راز تأکید رهبر انقلاب بر موضوع «انقلابی‌گری»


بیانات امام خامنه‌ای در ۱۴ خرداد ۱۳۸۵ و تأکیدهای معظم‌له در سخنرانی‌های اخیر خود درباره انقلاب و انقلابی‌گری که به‌وضوح نشان‌دهنده بازتولید معانی انقلابی است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، در سال‌های گذشته بعضی مفاهیم و گفتمان‌سازی‌ها از جانب ولی امر مسلمین جهان مطرح شده که هر کدام مبتنی بر مبانی خاصی بوده و اهداف ویژه‌ای را نیز دنبال می‌کند.

به‌ عنوان مثال در بحبوحه فتنه 88 که یک کودتای تمام‌عیار ضد جمهوری اسلامی، ضد دموکراسی و اسلامیت نظام بود، رهبر فرزانه انقلاب «بصیرت» را که مبحثی پرظرفیت و دارای ریشه‌های عمیق در ادبیات اسلامی و سیاسی است، مطرح نمودند، کما این‌که هنوز هم می‌طلبد که این بحث مورد واکاوی قرارگیرد. پس از آن، رهبر معظم انقلاب بحث «نفوذ» را مطرح کردند که آن هم یک بحث کلیدی مرتبط با شرایط امروز کشور است. پس از نفوذ نیز، بحث «انقلابی‌گری» و «انقلابی بودن» از سوی معظم له مطرح شد که به نظر می‌رسد انتخاب این واژه هم از جهت ظرفیت و هم از جهت تناسب با شرایط و راهگشا بودن در میدان عمل و قابل طرح بودن در عرصه بین‌المللی بسیار داهیانه است.

لذا طرح مجدد مفهوم انقلابی‌گری و معرفی شاخص‌های پنجگانه آن از سوی رهبر معظم انقلاب و درخواست ایشان از مردم و مسؤولان جهت بسط و توسعه روحیه انقلابی‌گری در ابعاد مختلف وجودی در حالی صورت‌ گرفته است که اقدامات دشمن نیز به‌خصوص در طول یک سال اخیر و مشخصاً در پسابرجام جهت تشدید تقابل نرم با جمهوری اسلامی ایران از طریق طراحی و پیشبرد سناریوی نفوذ، هجمه به نهادهای انقلابی، تلاش برای دور نمودن مردم و مسؤولان از اهداف و مبانی و ارزش‌های انقلاب و هم‌چنین ایجاد دو قطبی‌های کاذب اعم از تندرو و میانه‌رو و... نیز افزایش یافته است.

بیانات امام خامنه‌ای در 14 خرداد 1385 که فرمودند «در انقلاب اسلامی پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است.» و تأکیدهای معظم له در سخنرانی‌های اخیر خود درباره انقلاب و انقلابی‌گری که به‌وضوح نشان‌دهنده بازتولید معانی انقلابی است تا سدی مستحکم در برابر پروژه ارتجاع و نرمال‌سازی ایران ایجاد نماید، قابل توجه اهل نظر باید قرار بگیرد.

رهبر معظم انقلاب به‌عنوان امام جامعه در تلاش است تا با برجسته‌سازی مفاهیم مورد تهاجم قرارگرفته به احیاء و بسط معنایی آن‌ها همت گمارد تا از این رهگذر امت در مسیر درست رهنمون شود. در سخنرانی‌های چند ماه اخیر معظم له، تکرار کلیدواژه‌هایی با بن‌مایه و مضمونِ «انقلاب» افزایش یافته است. تکرار این کلیدواژه‌ها غالباً در دو محور «منظومه انقلابی‌گری» و «جناح مؤمن انقلابی» قابل جمع‌بندی است.

در این نوشتار به چرایی طرح موضوع «انقلابی‌گری» و تکرار آن توسط رهبر معظم انقلاب به مناسبت‌های مختلف در سال 95 خواهیم پرداخت.

انقلاب اسلامی در زمانه‌ای به پیروزی رسید که اوج قدرت نظام جهانی لیبرال سرمایه‌داری و یکه‌تازی آمریکا در صحنه جهانی بود. آمریکا با نزدیک نمودن شوروی به فروپاشی می‌رفت تا نظم جدیدی بر جهان حاکم نماید که در آن ارزش‌های آمریکایی بر همه جهان مستولی شود. در این میان پیروزی انقلاب اسلامی تمامی برنامه‌های راهبردی آمریکا را با چالش جدی مواجه ساخت و مشکلات زیادی به‌بار آورد. این موضوع به‌حدی حائز اهمیت است که برژینسکی، استراتژیست آمریکایی، انقلاب اسلامی را پدیده‌ای توصیف می‌کند که در صحنه شطرنج جهانی، به جابجایی یک مهره نپرداخت بلکه از اساس زیر میز این شطرنج زد! در واقع انقلاب اسلامی بزرگترین مانع بر سر راه استقرار کامل جهان آمریکایی و سلطه کامل آمریکا بر جهان است؛ به‌خصوص که توانست در منطقه مهم و راهبردی غرب آسیا، سد محکمی در برابر غرب شکل دهد.

مؤسسه آمریکن اینترپرایز با کمک مؤسسه بروکینگز در سال 1997 طرحی را به نام «پروژه قرن جدید آمریکایی» به تصویب رساندند. هدف از تدوین این پروژه ایجاد ساز و کارهای لازم برای ترویج رهبری ایالات متحده در جهان و تبدیل قرن 21 به قرنی است که ارزش‌های آمریکایی کاملاً فراگیر شده و هژمونی مطلق آمریکا در حوزه‌های راهبردی مسلط شده باشد.

با نگاهی به اساسنامه این پروژه به مواردی نظیر نیاز به افزایش هزینه‌های دفاعی قابل توجه برای انجام مسؤولیت‌های جهانی توسط ایالات متحده، نیاز به تقویت روابط این دولت با متحدان خود برای به چالش کشیدن رژیم‌های متخاصم به منافع و ارزش‌های آمریکا؛ نیاز به ترویج آزادی سیاسی و اقتصادی در خارج از کشور، نیاز به قبول مسؤولیت و نقش منحصر به فرد آمریکا در حفظ و گسترش یک نظم بین‌المللی دوستانه در جهت امنیت، رفاه و اصول آمریکا برمی‌خوریم و در نتیجه آن آمده است که آمریکا برای حفظ شرایط فعلی و استمرار امنیت خود لازم است که این طرح را سرلوحه دیپلماسی و سیاستهای برون‌مرزی خود در قرن آینده قرار دهد. در عرصه واقعی، حمله به افغانستان و عراق در این چارچوب انجام شد و طرح خاورمیانه جدید و جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه برای عملیاتی شدن بخشی از پروژه قرن 21 انجام گردید.

آمریکا در حالی به‌دنبال عملیاتی نمودن پروژه قرن 21 رفت که با مانع بزرگی در برابر خود مواجه شد. انقلاب اسلامی با گسترش گفتمان مقاومت در منطقه، سد بزرگی در برابر این طرح ایجاد کرد و با فراگیر شدن راهبرد مقاومت اسلامی و شکست‌های رژیم صهیونیستی در جنگ‌های 22 روزه و 33 روزه، عملاً پروژه مذکور با فروپاشی و شکست مواجه گردید و جمهوری اسلامی با تبدیل تهدیدات آمریکا به فرصت، عمق استراتژیک خود و استفاده از خلاءهای ایجادشده در منطقه با کنار زده شدن کسانی چون صدام، جغرافیا و گفتمان مقاومت اسلامی را گسترش داد.

عبور انقلاب اسلامی ایران از بحران‌های دهه شصت و سامان دادن به محور مقاومت در منطقه، پروژه فوق را با چالش جدی مواجه کرد و اجازه استقرار نظم مورد نظر آمریکایی را نداد. حقیقتی که هنری کیسینجر در کتاب جدید خود با عنوان «نظم جهانی» به آن اشاره کرده و الگوی نظم مد نظر ایران را به‌عنوان رقیب و بدیلی برای نظم جهانی آمریکایی معرفی کرده است. به اعتقاد کیسینجر، انقلاب اسلامی باعث شد که ایران از دولتی که نظم وستفالی را پذیرفته بود، تبدیل به دولتی شود که پیرو نظم اسلامی مدنظر خود است. وی در این کتاب اشاره می‌کند که انقلاب اسلامی با به چالش کشیدن موازنه قوا و نیز مشروعیت نظام جهانی، به تهدیدی برای نظم بین‌الملل - که البته نظم مدنظر آمریکا است - تبدیل شده است. ازاین‌رو توصیه می‌کند که آمریکا و کشورهای غربی با ایران وارد تعامل شوند و در چارچوب نظم جهانی برآمده از نظم وستفالیایی، نظم جهانی را به جایگاه سابق مدنظر آمریکا برگردانند و ایران را از وضعیت انقلابی دور نمایند.

با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی، منازعه نظام جهانی سلطه به رهبری آمریکا با انقلاب اسلامی وارد فاز جدیدی شده است. در طی این چند سال، دشمن با برنامه‌ریزی جهت اثرگذاری و مدیریت ادراک و برداشت مردم ایران و نیز با بسط و توسعه شبکه نفوذ و شبکه همکار خود در داخل کشور، زمینه را برای نرمال‌سازی ایران و تغییر هویت انقلاب تدارک دیده است.

شرایط کنونی انقلاب بسیار پیچیده و حساس به نظر می‌رسد. از یک‌سو صف طویل جبهه دشمنان انقلاب دیده‌ می‌شود که شامل همه دنیاپرستان، قدرت‌طلبان و جنایت‌کاران سرتاسر عالم است. تقابل این جبهه با جمهوری اسلامی به قدری نامتقارن است که مقام معظم رهبری(مدّظله‌العالی) آن‌را با شرایط مدینه‌النّبی در زمان جنگ احزاب مقایسه می‌‌کند. اصلی‌ترین حربه این جبهه، نفوذ فکری و سیاسی است که تغییر در باورها و رفتارهای انقلابی مردم و مسؤولان را هدف قرار داده است. از دیگر سو، صف جاماندگان از قطار انقلاب دیده می‌شود که هم به‌واسطه دلبستگی به دنیا و خستگی از راه مبارزه و هم ترس از هیمنه دشمن، با هم متحد شده و به‌دنبال تحریف مکتب امام(ره) و راه و رسم اصیل انقلاب هستند.

در این شرایط خطیر و فتنه‌گون، مقام معظم رهبری(مدّظله‌العالی) از حدود یک سال پیش تاکنون در سخنرانی‌های مختلف خود «انقلابی‌گری» را به‌عنوان اصلی‌ترین راهبرد مقابله با تهدیدات، آفات و چالش‌های نظام اسلامی مطرح کردند. تأکید بر روحیه «انقلابی‌گری» و تجلیل از «انقلابی‌ها» طی چند سال اخیر جایگاهی ویژه در ادبیات رهبر معظم انقلاب پیدا کرده و ایشان به مناسبت‌های مختلف به این موضوع ضریب داده و به تبیین ابعاد و اثرات آن پرداخته‌اند.

در حقیقت امام خامنه‌ای از طریق دعوت به تبیین و شفاف‌سازی مرزهای انقلاب، به‌دنبال حراست از این مرزها در مقابل نفوذ نرم و سخت دشمنان و جلوگیری از تحریف‌گری عناصر و جریان‌های جامانده از حرکت انقلاب هستند. در راستای منویات امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در این نوشتار به‌دنبال چرایی طرح منظومه انقلابی‌گری و اهمیت آن در پاسخ دادن به مشکلات کنونی انقلاب اسلامی و ایران اسلامی هستیم.

*چرایی طرح و اهمیت منظومه انقلابی‌گری‌

امام خامنه‌ای از حدود یک سال پیش تاکنون در سخنرانی‌های مختلف خود بارها از انقلابی‌گری به‌عنوان اصل ‌راهبردی مقابله با تهدیدات، آفات و چالش‌های انقلاب و نظام یاد کرده‌اند. طی این مدت این کلیدواژه بارها و بارها توسط معظم له و در دیدار اقشار مختلف مردم طرح گردیده است.

این تهدیدات، چالش‌ها و مشکلات پیش روی انقلاب اسلامی چیست که سبب طرح این منظومه فکری گردیده است؟ در ادامه بحث تلاش می‌شود تا برخی از این تهدیدات، مشکلات و چالش‌ها مورد واکاوی و دقت نظر قرار گیرد. تهدیدات، مشکلات و مسائلی که علاوه بر پاسخ به چرایی پرسش فوق، بهترین دلیل برای انقلابی عمل کردن نیروهای مؤمن به انقلاب در شرایط کنونی را توضیح‌ می‌دهد.

