نفی تبعیض نژادی و قومی در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)

امام خمینی در اندیشه خود بردوگونه تبعیض تأکید بیشتری داشت؛ نخست تبعیض اقتصادی که آن را حاصل سرمایه داری و حذف بعد معنوی دانسته و دیگری تبعیض نژادی که نتیجه سلطه استکبار بر ملت های ستمدیده عنوان می کرد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،تبعیض و تعصب نژادی و قومی در سراسر تاریخ به شکل های گوناگون و با شدت و ضعف های فراوان از سوی حاکمان ظالم اعمال گردیده. اسلام نیز در پرتو وحی الهی با تبعیض قومی و نژادی مبارزه برخاسته است و پیامبر اسلام(ص) نیز در خشکاندن ریشه این سنت جاهلی توفیق فراوانی به دست آورد. در دوران معاصر امام خمینی برخی مفاهیم را جان دوباره بخشید و در ادبیات سیاسی جهان اسلام آن ها را احیاء نمود.

یکی از این مفاهیم نفی تبعیض نژادی و قومی در امت اسلامی بود که خود مقدمه ای برای تقریب مذاهب در دنیا و جهان اسلام می باشد. امام خمینی در اندیشه خود بردوگونه تبعیض تأکید بیشتری داشت؛ نخست تبعیض اقتصادی که آن را حاصل سرمایه داری و حذف بعد معنوی دانسته و دیگری تبعیض نژادی که نتیجه سلطه استکبار بر ملت های ستمدیده عنوان می کرد. در این نوشتار به بررسی زمینه های فهم این دو تبعیض قومی و نژادی خواهیم پرداخت.

کلیدواژگان

امام خمینی؛ اندیشه سیاسی؛ نفی تبعیض؛ قومیت؛ برابری

مقدمه

به باور برخی، امروزه دیگر واژه اقلیت آن معنای محدود پیشین را ندارد و کاربرد گسترده تری پیدا کرده است. در این نگاه مفهوم امروزی اقلیت، مفهومی شمارشی و عددی نیست، بلکه این اصطلاح در مورد همه گروه هایی به کار می رود که در یک جامعه زندگی می کنند اما به علت وابستگی قومی، دینی، مذهبی، زبانی و رفتار و عادات از دیگر افراد آن  جامعه متمایز می شوند. ممکن است این گونه افراد زیر سلطه باشند و یا از مشارکت در امور سیاسی جامعه کنار گذاشته شوند و یا مورد تبعیض و تعدی قرار گیرند، اما اگر نوعی احساس جمعی و گروهی نیز داشته باشند، اقلیت به شمار می روند. (خوبروی پاک، 2)

تبعیض در اصطلاح عام به معنای ترجیح دادن کسی یا چیزی را به طور ناعادلانه بر دیگری (انوری، 1610) است. از منظر علوم اجتماعی تبعیض عبارت است از وضع محدودیت هایی توسط قانون، آداب، رسوم و یا قرارداد غیررسمی علیه یک گروه خاص یا شخص خاص مانند یک گروه مذهبی، یا نژادی (بابایی، 164) به عبارتی هنگامی که شرایط مساوی و استحقاق های همسان میان چیزی حاصل نشده و فرق گذاشته شود تبعض صورت گرفته است (مطهری، مجموعه آثار، 1/125)

تبعیض نژادی نیز برتری دانستن افراد یک نژاد نسبت به نژاد دیگر از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را گویند (آشوری، 256) وجود تبعیض و مبارزه با آن از دغدغه های اساسی اولیه بشر است که گاهی به صورت کم رنگ و گاهی به صورت پررنگ نمود داشته است. در اسلام این موضوع از دید قرآن و سنت پنهان نمانده و تأکید شده که هیچگونه تبعیض میان انسان ها وجود ندارد آنچه که ملاک برتری است تقواست (آل عمران، 92) پیش از اسلام آشکارترین اصل، سنت قبیله ای یا آداب و رسوم پدران و اجداد بود (ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی، 87)

این نوع عصبیت قومی و نژادی بر رفتار عرب جاهلی سلطه داشته (حوری، 36 38) با ظهور اسلام اندیشه های اخلاقی و قبیله ای در عربستان قدیم دچار تحولات زیادی شد. جنگ های نژادی میان قبایل عرب جاهلی با ظهور اسلام خاتمه یافت و تبدیل به روح برادری و اخوت گردید (ابن کثیر، 2/324-329) یکی از اولین ابتکارات پیامبر ایجاد پیمان اخوت و برادری میان انصار و مهاجرین بود (ابن هشام، 54) پیامبر از یک سو با ایجاد اخوت و برادری و از سوی دیگر لغو اصول نژادی و قبیله ای و قرار دادن ایمان به جای آن (بقره، 138) تحول عظیمی در فرهنگ جاهلی ایجاد نمود.

