۲۰۰ سال است که مجالس بیدلخوانی در تاجیکستان برگزار میشود
نورعلی نورزاد مدیر دانشکده ادبیات کلاسیک تاجیک دانشگاه دولتی خجند است.دو روز دیگر قرار است دومین همایش بیدل دهلوی برگزار شود. نورزاد معتقد است که زبان فارسی با بیدل پیوندی خونی دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، به بهانه دومین همایش بینالمللی خاورشناسی و یادمان بیدل دهلوی، که 11 اسفند در زادگاه شاعر سرزمین هند برگزار میشود، نورعلی نورزاد مدیر دانشکده ادبیات کلاسیک تاجیک دانشگاه دولتی خجند گفتگویی با خبرنگار این همایش انجام داده است. متن و ترجمه این گفتوگو را وابستگی فرهنگی ایران در خجند در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است.
بیدل دهلوی شاعری است که در سرزمینی غیر پارسی زاده و پرورده شده است. این به آن معنا است که زبان فارسی دارای چنان اثری بر او بوده که توجهش را همچون دیگر بزرگان و عالمان سرزمینهای جهان به این زبان جلب کرده است. سؤال این است که جاذبه زبان پارسی برای اندیشمندی از فرهنگ و زبان دیگر چه میتواند باشد که او را به یکی از سرآمدان ادبیات زبان غیرمادری تبدیل کند؟
وقتی سخن از سرزمین هند و شکوه زبان فارسی در آن میرود، نخست باید اندیشه، قدمت حضور، گوارایی و جذابیت زبان فارسی در این قلمرو را مد نظر داشت چون ما هزاران شواهد تاریخی کهن در اختیار داریم که از پیوند معنوی مردمان هند و آریایی تبار پیام میرساند. همینگونه تا زمان بیدل زبان فارسی در سرزمین شبه قاره هند نصرت و شکوه جذابی را کسب نموده و چهرههای برجستهای را چون شیخ علی هجویری، فخرالدین عراقی، مسعودسعدسلمان، خسرودهلوی، حسندهلوی و حتی سیمای برجستهای را در ادبیات عرفانی فارس و تاجیک عطا نموده است.
گمان میکنم ورود زبان فارسی برای سرزمین هند و مردم آن بیگانه و بیحکمت نیست و در واقع شاید تعبیر سرزمین غیرپارسی برای هند تعبیر نامقبولی باشد، چون این قلمرو از دیرگاه با زبان پارسی بوده و توسط پارسیان فرهنگ جهانی را غنی گردانیده است. برحق یکی از پیشگامان زبان فارسی در این سرزمین که به تعبیر اهل تذکره در قلمرو شعر خود واقعا اختراعاتی در زبان فارسی کرده همین ابوالمعانی بیدل دهلوی است.
باید اعتراف کرد که پیوند زبان فارسی با بیدل در واقع پیوند خونی است و این زبان هرگز برای او بیگانه نبوده و همین ارتباطش باعث شده که بهترین اختراعات را در این زبان ایجاد نماید و یکی از سرآمدان ادبیات زبان فارسی در این قلمرو گردد. با اطمینان بر آفرینش یک زبان هنری بیدل فرموده: «آنچه کلکم مینگارد، محض حرف سنگ نیست/ هوش میباید، که دریابد زبان بیدلی» ایجاد شگردهای برجسته هنری، ترکیب سازی، لفظ تراشی و عبارت آراهای خاص بیدل که همگی موجب ظهور زبان مخصوص شاعرانه وی شدهاند همه خود عوامل موثر در نبوغ شاعرانگیاش هستند که به راستی همه این ابتکارات هنری در نوبت اول سهم شامخ بیدل را در گسترش زبان فارسی در قلمرو هند و رسیدنش به مقام شاعر مبتکر فارسی زبان و تازه نظر و تازگو بازگو میکنند.
به خود بیدل برگردیم؛ فکر میکنید بیدل را باید جزو کدام دسته از شعرا دانست؟ شاعر عارف یا شاعر صوفی یا چیز دیگر؟ مسلما تفاوتی که بین این دو جهانبینی است سمت و سوی معنای شعر و افکار او را مشخص میکند.