1-مقابله با نرمالیزاسیون‌

جمهوری اسلامی ایران در کنار برخورداری از گفتمانی پیشرو و زنده، با بهره‌مندی از موقعیت ژئوپلتیک، منابع زیرزمینی، وسعت خاک، جمعیت مناسب و... کشوری توانمند در منطقه خاورمیانه محسوب می‌گردد و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرده تا با سیاست‌های مستقل به‌دنبال آرمان‌های انقلابی و اسلامی خود باشد.

از این منظر می‌توان جمهوری اسلامی ایران را به‌عنوان یک کشور هژمون منطقه‌ای با گفتمانی جهان‌شمول به‌حساب آورد که در برابر هژمون جهانی نظام سلطه صف‌آرایی کرده و توانسته به تنهایی در برابر نظم موجود قرار بگیرد و نظم جهانی آمریکایی را به چالش بکشد.

در این چارچوب از یک‌سو ایران قدرت هژمونیک آمریکا را به چالش کشیده و از سوی دیگر ایالات متحده نیز همواره سعی کرده است که با طراحی و اعمال تحریم‌های گوناگون در راستای منزوی کردن ایران گام بردارد و مانع قدرت گرفتن ایران در منطقه و جهان شود.

بر این اساس رابطه ایران و آمریکا در چارچوب «نبرد هژمون و ضد هژمون» قابل تعریف است و بیش از آن‌که از الزامات ژئوپلتیک نشأت گرفته باشد، رابطه تنگاتنگی با ایدئولوژی، ارزش‌های فرهنگی و هویت تمدنی آن‌ها دارد.

آمریکایی‌ها پس از ناکامی‌های خود در پیاده‌سازی طرح خاورمیانه بزرگ و پروژه قرن آمریکایی، پروژه «نرمال‌سازی ایران» را در دستور کار قرار دادند. از نظر آمریکایی‌ها، انقلاب اسلامی ایران از سه جهت در برابر آمریکا مانع ایجاد کرده است:
     

الف-مخالفت‌های مستقیم نظام جمهوری اسلامی ایران با سلطه‌گری آمریکا
     ب-سامان دادن محور قدرتمند مقاومت‌
     ج- الگو شدن انقلاب اسلامی و نظام ایران برای کشورهای منطقه و جهان‌

در واقع انقلاب اسلامی بزرگترین مانع بر سر راه استقرار کامل جهان آمریکایی و سلطه کامل آمریکا بر جهان است. به‌خصوص که توانست در منطقه مهم و راهبردی غرب آسیا، سد محکمی در برابر غرب شکل دهد. در این‌باره تریتا پارسی، رئیس مؤسسه نایاک که از لابی‌گران اصلی پیش برنده پروژه‌های آمریکا علیه ایران است، در سال 1386 گفته است: «افزایش مقابله و رویارویی بین واشنگتن و تهران به‌علت برنامه هسته‌ای تهران نیست، بلکه بیشتر به‌علت هژمونی منطقه‌ای است.»

این اظهارات اعتراف گونه از طرف یکی از کارپردازان نفوذ آمریکا در ایران، نشان می‌دهد که مشکل آمریکایی‌ها با ایران نه بر سر برنامه هسته‌ای و یا مسائلی همچون حقوق بشر، بلکه به‌خاطر گسترش عمق راهبردی از حیث جغرافیایی و گفتمانی است.

روندی که روز‌به‌روز نظم جهانی آمریکایی را با چالش‌های جدی‌ مواجه می‌سازد. ازاین‌رو با توجه به ناکارآمدی بحران‌های ایجادشده همچون جنگ 8 ساله و نیز ناکامی غرب و غرب‌گرایان در نتیجه گرفتن از فتنه 88، آمریکایی‌ها این‌بار طرحی متفاوت و چند بعدی را در دستور کار قرار دادند.

این طرح بر پایه جنگ‌های پنجگانه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیک، اطلاعاتی و نیابتی طرح‌ریزی و عملیاتی گردید که البته جنگ اقتصادی اهمیت بالاتری دارد. این طرح که با هدف تغییر وضعیت ایران از یک کشور انقلابی به یک کشور نرمال پی‌ریزی شده است، بنا دارد تا جمهوری اسلامی ایران را در یک طرح مشخص، از یک کشور انقلابیِ ضدِ هژمون به یک کشور اقماریِ نظام سلطه تغییر وضعیت دهد.

به قدرت رسیدن غرب‌گرایان در ایران با شعار «تعامل‌گرایی و اعتدال»، اولین مرحله عملیاتی شدن طرح مذکور به‌شمار می‌رفت که زمینه را برای تبدیل ایران از یک کشور «انقلابی و ضد هژمون» به یک کشور «تعامل‌گرا» و «نرمال» فراهم می‌کرد. در پیش گرفتن راهبرد تعامل‌گرایی توسط جریان غرب‌گرای مستقر شده و و تلاش برای پیاده شدن گام‌های مختلف آن‌ را می‌توان «نقشه راه تغییر وضعیت و استحاله ایران» و «پروژه نرمال‌سازی» به شمار آورد که گام‌های مشخصی را برای تبدیل شدن ایران به یک کشور اقماری (پیرامونی) در نظر گرفته است.

در طرح مذکور از همه ابزارها استفاده می‌شود و با جنگ‌های پنجگانه برشمرده‌شده و به‌خصوص جنگ اقتصادی از بستر شدیدترین تحریم تاریخ بشری و نیز استفاده از تهدید جنگ نیابتی علیه ایران، تلاش می‌شود تا با مدیریت ادراک و برداشت مردم و نخبگان و نیز ایجاد اشتباه محاسباتی در میان مسئولان به اهداف خود برسد.

همانگونه که گفته شد هدف این طرح، نرمالیزاسیون مرحله به مرحله ایران و تغییر وضعیت ایران از یک کشور انقلابی ضد هژمون به یک کشور نرمال وابسته به آمریکا است.

در پروژه نُرمال‌سازی ایران، آمریکا از طریق حفظ رژیم تحریم‌ها و ساخت معادله‌های «تحریم، منطقه» «تحریم، موشک» «تحریم، حقوق بشر» و «تحریم، امنیت اسرائیل» می‌کوشد؛ با کمک شبکه همکار داخلی (جریان غربگرا) ابتدا ایران را وادر به پذیرش نُرم‌های آمریکا نموده و سپس ایران اسلامی و انقلابی را در نُرم‌های جهانی‌سازی، هویت کند. نرم‌های مدنظر آمریکا که می‌بایست ایران به پذیرش آن‌ها تن دهد عبارت است از:
     

  - ایران بپذیرد هسته‌ای نباشد.
      -ایران از مقاومت حمایت نکند.
      - ایران قدرت برتر منطقه نباشد.
      - ایران هندسه منطقه را تغییر ندهد.
      - ایران موجودیت اسرائیل را بپذیرد.