مراد از اقلیت ها در این پژوهش، اقلیت های دینی و مذهبی است. از آن جا که به ناگزیر در هر کشوری بخشی از جمعیت آن را اقلیت هایی تشکیل می دهند که با قومیت، زبان، دین و مذهب اکثریت اختلاف دارند، پاره ای از سیاستگذاری ها و قوانین در رابطه و تعامل با آنان شکل می گیرد. پرسش مورد نظر مقاله، این است که در اندیشه سیاسی امام خمینی چه حقوق و اختیاراتی برای اقلیت ها در نظر گرفته شده است؟

دامنه و گستره این حقوق تا کجاست؟ آیا فقط به دیانت و مذهب آن ها و به عبارتی، عبادیات باز می گردد یا بخش های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نیز در بر می گیرد؟ مقاله به بررسی این گزاره مهم در اندیشه امام خمینی می پردازد و به طور مشخص این فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد که در تأمین حقوق اقلیت ها در نظر امام خمینی(ره)، که برگرفته از نصوص و متون دینی است، حقوق و اختیاراتی برای اقلیت های دینی و مذهبی در نظر گرفته شده است از قبیل: مصونیت و امنیت، آزادی مذهبی و انجام شعائر عبادی، آزادی عقیده.

 نفی تبعیض در قرآن و روایات

در قرآن به گونه های مختلفی از تبعیض اشاره شده ازجمله:

تبعیض میان فرزندان: یکی از عادات ناپسند تبعیض قائل شدن میان فرزندان به ویژه بین فرزندان پسر و دختر است. این امر به ویژه در دوران جاهلیت تا زنده به گور کردن دختران پیش رفته بود (نحل، 58) و هر گاه خبر ولادت دختری را به یکی از آن ها می دادند از شدت ناراحتی رنگ رخساره اش سیاه می گشت (مکارم شیرازی، 11/267-266)

تبعیض در روابط اجتماعی: خداوند درباره درخواست تبعیض آمیز و طلب امتیاز ثروتمندان مشرک مبنی بر دور کردن پیامبر جمعی از اصحاب بی نوا و با ایمان از اطراف خود، به پیامبر فرموده افراد صالح و دارای ذات پاک که همیشه خدا را عبادت می کنند از خود دور مکن (انعام، 52)

تبعیض نژادی: یک باور عمومی میان یهودیان وجود دارد که آن ها خود را نژاد برتر می دانند و دوستان خاص و فرزندان خدا هستند (مائده، 18؛ بقره، 8 و 111) بنی اسرائیل که از دوازده قبیله تشکیل می شد هر کدام از این قبایل خود را برتر از دیگران می دانست و دیگری را پست به شمار می آورد (محمد الرازی، تفسیر کبیر، 6/186)

جهانی بودن دین اسلام و تعلق نداشتن به یک سرزمین و یک نژاد خاص آشکارترین دلیل بر یکسان نگری به تمامی افراد بشر است (اعراف، 128، 2/3) به عبارت دیگر همه انسان ها بدون تبعیض به یک دین واحد فراخوانده شده اند (طباطبایی، 16/206) اسلام بین تمام افراد از هر رنگ و نژادی پیوند برادری برقرار کرد (حجرات، 10) هم چنین همگان در اسلام در برابر پاداش ها و کیفرهای الهی برابرند و تبعیض میان هیچ طبقه و قشر خاصی نیست (مکارم شیرازی، 4/141)

خداوند همه ی نعمت ها و مواهب آسمانی و زمینی (خشکی و دریا) را تحت اختیار تمام انسان ها و افراد بشر به طور یکسان قرار داده است و هیچ گونه امتیاز و تبعیض میان انسان ها در راستای بهره مندی از همه ی نعمت های حیاتی قایل نگردیده است (حج، 78) لذا برخورداری از آنچه در زمین به دست می آید حق تمام انسان ها بوده و محروم کردن عده ای تحت هر عنوان زیر پا گذاشتن قانون طبیعی و الهی است (صادقی تهرانی، 1/340)

اسلام تفاوت میان افراد وهم چنین بین زن و مرد را می پذیرد اما نافی تبعیض است. در نظام تکوین جهان تفاوت  هست و این تفاوت هاست که به جهان بینی تنوع و تکامل بخشیده است، اما تبعیض نیست. مدینه فاضله اسلامی ضد تبعیض است اما ضد تفاوت نیست (مطهری، 2/113 - 110) جامعه تبعیض جامعه ای است که رابطه انسان ها بر اساس استعباد و استثمار است، یعنی بهره کشی جبری و زندگی افرادی به حساب کار و زحمت افراد دیگر است (همان).

خداوند برتری هایی را که برای برخی قرار داده، طبیعی است که برای حفظ نظام زندگی است و مردان نصیبی از آنچه دارند به دست می آورند و زنان نیز نصیبی (نساء، 32). از این آیه بر می آید که خداوند انسان را از آرزو و برتری های خاص نهی می کند. برتری هایی که ناشی از تفاوت بین اصناف می شود (طباطبائی، المیزان، 4/336)

لذا هر فرد برتری هایی نسبت به دیگری دارد این تفاوت ها طبیعی بوده و قوام زندگی اجتماعی به آن بستگی دارد. این برتری خاص یک فرد یا یک گروه و نژاد نیست بلکه هر انسان از جهت استعداد، زیبایی و نیروی جسمانی بر دیگری امتیازی دارد که عین عدالت است.

