییر یافته
*تسنیم: یعنی آن مفهوم در هر کشوری به نحوی تعبیر میشود و هر کشوری به گونهای سیاست گلوبالیزیشن را پیادهسازی میکند.
بله، در صورتی که همه از قبل به سمت دهکده جهانی داشتیم می رفتیم که این دهکده هم قطعاً باید یک کدخدایی می داشت و آن کدخدا هم می دانیم کیست، آمریکا بود و آن کدخدا هم یکسری دستیارها داشت که حالا اروپا بوده اما الان این نیست، الان یک خط وجود ندارد، الان خطوط موازی وجود دارد.
ببینید یک چیزی وجود دارد که ما به آن زیرساخت میگوییم، یکسری زیرساختهای پساجنگ وجود دارد که الان این زیرساختها عمل میکنند. احتمالاً سالهای بعد هم عمل خواهند کرد، این را نباید با هژمونی یکی گرفت؛ زیرساختهای اقتصادی و روابط پیچیدۀ اقتصادی-سیاسی بین کشورهای اروپایی و آمریکایی به حدی درهم تنیده است که شما به این سادگی نمیتوانید اینها را از هم باز کنید و این هم به هژمونی ارتباط دارد ولی تمام هژمونی نیست، درست مانند یک جنگلی است که درختهای مختلفی دارد، کاج، سرو و غیره هرکدام یک ویژگیای دارند، یک قد و اندازهای دارند اما در نهایت زیر زمین، ریشههایشان یکی است به همین دلیل بحث خروج انگلستان هنوز که هنوز است مطرح است، اروپا سالها تبعات خروج انگلستان را چه به لحاظ اقتصادی، چه به لحاظ فرهنگی حتی، چه به لحاظ سیاسی خواهد داشت. یعنی این چیزی نیست که به این سادگیها اثرش پاک بشود. بعضی از چیزها روی کاغذ اتفاق میافتد اما عملا سالها بعد اتفاق میافتد، یعنی مانند کیک تولد نیست که شما ببرید از اینجا است و از اینجا نیست، نه ادامه پیدا میکند، روندها ادامه پیدا می کند، ریشهها ادامه پیدا میکنند تا بعد حالا کم کم از همدیگر باز می شوند.
روسیه قصد دارد در خاورمیانه ماندگار شود
من فکر میکنم بحثی که ما در دانشگاه خوارزمی کردیم بسیار مهم است. یعنی روندها و تحولات مفاهیم در سال 2017 مهم است. مثلاً با بکارگیری شکل جدیدی از قدرت هوشمند(smart power)، آمریکا شاید بخواهد حضور و رفتار بین المللیاش را تعریف کند و اگر قدرت سختی(hard power) هم وجود داشته باشد، بیشتر جنبه اقتصادی خواهد داشت؛ آن تحریمها هم درست است که الان اقتصاد روسیه خیلی تحت فشار است اما شما یک روسیهای را می بینید که واقعاً مایه نگرانی است، یعنی کاملاً بازگشت خیلی جدی داشته و هیچ وقت روسیه اینطور به خاورمیانه نگاه نکرده بود، اینقدر حضور نداشت، اصلاً این حضور، حضور تاریخی و بیسابقهای است، اساساً بیسابقه است، چه قبل از انقلاب اکتبر چه بعد فروپاشی شوروی این اتفاق نیفتاده، روسیه نیامده به خاورمیانه که برگردد، روسیه آمده که در این منطقه بماند و این خیلی بحث جدی است.
پیوند ژاپن و کره جنوبی درحال گسست است
بحث چین هم همینطور است، من اعتقاد ندارم چین نشسته است سرجایش، مشکلات آمریکا در آسیای دور خیلی زیاد است، بحث ژاپن یکی از بحثهای جدی است، بحث کره جنوبی است، بحث چین است، اینها بحثهایی است که در آینده، هژمونی برتر یکی از تعاریفش این است که تحمیل می کند یا یک وقتهایی حرف آخر را می زند یا یک وقتهایی اگر بیاید به سمت یکی از این هژمونیها مساله منطقهای یا جهانی حل میشود.
این تجربه وجود داشته، یعنی آن هژمونی برتر کنار هر کشوری بایستد قضیه حل میشود اما الان موضوع این است که آمریکا نمیداند چه باید بکند؟ نه اینکه نمیداند اصلاً شرایط به این شکل است، اصلاً رابطه ژاپن و کره جنوبی یکی از مسائل نگران کننده در آسیای جنوب شرقی است و کسی هم به آن توجه نمیکند. این رابطه دارد به سمتی میرود که این پیوندهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دو کشور دارد از هم باز میشود و از بین میرود. نمیگویم کره جنوبی تبدیل به یک هژمونی میشود، ولی میگویم (در یک جمله) یکسری اتفاقاتی افتاده که من فکر میکنم ما خیلی زود اثرات این را در سال 2017 میبینیم، یعنی سال 2017 خیلی زود شروع میشود به هر لحاظی که شما فکرش را میکنید، چه به لحاظ سیاسی چه به لحاظ اقتصادی و چه به هر شکلی که بخواهید فکرش را بکنید.
