ترور شخصیت، گناه نابخشودنی

با نگاهی به آیات قرآن کریم و احادیث ائمه معصومین علیهم السلام این مطلب حاصل می شود که حق الناس در قانون اسلام نسبت به حق الله اهمیت به سزایی دارد و حق تعالی ممکن است از حق خود بگذرد اما از حق بندگانش نمی گذرد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم خداوند سبحان در قرآن کریم یکی از صفات بارز مؤمنان حقیقی را امانت داری می داند و می فرماید: وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ‏ ...راعُون‏* این مؤمنان کسانی هستند که در امانت هایی که به آنان سپرده شده،خیانت نمی کنند.

کلمه "امانات"در آیه شریفه به صورت مطلق و مفهومی گسترده ذکر شده و آن انواع امانت هایی الهی و غیر الهی و مادی و معنوی را که به انسان سپرده شده، شامل می شود که از جمله آن می توان به امانت هایی که مردم، هر یک به دیگری می سپارند و از آن به عنوان حق الناس یاد می شود، اشاره کرد. 

در منطق دین اسلام، حق الناس به معنای حقوقی است که هر یک از انسان ها به ذمه دیگری دارند که در صورت عدم رعایت آن، لازم است که شخص خاطی که به صاحب حق رجوع کند و رضایت او را کسب کند و به نوعی حلالیت طلبد. 

از جمله سرمایه های مهمی که انسان در زندگی خود بدان بسیار اهمیت می دهد، حفظ حیثیت و آبرو اوست به گونه ای که هر امری که این اصل را به خطر بیندازد گویی جان او را به خطر انداخته است لذا گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب می شود. 

حد و حدود حق الناس 

با توجه به آیات قرآن کریم و احادیث ائمه معصومین علیهم السلام، حد و حقوق انسان ها را می توان در سه بخش تفکیک کرد:

1- حقوق جانی 

خداوند متعال در قرآن کریم در مورد رعایت حقوق جانی انسان ها می فرماید: *یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏...*  قصاص از ماده "قص" به معنى جستجو و پیگیرى از آثار چیزى است و "قصاص" به معنای قتلى است که پشت سر قتل دیگرى قرار ‏گیرد.  لذا آیه مورد نظر بیان داشته که اولیاء مقتول حق دارند نسبت به قاتل همان را انجام دهند که او مرتکب شده ولی باید مسئله مساوات در آن رعایت شود به گونه ای آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، و زن در برابر زن.

همچنین حق تعالی در آیه ی *وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاص‏*  نمونه ای دیگر از قصاص را بیان داشته که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم، بینى در برابر بینى، گوش در برابر گوش، دندان در برابر دندان است و هر زخمى را قصاصى است. بنابراین باء در اینجا باء مقابله است. 

با نظر به این آیات و دیگر آیات قران کریم  این نتیجه حاصل می شود که قصاص اسلامى به هیچ وجه جنبه انتقام ‏جویى ندارد چراکه از یک سو ضامن حیات جامعه است، زیرا اگر حکم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى ‏کردند جان مردم بى‏ گناه به خطر مى ‏افتاد و از سوى دیگر مایه حیات قاتل است چرا که او را از فکر آدم‏کشى تا حد زیادى باز مى ‏دارد و کنترل مى ‏کند. 

2- حقوق مالی 

رعایت و حفظ حقوق مالی انسان ها از دیگر اموری است که در قانون اسلام به آن تأکید شده و با متعرضان به آن به شدت برخورد می شود. یکی از مصادیقی که در آن حقوق مالی انسان ها نادیده گرفته می شود، کم فروشی است. خداوند سبحان در قرآن کریم درباره این گروه می فرماید: *وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ.....إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ/ أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ / لِیَوْمٍ عَظِیمٍ*  وای بر کم فروشان، اینان اشخاصی هستند که چون برای مردم جنسی را وزن کنند، از آن کم می گذارند، آیا باور ندارند که در روزی بزرگ برانگیخته می شوند. این گونه نحوه ی به کار بردن عبارات در آیه مورد نظر، در واقع نوعی اعلام جنگ را از سوی خداوند برای این افراد ظالم می رساند. شایان ذکر است که امام صادق علیه السلام می فرمایند: خداوند "ویل" را درباره هیچ کس در قرآن قرار نداده مگر آنکه او را کافر نام نهاده است، همچنین در دیگر آیات قرآن کریم (181-183 شعراء) نیز از این اشخاص به عنوان مفسدان فی الارض یاد شده است. 

