جهان نامأنوس کابوس «مانوس»

مانوس می‌تواند وزارتخانه‌ای را به تکاپو بیاندازد؛ چرا که شاید مسئولان امر هنوز موفق به لمس فاجعه نشده‌اند. فاجعه را می‌توان در مانوس حس کرد.

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

یک جستجوی کم‌هزینه

به فارسی نوشته‌اند: مانوس. بدون همزه است و بعید می‌آید مأنوس خوانده شود. به فارسی معنایی ندارد. راه‌حل دست به دامان حروف لاتین شدن است. حال یک بار دبل O و یک بار همنشینی Ou. نتیجه متکثر است.

Manoos: یا «زندگی برای زیستن» ملودرامی هنی به کارگردانی وی شانترام و محصول 1939 است. فیلم بعدها با عنوان «آدمی» بازسازی شد. مانوس براساس داستان کوتاه «پاسبان پلیس» با بازی شاهو موداک و شانتا هابلیکار است.

Manoos: کسی که عادت به شکست دارد، فردی کند، بدشانس، کسی که زندگیش را می‌بازد.

Manus: در بازی «Dark Souls» مانوس شخصیت منفی اصلی محتوای اضافه شده است. مانوس از انسان‌های نخستین است که انسانیتش به وحشیگری گرایش یافته است.

Manus: جزیره‌ای در شما پاپوآ گینه نو است. مانوس کوچک‌ترین استان کشور پاپوآ گینه نو با 2٬100 کیلومتر مربع مساحت است. این استان فقط از  یک منطقه تشکیل شده و این منطقه دارای 12 فرمانداری محلی است. هر فرمانداری محلی، در زمان آمار‌گیری به چند بخش تقسیم می‌شود.

داستان آغاز می‌شود

این روزها تئاتر شهر میزبان نمایشی است با عنوان «مانوس». نمایشی به کارگردانی نازنین سهامی‌زاده و نوشته لیلا حکمت‌نیا و کیوان سررشته که موفق به جلب توجه مخاطبان ایرانی شده است. اهمیت این جذب مخاطب نیز تنها معطوف به ماهیت تئاتری آن نیست؛ بلکه در گرو دو مسئله است. نخست آنکه موضوع حساسی برای جامعه ایران را دنبال می‌کند و دوم رویکرد تئاتری آن است که برای مخاطب ایرانی کمی نو و تازه می‌ماند. «مانوس» با خود عنوان تئاتر مستند را یدک می‌کشد که به هیچ عنوان به ژانر سینمایی همنامش یکی نیست. «مانوس» مفهومی عمیق است که در تار و پود اثر سهامی‌زاده رسوخ کرده است، مفهومی که معنایش در هیچ یک از مانوس‌های جستجو شده یافت نمی‌شود؛ اما از هر یک چیزی را به عاریه می‌برد.

داستان از جایی آغاز می‌شود که سیاست‌های پذیرش پناهجوی از سوی دولت استرالیا دستخوش تغییرات عمده می‌شود. با روی کار آمدن تونی ابوت در مقام نخست وزیری در سال 2013 و البته با علم به آنکه آقای ابوت رهبر حزب محافظه کار لیبرال‌های استرالیا است، تلاش برای توقف قایق‌های پناهجویان طبق وعده‌ انتخاباتی ابوت آغاز شد. و شرایط برای مهاجران غیرقانونی فرق کرد که قصد داشتند به وسیله قایق خود را از اندونزی به استرالیا برسانند. ابوت در تبلیغات انتخاباتی خود هم اعلام کرده بود در صورت پیروزی  در انتخابات نخست‌وزیری سیاست سختگیرانه‌ای در مورد مهاجران اعمال خواهد کرد. 

مرداد ماه سال 1392، وزارت مهاجرت استرالیا اعلام کرد که در اجرای توافقنامه‌ای با دولت پاپوآ گینه نو، از این پس مهاجران غیر قانونی ایرانی به محض ورود به استرالیا به کمپ جزیره مانوس در شمال کشور پاپوآ گینه نو منتقل می‌شوند. این کمپ در واقع بخشی از طرح استرالیا برای انتقال مهاجران غیرقانونی به کمپ‌های دور افتاده است تا از ورود آوارگان بیشتر پیشگیری و به نوعی آنان را از مسافرت به استرالیا منصرف کند. در‌‌ همان روزهای نخست انتقال پناهجویان ایرانی به جزیره مانوس در پی حمله اهالی این جزیره‌ به ساکنان یکی از اردوگاه‌های پناهندگی موجب کشته شدن رضا براتی، شهروند ایرانی، 23 ساله و زخمی شدن 77 نفر شد. اسکات موریسون، وزیر وقت امور مهاجرت استرالیا، پس از گذشت سه ماه از آن واقعه گفته بود که رضا براتی از پشت سر مورد حمله یکی از کارکنان «سپاه رستگاری» قرار گرفته است. «سپاه رستگاری» یک بنیاد خیریه مسیحی بریتانیایی است. دو مرد اهل پاپوآ گینه نو متهم به قتل وی شدند.