آقای تریتا پارسی که همزمان با اوج گرفتن مذاکرات ایران و آمریکا بر سر موضوع هسته‌ای، شاهد حضور مستمر وی در محل مذاکرات و رایزنی با طرف‌های ایرانی نیز بودیم و قبلاً مشکل اصلی آمریکا با ایران را شکل دادن به جبهه ضدسلطه و ضدهژمون توسط ایران بیان کرده بود، در همان روزهای مذاکرات به‌طور ضمنی به هدف نرمال‌سازی ایران اعتراف کرده و می‌گوید که پس از توافق هسته‌ای، روابط دو کشور ایران و آمریکا از وضعیت صلح مسلحانه به نرمال - وضعیتی که وی آن‌را پایان مخاصمه (truce) می‌نامد - انتقال خواهد یافت.

عملیاتی شدن طرح نرمال‌سازی ایران، این است که ایران در چارچوب نظم پساوستفالیا مجبور به تعامل و پذیرش قواعد و هنجارهای نظم جهانی مدنظر آمریکا شود و با عقب نشینی از عمق راهبردی خود به چالش تغییر موازنه قوا و نظم منطقه‌ای و جهانی پایان دهد. فهم دقیق پروژه نرمالیزاسیون که ابعاد گستردده‌ای دارد و موضوع هسته‌ای گام نخست آن است.

در واقع برجام هسته‌ای به‌عنوان برجام 1 سرآغاز پروژه نرمال‌سازی ایران از طریق اجرای برجام های 7 گانه بود که با هوشمندی رهبر معظم انقلاب در همین مرحله متوقف ماند و اجازه ادامه آن داده نشد. البته شبکه همکار غرب و جریان نفوذ، سخت به‌دنبال ادامه این پروژه و تحمیل برجام‌های 2 تا 7 به ایران هستند که طرح منظومه انقلابی‌گری، یگانه راه مقابله با این طرح سلطه‌جویانه و شیطانی است.

2- مقابله با جریان نفوذ

در ادبیات تئوری‌پردازان لیبرال در مطالعات انقلاب، یک انقلاب حاصل یک تب تند است. یک بیماری و وضعیت غیرعادی است که دیر یا زود بهبود می‌یابد و شرایط به حالت عادی بازمی‌گردد.

در این ادبیات و بر اساس نظریه حرکت دوری انقلاب‌ها که توسط «کرین برینتون» ارائه شده، انقلاب‌ها با طی مراحلی مشابه، در نهایت به وضعیت پیشاانقلابی بازگشت می‌کنند گو این‌که اصلاً انقلابی رخ نداده است! این نظریه مدعی است انقلاب‌ها فارغ از همه‌ فرق‌های جزئی، از قوانینی کلی و مشترک پیروی می‌کنند و مسیر مشخصی را طی می‌کنند.

در تاریخ طبیعی‌ای که برینتون برای انقلاب تصویر می‌کند، همه‌ی انقلاب‌ها پس از دوره‌ای انقلابی‌گری و رفتار انقلابی، فرو می‌نشینند و به شرایط عادی پیش از انقلاب بازمی‌گردند و تمام هنجارها و ارزش‌های انقلابی فروکش کرده و هنجارها و ارزش‌های پیشاانقلابی احیاء می‌شوند.

برینتون این بازگشت را تحت عنوان «ترمیدور» بررسی می‌کند. اگرچه این نظریه در تصویر و تحلیل این بازگشت تنها نیست و انتظار بازگشت به شرایط عادی، روحی است که در دیگر نظریه‌های لیبرالیستی انقلاب نیز کم و بیش سرگردان است.

با این حال انقلاب اسلامی ایران، موردی بوده که برخلاف انتظارها در زمان مشخص نه تنها به ارتجاع دچار نشد بلکه توانست به بسط و گسترش آرمان‌های انقلابی خود بپردازد و بخش قابل توجهی از ایده‌های اساسی خود را محقق نماید. عدم بازگشت انقلاب اسلامی به شرایط سابق و پافشاری بر روی آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی سبب شد که از سال‌ها قبل، دشمنان انقلاب، تلاش برای قرار دادن ایران در مسیر ترمیدور را در سال‌های دور با تهاجم و شبیخون فرهنگی، آغاز کردند.

در سال‌های اخیر تلاش برای ارتجاع انقلاب اسلامی ابعاد تازه‌ای به خود گرفت و پروژه «ترمیدور انقلاب ایران» با کلیدواژه «تغییر»، ابعاد جدیدی به خود گرفت. در این پروژه تلاش گردید تا با مهندسی افکار عمومی ناشی از عملیات فریب تحریم-تعامل، زمینه برای به قدرت رسیدن غرب‌گرایان فراهم شود و با نفوذ عوامل نظام سلطه در مراکز حساس، پروژه ترمیدور انقلاب ایران، به‌طور جدی دنبال شود. هدف از این پروژه تغییر هویت دینی و انقلابی مردم ایران و آرمان‌زدایی از جامعه ایران است، به‌طوری که ارزش‌ها و هنجارهای انقلابی ایران، عامل مشکلات جامعه معرفی شده و با دستکاری فضای فرهنگی جامعه، ارزش‌ها و هنجارهای لیبرالی به صحنه بازگردد.

تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر مسأله حفظ هویت انقلاب را باید یکی از دغدغه‌های مهم معظم له طی سال‌های پس از زعامت ایشان دانست؛ آنچنان که آن‌را باید یکی از موضوعات ثابت مطالبات ایشان به‌شمار آورد. به‌عنوان نمونه معظم‌له در دانشگاه علم و صنعت در آذرماه سال 87 بیان می‌فرمایند: «آنچه مهم است این است که نظام جمهوری اسلامی یک ساخت حقوقی و رسمی دارد که آن قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، دولت اسلامی، انتخابات - همین چیزهایی که مشاهده می‌کنید - است، که البته حفظ این‌ها لازم و واجب است اما کافی نیست. همیشه در دلِ ساخت حقوقی، یک ساخت حقیقی، یک هویت حقیقی و واقعی وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقی در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هویت حقیقی در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهری و حقوقی هم باقی بماند، نه فایده‌ای خواهد داشت، نه دوامی خواهد داشت، مثل دندانی که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم می‌شکند. آن ساخت حقیقی و واقعی و درونی، مهم است؛ او در حکم روح این جسم است. آن ساخت درونی چیست؟ همان آرمان‌های جمهوری اسلامی است؛ کرامت انسان، حفظ ارزش‌ها... ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن.»