 قرآن توصیه می کند که این گونه تفاوت و برتری ها دیگران را آرزو نکنید و به جای آن به امتیاز و برتری خداوند به خودتان توجه کرده و در جهت نیل به کمال از آن بهره مند شوید (مکارم شیرازی، 3/363؛ رازی، روض الجنان، 5/342) ابلیس به واسطه احساس برتری نژادی بر بشری که از گِل خشکیده و بدبود آفریده شده بود سجده نکرد (حجر، 33) زیرا وی را موجودی پست تر از خود می پنداشت (اسراء، 61) این تعصب نژادی از مهم ترین عوامل بازدارنده ایمان و باعث کفر به خدا شد (مکارم شیرازی، 2/532-535)

 تبعیض در رژیم پهلوی

در حکومت پهلوی سطح زندگی نسبت به دوران پیشین اندکی بهبود یافت (مرکز آمار، 72 - 35) با این حال در بسیاری از عرصه ها تفاوت های پایدار در توزیع منابع باقی ماند و موجب تبعیض و نابرابری های عمیق در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شد (اشرف، بنوعزیزی، 107) ایران در زمان پهلوی دوم دنباله رو سیاست اقتصادی سرمایه داری حاکم بر اروپا بود و همانند آنان برای مبارزه با مارکسیسم اصلاحاتی را در جامعه برای کارگر و طبقات پائین انجام دادند (هالیدی، 243) با اصلاحات اقتصادی انجام شده، شاه نتوانست فاصله طبقاتی ایجاد شده را برطرف نماید و با سوء مدیریت این برنامه ها را به گونه ای اجرا نمود که عملاً ضربه ای بر پیکر نظام کشاورزی وارد ساخت (کاتوزیان، 172)

سیاست های اقتصادی در این دوره به جای تعدیل درآمد و کم رنگ نمودن شکاف طبقاتی به تبعیض و ازدیاد شکاف طبقاتی کشیده شد (اشرف، بنوعزیزی، 203) امام خمینی نیز ماهیت اصلاحات به وجود آمده در ایران را افزوده شدن فاصله طبقاتی بین غنی و فقیر می دانست (صحیفه امام، 1/191 و 414) این شرایط سبب شد تا کشاورزان از کار و آینده خویش ناامید شوند و گروه گروه روانه شهرها گردند و به کارهای طاقت فرسا در کارخانجات مونتاژ بپردازند (محمدی، 129 و 81) لذا حکومت پهلوی درصدد این بود که زندگی عمومی مردم به ویژه کشاورزان و کارگران را به سطح برابر با دیگر اقشار و از حالت فقر خارج سازد، اما در عمل این کار محقق نشد (عیوضی، 176 177)

یکی از مهم ترین مظاهر تبعیض حکومت پهلوی، در میان اقوام، نژادها و قومیت های مختلف ایران بود. با ظهور ناسیونالیسم ایرانی توسط محمدرضا شاه اقوام دچار تبعیض در حوزه های بیشماری ازجمله آموزش، اقتصاد و اشتغال شدند (ترابی، 34-32) حکومت پهلوی ایلات و عشایر را مظهر آشوب، رنج و زحمت و مرگ برای مردم ایران و مانع بزرگی بر سر راه وحدت و یکپارچگی کشور و در حل مشکلات مالی و نوسازی و تجدد در ایران می دانست (کاتم، 62) لذا برای محو کردن کردن آن ها بنام شهرنشینی به یکجانشینی آن ها پرداخت (صحیفه امام، 6/522) امام خمینی سرکوب عشایر را توسط محمدرضا شاه و پدرش را با هدف از دست رفتن وحدت ملی و اسلامی عنوان می کرد. (همان، 7/328)

پس از استقرار ارتش پهلوی در مناطق کردنشین بسیاری از روشنفکران کرد اعدام و یا به زندان افتادند، مطبوعات کردی تعطیل شد، کتاب هایی که به خط کردی بود طعمه آتش گردید و بار دیگر آموزش زبان کردی ممنوع گردید (روزولت، 267) امام خمینی نژاد پرستی در حکومت پهلوی را قضیه ای مبتذل توصیف کرده که این امر را توسط دول غربی برای سرگرم کردن و بازی دادن ملل مسلمان می دانست (1/378) ایشان معتقد بودند رشد ستم کاری، ظلم و تبعیض در جامعه زمان پهلوی موجب آگاهی و قوه مقاوت مردم گردید (3/11)

ایشان به حراج گذاشتن منابع کشور توسط رژیم پهلوی را باعث ازدیاد نابرابری و تبعیض در کشور دانسته (2/278، 3/73) وگرفتن وام بیهوده، برگزاری جشن های اشرافی و وابستگی به دول غربی را تنها موجب گسترش بی عدالتی عنوان می کرد (3/171 172) امام خمینی نتیجه کارهایی را که به اسم تمدن و اصلاحات ارضی صورت گرفت را تبعیض می دانست (7/330 335) امام خمینی نزدیک شدن قشر سنتی و مدرن جامعه را برای مقابله با رژیم پهلوی اوج تبعیض و بی عدالتی آن رژیم می دانست (3/11)

 بنیادهای ایجاد تبعیض قومی

تبعیض و نابرابری ابعاد گوناگونی مانند تبعیض اقتصادی، نژادی، قومی، جنسی، طبقاتی و... دارد. امام خمینی نیز با توجه به زمینه دینی مبارزاتی خود با رژیم پهلوی بر دو گونه تبعیض تأکید فراوان داشته است.