در سال‌های گذشته به دلیل شرایط بد اقامت در کمپ‌های جزیره مانوس، پناهجویان بارها دست به اعتصاب غذا زده‌اند. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور آوارگان بار‌ها به رفتار دولت استرالیا نسبت به انتقال این پناهجویان به جزایری خارج از کشور خود که فاقد استانداردهای لازم است اعتراض کرده است. کمیساریای عالی سازمان ملل در امور آوارگان از استرالیا خواست دیگر هیچ کودکی به کمپ آوارگان در جزیره دور افتاده مانوس فرستاده نشود. با اینکه تفکیکی در این مورد صورت گرفت؛ اما تا امروز وضعیت پناهجویان در مانوس فاجعه‌بار بوده است.

«مانوس» نازنین سهامی‌زاده داستان واقعی روایت شده توسط ساکنان حقیقی کابوس «مانوس» است.

تذکره اللاجئین

مانوس داستان انسان‌هایی است که از اینجا رانده و در آنجا مانده است. آنان مسیری تلخ، پرتلاطم و خالی از امید را طی می‌کنند تا شاید بهشتی موعود را بیابند. از توهم جهنم‌وار خود گریزی به جهنم حقیقی خواهند داشت. به جای آنکه در زمین خدا سکنی گزینند، در رنجی گرفتار می‌شوند که پشت بیلبوردهای خوش رنگ و لعاب کمین کرده است. شاید هم محصول بدبیاری باشد. برای برخی از شخصیت‌ها داستان به اندازه یک کمان چند ده درجه‌ای روی صفحه ساعت زمان کم می‌آید. قانون مهاجرت استرالیا تنها چند ساعت وقت نیاز داشت تا آنان را روی تلاطم اقیانوس آرام نگاه دارد و پایان این تلاطم جهنم مانوس است.

از این رو مانوس به یک سفرنامه می‌ماند. سفرنامه گمگشتگان خانه، کسانی که دیگر برای خودشان خانه‌ای متصور نیستند. آنان تصویری از خانه پیشین خود در ذهن باقی نگذاشته‌اند و اکنون تصویری دهشتناک از خانه نو روایت می‌کنند. مانوس تکثر روایت‌هاست. هر کسی از زبان خود داستان را نقل می‌کند. مانوس بیشتر شبیه به یک تذکره است: تذکره جاماندگان استرالیا. تذکره واژه جذابی برای توصیف مانوس است. تذکره در فارسی به معنا شرح‌حال‌نامه است؛ در حالی که در زبان مبداش معنای بلیت می‌دهد. پس مانوس تذکره انسان‌هایی است که تذکره استرالیا به دست نداشته‌اند.

مانوس

به بخش نخست مطلب بازگردیم، جایی که چهار معنا برای مانوس برشمردیم. معنای چهارم مکان نمایش است. جزیره‌ای که شرایط حاکمیتیش قبلیه‌ای و بدوی است. ساکنان تازه آن حداقل برآمده از رشد مدرنیسم بوده‌اند. آنان مدعی‌اند پنج هزار سال تمدن را با خود حمل می‌کنند. آنان برای خود بربریتی متصور نبوده‌اند. با این حال آنان اکنون در مانوس تبدیل به انسان‌هایی شده‌اند که صفتشان مانوس است، واژه‌ای پاکستانی که در آن سو، دشمنان هندیشان آن را زندگی می‌دانند. باز هم ایهامی در کار است. اینها همه در «مانوس» سهامی‌زاده بروز و ظهور می‌یابد.

فصل تئاترهای مستند

تئاتر مستند برای مخاطبان ایرانی مفهومی تازه است. اگرچه در طول سالیان در بخش پژوهشی تئاتر مدام از آن سخن رانده شده است؛ اما به نظر می‌رسد رویدادهای اجتماعی موجب شده است هنرمندان تئاتر به ویژه نسل جوان گرایشی به این شیوه نمایشی پیدا کنند. تئاتر مستند با همنام سینماییش متفاوت است و اشکال مختلف دارد. حتی در تعریف آن نیز میان صاحب‌نظران اختلافی است. در شیوه اتخاذی سهامی‌زاده، گروه نویسندگان و پژوهشگران با ساکنان مانوس مصاحبه کرده‌اند، مستنداتی از خلال ویدئوهای موجود در فضای مجازی برگزیده‌اند تا داستان سفرنامه‌گونه آنان را روایت کنند. پس شکل روایت به سمت نوعی مونولوگ می‌رود. هر کسی حسب‌حال خود را روایت می‌کند که در واقع گفتارهای برآمده از شخصیت‌های حقیقی است. تفاوت در لحن است، بازیگر واژگان را دراماتیک می‌کند، به آن ابعاد تئاتریکال می‌بخشد تا نمایشی شود.

از این منظر نمایش نازنین سهامی‌زاده گامی برای شناخت یک بحران اجتماعی است. او قصد دارد این وضعیت اسفناک را به کمترین خطا به مخاطب خود انتقال دهد. با این حال قرار نیست نمایش به جلسه اعتراف‌گیری یا درددل‌های مرسوم بدل شود. اینجا سالن نمایش است و مخاطبش به دنبال درام است. آنچه در نمایش دراماتیک می‌شود بازی است، بازی‌هایی که مدام به سوی نمایشی شدن پیش می‌روند تا آنجا که در دقایق نهایی حتی بوی انتزاع می‌دهد. به نظر می‌رسد نمایش از مستند بودن در معنای صرف عدول می‌کند. این به معنای ضعف در نمایش نیست؛ بلکه جوهره‌ای است که تئاتر در دل خود دارد تا با آن بتواند جادویش را برای مخاطبان  اثبات کند. پس بالا رفتن از درخت، ابری از دود و کارکرد متکثر پیت‌ها همگی بخشی از جوهره تئاتری اثر است.

نازنین سهامی‌زاده پیشتر نیز در نمایش «چشم در برابر چشم» که نگاهی مستند به زندگی آمنه بهرامی داشت، تئاتر مستند را تجربه کرده است و این بار با پختگی بیشتر به سراغ یک مقوله اجتماعی رفته است. رویکرد اثر مینی‌مالیستی و تقلیل‌گراست. نمایش قصد دارد جزییات یک سفر را نقل کند. به نظر این رویه موفقیت‌آمیز است؛ اما این روایت خطی نیست، تودرتو و در هم گره خورده است. در وهله اول این رویکرد ممکن است مخاطب را گیج کند؛ اما آیا این وضعیت متجانس با فضای تجربه شده توسط شخصیت‌ها نیست؟ آیا آنجا نیز همه چیز در هم تنیده نشده است؟

پس به نوعی سهامی‌زاده بلبشوی کمپ‌ها و دستگیری‌ها را در بافتار اثرش جای می‌دهد. آشوب اقیانوس آرام روی صحنه می‌آید. لحن نمایش، ضرباهنگ آن و زبانی که بازیگران در رساندن پیام برمی‌گزینند واجد نوعی خشونت است که شاید دردناک؛ اما ملموس است. او قرار است با گروهش تجربه تلخ هموطنی را منتقل کند؛ اگرچه برخی اوقات فاز شاعرانگیش از اثر بیرون می‌زند. گویی کسی از بستر ماجرا جدا می‌شود و می‌خواهد مخاطب را برای مرحله بعد آماده کند. یک تنفس برای انفجاری دیگر، ولو نمایش با یک ریتم پیش می‌رود و اوج و فرودهای ناهمگنی ندارد. نمایش قرار است میان انتزاع و واقعیت در نوسان باشد و این روند ثابت است. برخلاف «شلتر» که به هیچ عنوان از بسترش جدا نمی‌شود و مدام تلخ‌تر و تلخ‌تر می‌شود.

یک پی‌نوشت

نمایش «مانوس» به پایان خود نزدیک می‌شود. تصویری ملموس از یک فاجعه انسانی ارائه داده است. جهانی را پیش روی مخاطبش قرار می‌دهد که شاید برای ما قابل لمس نباشد؛ اما بخشی از سیستم حکومتی که موظف به حل مشکل پناهجویان مانوس است. در طول اجرای این نمایش خبری مبنی بر واکنش وزارت امور خارجه نسبت به اجرای این نمایش منتشر نشده است. مانوس می‌تواند وزارتخانه‌ای را به تکاپو بیاندازد؛ چرا که شاید مسئولان امر هنوز موفق به لمس فاجعه نشده‌اند. فاجعه را می‌توان در مانوس حس کرد.

انتهای پیام/