3-قدرت‌یابی جریان غربگرای بریده از انقلاب‌

طی 4 سال اخیر جریان تکنوکرات غرب‌گرا، پس از سال‌ها دوری از قدرت، دوباره به عرصه بازگشته و به بازیابی قدرت خود پرداخته است. این‌بار همه بریدگان از انقلاب به‌خاطر ناکامی فتنه 88 و حضور مردم در صحنه‌های تمام‌کننده‌ای چون 9 دی، به وحدت رسیده‌اند. نظام سلطه نیز با تمام توان به صحنه آمده تا از مردم ایران و انقلاب اسلامی انتقام بگیرد. پیروزی غرب‌گرایان در فاز اول، آن‌ها را به تلاش برای اجرای فازهای بعدی بسط قدرت امیدوار کرد. تلاش‌ها برای فتح مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، فازهای بعدی بود که به لطف الهی و با هوشیاری مردم انقلابی ایران، تا حدود زیادی با ناکامی جریان غرب‌گرا همراه شد. جریان تکنوکرات غرب‌گرا ظاهراً مدعی است که با تعامل‌گرایی با آمریکا و معامله بر سر دارایی‌های راهبردی ایران، گشایش اقتصادی ایجاد خواهد کرد. در حالیکه تجربه مذاکرات هسته‌ای و نتیجه حاصله از آن (برجام) نشان می‌دهد که تعامل و مذاکره، صرفاً ابزاری برای از بین بردن مزیت‌های راهبردی ایران است و دستاوردی برای ایران نخواهد داشت. این جریان معتقد است که کلید حل مشکلات ایران، در تعامل با آمریکا و غرب است. ازاین‌رو خواستار انزوای انقلابی‌ها با برچسب زدن افراطی به آن‌ها است. غرب‌گرایان در پی آرمان‌زدایی از انقلاب اسلامی و هویت‌زدایی از آن هستند. همسویی و همراهی خستگان و بریدگان از انقلاب با نظام سلطه و جریان نفوذ در اجرای پروژه «نرمالیزاسیون ایران» و «ترمیدور انقلاب ایران»، آنان را به شبکه همکار غرب در ایران تبدیل کرده است.

4-هویت‌بخشی و انسجام‌بخشی به جبهه انقلاب‌

به‌ علت رویدادهای یک دهه اخیر، نیروهای انقلابی دچار اختلاف و تفرقه شده‌اند. این موضوع علل گوناگونی دارد که بخشی از آن به غره شدن به چیرگی در مقطعی قابل توجه مربوط بوده و برخی دیگر به نادیده گرفتن دشمن و غفلت از برنامه‌های آن ارتباط پیدا می‌کند. این موضوع سبب شد که حتی در مقاطعی به‌جای هماهنگی و اتحاد با یکدیگر برای غلبه بر جبهه غرب‌گرا، حریف و رقیب را رها کرده و مشغول رقابت و دشمنی با یکدیگر شدند! در چنین شرایطی نیاز است تا جریان انقلابی بار دیگر، جبهه فراگیر انقلابی را شکل دهد و با بازتولید گفتمان انقلاب و تسری آن، به ایجاد یک جریان اجتماعی - سیاسی قدرتمند و فراگیر بپردازد. رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه‌ای برای کمک به شکل‌گیری این جبهه قدرتمند انقلابی و بازیابی هویتی و انسجام نیروهای انقلابی، با هدف یکپارچگی برای مقابله با پروژه‌های «نرمال‌سازی ایران» و «ترمیدور انقلاب ایران» که توسط سه گروه نظام سلطه، جریان نفوذ و شبکه غرب‌گرایان پیگیری می‌شود، به طرح و تبیین «انقلابی‌گری» پرداختند.

5-پاسخ به مشکلات و مسائل جامعه و رفع گله‌مندی‌های مردم‌

تبعات حضور جریان تکنوکرات غرب‌گرا، صرفاً به همکاری با آمریکا و غرب خلاصه نمی‌شود، بلکه سبب ایجاد ناکارآمدی در حل مشکلات کشور و معطل ماندن ظرفیت‌های عظیم ملی می‌گردد. رهبر انقلاب اسلامی در اولین روز سال 1394 درباره‌ی دو نگاه کلان به رونق و پیشرفت اقتصادی مطالبی را مطرح کردند. یک نگاه معطوف به ظرفیت‌های درون کشور است و نگاه دیگر چشم به بیرون و کمک گرفتن از بیگانگان دارد. در نگاه به درون، اعتماد به مردم و به میدان آوردن توانایی‌های آنان مسأله‌ی مهم و رمز شکست توطئه‌های دشمنان است و در نگاه به بیرون، کشور و ظرفیت‌های عظیم آن معطل روابط خارجی با قدرت‌های غربی است. معظم له در این‌باره فرمودند: «در نگاه کلان به اقتصاد کشورمان دو جور نگاه وجود دارد... دو جور نگاه به رونق اقتصادی و پیشرفت اقتصاد وجود دارد؛ یک نگاه می‌گوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیّتهای درون کشور و درون مردم تأمین بکنیم. نگاه دوّم به اقتصاد کشور نگاه به پیشرفت اقتصاد با استفاده از کمک بیرون از مرزها است؛ می‌گوید سیاست خارجی‌مان را تغییر بدهیم تا اقتصاد ما درست بشود، با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند، تحمیل قدرتهای مستکبر را در بخشهای گوناگون و مسائل گوناگون بپذیریم تا اقتصادمان رونق پیدا کند؛ این هم نگاه دوّم است. امروز شرایط کشور به ما نشان داده است که این نگاه دوّم یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بی‌فایده است. همین تحریمهایی که امروز علیه ملّت ایران اعمال می‌شود، دلیل محکم و متقنی است بر غلط بودن این نگاه؛ یعنی شما وقتی که به امید قدرتهای خارجی نشستید تا آن‌ها بیایند اقتصاد شما را رونق بدهند و با زیر بار آن‌ها رفتن، اقتصاد را رونق بدهید، آن‌ها به حدّ کم قانع نیستند.»