1. تبعیض اقتصادی: تبعیض اقتصادی که شامل تبعیض در حوزه رفاه، درآمد، توزیع درآمد و منابع جامعه است. در زمان پهلوی اکثر منابع اقتصادی و کشاورزی در اختیار طبقه اشراف بود، روستائیان طبقه محروم چیزی از حاصل دست رنج خود به دست نمی آوردند (عیوضی، 154 155) امام خمینی با تأکید بر تعادل اقتصادی در اسلام معتقد بود اسلام جلوی سرمایه را نمی گیرد ولی تبعیض را به گونه ای که فردی میلیاردی درآمد داشته باشد و فرد دیگری گرسنه باشد را موافق نیست (صحیفه امام، 8/480) ایشان نقش استعمارگران را بر تحمیل نظام اقتصادی تبعیض آمیز را تذکر می داد (ولایت فقیه، 42 44) و معتقد بود که حکومت های استبدادی همواره بر این تبعیض و حمایت از اشراف تأکید کرده اند (صحیفه امام، 13/72)

ایشان اسلام را دینی می دانست که خواهان برابری امکانات اقتصادی و سیاسی همه مردم است (همان، 4/159) از طرفی نظام اقتصادی مقابل اسلام را سرمایه داری دانسته و معتقد بود مشکلات نابرابری و تبعیض در دنیای امروز را نظام سرمایه داری به وجود آورده (همان، 21/168) و منشأ تبعیض در این نظام های اقتصادی را نیز حذف بعد معنوی از زندگی انسان می دانست (همان، 5/410) ایشان تقسیم عادلانه ثروت را موجب از میان رفتن تبعیض میان طبقه فقیر و غنی می دانست (همان، 5/448) و خواستار حفظ طبقه میانه و متوسط بود تا جامعه نه به سمت فقر گرایش پیدا کند و نه به سمت اشرافی گری (همان، 16/22)

2. تبعیض قومی نژادی: از نظر امام خمینی هیچ تبعیضی میان انسان ها وجود ندارد و اسلام با هر چیزی که برابری جامعه را بر هم بزند و امتیازات پوچ را که موجب تبعیض در جامعه است را حاکم کند، مبارزه خواهد کرد (همان، 5/388) ایشان هدف بعثت و رسالت انبیا را نجات مردم از ظلم و تبعیض می دانست (همان، 12/421) ایشان هدف پیامبر(ص) را از تشکیل اجتماعات قیام علیه تبعیض و بی عدالتی عنوان می کرد (3/393) و اسلام را دینی معرفی می کرد که در آن هیچ گونه تبعیض نژادی مطرح نیست (همان، 11/295) بلکه آن را دینی می دانست که مبارزه با تبعیض را به پیروانش می آموزد (همان، 5/421) امام با نفی هرگونه تبعیض نژادی در اسلام بر این باور بود که ابداًترک، کرد، فارس و عرب مطرح نیست، آنچه مهم است تقوا برادری و برابری است (همان، 9/49) امام خمینی با تأکید بر الگوی زندگی علی(ع) معتقد بود ایشان قاضی مملکت را خودش تعیین می کرد اما در محاکمه تبعیض میان وی و فرد یهودی را در احقاق حق نمی پذیرفت. (همان، 7/258)

لذا این عمل را علیه بی عدالتی و اختلاف طبقاتی عنوان می کرد (همان) امام مبارزه با تبعیض را توصیه پیامبر می دانست که تمام آیات بر این مبارزه تأکید کرده است (همان، 4/214) هدف از بعثت پیامبر و ظهور اسلام را از بین بردن تبعیض میان سیاه و سفید، عرب و عجم و ترک عنوان کرد (همان، 1/377)

ایشان ملاک برتری را در اسلام پاکی انحراف از خطا (همان، 5/388) و تقوا (همان، 5/81) عنوان کرده و رنگ، نژاد، قومیت و جنسیت (همان، /187) را فاقد ارزش می دانست. ایشان تبعیض میان حقوق انسانی زن و مرد و هم چنین مسؤولیت اجتماعی آنان را مردود دانسته (همان، 4/364) و ضدیت اسلام با تبعیض میان اقلیت ها یعنی یهودیان (همان، 4/430) ادامه (همان، 5/357) زرتشتی (همان، 6/468) اهل سنت (همان، 10/137، 8/131)ترکمن (همان، 11/292 293) کرد و نژاد رسامی را با صراحت بیان می کرد (همان، 5/424) ایشان ملت ایران را پذیرای همه نژادها از غربی، ترک و بلوچ دانسته (همان، 14/85) و تبعیض میان این اقوام را مانع اتحاد و باعث تفرقه عنوان می کرد (همان، 18/487)

 آزادی اقوام و اقلیت ها از نظر امام خمینی

در باره اجرای شعائر دینی و اجتماعی و مصونیت در این باره، امام خمینی اقلیت های مذهبی را در نظام سیاسی دینی در انجام کلیه فرایض عبادی، مذهبی و اجتماعی، آزاد می داند و معتقد است: «تمام اقلیت های مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند و حکومت اسلامی خود را موظف می داند تا ازحقوق و امنیت آنان دفاع کند و آنان هم مثل سایر مردم مسلمان ایران، ایرانی و محترم هستند.» (صحیفه امام، 4/ 641) لذا هیچ تفاوت و تبعیضی میان شیعه، سنی، کلیمی و مسیحی در اجرای شعائر دینی وجود ندارد.

