روایت عاشقی از زبان همسر شهید استحکامی؛ شهیدی که لباس رزم را برای کفن انتخاب کرد


طاهره غلامعلی شاهی همسر شهید مدافع حرم محمد استحکامی از لحظات خوب با هم بودنشان می‌گوید، از لحظه خواستگاری و سر به زیری بیش از حد محمد تا دورانی که در نخلستان‌های جهرم عکس‌های دونفره می‌گرفتند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، یک سال و چهارماه از شهادت محمد استحکامی گذشته، وعده دیدار طاهره و محمد گلزار شهدای جهرم است و سنگ سردی که هر هفته با گلبرگ‌های سرخ و دست‌های کوچک امیرعلی و رضا رنگ و گرما می‌گیرد.

طاهره غلامعلی شاهی همسر شهید مدافع حرم محمد استحکامی از لحظات خوب با هم بودنشان می‌گوید، از لحظه خواستگاری و سر به زیری بیش از حد محمد تا دورانی که در نخلستان‌های جهرم عکس‌های دونفره می‌گرفتند آن هم با دوربین ساده عکاسی. طاهره با خنده می‌گوید که از همان دوران عکس سلفی می‌گرفتیم. 

به گفته همسر شهید ازدواجشان کاملا به صورت سنتی بوده، مادر محمد از در غیاب فرزندش از طاهره غلامعلی خواستگاری می‌کند و پس از بازگشت محمد از ماموریت ارومیه جلسه رسمی خواستگاری انجام می‌شود. طاهره می‌گوید: محمد در جلسه خواستگاری آنقدر سر به زیر بود که من گفتم تمام گل‌های قالی را شمرده است. 

پس از عقد دیدارها و قرار ملاقات‌های طاهره و محمد در باغ پدری محمد در میان نخل‌های سر به فلک کشیده بوده است. همسر شهید می‌گوید: یک دوربین ساده داشتیم که با آن عکس‌های دونفره می‌گرفتیم هر کدام از عکس‌ها به یک شکل می‌افتاد و پس از هر بار عکس به عکس‌های دونفره‌مان می‌خندیدیم. 

با یاد آن لحظات  خنده بر لبان طاهره نقش می‌بندد و از علاقه محمد به خودش می‌گوید. محمد سر به زیر جلسه خواستگاری پس از ازدواج احساسات و محبتش را به راحتی بروز می‌دهد و همسرش را «عاشقانه من» خطاب می‌کند.«  نام مرا  در تلفن همراهش «عاشقانه من» سیو کرده بود، هر وقت دلم برای محمد تنگ می‌شود با گوشی محمد شماره خودم را می‌گیرم یا به محمد زنگ می‌زنم و می‌گویم محمد تو رفتی و عاشقانه‌ات را تنها گذاشتی». این را همسر شهید می‌گوید. 

ساده‌زیستی، کمک کردن به دیگران، حساس بودن نسبت به غیبت و خمس دادن از ویژگی‌های بارز شهید استحکامی از زبان همسرش است. به گفته طاهره غلامعلی «هر زمان که سال خمسی می‌رسید. من به محمد می‌گفتم ما که چیزی اضافه نداریم که خمس بدهیم اما محمد حتی حبوبات داخل کابینت آشپزخانه را هم حساب می‌کرد و خمس مالش را پرداخت می‌کرد». 

محمد که هیچگاه از ماموریت‌های خود به طاهره چیزی نمی‌گفت، چند روز قبل از رفتن به ماموریت آخر از شهادت برای طاهره سخن می‌گوید از اینکه باید صبورتر از دیگر دفعات باشد. به گفته طاهره غلامعلی « محل کارم شهر اوز بود و من در پی این بودم که به جهرم انتقالی بگیرم. محمد می‌گفت نگران نباش به زودی همسر شهید می‌شوی و خودشان تو را منتقل می‌کنند». 

طاهره همیشه محمد را لایق شهادت می‌دانست و برایش آرزو می‌کرد که شهید شود اما می‌گوید « هرگز گمان نمی‌کردم که به این زودی شهید شود و به همین دلیل هر وقت محمد صحبت از این می‌کرد که همسر شهید می‌شوی. می‌گفتم این چه حرفیه! من نمی‌خواهم همسر شهید شوم». 

روز 8 محرم سال 94 است که دلتنگی و بی‌قراری طاهره بیشتر می‌شود چند روزیست که از محمد بی‌خبر است. « با پدر محمد تماس گرفتم خیلی با من حرف نزد. نگران شدم دوباره تماس گرفتم، دیدم صدای گریه می‌آید تا گفتم آقاجون از محمد خبری شده؟ گفت: آقاجون محمد دیگر تمام شد». 

طاهره هنوز هم با یادآوری آن لحظات بغض می‌کند، بغضی که هر چند نمی‌ترکد اما سنگین است. همسر شهید می‌گوید: « همه می‌دانستند غیر از من. آنقدر گریه و بی‌تابی کردم که متوجه نشدم همسایه‌ها آمدند و مرا آماده رفتن کردند». 

همسر شهید می‌گوید: « همه جا با محمدم اما بعضی جاها مثل حرم شاهچراغ دلتنگی برای محمد بیشتر می‌شود. با محمد زیاد به حرم شاهچراغ (ع) می‌رفتیم. یک بار امیرعلی کوچک بود محمد با امیرعلی کنار حوض آب رفتند حالا هر بار به شاهچراغ می‌آیم به یاد آن روز و بازی محمد با امیرعلی می‌افتم.»

تنها چیزی که طاهره را بعد از شهادت محمد می‌آزارد، حرف و حدیث‌های درباره پول‌های کلان به خانواده شهداست. به گفته طاهره نمی‌دانم برخی از کجا و با چه حسابی چنین حرف‌هایی را مطرح می‌کنند. محمد هیچ انگیزه مادی نداشت و حتی اگر سپاهی هم نبود باز هم برای دفاع می‌رفت. محمدی که در وصیت‌نامه‌اش خواسته با لباس رزم و شهادت کفن شود هرگز برای مادیات نرفت. 

انتهای پیام/