4 سال حضور تکنوکرات‌های غرب‌گرا در قدرت، نشان داد که پاسخ‌های گفتمان وابسته‌گرا برای حل مشکلات و معضلات جامعه چقدر ناکارآمد و غیرمعتبر است. طی این مدت رهبر معظم انقلاب بارها تلاش نمودند تا با توجه دادن مسؤولین به ظرفیت‌های داخلی و تأکید بر اقتصاد مقاومتی، دولت مستقر را به کارآمدی نزدیک نمایند که با عدم اعتقاد تکنوکرات‌ها به این‌راهبردها و گفتمان انقلاب، سبب شد که این تلاش‌ها به نتیجه نرسد. وضعیتی که طی ماه‌های اخیر با مشکلات متعددی که برای مردم به‌وجود آمده و متأسفانه با ناتوانی و ناکارآمدی دولت بغرنج‌تر شده، سبب شد که حتی رهبر انقلاب از گله‌مندی مردم از مشکلات و عدم توجه مسؤولین به حل آن‌ها بگوید. از طرفی جنگ شدید اقتصادی که با هدف فروپاشی اقتصادی ایران از چندین سال قبل آغاز شده است و علی‌رغم مذاکرات جریان غرب‌گرا و توافق هسته‌ای انجام‌شده کماکان ادامه دارد، هدفی جز نابودی تمام توان اقتصادی و رساندن کشور به مرحله فروپاشی اقتصادی ندارد. به تصور دشمن اگر اقتصاد ملی ایران دچار فروپاشی شود، بیکاری، گرانی و صدها مشکل برای مردم پیش خواهد آمد و وضعیت معیشت مردم در بدترین شرایط قرار خواهد گرفت. وضعیت فوق در کنار بهره مندی و رفاه‌طلبی جریان اشرافی غرب‌گرا که با سوء‌استفاده از حضور در عرصه قدرت به آن رسیده، کشور را در معرض رویگردانی اجتماعی مردم از انقلاب و نظام و ناامید شدن از بهبود وضعیت خواهد رساند. در واقع هدف نهایی از جنگ همه‌جانبه اقتصادی و تداوم تحریم‌ها، رویگردان کردن مردم به‌عنوان مهم‌ترین حامیان و پشتوانه‌های انقلاب و نظام از انقلاب است. طرح منظومه انقلابی‌گری و تسری آن در جامعه، در حقیقت تلاش برای بازگرداندن روحیه کار و جهاد انقلابی برای رفع مشکلات و پیشرفت کشور است که در صورت استقرار این روحیه در کشور، انسجام اجتماعی در بین مردم تحکیم می‌شود و تلاش‌های دشمن در ایجاد اختلاف و نارضایتی با شکست مواجه خواهد شد.

6-توسعه عمق راهبردی و محور مقاومت در منطقه‌

همانگونه که پیشتر اشاره گردید، نظام سلطه در طرح «نرمالیزاسیون ایران»، با یک طراحی پیچیده به‌دنبال عقب راندن انقلاب اسلامی از منطقه و محصور کردن آن به مرزهای ایران بود. یکی از جنگ‌هایی که به این منظور طراحی گردید، جنگ نیابتی است که هدف از آن، قطع محور مقاومت و عقب راندن ایران از منطقه بود. رهبر معظم انقلاب با مدیریت هوشمندانه خود این تهدید دشمن را تبدیل به فرصت نمود و با مدیریت معظم له، محور مقاومت معنای تازه‌ای پیدا کرد و بازوهای جدیدی پیدا کرد. چند سال جنگ نیابتی جریانات تکفیری - صهیونستی سبب گسترش جغرافیایی و نیز شکل‌گیری بازوهای جدید برای این محور بود و آن‌را از حیث مقابله با توطئه‌ها ورزیده‌تر کرد. عمق راهبردی ایران در منطقه به‌گونه‌ای به‌لحاظ کمی و کیفی رشد کرده که ایران را در وضعیت‌ بی‌سابقه‌ای قرار داده است. ایران هم‌اکنون در وضعیتی است که اگر هوشمندی به خرج دهد و روند فوق را مدیریت نماید، ایران را در آستانه قرار دادن در یک موقعیت برتر جهانی قرار خواهد داد.

7-ایران در شرایط پیچ تاریخی

همانگونه که گفته شد طی سال‌های اخیر عمق راهبردی ایران رشد کمی و کیفی داشته و وضعیت منحصر به فردی برای ایران به‌وجود آورده است. رمز عصبانیت آمریکایی‌ها و به‌خصوص صهیونیست‌ها از عدم توانایی غرب‌گرایان ایرانی و تعامل‌گرایی آنان با آمریکا در عقب راندن ایران در منطقه در همین نکته نهفته است که رهبر معظم انقلاب با تاکتیک نرمش قهرمانانه توانسته بهترین مدیریت را بر تحولات منطقه انجام دهد و ایران را در آستانه یک تغییر تراز قدرت جهانی قرار دهد. منظومه انقلابی‌گری رمز پیشرفت و توسعه عمق راهبردی ایران است. این منظومه با مقابله درست با طرح‌های دشمن و کمک به بازیابی هویتی و جبهه‌ای جریان انقلاب، خواهد توانست موقعیت برتر ایران را تثبیت کرده و گسترش دهد. به‌خصوص که اگر بتواند جریان غرب‌گرا را به انزوا و محاق ببرد. روند تحولات جهانی نیز به نفع این وضعیت است. آمریکایی‌ها در وضعیت آشوبناکی به‌سر می‌برند و اتحادیه اروپا با وضعیت خطیر فروپاشی مواجه است. این موضوع سبب شده که سیاست‌های درونگرایانه مورد توجه مردم قرار بگیرد و به برخی دولت‌های غربی تحمیل شود. منظومه انقلابی‌گری اگر به‌درستی فهم شود و در جامعه بنشیند خواهد توانست، قدرت درونی انقلاب ایران را افزایش داده و ایران را در این پیچ جهانی در تراز یک قدرت برتر جهانی قرار دهد.