بیدل در وحله اول خود به شاعرانگیاش بارها اشاره کرده که این موضوع را من در یک نگاشتهای به طور مفصل با عنوان «نظریه شعر و لزوم شاعری از نگاه میرزاعبدالقادر بیدل» بررسی کردهام. چه خود بیدل و چه اهل تذکره در نوبت اول از مقام شاعرانگی او لب به سخن باز نمودهاند. بارها ابوالمعانی از معنی آفرینی خویش در قلمرو سخن حرف زده، لباس خیال خویش را تجددی عنوان کرده که اگر صد هزار سال برآید کهنه نخواهد شد: «بیدل تجددیست، لباس خیال من / گر صد هزار سال برآید کهن نیم» یا «معنی بلند من فهم تند میخواهد/ سیر فکرم آثار نیست، کوهم و کتل دارد» حتی کسانی که از سبک و شیوه بیدل تقلید و نابجا استقبال میکنند شاعر هشدار میدهد که بهتر است از طرز سخن او درگذرند: «مدعی، درگذر از دعوی طرز بیدل/ سحر مشکل که به کیفیت اعجاز رسد» همین جا تاکید بیدل به طرز سخن خود و اشاره به کیفیت اعجاز به طور برجسته شناخت شاعر را از خود به عنوان یک شاعر صاحبنظر رونمایی میکند. اما در کنار این، باید اعتراف کرد که بیدل شاعری است که در مکتب عرفان سابقه دارد و در خانقاه عشق درس خلوص و ارادت و اخلاص از بر کرده است.
چه از کتاب «چهار عنصر» و چه از تذکرههایی که در روزگار شاعر ایجاد شده هویدا است که او از هفتسالگی به همت خویشاوندانش میرز قلندر و میرزا ظریف به حلقه اهل تصوف پیوست و در نتیجه نزد عارفان نامآور زمان خویش چون شاه قاسم، شاه کابلی و دیگران درس عرفان و ارادت از بر نمود و بیگمان چون صوفی راستین به کمال رسید، که مهمترین معاملات عارفانه این دانش شاعر در کلام او مجسم است.
سیری بر دیوان بیدل این امر را به اثبات میرساند که او از زمره شاعران متبحر مکتب وحدت وجودی است و این هم بیحکمت نیست، چون به نوشته یکی از تذکرهنگاران همعصر وی که همزمان همچون شاگرد بیدل محسوب میشد، خوشگو همچون «مقدمهای که مولوی در مثنوی و شیخ ابنعربی درفصوص الحکم بیان کردهاند، همه را با شرح و بست تمام و با تشبیههای تازه و بسیار پررنگ در کلام خود آورده و چون نمک جمیع اقسام سخنش شورانگیز توحید است.» پس غایههای وحدت وجودی بیدل تا جایی باز هم منشا در آمیزههای عرفان هندی، ایرانی و اسلامی دارند که البته فرمودههای خداوند در قرآن مجید سرچشمه ظهور این اندیشههاست چون به تعبیر خود وی در هفتسالگی زبان عربی را به همراه قرآن مجید به شکل کامل از حفظ کرده بود.
باید اعتراف کرد که بیدل در بازگویی و تشریح حکمتهای فلسفه وحدت وجودی مانند یک سایه شاعران پیشین قرار نگرفت، بلکه یک راه فراز و فرود را در اندیشه خود کشف کرد که پشت آن سیمای خود شاعر جلوههای نورانی یافت. او با مشاهده عمیق به کائنات حقیقت این فلسفه را براساس سخن آفریدگار بزرگ که در آیه کریمهای فرموده: «.... به هر سویی که روی آورید، آن سوی است خداوند» تشریح داد و نکات غریبی از زندگانی جاری برای معنیگذاری در معرفت وحدت وجود را دریافت. پس میگوید: «بیدل آن شعله کز او بزم چراغان گرم است/ یک حقیقت به هزار آیینه تابان شده است...»
