پشت پرده ی جریان راست جدید در اروپا


ایران به عنوان حامی و مدافع حاکمیت ملی دولت سوریه و دشمن اصلی سلفی گیری و تروریست در منطقه، پتاسیل بالایی را برای جذب حمایت شاخه های ملی گرای داخل احزاب راست جدید اروپا را دارا می باشد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم سید علیرضا موسوی از تورینگن آلمان یادداشتی با عنوان "پشت پرده ی جریان راست جدید در اروپا" برای درج در تسنیم ارسال کرده است که به شرح ذیل از نظر خوانندگان عزیز می گذرد:

21 ژانویه ی سال میلادی جاری در شهر کوبلنس آلمان اولین کنفراس جریان راست جدید در اروپا برگزار شد. از مهمترین مهمانان این کنفراس، خانوم لوپن رهبر «حزب جبهه ملی» از فرانسه، خانوم فراوکه پتری رهبر حزب «آلترناتیو برای آلمان» از آلمان ، آقای خیرت ویلدرس رهبر «حزب برای آزادی» از هلند و اعضای فراکسیون راست های جدید در پارلمان اروپا یعنی «اروپای ملی و آزاد» بودند.

جریان راست جدید به علت بحران مهاجرت در غرب که نتیجه ی جنگ داخلی در سوریه و لیبی است؛ از سال 2015 تدریجا نضج یافت و جای جریان های کلاسیک راست را پر کرد.

مبنای سیاست جریان های راست جدید انتقاد از ساختار اتحادیه ی اروپا و بازگشت به عصر دولت های ملی است که با چاشنی انتقاد از سیاست های مهاجر پذیری صدر اعظم آلمان در سال 2015 و تفکرات ضد اسلامی همراه است.

چهره ی بارز مخالفت با سیاست های مهاجرتی آلمان که منجر به ورود بیش از یک میلیون مهاجر در سال 2015 به آلمان شد؛ پتری از حزب آلترناتیو برای آلمان و چهره بارز ضد اسلام این جریان، ویلدرس رهبر حزب برای آزادی از هلند است. از همین رو، در این کنفراس اصل بازگشت به ملی گرایی و خروج از اتحادیه ی اروپا تاکید و سیاست مهاجرت پذیری خانوم مرکل شدید مورد نقد قرار گرفت.

خانم لوپن در این کنفرانس تاکید کرد که سال گذشته با خروج انگستان از اتحادیه ی اروپا و انتخاب ترامپ به عنوان رییس جمهور آمریکا، جهان شاهد چرخش تفکر سیاسی در میان دول انگلوساکسن بود و از همین رو، امسال سال چرخ سیاست در اروپای قاره خواهد بود.

موفقیت جریان راست جدید در سال جاری در انتخابات پارلمانی ماه مارس هلند و موفقیت احتمالی این جریان در انتخابات آپریل ریاست جمهوری فرانسه و انتخابات سپتامبر مجلس فدرال آلمان قطعا چهره ی جدیدی را به اروپای قاره خواهد داد که نظم داخلی اتحادیه ی اروپا را شدیدا به چالش خواهد کشید. اما آنچه در باب کنفرانس کوبلنس شایان توجه است؛ صحبت های آقای مارکوس پرتسل نماینده ی پارلمان اروپا از حزب آلترناتیو برای آلمان بود که در قالب دفاع از رژیم صهیونیستی در عبارت عجیب اعلام کرد: «خانم ها ، آقایان، آینده ی ما، اسراییل است».

به واقع پرتسل، تلویحا اسلام را به عنوان دشمن مشترک غرب و رژیم صهیونیستی معرفی کرد و از همین رو جریان های راست جدید می بایست در ترمیم و بازسازی روابط با اسراییل کوشش کنند.

این در واقع همان نقطه ای است که راست جدید را از راست کلاسیک اروپایی جدا می کند که عموما با بدبینی نسبت به یهودیت و در قالب آن همچنین بدبینی به دکترین صهیونیست در غرب آسیا از پایان جنگ دوم جهانی تا به امروز هویت یابی می شد.

برای واکاوی اهمیت جمله «آینده ی ما، اسراییل است»، می بایست به یک هفته عقب تر به سخنرانی آقای بیورن هوکه «Björn Höcke» نماینده ی ایالتی حزب آلترناتیو برای آلمان از شاخه ی ملی گرا در شهر درسدن برگردیم.

17 ژانویه هوکه در سخنرانی در میان شاخه جوانان حزب، یادبود هولوکاست در قلب شهر برلین را یادبود شرمساری «Denkmal der Schande» نامید و این سوال را مطرح کرد که کدام ملت دنیا، خطاهای تاریخی اش را سنبل می کند و در پایتخت کشورش آن را نصب می کند؟ هوکه تلویحا با این عبارت به سیاست باج دهی همیشگی جمهوری فدرال آلمان به رژیم صهیونیستی با توجه به داستان هولوکاست حمله کرد که مبنای حمایت بی چون و چرا از این رژیم و تحقیر ملت آلمان به عنوان ملت گناهکار از آغاز جمهوری فدرال آلمان بوده است.

این سخنرانی هوکه با موج شدید انتقاد احزاب دیگر و شاخه ی اصلی حزبی او یعنی آلترناتیو برای آلمان به رهبری پتری مواجه شد. این داستان تا جایی پیش رفت که حزب آلترناتیو برای آلمان تا یک قدمی اخراج هوکه از حزب پیش رفت. از همین رو، جمله ی پرتسل در کنفراس راست های جدید، دادن یک پیام روشن به تلاویو بود که مخالفان اسراییل در احزاب راست جدید اروپا جایی ندارند.