8-استحکام ساخت درونی قدرت‌

انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و با تکیه بر شعار نه شرقی و نه غربی، محصول پیروزی رویکرد ساخت درونی قدرت و اتکا به ظرفیت‌ها و نیروهای داخلی بوده است. تبار تاریخی و معرفتی «استحکام‌بخشی ساخت درونی قدرت» به قبل از انقلاب اسلامی و در اندیشه‌های امام خمینی(ره) برمی‌گردد. «استحکام‌بخشی ساخت درونی قدرت» در قبل از پیروزی انقلاب به خواست ملی و عمومی تبدیل شد و ملت ایران جهت دستیابی و تحقق آن، انقلاب بزرگی را آفرید. در واقع اتکاء به درون، عزت ملی و استقلال در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی - دفاعی بر مبنای مکتب اسلام و هویت ملی یکی از اصلی‌ترین اهداف مردم در مبارزه با رژیم وابسته پهلوی بوده است. قبل و بعد از پیروزی انقلاب شاهد دو نوع رویکرد به ساخت قدرت بوده‌ایم که عبارتند از: 1- رویکرد ساخت بیرونی قدرت، 2- رویکرد ساخت درونی قدرت.

استحکام ساخت درونی قدرت موضوع بسیار با اهمیتی است که در صورت تحقق آن، انقلاب و کشور از همه توطئه‌ها در امان خواهد ماند و راه خود را خواهد رفت. در این‌باره رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «تنها چیزی که می‌تواند کشور ایران و نظام اسلامی را حفظ کند، استحکام داخلی و عزم جزم بر دفاع مشروع و منطقی است... بعضی خیال می‌کنند اگر ما بخواهیم به آمریکا «نه» بگوییم، باید به اروپا تکیه کنیم. مگر ما وقتی در دوره جنگ، با آمریکا مقابل بودیم، به شوروی - که با آمریکا دشمن و مخالف هم بود - تکیه کردیم؟ دشمنیِ شوروی سابق در دوره جنگ، کمتر از آمریکا در صحنه عمل نبود. اگر من و شما به شرایط استحکام داخلی عمل کنیم - ملت که عمل می‌کند - دشمن نمی‌تواند ضربه بزند.» (15/5/1382)
معظم له پیشرفت به سمت آرمان‌های انقلاب را در گرو استحکام ساخت درونی قدرت می‌دانند و می‌فرمایند: «در پیشرفت به سمت هدفهای آرمانی، باید ساخت درونی قدرت را استحکام بخشید؛ اساس کار این است. ما اگر می‌خواهیم این‌راه را ادامه دهیم و به این سمت حرکت کنیم و این هدفها را دنبال کنیم و چشم به این آرمانها بدوزیم و پیش برویم و در مقابل این معارضه‌ها ایستادگی کنیم و صبر و توکل را به‌کار بگیریم، باید ساخت قدرت ملی را در درون کشور تقویت کنیم و استحکام ببخشیم.» (30/4/1392)
این موضوع به قدری حائز اهمیت است که رهبر انقلاب می‌فرمایند: «عاملی که می‌تواند کشور شما را در مقابل هر افزون‌طلبی، هر انحصارطلبی، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحران‌سازی حفظ کند، استحکام ساخت داخلی نظام است.» (22/2/1382)

اهمیت تقویت ساخت درونی نظام و ارتقاء قدرت ملی با استفاده از ظرفیت‌های درونی به‌حدی است که مقام معظم رهبری کلید حل مشکلات کشور را توجه به آن می‌داند: «نگاهمان به بیرون نباشد. این، توصیه‌ی ما است؛ این معنایش این نیست که از امکاناتی که در بیرون هست استفاده نکنیم؛ این دو حرف با هم اشتباه نشود. امیدمان را به بیرون از ظرفیّت داخلی کشور ندوزیم. در بیرون از مجموعه‌ی کشور و نظام جمهوری اسلامی، جبهه‌ی بزرگی وجود دارد که با همه‌ی توان از سی و چند سال پیش به این طرف کوشیده نگذارد که این انقلاب ریشه‌دار بشود، نگذارد که این نظام جمهوری اسلامی پایدار بماند، نگذارد که پیشرفت کند، نگذارد که در زمینه‌های گوناگون الگو بشود. نمی‌شود از دشمن و روشهای خصمانه‌ای که کرده، انتظار دوستی و محبّت و صمیمیّت داشت. نمی‌گوییم از این‌ها استفاده نکنید، امّا می‌گوییم اطمینان نکنید، اعتماد نکنید، چشم به آن‌جا ندوزید، چشم به داخل بدوزید. در داخل کشور خیلی امکانات وجود دارد که اگر چنان‌چه نگاه ما - چه در زمینه‌های اقتصادی، چه در زمینه‌های فرهنگی، چه در زمینه‌های گوناگون دیگر - [به آن‌ها باشد و] اگر بتوانیم از این نیروهای داخلی استفاده کنیم، کلید حلّ مشکلات اینجا است.» (6/6/1392)

رهبر معظم انقلاب با طرح و تبیین منظومه انقلابی‌گری به‌دنبال این است که ساخت درونی نظام را تقویت نماید. انقلابی‌گری، رویکرد و روش استفاده از ظرفیت‌های درونی کشور است و از طرفی رمز کنار زدن جریان وابسته‌گرا است که ظرفیت‌های کشور را معطل نگه داشته و باعث تضعیف ساخت درونی قدرت نظام و وابسته نمودن کشور به بیگانگان و دشمنان می‌شود.

9-مبارزه با فساد، تبعیض و اشرافی‌گری مسؤولین‌

مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و اشرافی‌گری مسؤولین، از اهداف انقلاب اسلامی بوده است. انقلاب اسلامی تاکنون توانسته به بسیاری از اهداف خود به‌صورت نسبی دست پیدا نماید ولی حضور جریان تکنوکرات غرب‌گرا که به‌دنبال سودجویی از جایگاه سیاسی و منتفع شدن از رانت بوده، سبب شده که فساد، تبعیض و اشرافی‌گری در بین برخی مسؤولین رسوخ پیدا نماید. این آسیب‌ها به قدری برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مضر و خطرناک هستند که امام خامنه‌ای در مورد آن‌ها می‌فرمایند: «عوامل انحطاط و عقب‌ماندگی سه چیز است: یکی فقر است، یکی فساد است و یکی تبعیض. اگر با فقر و فساد و تبعیض در کشور مبارزه شود، اصلاحات به‌معنای حقیقی، اصلاحات انقلابی و اسلامی تحقق پیدا خواهد کرد. مشکلات ما از این سه پایه شوم و از این سه عنصر مخرب است. ناامنی هم که داریم، به‌خاطر همین است. بسیاری از ناامنی‌ها به‌خاطر فقر است و بسیاری به‌خاطر فساد است.»