از شیوه بیان و تشریح بیدل پیداست که او بیشتر در شرح حکمت و منشا وحدت وجودی به عمق عناصر واقعی زندگی فرو میرود تا حقیقت این امر را بیرون آورد و درک این مطلب را برای خواننده خود نزدیکتر سازد. در بیتهای مذکور این حقیقت روشنتر جلوه دارد که نیاز به تکرار توضیح آن نیست.
نکته دیگری که باید در رابطه با این مسئله بازگو شود پیوند فکری بیدل با پیشینیان از جمله مولانای روم در رابطه با فلسفه وحدت وجودی است، که قبلا در گفتار خوشگو هم تاکید گشته است. در واقع میان بیدل و مولانا از جهات مختلف در شرح و بست فکری شباهتهایی وجود دارد؛ نخست شباهت ظاهری جغرافیایی زندگانی بیدل و مولانا که تعدادی از هممانندیهای دیگری را ایجاد کرده است. مولانا هم پس از هجرت خانوادگی به محیطی میرسد که آنجا مفکورههای مختلف و مشاریب گوناگون حضور پیدا کردهاند و ضرورت بیشتری برای ابلاغ تعلیمات وحدت وجودی از دیدگاه تفکر اجتماعی نیز موجود است. بیدل هم شاعری هجرت کرده است و به علت مسافرت جد ارجمند خویش و در روزگار وی هم طریقت و حرکتهای مختلف فکری، هم اسلامی و هم هندی نفوذ دارند و اینجا هم ضرورتی برای توجه به حکمت وحدت وجودی جای دارد. البته معلوم است که تا روزگار بیدل در شبه قاره با ابتکار اکبرشاه و وارثان او فلسفه صلح کل تبلیغ میشد و هدف اصلی آن تحکیم آشتی میان اهل مسلمان و هند بود. این فلسفه بیشک از سوی بیدل گسترش یافت و در کنارش او به حیث یکی از مبلغان اصلی مکتب مذکور گردید. پس به طور عموم میتوان بیدل را هم شاعر صاحب مکتب و صاحب زبان و دارای سبک خاص سخنوری خویش و همزمان سخنور عارف مسلک عنوان کرد که بیشک یک طریقه خاص عارفانه خود را ایجاد نمود و در محور آن سه شیوه ویژه «خاموش نشستن»، «چشم بستن» و «نفس سوختن» از تفکرات وی بیرون آورد و معرفی نمود، که این موضوع در رساله پژوهشی اینجانب با عنوان «معرفت و شرح اشعار بیدل» به تفصیل بررسی شده است.
افکار و اشعار بیدل بیشتر از کدام شرایط تاثیر پذیرفته است؟ شرایط فرهنگی اجتماعی محیط زندگی او در هندوستان قرن یازدهم هجری یا از سرزمینهایی که شعر خود را به آن زبان میسرود؟
همانطور که قبلا اشاره شد شعر بیدل از سرچشمه بزرگی آبشخور دارد که در آن پیش از همه جاذبههای زبان مادری شعر او چون فرهنگ و تمدن کهن فارسیزبانان، کتاب مقدس قرآن و احادیث نبوی، عرفان ایرانی، اسلامی و هندی و امثال آن تجلی روشن دارند. از سوی دیگر این امر مسلم است که هر شاعر بیشک از محیط زندگانی خویش نمیتواند بیتاثیر بماند و این دیدگاه در سراسر کلام بیدل نیز به روشنی هویدا است. هر معنی شناسی که به دنبال صید معنیهای اشعار بیدل میرود در نوبت اول ضرورت آگاهی از عناصر فرهنگی، اجتماعی و معنوی روزگار سخنور را احساس میکند. حتی ابوالمعانی مهمترین نکات مربوط به افکار مکاتب فلسفی و عرفانی هند را با وارد شدن به قلمرو عرفان اسلامی در خود گنجانده و از این راه دیدگاههای عارفانه خویش را تقویت بخشیده است. در نوبت اول برای معرفت این مطالب شناخت افکار و اندیشههای مکاتب فلسفی هند قدیم امر ضروری و مهم به شمار میرود، که این نکته برابر دیگر عناصر اجتماعی و فرهنگی از بازشناسی حتمی اوضاع روزگار شاعر در معرفت کلام وی پیام میرساند.