 امام خمینی در این فقره ضمن تأیید آزادی شعائر و آداب دینی و اجتماعی برای اقلیت ها، دولت اسلامی را نیز موظف می داند از حقوق آنان پاسداری نموده و امنیت آنان را تأمین نماید. در همین زمینه در جایی دیگر در پاسخ به این پرسش که: آیا جمهوری اسلامی اجازه خواهد داد تا مذاهب دیگر به طور آزاد و آشکار به انجام امور مذهبی شان بپردازند؟ می گوید: «بله، تمام اقلیت های مذهبی در حکومت اسلامی می توانند به کلیه فرایض مذهب خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنان به بهترین وجه حفاظت کند.» (همان، 3/75)

 بحث آزادی مذهبی، آزادی مراسم و شعائر عبادی و مذهبی اقلیت ها توسط غالب عالمان و ازجمله امام خمینی، همان گونه که ذکر شد، پذیرفته شده است. در این زمینه هیچ گونه تحمیلی برای پذیرش دین اسلام از سوی هیچ کس پذیرفتنی نیست. اساسا دینی که با اکراه و اجبار بر آدمیان تحمیل شودچه سودی خواهد داشت؟ علاوه بر این، خداوند در قرآن کریم چنین شیوه هایی را مورد مذمت قرار داده است؛ زیرا در قرآن صریحا می خوانیم: «در کار دین اکراه روا نیست، چراکه راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است.» (بقره، 256)

 آیه می خواهد دین و هر نوع عقیده اجباری را نفی نماید؛ زیرا دین یک سلسله معارف علمی است که معارف عملی در پی دارد. ایمان و اعتقاد از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد. اگر ایمان با اجبار توام شود، در اعمال نیز اثر می گذارد و عمل اکراهی نیز ارزشی ندارد. (طباطبایی، المیزان، 2/483) هم چنین طبق نظر پاره ای از مفسران، آیه محتمل نفی و نهی است. یکم، نفی. که زمخشری و اغلب معتزله آن را انتخاب کرده اند؛ یعنی خداوند امر ایمان را بر اجبار و اکراه و وادار کردن ننهاده است، بلکه بر تمکین و اختیار نهاده است.

چنان که در آیه ای دیگر می فرماید: «و اگر پروردگارت می خواست، تمامی اهل زمین ایمان می آوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا می داری تا این که مومن شوند؟ (یونس، آیه 99) دوم، نهی. یعنی کسی را بر اسلام آوردن اجبار نکنید؛ زیرا ایمان اجباری اعتباری ندارد و بلکه کفر اجباری هم اعتباری ندارد و از اهل کتاب باید جزیه گرفت. آیات دیگری نیز بر این مطلب دلالت می کند. بنا براین نمی توان گفت پیامبر به اجبار مردم را به سوی سعادت و بهشت رهنمون می شود، چه این امر از اساس با دعوت آزادانه آدمیان به توحید و یکتا پرستی منافات دارد. پیامبران در دعوت مردم به توحید و یکتا پرستی هیچ گاه از قدرت و زور استفاده نکرده اند.

چنین شیوه ای با اساس دعوت به توحید ناسازگاری دارد و برای دین داران نیز قابل توجیه نیست و اساسا ارزشی ندارد. اگر خداوند چنین روشی را می پسندید چرا آدمیان را این گونه نیافرید و یا این که چرا دست پیامبر را برای انجام چنین تحمیلی باز نگذاشت و از «لا اکراه فی الدین» سخن گفت، به هر حال روشن است که هیچ اجبار ی برای تغییر شریعت مورد نظر و باور اقلیت ها و اسلام آوردن آنان نیست. علاوه بر این که آنان بر طبق نصوص دین و سیره پیامبر(ص) و امام علی(ع) در انجام اعمال عبادی خود آزاد بودند و ممانعتی در این باره صورت نگرفته است. امام خمینی و قریب به اتفاق عالمان شیعه نیز در مباحث فقهی خود در این زمینه اهل کتاب را در انجام شعایر مذهبی شان آزاد دانسته اند.

 آزادی اندیشه

در باره آزادی عقیده و اظهار نظر اقلیت ها نیز امام خمینی ضمن پذیرش آزادی برای اقلیت ها آنان را محق می داند که به اظهار نظر و عقیده خود بپردازند: دولت اسلامی، یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیت های مذهبی آزادی به طور کامل هست و هر کسی می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی، تمامی منطق ها را با منطق جواب خواهد داد. (صحیفه امام، 4/410) پیش فرض ایشان در این سخن این است که اسلام توانایی پاسخ به هر اندیشه و عقیده ای را داراست و از این رو اظهار عقیده از سوی دیگران بلامانع است؛ زیرا اسلام به عنوان شریعت پیامبر خاتم، می تواند با منطق صحیح، پاسخ هرگونه اندیشه و عقیده ای را بدهد.

این که اسلام می تواند به هر اندیشه ای پاسخ دهد خود مبتنی بر مفروض دیگر ی است و آن این که تنها اسلام از حقانیت برخوردار بوده و از این رو توانایی پاسخ به تمامی پرسش ها، چالش ها و نیازها و خواسته های بشری را داراست. گرچه ایشان به این پیش فرض باور دارند که نشان دهنده امتناع کثرت گرایی اعتقادی، مذهبی و دینی است، اما در هر صورت معتقدند دیگر اندیشه های بشری نیز امکان بروز و ظهور و حیات دارند.

در موردی دیگر با صحه گذاشتن بر حقوق مشروع اقلیت ها، این اعتقاد را بیان می دارند که: «اسلام همیشه حافظ حقوق مشروع اقلیت های مذهبی بوده و هست، آنان در جمهوری اسلامی آزاداند و آزادانه به مسایل خود می پردازند و در پناه حکومت اسلامی چون بقیه افراد در اظهار عقیده آزادند. (صحیفه امام، 5/ 188) البته ایشان متذکر می گردد که تساهل و تسامح تنها نسبت به اقلیت هایی است که وصف خراب کارانه بر آن ها صادق نیست. از این رو آن هایی که شلوغ کارند، آن هایی که خراب کارند، برای آن ها هیچ کس تساهلی قائل نیست. (همان، 5/261) گر چه امام خمینی در جملات نقل شده به صراحت بر آزادی عقیده توسط اقلیت ها تأکید می نماید اما در بحث فقهی خویش بر حدود عقلی شرعی آن اشاره دارند.