بسط قدرت جریان غرب‌گرا در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور سبب شده که طی سال‌های اخیر شاهد فسادهای گسترده اقتصادی، گسترش تبعیض و اشرافی‌گری مسؤولین باشیم. متأسفانه برخی از مسؤولین به‌جای استفاده از فرصت ارزشمند خدمت به مردم و تلاش برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، قدرت را عرصه‌ای برای گسترش رانت و برخورداری خود و ارتقاء سطح مادی و زندگی اشرافی قرار می‌دهند. این موضوع به قدری حائز اهمیت است که خطر ناشی از آن می‌تواند ضربات جبران‌ناپذیری بر انقلاب اسلامی وارد نماید. یکی از ابعاد طرح منظومه انقلابی‌گری، مقابله با این جریان و رویکرد غلط در کشور است. اگر منظومه انقلابی‌گری در کشور حاکم شود، عملکرد افراد بر اساس معیارهای انقلابی سنجیده خواهد شد و افکار عمومی اجازه نخواهد داد تا فضای این نوع مسؤولیت به سمت برخورداری مفسدانه و اشرافیت افسارگسیخته پیش رود.

10-انقلابی‌گری زمینه‌ساز حکومت جهانی مهدوی‌

از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، این عقیده وجود داشت که انقلاب اسلامی زمینه‌ساز تشکیل حکومت جهانی مستضعفین خواهد بود. این روزها که شرایط جهان در یک پیچ تاریخی قرار گرفته است و انقلاب اسلامی در سطح منطقه‌ای با قدرت ظاهر شده است، بیشترین امیدها به پیروزی مستضعفین و اتصال انقلاب اسلامی به انقلاب جهانی مهدوی ایجاد شده است. انقلاب اسلامی در شرایط مطلوبی در سطح منطقه قرار دارد. در صورتی که منظومه انقلابی‌گری بتواند وضعیت داخلی انقلاب اسلامی و مشکلات و چالش‌های درونی کشور را حل نماید، ان‌شاءالله زمینه‌ساز حکومت جهانی مستضعفین خواهد گردید.

*جمع‌بندی

در گفتمان امامین انقلاب، انقلاب اسلامی تلاشی است برای رهایی جامعه از بیماری‌هایی که به آن دچار است و تربیت انسان‌هایی که به بالاترین مراتب کمال برسند که این هدف از رهگذر شکل دادن به حکومتی اسلامی ذیل ولایت فقیه امکان‌پذیر می‌گردد. حکومتی که در آن توأمان به دنیا و آخرت مردم توجه شده و عدالت، استقلال، آزادی، عقلانیت و معنویت مورد توجه قرار می‌گیرد و از طرفی برای رهایی جهان از بیماری استعمار، استبداد، استثمار و استحمار و انحطاط فرهنگی تلاش می‌گردد. انقلاب اسلامی هم به‌دنبال ساخت تمدن بزرگ اسلامی بر پایه اخلاق و معنویت توحیدی است و در این‌راه در مقابل مستکبرین و فاسدین جهان قرار دارد. همانگونه که اشاره گردید نظام جهانی سلطه با فهم اهمیت انقلاب اسلامی و ضرباتی که از این ناحیه متحمل شده است، طرح‌های مختلفی را در دستور کار قرار داده و برخی را تا حدودی اجرایی نموده است.

انقلاب اسلامی در وضعیت خاصی قرار دارد، از یک‌سو از درون دچار آفت‌هایی شده و مورد نفوذ قرار گرفته و برخی عرصه‌ها را به برخی شیفتگان غرب واگذار نموده است و از سویی در عرصه منطقه‌ای و جهانی خوش درخشیده و دست برتر را دارد. تسری و همه‌گیری منظومه انقلابی‌گری، یگانه راه پیشبرد انقلاب در شرایط کنونی است. به نظر می‌رسد که در دو صورت امکان بازگشت ایران به وضعیت پیشاانقلابی (ترمیدور) و تحقق برنامه تغییر وضعیت ایران (نرمال‌سازی) وجود دارد که عبارت است از:

الف-افول گفتمان انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن‌

ب-محدود شدن کنشگری «انسان تراز انقلاب اسلامی»

واضح است که تضعیف کلان گفتمان انقلاب اسلامی و قرار گرفتن گفتمان‌های تقلبی بدیل به‌جای آن سبب خواهد شد که به‌مرور انقلاب اسلامی مسخ شده و قلب ماهیت شود. در دوره فعلی و بر اساس طرح تغییر وضعیت ایران، تلاش می‌شود تا بخش‌های مهمی از گفتمان انقلاب اسلامی استحاله و قلب معنا شود. برای مثال تلاش می‌شود تا مؤلفه‌های مهمی چون استکبارستیزی، عدم اعتماد به شیطان بزرگ و حمایت از مستضعفان، قلب معنا شده و یا به حاشیه رانده ‌شود. یکی دیگر از مواردی که در صورت تحقق آن، انقلاب دچار ارتجاع خواهد شد، حاشیه‌رانی و محدود کردن قدرت کنشگری انقلابیون است که با کمک روش‌های مختلف ازجمله برچسب زنی و اهریمن‌سازی و افراطی‌نمایی انجام می‌شود. بر اساس بیانات امام خامنه‌ای در 14 خرداد 1385؛ «در انقلاب اسلامی پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است.» معظم له در سخنرانی‌های اخیر خود بارها درباره انقلاب و انقلابی‌گری سخن گفته‌اند که به‌وضوح نشان‌دهنده بازتولید معانی انقلابی است تا سدی مستحکم در برابر پروژه ارتجاع و نرمال‌سازی ایران ایجاد نماید. رهبر معظم انقلاب به‌عنوان امام جامعه در تلاش است تا با برجسته‌سازی مفاهیم مورد تهاجم قرار گرفته، به احیاء و بسط معنایی آن‌ها همت گمارد تا از این رهگذر امت در مسیر درست رهنمون شود.

بر این اساس می‌توان این حقیقت را فهم کرد که راه مقابله با جریان نفوذ و پیاده شدن طرح تغییر وضعیت و نرمال‌سازی ایران، تکیه بر منظومه انقلابی‌گری و برجسته کردن آن و نیز شکل دادن به جبهه فراگیر و قدرتمند انقلابی در برابر جریان غرب‌گرا است. بر این اساس لازم است جبهه نیروهای انقلاب با متشکل نمودن نیروهای انقلابی و برجسته نمودن منظومه انقلابی‌گری، عملاً جبهه‌ای فراگیر و گفتمانی در برابر غرب‌گرایان ایجاد نماید و منظومه انقلابی‌گری را در عرصه‌های مختلف جامعه حاکم نمایند.

انتهای پیام/