میدانیم که بیدل در میان پارسیزبانان آسیای میانه جایگاه درخور و بالایی دارد در حالی که شناخت نسبت به او در دیگر کشورهای فارسی زبان از جمله ایران به این پایه نیست. علت این تفاوت را در چه میدانید؟
من گمان میکنم علت اصلی باز هم به زبان شعر ابوالمعانی مربوط است که قرابتهای فراوانی با فارسی فرارودی دارد. در کنار این مردم تاجیک از زمان نزدیک به روزگار شاعر به شعر و اندیشه بیدل عشق و علاقهای خاص داشتند که تا امروز ادامه یافته و دلیل روشن این نکته تجدید و ترمیم مزار و باغ بیدل و به این مناسبت گذاشتن لوح یادگاری از طرف اساسگذار صلح و وحدت ملی محترم امامعلی رحمان در سال2006 است. در کنار این مرور بر شرحهایی که بر ابیات جداگانه، غزل و مثنویهای ابوالمعانی هنوز در عصر نوزده میلادی نوشته شدند این اندیشه را به ثبوت میرساند که شاید به علت به اعتبار نگرفتن همین پیوندهای زبانی برخی از واژگان و تعبیر کلام بیدل، به گونهای دیگر شرح و تفسیر شده، که در این مورد نیز بحث جداگانهای در مقالهای با عنوان «بازتاب فرهنگ و زبان فارسی فرارودی در دیوان بیدل» به رشته تحریر درآوردهام.
به اعتقاد من همین پیوند زبانی بود که با گذشت زمان کمی در قلمرو فرارودان محافل بیدلخوانی عرض هستی کرد و به تدریج برای ایجاد مکتب پیروان بیدل در این سرزمین راه را هموار کرد. ظهور مکتب پیروان بیدل در برابر ایجاد رویههای خاص شعر فارسی در حوزه فرارود به روی کار آمدن سنتهای نو و روشهای تازه معرفت اشعار شاعر تاثیر گذاشت که خود در پدید آمدن جریان شرحنگاری و تفسیر اشعار بیدل آشکار میشود. به تعبیر دیگر استقبال سبک بیدلی مکتب شهر و بست کتابی اشعار شاعر را همجوار خود ایجاد کرد. در این زمینه باید مباحث تازهای در اطراف تعیین شروح و انواع آن همچون وسیله یا جریان شناخت شعر بیدل صورت گیرد. چنین محافل تا سالهای نزدیک در محیط خانوادگی مردم شهرهای مذکور ادامه داشت و همزمان دیوان بیدل در خانوادههای سایر ساکنان منطقه به عنوان یک مقدسات میراث هنوز هم حفظ میشود و اکثرا نسخی از گزیدههای دیوان بیدل و حتی نسخههای کامل دیوان بیدل را میتوان در خانوادههای مردمان منطقه و کتابخانههای مرکزی پیدا کردد که از ارادتش پیام میرساند.
بحث دیگری که در رابطه با این موضوع مطرح میشود وضع بیدلشناسی در کشور تاجیکستان است که باید در اینجا یادآور شوم که بیدلشناسی در این منطقه به زمانی پیوند میگیرد که مکتب پیروان بیدل در حوزه فرارود به ظهور رسیده و در بزرگترین شهرهای این حوزه یعنی سمرقند، بخارا، خجند و فرغانه محافل بیدلخوانی عرض هستی نمودهاند. بیشتر مردم در چایخانه و خانههای اهل نظر جمع آمده، محافل بیدلخوانی دایر میکردند و در کنار این به شرح و بسط اشعار بیدل اشتغال میورزیدند. بحث این مطلب در یکی از سخنرانی اینجانب در دومین کنگره «عرس بیدل» که با اقدام کانون ادبیات ایران برگزار شد و بعدا به شکل مقاله جداگانه هم به نشر رسید. بهترین نمونههای این جریان را در تألیفات شاعران و نویسندگان دست اول مکتب پیروان بیدل جوهری، نقیبخان طغرل، احمد دانش و دیگران میتوان بازجویی کرد. در کنار استقبال شیوههای خاص سبک بیدل این شعرا و ادیبان در توضیح اشعار بیدل قدمهایی ثابت برداشتند که به شرح مکتوب آثار بیدل اساس گذاشتند. احمد دانش از نخستین کسانی است که در تفسیر و شرح چند بیت بیدل همت گماشته، جوهری بر دو بیت بیدل شرح نوشته که از آن یکی به نظم نگاشته شد.
