سید مرتضی آوینی از آغاز تا پایان
سیدمرتضی آوینی هجدهم فروردین ماه ۱۳۷۲ عازم فکه شد. چند روز پیش از آن و در سفر اولی که به فکه داشت، مقاله «انفجار اطلاعات» را در فراغتی کوتاه نوشته بود. بعد از جنگ، این سومین مجموعه جنگی بود که قرار بود بسازد.
خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا:
«بچهها را بغل گرفتم و بوسیدم؛ علی را، مخصوصاً علی را... میدانستم که این بوسهی وداع است، اما نمیدانستم ــ هرگز نمیدانستم ــ که این علی است که میخواهد برود، نه من... و آن روز صبح، صبح پیروزی علی بود. که رفت و ما ماندیم. یکی از بچهها هنگام برگشتنم میگفت: «علی را در دهلاویه گذاشتیم و آمدیم» گفتم: نه، این علی بود که ما را در دهلاویه گذاشت و رفت».
این قسمتی از اولین نوشته منتشرشده سیدمرتضی آوینی پس از انقلاب است. او پیش از این نیز تجربیاتی در نوشتن داشته که با شروع انقلاب، تمام نوشتههایش را، چنان که خود میگوید، در چند گونی ریخته و سوزانده است:
«اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشتههای خویش را ــ اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و... ــ در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از «خودم» سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که «خودم» را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام. البته آنچه که انسان مینویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست. همهی هنرها این چنین هستند. کسی هم که فیلم میسازد، اثرش تراوشات درونی خود اوست. اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار او جلوهگر میشود. حقیر این چنین ادعایی ندارم، ولی سعیم بر این بوده است».
مجله هفتگی «جهاد» ارگان جهاد سازندگی، اولین نشریهای بود که شهید آوینی فعالیت مطبوعاتی خود را در آن آغاز کرد. شهید «علی طالبی»، اولین شهید گروه روایت فتح بود که در عملیات طریقالقدس در سال 60 شهید شد و اولین نوشته شهید آوینی در رثای همین دوست و همکار بود که نوشته شد.
کنار تکنگارهای در مجله جهاد، شهید آوینی نگارش سلسله مقالاتی با عنوان «تحقیقی مکتبی در باب توسعه» و با امضای مستعار «مصطفی حقگو» را آغاز کرد. این نوشتهها متضمن تحقیقات شهید درباره توسعه از دیدگاه اسلام و وجوه افتراق آن با توسعه مرسوم غربی بود که در آن سالها زمزمههای طرح آن در برنامههای اقتصادی از گوشه و کنار شنیده میشد. این مکتوبات، اگرچه از جهت محتوا مشتمل بر آرایی بدیع و نگرشی استوار بر مبنای تعالیم دینی بود، اما زبان آنها با زبانی که بعدها شهید آوینی با آن به بحث و تفکر پرداخت تا حدود زیادی متفاوت بود؛ چیزی که بعدها یکی از دلایل مختلف او برای انتشار این نوشتهها و نیز عمده مطالبی بود که کمی بعدتر در «اعتصام» نوشته شد، اگرچه این همه چیز نبود.
مجله «اعتصام»، ارگان انجمنهای اسلامی دومین نشریهای بود که در فاصله سالهای 63 تا 65 نوشتههای شهید آوینی را در خود جای داد. در این نوشتهها بهنسبت مقالات مجله جهاد، طیف وسیعتر از موضوعات را از مضامین عرفانی گرفته تا مباحث حکومتی و سیاسی در بر میگرفت. اما مطالب ادبی که با موضوع جهاد و پیرامون دفاع مقدس نوشته میشدند میان مقالات جایگاه ویژهای داشتند. «اشک، چشمهای تکامل»، «مروری بر مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام»، «حج، تمثیل مناسب سلوک الیالله»، «از آن کربلا تا این کربلا»، «فرزندان قرن پانزدهم هجری» و... از جمله مقالاتی بودند که در اعتصام چاپ شدند.