*تسنیم: به نظرم آیندهای را که برای سال 2017 متصور است، بیشتر توضیح دهید. با این شرایط روی پیوندهای فرهنگی هم صحبت کنید. نکتهای را هم مقام معظم رهبری فرموده بودند که راجع به 25 سال آینده بود. بعضی دوستان بد برداشت کرده و از آن تعبیر به جنگ کرده بودند که ممکن است رژیم صهیونیستی وجود نداشته باشد، منتهی این تمرکزش روی گسست فرهنگی و گسست اجتماعی حاکم بر خود این رژیم است که موجب اضمحلال و از بین رفتن این قضایا میشود.
به نکته خوبی اشاره کردید، بحث مهمی که الان وجود دارد این است که یکی از خطراتی که شاید برخی ازکشورها را با مشکلات جدی یا حتی فروپاشی پیش ببرد. شود مثلاً ترکیه هم در معرض آن قرار دارد، بحث تجزیه است، بحث پولاریزاسیون است، بحث چندقطبی شدن، لزوماً ما نمیگوییم مثلاً کردستان جدا شود، نه، وقتی به لحاظ فرهنگی جامعه پولاریزه شود آن وقت خیلی شکننده تر میشود، این اتفاقی که الان در ترکیه رخ میدهد، من اعتقاد داشتم واقعاً اگر این کودتا اتفاق نمیافتاد ترکیه قطعاً به یک سمتی می رفت که اسلامگرایی و حزب حاکم خط کشیهایشان را خیلی پررنگتر میکردند .
ما عملاً مطرح کردیم این روندی که آقای اردوغان پیش گرفته قطعاً دو واکنش در پی خواهد داشت: 1. واکنش لائیکها که امکان دارد به صورت جنبش مردمی خیلی قویتر از آن اتفاقی که در میدان تقسیم افتاد اتفاق بیفتد، اگر نشود، چون جامعه دارد دو دسته می شود در ترکیه، 2. اگر نشد قطعاً ما واکنش نظامیها را خواهیم داشت، چرا؟ به خاطر اینکه قبل از کودتا اگر شما دقت بکنید ما یک حالت پاکسازی در ارتش ترکیه داشتیم، یعنی خیلی از ژنرالها پاکسازی شدند و این نمیتوانست بدونِ واکنش باشد، این نمیتوانست بدونِ پیامد باشد، یعنی میگویم که اینها غیبگویی نیست، مسائلی است که مطرح است اما حالا آقایان که اینجا شوکه میشوند یک داستان دیگری است.
عوامل تشدیدکننده چندقطبیشدن در خاورمیانه
حالا برگردیم به خاورمیانه خودمان، الان بحثی که در سال 2017 مهم است این است که روند پلورالیزاسیون خیلی جدی است، روندش هم فرهنگی میتواند باشد، سیاسی می تواند باشد و این واقعاً یکی از خطرات جدی برای تمام منطقه است؛ حالا یکسری عواملی وجود دارد که به این پلورالیزاسیون دامن میزنند، یکی بحث داعش است، یکی بحث نداشتن استراتژی است، یکی بحث دخالت کشورهای مختلف است، یکی بحث مخالفین سیاسی نظامهای مختلف است، الان واقعاً خطر جدی از درون می آید.
اگر خاورمیانه را ببینیم ما باید یک فکری برای افراد داعش انجام بدهیم دیگر، آنها کجا باید بروند یا همه آنها را باید بریزیم در دریا یا باید کمپهای بازسازی درست بکنیم؟ یا اینها را در یک حوزه جغرافیایی ببریم و بعد بنشینیم تا کشورها یک فرمولی پیدا بکنند؟ یا اتفاقی در آن بحث هژمونی بیفتد بالاخره یک نفر تصمیم بگیرد یا یک تصمیم مشترکی و اراده مشترکی وجود داشته باشد که الان آن اراده مشترک وجود ندارد و اینها دارند پخش میشوند و این پخش شدن همه را تهدید میکند از لندن تهدید میکند تا افغانستان، ما هم هستیم، ما جزء کسانی هستیم که تهدید میشویم.
بازی بردــبرد، انگارهای مردم فریب
میزان دشمنان عربستان سعودی بیشتر است یا ایران؟ قطعاً ایران، این یک چیز پیچیدهای نیست. داستانهایی که میگویند ما براساس تئوریهای برنامهمان را پیش می بریم و چنین و چنان میکنیم! بازی برد ـ برد یعنی چه؟! این عبارت همیشه گویای پیچیدگی روابط بین الملل نیست. این سادهپردازی است که گاه تا مرز مردم فریبی رسد.
برخی از کشورهای رقیب و کشورهایی که رفتار دشمنانه دارند، در حال تغییر راهبردی هستند. باید از گاهی از نظریههای سیاسی کمی فاصله گرفت و واقعبین بود. عربستان الان این نکته را دریافته و برنامهای راهبردی که برای اقتصاد خودشان و مسائل سیاسیشان چیدند، برای دانشگاههای خودشان چیدند؛ به ویژه در حوزههای علمی و علوم انسانی.
سال 2017 سال تحول مفاهیم، کارکردها و پیامدهای غیر قابل پیشبینی خواهد بود.
انتهای پیام/