شیوه مباحث فقهی امام خمینی چنان که آمد مبتنی بر اصول عقلی و نقلی ای است که در خور تامل است. در این جا ایشان بر این باور است که کتاب های اهل کتاب دچار تحریف شده و از این رو شایسته ترویج نیستند (امام خمینی، 2، 462/) البته می توان آن چه در سخنان شفاهی ایشان آمده است را تفسیری بر مکتوبات فقهی امام خمینی دانست. زیرا همان گونه که از متن پیداست، ایشان در متون فقهی خویش تنها به زبان تکلیف و منع و تحریم اقلیت ها سخن گفته است، اما در گفت و گوهای شفاهی خود بیشتر به تبیین حقوق اقلیت ها پرداخته اند.

از این رو می توان گفت مباحث بعدی، یعنی سخنان شفاهی امام تفسیری است بر آن چه پیش از آن گفته اند. برای تأیید ادعای فوق می توان به آیات قرآن استناد نمود که شیوه مباحثه و جدال نیکو با اهل کتاب را به مسلمانان آموزش می دهد: با اهل کتاب جز به شیوه ای که نیکوتر است مجادله مکنید، مگر با ستمگران آنان و بگویید به آنچه بر شما نازل شده است ایمان آورده ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما همه فرمانبردار اوییم. (عنکبوت، آیه 46)

 مبارزه با تبعیض سیاسی

تفاوت فرهنگی از قبیل رنگ، نژاد، زبان میان ملت ها امری بدیهی است. اما این تفاوت ها هنگامی که به حربه ای در دست دول قدرتمند قرار گیرد موجب به وجود آمدن بحرانی فرهنگی یعنی تبعیض قومی، نژادی و حنسی می شود (یونسی، 315 318)

امام خمینی معتقد بود اسلام بین سیاه و سفید، ترک عجم و عرب هیچ فرقی نگذاشته و تنها میزان را بر تقوا قرار داده است (صحیفه، 1/377 378) ایشان مسلمانان را به مثابه دست واحد دانسته که همه در مسؤولیت عمومی یکسانند لذا تفرقه جویی و نژادپرستی در میان ملت های اسلامی هیچ گونه جایگاهی ندارد (همان، 2/201) امام ملاک برتری در اسلام را پاکی و تقوا افراد می دانست که در این حالت زمامدار جامعه اسلامی نیز با پایین ترین فرد جامعه برابر است (همان، 5/81)

 امام خمینی مسلمانان را به مثابه دست واحد و دارای مسؤولیت یکسان دانسته و تبعیض نژاد پرستی میان ملت های مسلمان را حرکتی غیراسلامی می دانست (صحیفه امام، 2/210) ایشان معتقد بود هدف از تشکیل حکومت اسلامی ایجاد وحدت و برابری بوده و هیچ نژادی بر دیگر اقشار برتری ندارد (همان، 13/445) ایشان تمام مسلمانان را از مصر تا ایران برابر دانسته و از میان رفتن این تبعیض را از برکات اسلام می دانست (همان، 1/485) ایشان حج را بهترین نماد و معارفه عدم تبعیض ملت های اسلامی می دانست که مسلمانان با کنار گذاشتن رنگ ها و نژادها، به سرزمین خود باز می گردند (همان، 21/344) زیرا ملل مسلمان بر حسب عقائد بزرگان دین خود میان اقوام و ملت ها تبعیض نمی گذارند (همان، 11/5)

امام خمینی دول غربی به ویژه آمریکا را پشتیبان تبعیض می خواند (همان، 12/34) ایشان در دست گرفتن امتیازاتی مانند حق وتو را توسط آمریکا و ابرقدرتها را بزرگترین ناحقی در سطح بین الملل می دانست (همان، 11/ 297؛ 16/431) ایشان پناه دادن شاه را نمونه بارز نابرابری در صحنه بین الملل می دانست که موجب اعطای امتیاز اقتصادی نژادی، زبانی به طبقه و قشر خاصی که موجب از میان رفتن حق ملت ایران شده است (همان، 12/35) و منشأ این گونه بحران ها را در صحنه بین المل آمریکا می دانست (همان، 11/4)

 امام خمینی دولت های اسرائیل و آفریقای جنوبی را مصداق بارز تبعیض نژادی می خواند که قطع رابطه سیاسی و اقتصادی با آن ها را کمترین کار می دانست (همان، 5/340) ایشان معتقد بود که اسرائیل خود را نژاد برتر دانسته که به این دلیل حق تصرف از نیل تا فرات را برای خود قائل است (همان، 15/519) امام ریشه این مسائل را در غرب به ویژه در دو جناح امپریالیزم و کمونیسم دانسته که آمریکا در این میان نقش ویژه دارد (همان، 18/89) که خود را نژادی برتر و دیگران را پست و ناقص می داند (همان) ایشان فریاد برائت و آزادی مردم آفریقا را میان تبعیض نژادی نمود بارز استقلال خواهی در برابر رژیم های بی فرهنگ و نژادپرست می دانست (همان، 20/317)