با آغاز یکی از حساسترین مقاطع جنگ، یعنی فاصله سالهای 65 تا 67 شهید آوینی توجه خود را معطوف برنامهسازی تلویزیونی پیرامون دفاع مقدس نمود. مجموعه «روایت فتح» که مشتمل بر 63 برنامه مستند تلویزیونی است، ماحصل این تلاش مداوم است. در این فاصله شهید آوینی عملاً کار مطلوبی را کنار گذاشت و تنها مشغولیت نوشتاری وی، تحریر متون برنامههای روایت فتح بود. در این متون که از جمله زیباترین متون ادبی درباره دفاع مقدس هستند با دیدی ژرف و زبانی فصیح و استوار، به معرفی و تبیین رویدادهای دفاع مقدس پرداخته شده است. مجموعه این متن بعدها شاکله اصلی کتاب «گنجینه آسمانی» شد.
کتاب دیگری که شهید آوینی نوشته است و «فتح خون» نام دارد نیز شاید یکی از زیباترین آثاری باشد که تاکنون درباره حوادث عاشورای سال شصت و یک هجری نوشته شدهاند. این کتاب بهاحتمال قوی در تابستان سال 1366 نوشته شده است، هرچند نگارش فصل دهم آن بهدلایلی ناتمام ماند.
تنها با پایان جنگ بود که کار برنامهسازی تلویزیونی آوینی پایانی موقت یافت و او کار خودش را بار دیگر با فعالیت مطبوعاتی پی گرفت.
* * *
اولین شماره «سوره» حوزه هنری در فروردین ماه 1368 منتشر شد. بهگواهی سرمقاله این شماره که بهقلم سیدمرتضی آوینی بود، نشریه از همان ابتدا عزمش را برای مقابلهای فرهنگی با تمام نشریاتی که مشیشان بهنوعی مخالف انقلاب و ارزشهای برآمده از آن قلمداد میشد جمع کرده بود. اولین سرمقالههای سوره که اغلب توسط شهید آوینی نوشته میشدند، محور بحثهای خودش را عمدتاً از نوشته یا تحلیلهای یکی از نشریات گفتهشده وام میگرفتند و سپس پیرامون آن نقد و نگرش صورت میگرفت. گاهی نیز بهفراخور زمان انتشار نشریه، در باب مسائل مبتلابه روز جامعه، چنان که در دیگر نشریات نیز معلوم است، مطالب نوشته میشد اما دیگر مقالات موجود در این نشریه طریقی نسبتاً مستقل میپیمود: مقالاتی عموماً نظری درباره فرهنگ، هنر و رشتههای مختلف هنری از جمله سینما، تئاتر و هنرهای تجسمی، در تدوینی که بعدها بهروی آثار به جای مانده از شهید انجام گرفت. بسیاری از سرمقالههای سوره بهلحاظ بستگی تاریخی به زمان انتشار حذف شده، در مجموعه آثار شهید نگنجیدند. از طرفی بهدلیل آشنایی تفصیلی سیدمرتضی آوینی با معماری، و از سوی دیگر بهدلیل مطالعات نظری و فلسفیاش درباره هنرهای غربی و مهمتر از همه دو مقوله سینما و تجسمی، حجم زیادی از اولین شمارههای مجله سوره به نوشتههای شهید آوینی اختصاص داشت که هر یک با نامهای مستعاری چون سجاد شکیب، مهدی علمالهدی و بعدها فرهاد گلزار به چاپ میرسید. «جنگ در آیینه مصفای نقاشی متعهد»، «گرافیک و تحولات تاریخی»، «گرافیک و انقلاب اسلامی»، «زبان گرافیک و سمبلهایش» و «تجدید میثاق در نقاشی انقلاب اسلامی» مقالاتی هستند که در موضوع هنرهای تجسمی نگاشته شدهاند. این مقالات بههمراه مقاله «نقاشی برای نقاشی» که بعدها و در سال 1371 در مجله «نگاره» چاپ شد، هسته اصلی کتاب «انفطار صورت» را تشکیل میدهند.
