مرحوم دولابی: هرچه خدا بخواهد کجاست؟

مرحوم دولابی: هرچه خدا بخواهد کجاست؟

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود: اگر قشنگ بگویی هرچه خدا بخواهد، امتحانت می‌کنم تا ببینم وقتی که روزی‌ات یک خورده کم می‌شود چه می‌کنی؟ این در و آن در می‌زنی! آن‌وقت هرچه خدا بخواهد کجاست؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می‌فرمود:  عزیز من! بسته به نیت خودت معامله کن. اگر تصمیمت این طور بود که امشب دیگر کارمان را تمام می‌کند، به‌صورتی که دیگر هیچ آثاری از طبیعت و دنیا در کار ما نباشد، یک وقت دیدی خدا با تو چنین کرد. این جور است! به خودت مربوط است. وقتی خدا می‌خواهد بدهد، از راه خودت به تو می‌دهد. وقتی می‌خواهد یک لقمه دهانت بگذارد آن را در دهان خودت می‌گذارد، آیا ساده‌تر از این بگویم؟ با عقل خودت و فهم خودت به تو می‌دهد.

می‌گویند بده دیگر! شما تسلیم باش؛ او می‌دهد. او دریغ ندارد، او چون خورشید، چتر زده است. همه اینها که می‌گویم و نگفته‌ام و همه آنهایی هم که بلد نیستم و آنچه پیامبران(ص) گفته‌اند، به‌همراه آنچه آنها نمی‌دانند، همه نزد اوست. آنهایی که پیامبران(ص) نتوانستند بگویند هم نزد خداست. خدا بالا سر همه، چتر دارد و هرکس با نیّت خودش از او استفاده می‌کند. ببین که چقدر کار را به خودمان واگذاشته است.

آیا مرتباً بگوییم هرچه خدا می‌خواهد ــ آن هم تنها به‌لب، بدون اینکه آمادگی در کار باشد ــ بعد راحت این پایین سرگرم شویم؟ اگر قشنگ بگویی هرچه خدا بخواهد، امتحانت می‌کنم تا ببینم وقتی که روزی‌ات یک خورده کم می‌شود چه می‌کنی؟ این در و آن در می‌زنی! آن وقت هرچه خدا بخواهد کجاست؟ خانه می‌رود می‌بیند دیزی پشت رو شده است، زن را کتک می‌زند. پس هرچه خدا می‌خواهد کو؟ دیزی زهر بود، نگذاشتند آن را بخوری! گربه آمد و آن را پشت و رو کرد. گربه را خدا مأمور کرد و گفت برو آبگوشت را بریز. شما مگر نمی‌گفتی هرچه خدا بخواهد؟ آیا این فقط برای جاهایی است که زحمت دارد؟ آن وقت هرجا که چاپیدن در کار است. غصّه می‌خوری و زحمت می‌کشی؟

خوبتر خوب است. هرچه را با تو نشان دادند بگو این خوب است. اما خوبتر، خوب است. اگر می‌گویی چنین نیست فردا با هم به بازار می‌رویم، یک زن هم همراهمان می‌بریم ــ هرچند مردها هم این‌طور هستند ــ مغازه‌دار پارچه می‌آورد. پارچه خوب است، اما خریدار می‌گوید آیا خوبتر از این نداری؟ من این روش را دوست دارم. معلوم است که این خریدار می‌خواهد خوب را بخرد. فروشنده بنده خدا، خوبترش را می‌آورد. باز می‌گوید این هم خوب است اما آیا خوبتر نداری؟ ببین که او خوبتر را می‌خواهد! آیا درست نیست؟ وقت خرید کفش هم این‌طور است. کفّاش مرتباً کفش‌ها را نشان می‌دهد. خریدار می‌گوید اینها خوب است، اما آیا خوبتر نداری؟

کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم ــ ص20

مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران