روحانیت باید برای این فریاد بزند!
آسیب های اجتماعی مثل خوره بی سر و صدا و به تدریج جسم و جان آرامش عمومی و اعتماد مردمی را می خورند و به مرور ضربه ای کاری به استقرار روانی و روحی مردم می زنند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا زائری در کانال شخصی اش نوشت: با این که به دلایل گوناگون از پیگیری اخبار حوادث پرهیز دارم و معمولا در فضای مجازی هم از تماشای عکس ها و فیلمهای ناخوشایند و منزجرکننده جرم ها و جنایات امتناع می کنم، در روزهای گذشته دو تصویر فجیع از قتل، مثله کردن و سوزاندن جنازه یک دختر نوجوان و یک زن جوان در دو نقطه مختلف کشور در فضای مجازی به چشمم خورد که بسیار تلخ و شنیع بود و به شدت آزارم داد.
هر روز خبرهایی از انواع بزه ها و جرم های پراکنده و خُرد اجتماعی نظیر حمله به مردم و رهگذران با سلاح سرد، سرقت های پراکنده، کیف قاپی، ناهنجاری های اخلاقی، آزارهای جنسی و مسایلی از این دست منتشر می شود یا مردم خود شاهد چنین حوادثی هستند و از نزدیک فضای ناامنی و آشوب را لمس می کنند.
آسیب های اجتماعی مثل خوره بی سر و صدا و به تدریج جسم و جان آرامش عمومی و اعتماد مردمی را می خورند و به مرور ضربه ای کاری به استقرار روانی و روحی مردم می زنند.
احساس نا امنی آسیب هایی دارد که در نگاه اول شاید به چشم نیاید ولی اندک اندک لایه های زیرین دلبستگی های مردم به خاک و باور و حس تعلق به وطن را سست می کند و زمینه را برای ریزش ها و لغزش ها فراهم می سازد.
عدم رضایت از زندگی خطرناک ترین حاصل این آسیب هاست و وقتی کسی از زیستن در یک محیط احساس رضایت نکرد و از بودن در یک جمع و با یک گروه دلخوش نبود به راحتی می تواند دچار آفت های بزرگی شود که شاید روز اول حتى تصورش را نکند.
انسان تنها در صورتی برای اصلاح و بهبود جامعه و فضای پیرامون خود انگیزه دارد و برای مقابله با تهدیدها و خطرها می کوشد که نسبت به آن محیط دلبستگی و تعلق خاطر داشته باشد.(چه منزل مسکونی و چه محیط کار و چه در سطح بزرگتر یک کشور)
در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی که چنین احساس تعلق عاطفی و دلبستگی به ایران و آینده آن در میان مردم وجود داشت، همگان نسبت به مسایل عمومی احساس تعهد و مسؤولیت داشتند و جلوه های افتخار آمیز و درخشانی از همکاری برای کاهش مصرف سوخت و گزارش رفتار مشکوک گروهکها تا همراهی پرشور در جهاد سازندگی، بسیج و حضور حماسی در میدان های جنگ تحمیلی را به نمایش گذاشتند.
هرقدر این احساس تعلق و دلبستگی کاهش یابد به همین میزان باید نگران آسیب دیدن آن همراهی ها و همدلی ها بود.
انسان وقتی از خانه خود در مقابل دشمن دفاع می کند و برای سامان یافتن و زیبابودن و بهتر شدن وضع خانه اش می کوشد که به اهالی آن خانه دل ببندد و آن خانه را دوست داشته باشد و آینده اش را روشن ببیند و در آن خانه احساس امنیت و آرامش کند و به زندگی در آن خانه ببالد و از بودن در آن خانه احساس رضایت داشته باشد.
شما وقتی برای خانه تکانی در آستانه عید آستین بالا می زنید و با شور و شوق به کار می پردازید که خانه تان را دوست دارید و عوامل گوناگون باعث تقویت احساس تعلق و دلبستگی و رضایت و آرامش شما باشد، وگرنه اصلا دست به سیاه و سفید نمی زنید و مثلا وقتی که قرار است یکی دوماه دیگر خانه را ترک کنید به طور طبیعی این مدت را با ناراحتی و آزردگی تحمل می کنید و با لحظه شماری برای ترک آن می گذرانید.
اگر کسی تعلق خود را از دست داد و ریشه های دلبستگی و باور و رضایتمندی و افتخار او نسبت به این خاستگاه و موطن از هم گسست، لاجرم آن بی میلی و عدم محبت از دل به زبان می رسد و تعابیری چون: " به من چه"؟ ، "به درک"! ، "ولش کن بابا"! و امثال اینها در گفتارش شنیده می شود و این احساس در رفتار او قابل مشاهده خواهد بود.
این مرحله دقیقا همان نقطه ای است که خطرش از هر مشکل و تهدید سیاسی و اقتصادی و نظامی بیشتر و نگران کننده تر است.
روحانیت باید بیش از هر چیز و پیش از هر موضوعی نسبت به این تهدید احساس نگرانی کند و برای آن فریاد بزند.
اگر احساس رضایتمندی از زندگی در ایران اسلامی ضعیف شود یا از بین برود دیگر هیچ تلاش و کوشش ارزشمندی برای ارتقای فرهنگی و دینی و اجتماعی و فکری اثری نخواهد داشت.
موضوعات مختلفی از حجاب و موسیقی تا نماز و اخلاق تنها در صورتی قابل توجه و اهتمام است که این زمینه ابتدایی وجود داشته باشد وگرنه برای کسی که دل از خانه بریده و هوای رفتن دارد هرچه هم از ماهی قرمز و تخم مرغ رنگی برای سفره هفت سین بگویید یا او را برای شستن فرشها و تعویض پرده ها تشویق کنید اثری نخواهد داشت، زیرا او دیگر دلش در هوایی دیگر است و اینجا را یک "خراب شده"! می بیند که باید در اولین فرصت از آن گریخت، نه "خانه" پدری که بخواهد عکس های رنگارنگ محبت مادر و برادران و خواهرانش را بر دیوارهایش قاب بگیرد.
انتهای پیام/