از میان مقالات سینمایی نیز فقط مقالات نظری در باب سینما بود که با نام اصلی شهید در نظریه درج میشد و مابقی با اسامی دیگری به چاپ میرسید. این مقالات نظری که بعدها در کتاب آینه جادو جلد یک منتشر شدند، شاید بهنوعی اولین مقالات نشانهشناسانهای سینما در کشور ما بود که تا پیش از آن، اینگونه که شهید بهخصوص در مقالاتی مثل «تأملاتی در ماهیت سینما» بدانها پرداخته، مورد بحث قرار نگرفته بودند. مقالات «جذابیت در سینما»، «مونتاژ بهمثابه معماری سینما»، «آینه جادو» و «قاب تصویر و زبان سینما» که طی شمارههای مختلف در سال 68 در سوره به چاپ رسید و نیز «جادوی پنهان و خلسه نارسیسی»، «زبان، تلویزیون و سینما و اوقات فراغت»، «درباره ارتباطات» و «رمان سینما و تلویزیون» از دیگر مقالاتی هستند که جلد اول از کتاب «آینه جادو» را شکل دادند. بخشی از این نظرات براساس گفته نویسنده آنها، حاصل تجربیاتی است که او طی چندین سال کار مستندسازی کسب کرده است. علاوه بر این مجموعه نوشتاری، طنزهای تلخی نیز بهعنوان «کاکتوس» در نشریه سوره به چشم میخورد که در آنها نیز نقطه نظرات شهید این بار در قالبی از طنزگونه، ارائه میشد، این کار چندان دوام نیاورد و بعد از چند شماره از سوی نویسنده متوقف شد. همزمان با تحقیق و تأمل در هنر و مباحث مختلف آن وجه دیگری از توجه شهید آوینی معطوف انقلاب اسلامی و حواشی آن بود، با انتشار سومین شماره سوره، اما بهدرود حیات گفتند. ارتحال حضرت امام در خرداد ماه سال 1368، تأثیر عمیقی در شهید آوینی به جای گذاشت.
«داغهای همهی تاریخ را ما بهیکباره دیدیم، چرا که ما امت آخرالزمانیم و خمینی، این ماه بنیهاشم میراثدار همهی صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ در عصر ادبار عقل و فلکزدگی بشر در زمانهی غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمیشد و هیچ منذری نمیآمد، خمینی میراثدار همهی انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما، داغ همهی اعصار، داغی بیتسلیم.
ما را این گمان نبود هرگز که بیاو بمانیم. آخر او آیتی بود که «ثقلین» را در وجود خود معنا میکرد همهی «ماترک رسولالله» را و ما میدانستیم که زمین و زمان میگردند تا انسانهایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند، آخر آدمهایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند. مصداق حدیث «لولاک»اند و غایتالغایات وجود... و حق است اگر با رفتن ایشان زمین از رفتن بازماند و آسمان نیز؛ خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریاها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مؤمنین از شدت ماتم دقمرگ شوند و اگر نبود آن حجت غائب، تو بدان بیتردید که همان میشد».
مجموعه نوشتههای شهید آوینی درباره امام متضمن نگاهی بدیع، عجیب و در عین حال حکمی به وجودی بود که شهید «معمار خانهی حقیقت وجود بشر»ش مینامید. «داغ بیتسلی»، «مبشر صبح»، «امام و حیات باطنی انسان» و «دههی شصت امام خمینی» مقالاتی هستند که در آنها مستقیماً به شخصیت حضرت امام و آثار وجود مبارک ایشان پرداخته شده است. شهید آوینی «انقلاب اسلامی ایران» را نیز ثمره تغییر انفسیای میبیند که در مردم ایران ــ در حیثیت جمعی ــ روی داده است. او این انقلاب را نهفقط انقلابی در سیاست یا اقتصاد یا رفرمی در حاکمیت، بلکه نشانهای از توده دیگرباره انسان در مقام کلی خویش به عالم معنا و التفات دیگرباره او به آسمان میبیند. «گرداب شیطان»، «پروسترویکای اسلامی وجود ندارد»، «دولت پایدار حق فرا میرسد»، «ایمان منجی جهان فرداست» و شاید از همه مهمتر «آغازی بر یک پایان» و «تجدید و تجدد» مقالاتی هستند که در آنها، این معنای انقلابی جلوهگر شده است. مقالات دیگری نیز هستند که در آنها از زوایای دیگر وجود تمایز انقلاب اسلامی از دیگر انقلابهای رویداده در چند قرن اخیر بشر نام برده شده و خطرات موجود بر سر راه انقلاب جوان ایران در آنها، یکی از غلطیدن ناآگاهانه و ملازم با سادهانگاری در دام تکنولوژی و متعلقات آن ــ از جمله رسانههای گروهی امروز جهان ــ است که استحالهای تدریجی و دور شدن از غایت اولیه انقلاب را با خود بههمراه میآورد، به این معنا در مقالاتی چون «در برابر فرهنگ واحد جهانی»، «نظم نوین جهانی و راه فطرت», «ویدئو در برابر رستاخیز تاریخی انسان» بیشتر پرداخته شده است. غالب مقالات این گروه از نوشتههای شهید، کتاب «آغازی بر یک پایان» را تشکیل میدهند.