جالب اینجاست، خانوم لوپن، پدرش آقای ژان ماری لوپن را که بنیان گذار حزب جبهه ملی فرانسه است، در سال 2015 بخاطر مواضع ضد اسراییلی از حزب اخراج می کند! در سال 2016 هم آقای ولفگانگ گیدون «Wolfgang Gedoen» نماینده ی ایالتی حزب آلترناتیو برای آلمان در ایالت بادن وورتنبرگ به خاطر مواضع ضد صهیونیستی از حزب اخراج شد.

در کشور اتریش هم تصفیه حساب با منتقدان رژیم صهیونیستی در «حزب آزادی اتریش» به عنوان مهمترین حزب راست گرایی جدید در کشور اتریش از زمان رهبری کریستیان اشتراخه به امری کاملا متداول تبدیل شده است.

در این باب می بایست به سه نکته مهم توجه داشت.

1. اگرچه احزاب راست جدید به لابی اسراییل وابستگی دارند؛ اما در این احزاب وحدت درونی، بر عکس احزاب متداول حاکم در غرب، یعنی جریان های به اصلاح حقوق بشری و جهان آزادگرا، اساسا وجود ندارد. به معنای روشن تر، در درون این احزاب شاخه های فکری متفاوتی وجود دارد که گاه در اصول بنیادی با یکدیگر در اختلاف عمیق هستند.

داستان اخراج آقای هوکه از حزب آلترناتیو برای آلمان و شکست این پروژه نشان داد که در درون جریان راست جدید، اراده ی برای مقابله با لابی صهیونیست وجود دارد. منتها این شاخه های ملی گرا به علت عدم توان مالی و قدرت تبلیغاتی، توان تاثیر گذاری زیادی را در جامعه ی غرب ندارند.

2. جریان های راست گرای جدید در اروپا با یک جعل آشکار تاریخی، دین یهود را با دکترین صهیونیست مساوی قلم داد می کنند تا از یک طرف ژست طرفداری از یهودیان را بگیرند و از طرف دیگر با یک اقدام کاملا نژادپرستانه، یهودیان باقی مانده در اروپا را به طور غیر مستقیم تحت لوای اسلام هراسی، مجبور به مهاجرت به کشور فلسطین اشغالی بکنند.

3. جریان راست جدید با توجه به نگاه واقع بینانه به سیاست خارجی اساسا اعتقادی به حقوق بشری لیبرال های غربی ندارد و بابت همین نکته با یک استراتژی کاملا عریان به جنگ ملت های غیر اروپایی می رود و همین مسئله باعث اختلاف شدید آنها با جریان های مرسوم حاکم لیبرال بلوک غرب شده است.

مواجهه ی جمهوری اسلامی ایران با این موج جریان راست با توجه به سه نکته ی بالا می تواند یک استراتژی دو سر باشد:

الف) ایران به عنوان حامی و مدافع حاکمیت ملی دولت سوریه و دشمن اصلی سلفی گیری و تروریست در منطقه، پتاسیل بالایی را برای جذب حمایت شاخه های ملی گرای داخل احزاب راست جدید اروپا را دارا می باشد که اساسا سیاست جمهوری اسلامی ایران در منطقه ی غرب آسیا را در مقابل سیاست های عربستان سعودی و ترکیه به عنوان یک الگو می بینند.

نکته اساسی اینجاست که اگرچه راست های جدید شدیدا طرفدار رژیم صهیونیستی هستند؛ منتها هسته های ضد صهیونیستی را هم تنها در درون این احزاب و نه در احزاب لیبرال غربی می توان یافت.

در همین قالب لازم به اشاره است که روس ها و صهیونیست ها از زمان آغاز جنگ داخلی سوریه به یارگیری در اروپای بحران زده پرداخته اند و به نفوذ خود در کشور های اروپای غربی در میان جریان های متفاوت راست جدید افزوده اند.

ب) ایران زمانی از جریان های راست جدید و قدرت گیری آنها در غرب سود می برد که بخشی از جهان غرب تحت تسلط راست های جدید قرار بگیرد و بخش دیگر همچنان در دست جریان های متداول لیبرال حاکم به اصلاح حقوق بشری و جهان گرا باشد. چرا که تحت این شرایط اختلاف میان راست های جدید و لیبرال ها در بلوک غرب شدیدا بالا می گیرد و دیگر توان اتحاد آنها بر علیه ایران نا ممکن می شود.

در شرایط کنونی که ترامپ در آمریکا حکومت می کند و حکومت های لیبرال آلمان و فرانسه او را اساسا جدی نمی گیرند، این وضعیت خوب و استثنایی برای ایران است. منتها شرایط همیشه اینگونه باقی نمی ماند و ایران می بایست برای حفظ این اختلاف و شکاف غرب بحران زده، برنامه ریزی کند.

حال نهایتا سوال این است که دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بالاخره کی می خواهد بحران در غرب را جدی بگیرد تا در مرحله ی بعدی برای عصر نه چندان دور بهار اروپایی در راستای منافع ملی ایران، در این قاره ی سبز یارگیری کند؟ اروپا به علت بحران مهاجرت و بحران های اقتصادی اتحادیه ی اروپا در آستانه ی فروپاشی درونی است و در این قالب با قدرت گیری جریان های راست می بایست ماهیت و اهداف آنها مورد رصد دایمی دستگاه سیاست خارجی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد.

انتهای پیام/