خداوند متعال همچنین در قرآن کریم درباره ربا خواران می فرماید: *الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا.....* این گروه در قیامت چون کسانى که به افسون شیطان دیوانه شده باشند، از قبر بر می خیزند و این به کیفر آن است که گفتند: ربا نیز چون معامله است. در حالى که خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده است. ربا خواری از جمله اموری است که خداوند سبحان در آیات قرآن کریم در مورد آن شدت و سخت گیری بسیاری به کار برده چرا که آثار سوء ربا بنیان دین را منهدم می سازد و نظام حیات را تباه می کند. آثار سویى که بر ربا خوارى بار می شود شامل اختلاف طبقاتى، به شیشه کردن خون مسکینان و اختلاف در نظام و ناامنی است. این عملکرد از روش صحیح زندگى خارج است و منافى با ایمان به خدا و ناسازگار با آن است و نیز یکى از مصادیق ظلم است. 

کلمه "امانات"در آیه شریفه به صورت مطلق و مفهومی گسترده ذکر شده و آن انواع امانت هایی الهی و غیر الهی و مادی و معنوی را که به انسان سپرده شده، شامل می شود که از جمله آن می توان به امانت هایی که مردم، هر یک به دیگری می سپارند و از آن به عنوان حق الناس یاد می شود، اشاره کرد.  

3- حقوق عِرضی   

از جمله سرمایه های مهمی که انسان در زندگی خود بدان بسیار اهمیت می دهد، حفظ حیثیت و آبرو اوست به گونه ای که هر امری که این اصل را به خطر بیندازد گویی جان او را به خطر انداخته است لذا گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب می شود.

یکی از رفتارهای زشتی که برخی از انسانها به آن خو گرفته اند و باعث می شود این سرمایه بزرگ به خطر بیفته، غیبت است که حیثیت اشخاص را لکه دار می کند. خداوند سبحان درباره این عمل قبیح می فرماید:*یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا....لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً....* ای مومنان در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو مکنید و غیبت یکدیگر را مکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟

اگر غیبت در اسلام به عنوان یکی از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردی و اجتماعی آن است چرا که این عمل قبیح بدبینی می آفریند و پیوندهای اجتماعی را سست می کند و اعتماد را از بین می رود، همچنین بذر کینه و دشمنی را در دلها می پاشد و سرچشمه برخی از اختلافات می شود. 

خوردن گوشت برادر مرده تعلیلی است برای حرمت غیبت، چراکه آبروی برادر مومن همچون گوشت تن اوست که خوردن آن گوشت به معنای ریختن آن آبرو است و از آنجا که طبق آیه*إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...* مؤمنان برادر یکدیگر هستند، از او به عنوان برادر و چون آن مؤمن بی خبر از این است که غیبتش می کنند، از او به عنوان مرده یاد می شود.

تجسس در زندگی یکدیگر از دیگر مواردی است که حق تعالی در آیه مورد نظر از آن نهی کرد و با آبروی انسان ها در ارتباط است. در آیه فوق قرآن با صراحت تمام تجسس در زندگی شخصی افراد را منع نموده و از آنجا که برای آن هیچگونه قیدی به کار نبرده نشان داده که آن به عنوان عملی گناه محسوب می شود چراکه آن عاملى است براى کشف اسرار و رازهاى نهانى مردم و اسلام هرگز اجازه نمى‏ دهد که رازهاى خصوصى آنها فاش شود.  لازم به ذکر است که تعلیلى که در جمله براى حرمت غیبت آمده، تعلیل براى حرمت تجسس نیز است، چراکه در هر دو عیبى پوشیده بر ملا شود؛ در تجسس براى خود ما و در غیبت براى دیگران بر ملا شود. 

منبع:تبیان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه‌ها