* * *
در سال 1369 و همزمان با آغاز حرکتهای مردمی که در نهایت به شکلگیری انتفاضه اول در فلسطین اشغالی منجر شد شهید آوینی قسمتی از فعالیتهای خود را بار دیگر به مستندسازی تلویزیون اختصاص داد. اما این بار «نهضت جهانی اسلام» و تأثیرپذیری دیگر ملل مسلمان، از جمله مردم لبنان و فلسطین و انقلاب اسلامی ایران مطمح نظر کارگردان این فیلمها بود. گفتار متن این برنامهها که عبارت بودند از «انقلاب سنگ»، «نسیم حیات» و «سه نسل آواره» که این یکی در سال 71 ساخته شد، همان ویژگی متون روایت فتح را داشتند، با این تفاوت که در اینجا بر وجه اطلاعرسانی وقایع، بیش از آنچه در برنامههای روایت فتح دیده میشود تأکید شده بود.
مقارن به این کار، فعالیتهای نوشتاری شهید نیز در زمینههای مختلف ادامه داشت. سخنرانیها و گفتوگوهای مختلفی که شهید در آنها حضور داشت، نقش مکمل را در پرداختن هرچه بیشتر او به تبیین مسائل متفاوتی که با آن روبهرو بود ایفا میکرد. نوشتن مقالاتی درباره ماهیت روشنفکران و روشنفکری در ایران که موضوع بسیاری از نوشتههای او بود و بعدها موضوع کتاب مستقلی با عنوان «حلزونهای خانهبهدوش» شد و نیز ادامه مباحثات نظری او پیرامون زمینههای مختلف هنری و ادبی، انقلاب اسلامی، تأملات فلسفی درباب وسایل ارتباط جمعی و غیره نوعی سلوک عقلی محسوب میشد که هرچه پیش میرفت، به وزن و اعتبار آن افزوده میشد، چنان که آخرین نوشتههای شهید را چه از حیث لحن ادبی، چه از نظر نگاه تأویلی و حکمی حاکم بر آن و چه از بابت طراوت و تازگی مباحث مطرحشده باید کمنظیر دانست، مقاله «عالم هیچکاک» و «تکنیک و سینما» از میان مکتوبات سینمایی شهید و نیز «آخرین دوران رنج» و «فردایی دیگر» از این جملهاند.
با شروع سال 1371 و آغاز جنگ در بالکان، شهید آوینی بار دیگر نگارش متون چند مستند تلویزیونی با عنوان «خنجر و شقایق» را بهعهده گرفت که تأثیرات این جنگ را در نوشتههای شهید از جمله گفتار متن برنامه «بوسنی در خون» و مقالات «صلیبی از خون سرخ» و «ارتش متحد اسلامی» نیز میتوان جستوجو کرد. مجموعه گفتار متن برنامههای برونمرزی یا غیرجنگی شهید، نظیر مستندهای لبنان و فلسطین و پاکستان را باید در کتاب «نسیم حیات» جست که تا این زمان منتشر نشده است.