ایشان زمامداران کشورهای غربی را به رجوع به تعلیمات آسمانی مسیح دعوت کرده تا بتوانند در رفع تبعیضات به وجود آمده اقدام جدی نمایند (همان، 21/236) امام حزب بعث را همانند حزب نازی و هیتلر مصداق تبعیض نژادی دانست (همان، 14/85) که حاضر بودند تمام بشریت از بین برود تا خودشان در قدرت باشند (همان، 14/379)

 ایشان حکومت آفریقای جنوبی را رژیمی نژاد پرست معرفی کرده که به هیچ یک از ارزش های انسانی ارجی نمی نهد (همان، 5/397) هم چنین اسرائیل را رژیمی نژاد پرست می خواند که خواهان قطع رابطه کشوره های مسلمان با این کشور بود (همان، 5/340) زیرا اسرائیل خود رابرتر از همه نژادها می داند و از نیل تا فرات ملک خود محسوب می کند (همان، 15/519) ایشان مدعیان دروغین حقوق بشر را منشأ اختلاف نژادی دانسته که حتی نژاد سفید را هم قبول ندارند بلکه تنها با تعصب نژادی خودشان را قبول دارند (19/117)

 نفی تبعیض سیاسی و قومی در جمهوری اسلامی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، مسأله اختلافات قومی (کرد، بلوچ، ترکمن، ترک) و مذهبی میان روحانیون شیعه و اقلیت های مذهبی (ارمنی، یهودی و مسیحی) مطرح شد (رجبی، 131) امام خمینی تأکید کرد که اسلامی بودن بیش از ایرانی بودن میان ملت روابط مستقیمی برقرار کرده است. و اقلیت های مذهبی نه تنها آزادند بلکه دولت اسلامی موظف است از حقوق آن ها دفاع کند و مسلمان، مسیحی، یهودی و مذاهب دیگر مانند همه افراد از حقوق اجتماعی یکسان برخوردارند و با دیگران فرق ندارند (4/508)

ایشان تشکیل جمهوری اسلامی را فرصت مناسبی برای افرادی که توسط رژیم اسرائیل مورد تبعیض قرار گرفته اند دانسته و برای رهایی از این وضعیت و زندگی آزاد به ایران دعوت کرد (5/74) امام خمینی وضعیت مسیحیان حاضر در ایران را همراه با آزادی و عدالت دانسته (5/375) و معتقد بود که با مرور زمان تبعیض های صورت گرفته در رژیم پهلوی برطرف می گردد (6/262) در حکومت جمهوری اسلامی همه اقشار ملت با یک چشم دیده می شوند (6/453) و آزادی برای همه طبقات زن، مرد، سیاه و سفید یکسان است (6/463)

قانون اساسی جمهوری اسلامی تبعیض را میان اقلیت های غیر دینی (نژادی، قومی و زبانی) با اقلیت های دینی قائل نشده و بر عدم تبعیض بر اساس نژاد، زبان و قومیت تأکید دارد (قانون اساسی، اصل 19 و 21) در قانون اساسی جمهوری اسلامی همه اقشار حقوق شان ملاحظه شده و اقلیت های مذهبی و زنان بدون هیچ تبعیض در نظر گرفته شده است (6/462)

 از نظر ایشان در جمهوری اسلامی بالاترین مسؤول و پایین ترین فرد برابرند و فرقی بین این دو نیست (7/489) و حفظ و حمایت از حقوق و مصالح اقلیت ها را به دور از تبعیض های ناروا مهم می دانست (9/310) در قوه قضائیه جمهوری اسلامی قاضی باید فردی باشد که هیچ تبعیض بین برادرش و دشمنش قائل نشود (13/115) و در مجلس شورای اسلامی نیز به گونه ای است که گروهی بر گروه دیگر برتری ندارد و همه یکسان هستند (13/154 155) ایشان جمهوری اسلامی را حکومت مبارکی عنوان می کرد که در آن اختلاف نژاد سیاه، سفید، ترک، عرب، فارس، لر، کرد و بلوچ مطرح نیست (6/453)

بلکه یکی از مهم ترین وظایف جمهوری اسلامی را برابری و تأمین یکسان رفاه همه شهروندان می دانست (7/268) که این مهم به از میان رفتن فقر و تقسیم عادلانه ثروت در کشور می انجامد (5/448) جمهوری اسلامی مسؤول مبارزه با تبعیض اقتصادی میان شهروندان بوده (هاشمی رفسنجانی، 137 155) و بر تصریح قانون اساسی  رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه ها مادی و معنوی به عهده حکومت اسلامی است (قانون اساسی، اصل 3) امام خمینی جمهوری اسلامی را متعهد به رفع هرگونه تبعیض، اقتصادی سیاسی طبق مقررات و قانون اساسی می دانست (11/56)

ایشان گسترش عدالت در جمهوری اسلامی را تقویت کننده حکومت دانسته (21/14) و مردم نیز می توانند به امور اجتماعی و معنوی خود با آرامش و دلگرمی بپردازند (20/116) در اندیشه امام خمینی اقلیت ها در نظام جمهوری اسلامی همانند سایر افراد از حقوق برابر و احترام کامل برخوردارند: «آن ها با سایر افراد در همه چیز مشترک و حقوقشان به حسب قوانین داده می شود و در حکومت اسلامی آن ها در رفاه و آسایش هستند.» (صحیفه امام، 11/ 290)