در قرن 20 هم شناخت بیدل در کشور تاجیکستان با شیوهای دگرگون دوام یافت که در این راستا میتوان از نخستین کوششهای استاد صدرالدینعینی بنیادگذار ادبیات امروز تاجیک در جاده بیدل پژوهی یادآور شد. موصوف رسالهای با نام «میرزا عبدالقادر بیدل» را به قلم آورد که در اواسط قرن حاضر به چاپ رسید و خواننده معاصر تاجیک را با شگردهای هنری و معنایی بیدل آشنا نمود. همچنین تحقیقات مختلفی از سوی پژوهشگران دیگر به شکل مقاله و نگاشتههای مختلف به قلم آمدند. در کشور تاجیکستان محققانی چون خالد عینی، بابابیک رحیمی، بختیار همدماو و این جانب رسالههایی جداگانه در رشته بیدل پژوهی به قلم آورده و منتشر نمودند. نشر آثار بیدل هم نخست به ابتکار استاد عینی با حروف سیریلیک در کشور تاجیکستان شروع گردید و در حاشیه همان رساله نمونههای مختلفی از انواع آثار ابوالمعانی جای داشت. در کنار این بعدتر در سه مجلد دیوان غزلیات شاعر به اهتمام شاعر فقید تاجیک قطبی کرام جریان گرفت. در یک مجلد از دیوان غزلیات و در یک جلد دیگر مثنویهای بیدل به وسیله بیدلپژوه تاجیک بابابیک رحیمی تهیه و نشر گردیده و رباعیات بیدل هم به صورت کتابی جداگانه به اهتمام این پژوهشگر تاجیک انتشار یافته است. اما با این همه امروز نیاز به نشر تازه دیوان بیدل همچون دیگر کشورهای فارسی زبان در تاجیکستان هم وجود دارد و در نظر است در آیندهای نزدیک منتشر شود. در اینجا باید یادآور شوم که در پهنای شعر معاصر تاجیک هم یک رویه مخصوص بیدلگرایی جای دارد و تعدادی از شاعران را میتوان نام برد که در سرودن غزل از بیدل با شیوههای جدید استقبال میکنند از جمله گلنظر، فرزانه، سروش، آذرخش، گلناز، ادیبه، آذر، رستم و ... که در استفاده از شیوه بیدل بسیار موفق عمل کردهاند.
بیدل از جمله شاعرانی است که به سبک هندی توجه داشته و در این سبک شعر میسرود. فکر میکنید استفاده از این سبک تا چه حد باعث شد بیدل جایگاه خود را در شعر پارسی بیابد؟ و برعکس آن این که اشعار بیدل تا چه حد در بالندگی این سبک شعر در زبان فارسی موثر بوده است؟
هرچند بیدل به عنوان یکی از بزرگترین سرآمدان شعرای سبک هندی محسوب میشود اما بدون تردید او موفق به ایجاد مکتب خاص هنری و شیوه بیان شخصی در ترکیب سبک هندی شد، که به قول خودش وی را «خارج ابنای جنس» گرداند. با تکیه بر این مهم بیدل راه تازهای را در عرصه ادبیات این دوره و سبک هندی به وجود آورد که بیگمان از مهمترین عوامل بالندگی سبک هندی نیز هست. اهل تحقیق ویژگیها و مشخصات معینی را در مورد سبک هندی مقرر نمودهاند، اما به گمان غالب شناخت خصوصیتهای هنری اشعار بیدل میتواند این محسنات و جذابیتهای سبک هندی را تکمیل کند. نفوذ وافر شیوه خاص ساختمان عبارات ترکیبهای شاعرانه، تصویرهای متناقض و حسآمیزی که در کلام بیدل اولویت خاصی کسب نموده و از تازگیهای ویژهای برخوردار گردیدند که باز هم در عروج منزل و جایگاه وافر ابوالمعانی چه در قلمرو سبک هندی و چه شعر فارسی نقش موثری داشتهاند.
صحبت از جایگاه شد، از نظر شما منزلت بیدل دهلوی در شعر فارسی در میان شاعران کجا است؟
مولانای بلخی گفته است:« آفتاب آمد دلیل آفتاب / آفتابت گر رسد زان رو متاب» جایگاه بزرگان ادبیات گذشته ما جایگاه خاصی در قلمرو ادبیات و اندیشه است که با دیگران قیاسناپذیر است و به گمان من جایگاه ابوالمعانی بیدل دهلوی نیز همینگونه برای خود او ویژه در قلمرو ادبیات زبان فارسی هند مخصوص است که پیش از همه از برکات اندیشههای دورپرواز و به تعبیر خودش معنیبلند برای او و به سعادت ادبیات فارس و تاجیک نصیب گردیده است. چه در روزگار شاعر و چه پس از وی این منزلت و جایگاه را اهل تذکره، پژوهشگران و اخلاصمندان شعر بیدل تثبیت کردند که از جمله آنها در ادبیات زبان فارسی فرارود نقیبخان طغرل احراری است که در خصوص آثار دهلوی چنین گفته است: « اگر کوه است باشد تور سینا / اگر دریا بود، دریای بیدل» این بهای نقیبخان طغرل احراری به گمان من شرح واقعی جایگاه و مقام هنری و عرفانی ابوالمعالی است.
اکنون چند کشور تصمیم گرفتهاند، تا به طور مشترک دومین کنفرانس بینالمللی شرقشناسی و مطالعات ایرانی را برای بزرگداشت بیدل دهلوی در کشور زادگاهش برگزار کنند، شما که عضو کمیته علمی این کنفرانس از کشور تاجیکستان و از اعضای مهم آن هستید فکر میکنید آیا این همایش به چه صورت میتواند آنچه از بیدل باید نشان داده شود نشان دهد؟
برگزاری دومین کنفرانس بینالمللی شرقشناسی که به ابوالمعانی بیدل دهلوی اختصاص یافته واقعا پدیده شایستهای است، چون عصر امروز در قلمرو اندیشه و شعر فارسی زمان شناخت و درک و معرفت حقیقت شعر و اندیشه بیدل دهلوی است. هرچند تا امروز کارنامههای معین علمی در عرصه بیدل پژوهی در سایر کشورهای فارسی زبان و بیرون از آن به انجام رساندند اما هر قدر این کارها افزون میگردد نیاز به شناخت و معرفت شعر و اندیشه بیدل بیشتر میشود. اطمینان کامل دارم که برگزاری همایش بینالمللی شرقشناسی که بیواسطه به بیدل دهلوی اختصاص یافته در راه بالا بردن تمایلات تازه بیدل شناسی چون جزء مهم خاورشناسی جهانی نقشی ماندگار خواهد گذاشت. ما امید بر آن داریم که حضور گسترده بیدل پژوهان جهان در زادگاه این سخنور ممتاز برگزاری در این همایش میتواند زمینههای تازهای را در بیدلشناسی امروز منظور و راهکارهایی را برای فردای بیدل شناسی مقرر نماید.
در پایان از نگاه مردم تاجیکستان در وصف بیدل چه چیز میتوان گفت که بر شناخت دیگر مردم از بیدل موثر باشد؟
در آخر باید تأکید کنم از کوچک تا بزرگ در کشور تاجیکستان هنوز از قرن 18 میلادی به شعر و اندیشه بیدل دهلوی عشق و علاقه خاص میورزیدند و محافل بیدل خوانی و بیدل پژوهی را در بزرگترین شهرها دایر میکردند. همین ارادت و صمیمیت شناخت جایگاه بیدل از همان ایام تاکنون ادامه دارد.
انتهای پیام/