* * *
یازدهمین جشنواره فیلم فجر، پذیرای شهید آوینی بهعنوان یکی از داوران خود بود. شهید آوینی که پیش از آن با نوشتن نقدهای گوناگون بر فیلمهای مختلف جشنواره هفتم تا دهم، بهعنوان منتقدی جدی در عرصه سینما مطرح بود و تجربه ساخت بیش از یکصد فیلم مستند را نیز با خود داشت، اکنون داوری فیلمهای یازدهمین دوره فیلم فجر را نیز تجربه میکرد. نقد نوشتههای او بر فیلمهای مختلفی که در فاصله این چهار سال 1368 تا 1371 بر پرده سینماها به نمایش درآمدند، بسیار راهگشا و آموزنده بود. شاید بتوان میان نوشتههای نظری او بر مصادیقی که بهعنوان نمونههای موفق «فیلم سینمایی» برمیشمرد نوعی اتحاد قائل شد. این نوشتهها، جلد دوم از کتاب «آینهی جادو» را تشکیل میدهند. از منظر شهید آوینی، فیلم سینمایی تفاوتهای اساسی با فیلمهای تلویزیونی دارد و چنانچه این تفاوتها نادیده گرفته شوند، هنرمند در ساخت اثر خویش ناکام خواهد ماند. در این باره او حرفهای شنیدنی بسیار دارد. مجموعه گفتوگوها و سخنرانیهای شهید که در حکم تکمله بحثهای او در کتاب اول آینه جادو است، در جلد سوم آینه جادو قابل دسترسی است.
* * *
سال 1371 در مقایسه با چهار سال فعالیت فرهنگی متأخر شهید آوینی یک نقطه عطف به شمار میرود. او در این سال علیرغم مشغولیات کاری بسیار، نظیر راهاندازی مجدد «روایت فتح»، فعالیت در بخش جنگ و دفاع مقدس دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت امام، راهاندازی و فعالیت در دفتر مطالعات دینی هنر در حوزه هنری، مسئولیت واحد تلویزیونی حوزه هنری، سردبیری مجلههای مختلف «سوره سینما»، «سوره ادبی، هنری»، «سوره تئاتر»، «سوره ویژه مبانی نظری هنر» و... موفق شده است آثاری بهیادماندنی در زمینههای مختلف فلسفی، ادبی، فرهنگی و هنری از خود به یادگار بگذارد. اغلب این نوشتهها در کتابی بهنام «رستاخیز جان» که مباحث مختلفی پیرامون هنر، فرهنگ و ادبیات را شامل میشود آمده است. مقاله «یادداشتی ناتمام در باب هویت و حقیقت انسان» نیز در واقع نقطه عزیمت تازهای در آثار نظری شهید در حوزه فرهنگ است که همزمان با شروع فعالیت او در مجله «نامه فرهنگ» به رشتهتحریر درآمد. این نوشته بههمراه «انفجار اطلاعات» و «تجدید و تجدد» از آخرین نوشتههای شهید آوینی هستند. او همچنین در همین سال ــ 1371 ــ با جمعآوری مقالاتی که طی سالهای قبل در سوره پیرامون شعر و ادبیات نگاشته بود و تلفیق آنها با چند مقاله دیگر با عناوین «راز سرزمین آفتاب»، «فردایی دیگر» و «آخرین دوران رنج» که مؤخرهای بر رساله «عبور از خط» ارنست یونگر در باب نیهیلیسم بود، کتاب «فردایی دیگر» را به دست چاپ سپرده است. گستره موضوعاتی که شهید آوینی در آنها به بحث و تحقیق پرداخته و نیز تنوع این مقالات چنان است که خود را با متفکری روبهرو مییابیم که برخوردار از زبانی فلسفی و تفکری متأثر از سلوکی عارفانه به جهان پیرامون خویش چشم دوخته و هیچگونه مسامحه و توقف و سطحینگری را بر خویش جایز نمیدانسته است و در نتیجه این مجاهده کمنظیر به مضامین و دقایقی وقوف یافته که بر کمتر کسی عیان شده است.
* * *
سیدمرتضی آوینی هجدهم فروردین ماه 1372 عازم فکه شد. چند روز پیش از آن و در سفر اولی که به فکه داشت، مقاله «انفجار اطلاعات» را در فراغتی کوتاه نوشته بود. بعد از جنگ، این سومین مجموعه جنگی بود که قرار بود بسازد. دو مجموعه دیگر، «با من سخن بگو دوکوهه» و «شهری در آسمان» بودند که اولی در عید سال 69 ساخته شد و دومی در نیمه دوم سال 71 و با موضوع نبرد چهل و پنج روزه خرمشهر تولید شد. تقدیر این بود که این روایت نامأنوس از فتح که به خلق حماسههای مردان نبردهای والفجر مقدماتی و والفجر یک اختصاص داشت همچنان ناگفته بماند.
انتهای پیام/*