 ایشان در پاسخ این پرسش که آیا در جمهوری اسلامی اقلیت های مذهبی جایگاهی دارند یا خیر، ضمن بیان این که رژیم شاه با اقلیت ها رفتاری بهتر از رفتار با مسلمانان نداشته است معتقد بود «ما مطمئنا نسبت به عقاید دیگران بیشترین احترام را قائل هستیم. پس از سرنگونی دیکتاتوری و استقرار یک رژیم آزاد، شرایط حیات برای اکثریت مسلمانان و اقلیت های مذهبی بسیار خوب خواهد شد. (صحیفه امام، 4/ 3)

 نتیجه گیری

امام خمینی به عنوان فقیه و اسلام شناس برجسته در کتاب «ولایت فقیه» همت خود را صرف پی ریزی اصول فقهی حکومت دینی کرده و احکام و حقوق اقلیت ها و نفی نابرابری را با توجه به مباحث فقهی تبیین کرده اند. ضمن این که ایشان به پاره ای حقوق سیاسی و اجتماعی اقلیت های مذهبی و دینی پرداخته که البته متکی بر مباحث فنی فقهی، است. ایشان این دیدگاه ها را در ضمن پاره ای از سخنرانی های که از سوی ایشان مطرح گشته، آورده اند. به همین دلیل در این مقاله اعتبار هر دو به یک اندازه فرض و تلاش شد تا مباحث ایشان به نصوص دینی و متون دینی بازخوانی شود.

در هر صورت در نظریه سیاسی امام خمینی بر حق حیات و ایجاد شرایط مطلوب زندگی برای اقلیت های قومی و نژادی و غیر مسلمانان تأکید شده است. ضمن این که تأکید به برابری اقلیت ها با سایر افراد شده و این که با آنان بر طبق انصاف و قانون رفتار خواهد شد. هم چنین بر احترام حقوق و عقاید آنان، آزادی در انجام فرایض دینی و مذهبی، آزادی در اظهار عقیده و... تأکید شده است. در هر صورت با توجه به اندیشه امام خمینی و نیز مباحث قانون اساسی، حوزه گسترده ای از حقوق برای اقلیت ها به تصویر کشیده می شود. این حقوق و اختیارات و چگونگی رفع تبعیض فرضیه اصلی این مقاله را اثبات می کند.

مراجع

1. قرآن

2. آشوری، داریوش، (1382ش)، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، مروارید.

3. ابن کثیر، اسماعیل، (1369ق)، السیره النبویه، بیروت؛ دارالمعرفه.

4. ابن هشام، عبدالملک، (1375ق)، سیره النبویه، مصر، نشرمصطفی البابی.

5. اشرف، احمد، بنوعزیزی (1388ش)، علی، طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، تهران، نشر نیلوفر.

6. امام خمینی، صحیفه امام خمینی (1387ش)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

7. انوری، حسن، (1389ش)، فرهنگ سخن، تهران، نشر سخن.

8. ایزوتسو، توشیهیکو، (1388ش)، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، ترجمه: فریدون بدره ای، تهران، فرزان روز.

9. پایند، ابوالقاسم، (1389ش)، نهج الفصاحه، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.

10. دهخدا، علی اکبر، (1372ش)، فرهنگ لغت دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.

11. رازی، حسین بن علی ابوالفتوح، (1365ش)، روض الجنان، مشهد، آستان قدس رضوی.

12. رجبی، محمدحسن، (1378ش)، زندگی نامه سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

13. سیاح، احمد، (1385ش)، فرهنگ دانشگاهی، فارسی عربی، تهران، نشر فرحان.

14. صادقی تهرانی، (1366ش)، محمد، البلاغ فی التفسیر القرآن بالقرآن، تهران.

15. طباطبایی، سیدمحمدحسین، (1362)، المیزان، قم، انتشارات اسلامی،

16. عیوضی، محمدرحیم، (1380ش)، طبقات اجتماعی و رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

17. کاتوزیان، محمدعلی، (1390ش)، نه مقاله در جامعه شناسی تاریخی ایران، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، نشر مرکز.

18. محمدی، منوچهر، (1365ش)، تحلیلی بر انقلاب ایران، تهران، امیرکبیر.

19. مطهری، مرتضی، (1382ش)، مجموعه آثار، قم، صدرا.

20. مکارم شیرازی، ناصر، (1379ش)، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتاب اسلامیه.

21. مکارم شیرازی، ناصر (1383ش)، تفسیر نمونه، قم.

22. نهج البلاغه، (1379ش)، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران، انشارات علمی فرهنگی.

23. هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، (1376)، خطبه های جمعه، تهران، دفتر نشر معارف.

24. هالیدی، فرد، (1357ش)، ایران: دیکتاتوری و توسعه، ترجمه، علی طلوعی - محسن یلفانی، تهران، علم.

25. یوسفی، حسین، (1385ش)، فرهنگ عربی فارسی، مازندران، انتشارات دانشگاه مازندران.

26. یونسی، مصطفی، (1380ش)، نژادگرایی و قومیت های معاصر در بستر تغییرات اجتماعی، تهران، جمله مطالعات ملی، شماره 9.

نویسندگان:

سعید میرترابی: استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی چالوس

مهدی مازنی: کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه آزاد چالوس

فصلنامه حبل المتین شماره

منبع:فارس

انتهای پیام/

 

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها