تأملی در مسأله محوری سال؛ «بحران اشتغال»


در پیام افتتاح سال ۱۳۹۶، مقام معظم رهبری مسأله محوری سال را «اشتغال و عمدتاً اشتغال جوانان» دانستند. بی‌گمان، مسأله طراز اول نه فقط اقتصاد ایران، بلکه اقتصاد جهان، طی دو دهه اخیر، «اشتغال» بوده است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در پیام افتتاح سال 1396، مقام معظم رهبری مسأله محوری سال را «اشتغال و عمدتاً اشتغال جوانان» دانستند. بی‌گمان، مسأله طراز اول نه فقط اقتصاد ایران، بلکه اقتصاد جهان، طی دو دهه اخیر، «اشتغال» بوده است و به نظر می‌رسد که آن چه این بحران را ایجاد کرده، نه سوء عملکردهای اقتصادی، بلکه خلأهای مهم تئوریک باشد. آن چه بحران بزرگ را از 1997 بدین سو موجب شده است، یک سردرگمی نظری در ریشه و منشأ ثروت ملل است که مستقیماً موضوع تقسیم کار و اشتغال را با چالش نظری مواجه می‌کند.

نکته مهم این است که مسأله با یک تغییر دیدگاه و با ایجاد یک توازن فعال میان کار/خلاقیت/تأمین اجتماعی، بسیار آسان‌تر از فرمول‌های متعارف فعلی اقتصادی قابل حل است. در علم اقتصاد، نقش ماشین‌ها، عمدتاً در مفهوم «اتوماسیون / خودکارسازی» خلاصه می‌شود، ولی حداکثر به عنوان یک عامل مخل در بازار اشتغال؛ اما باید با قاطعیت گفت که سهم ماشین‌ها در تولید ثروت ملل چندین برابر کار انسانی است؛ در واقع، مطلب اصلی این گفتار آن است که ابزارهای شناختی علوم اجتماعی امروز در فهم مسأله اشتغال، درست کار نمی‌کنند و علت اصلی ناتوانی اقتصاد جهانی در حل معضل اشتغال دقیقاً همین است.

این که در مناظرات انتخاباتی اخیر آمریکا چالش اصلی بر سر موضوع اشتغال دایر است، دقیقاً به همین خلأ در مفاهمه علم اقتصاد و علوم انسانی باز می‌گردد؛ این که ما به جای توجه به عامل اصلی که کار ماشین‌هاست، بر کار انسان‌ها تمرکز کرده‌ایم. یک مسیر درست در تحلیل اقتصادی باید بر این تمرکز کند که چطور می‌توان کنترل عواید اقتصادی کار ماشین‌ها را در یک مدیریت انسانی نگاه داشت و توزیع عادلانه این عواید را تضمین کرد. در واقع، می‌خواهم بگویم که آن چه گریبان ما را گرفته است، چیزی ورای مشکل اشتغال و رکود ناشی از بیکاری انسان‌هاست، چرا که اگر ما در این مورد مؤثر عمل نکنیم، به طرز چاره‌ناپذیری به سمت نابرابری‌های اجتماعی سهمگین که نهایتاً به نابرابری بین ما و کنترل‌کنندگان ماشین‌ها منتهی می‌شود رهسپار می‌شویم که بالاخره به تحقق آرمان‌شهر منفی حکمرانی مطلق ماشین‌ها بر انسان‌ها منجر خواهد شد. شاید هنوز هم چنین سخنی علمی-تخیلی به نظر برسد، ولی واقعاً چنین نیست.

مغز بحران عظیم اشتغال و رکود که از سال 1997 گریبان اقتصاد و سیاست جهانی را گرفته، همین است و باید برایش فکری کرد. برای فهم آن چه باید در مواجهه با موضوع اشتغال انجام دهیم، باید یک اصل فراگیر تحلیل اجتماعی را در عصر مداخله گسترده ماشین‌ها در زندگی انسان‌ها، به عنوان «اصل» درک کنیم؛ این که، صفت «اجتماعی»، فقط به انسان‌ها و اوصافی که آن‌ها حامل آن هستند اشعار ندارد. البته از زمان ابداع چرخ و کشف آتش تا کنون، عنصر تکنولوژی به عنوان مؤلفه‌ای از فرهنگ، بخشی از اجتماع بوده است، ولی، از دهه 1990 و با فراگیر شدن یا «کاربردوست شدن» عظیم تکنولوژی دیجیتال، ماشین‌ها شرکای دوشادوش کنش اجتماعی محسوب می‌شوند. این دید تازه به ما اجازه نمی‌دهد که برای برنامه‌ریزی اجتماعی اشتغال و تأمین اجتماعی، خود را به نهادهای متعارف محدود کنیم، بلکه باید به فکر ایجاد انجمن‌های جدید باشیم.

فی‌المثل پدیده سازمان تاکسیرانی اینترنتی، یک تحول عظیم در اشتغال شهری مانند تهران به وجود آورد. این و نمونه‌های دیگری که در قالب کارآفرینی‌های کوتاه‌مدت مبتنی بر بستر شبکه، که اصطلاحاً نوعی «استارت آپ» سالم و مولدند، نشان می‌دهند که ما باید جداً از لاک برداشت‌های متعارفی خود از نهادهای اجتماعی خارج شویم و نهادهای جدیدی را بپذیریم که ویژگی اصلی آن‌ها عملکرد گسترده ماشین‌ها در ضمن خلاقیت کارساز انسانی است.

در چنین فضایی، با دیدهای تازه و نهادها و انجمن‌های نوین، حل و فصل مناقشات اجتماعی، دیگر شکل سابق را نخواهد داشت. مناقشات اجتماعی در شکلی منتشر و با سطح تنش بسیار پایین‌تر رخ خواهند داد. ما با «پروتزهای جدید عمل سیاسی» مواجه خواهیم بود که از رسوخ وسیع امکانات تکنولوژی دیجیتال در عمل سیاسی نشأت می‌گیرد.

وقتی ماشین‌های دیجیتال به بخشی از عمل سیاسی اجتماع تبدیل شوند، خصلت‌های خود را نیز بر این کنش‌ها بار می‌کنند. در این شرایط، وضعیت بهینه این است که خلاقیت انسانی، کنترل عملکردها را به دست بگیرد و بکوشد تا در جریان مشارکت فعال، در بلندمدت، نتایج مد نظر خود را در یک چانه زنی گسترده با شرکای اجتماعی متنوع برداشت کند.

امروز، جوانان پر انگیزه‌ای به طور خستگی‌ناپذیر، در شبکه‌های اجتماعی مشغول درگیری فرسایشی با روندهای آینده‌سازند. آن‌ها می‌دانند، که در این میدان، همه باید بکوشند تا با استعمال مستمر و خستگی‌ناپذیر ابزارهای رقومی، سهم خود را در ترسیم آینده بالا ببرند. این، یک روحیه تازه است. بازتاب این وضع، در زمینه مناقشات اشتغال، این خواهد بود که الگوهای بسیار قدیمی مناقشات کارگری و کارمندی و اتحادیه‌ها، جای خود را به کمپین‌های چابکی می‌دهند که زود به زود تغییر موضوع و استراتژی می‌دهند و مسیرهای آینده را باز می‌کنند.

نکته آخر این که توزیع منصفانه خلاقیت، در سایه توزیع عادلانه عواید کار ماشین‌ها، تکلیف اصلی دولت‌های امروز و آینده خواهد بود. علاوه بر تکلیف، این، ابزار اصلی حکمرانی نیز هست و خواهد بود. در واقع، دولت‌ها از طریق توزیع عواید کار ماشین‌ها، می‌توانند عدم توازن‌هایی مانند انفکاک فرودستان و فرادستان، شهری و روستایی، مرکز و پیرامون، کم‌تحصیلات و پرتحصیلات، خلاق و کمترخلاق، و ... را متوازن سازند. اینجا بحث‌های وسیع دیگری جای طرح دارند که مجال آن‌ها نیست (توأم با اقتباس‌های آزاد از برونولاتور در «تجدیدبنای امر اجتماعی» محصول 2005 انتشارات فوق معتبر دانشگاه آکسفورد).

استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

انتهای پیام/