گزارشی از سفر علمی دانشمند فرانسوی پروفسور برونو لاتور به ایران
در روزهای گذشته پروفسور «برونو لاتور» فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی به دعوت قطب علوم انسانی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و با همکاری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به ایران سفر کرد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در روزهای گذشته پروفسور «برونو لاتور» فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی به دعوت قطب علوم انسانی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و با همکاری دانشکدهعلوم اجتماعی دانشگاه تهران به ایران سفر کرد تا بابی جدید از گفتوگو و تبادل نظر میان نخبگان علوم انسانی ایران و این دانشمند فرنگی شکل بگیرد.
در اندیشه برونو لاتور سه حوزه موضوعی را میتوان از هم تفکیک کرد؛ یکی حوزه مطالعات علم و تکنولوژی، دیگری حوزه مطالعات جامعهشناختی و سوم، حوزه مطالعات دینی. هر چند نمیتوان پروژه فکری او را در این سه حوزه کاملاً بی ارتباط به یکدیگر دانست. او از جمله کسانی است که پروژه مدرنیته را در حوزه فلسفه و علم و تکنولوژی نقد کرده و در پی ترمیم و بازاندیشی برآمده است. جلساتی که او در ایران به سخنرانی و مطرح کردن ایدههایش پرداخت هم مشتمل بر همین سه حوزه موضوعی بود.
او در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران موضوع «امکان جامعهشناسی بدیل» را به بحث گذاشت. ایده کلی او در این سخنرانی این بود که برای مطالعات جامعهشناختی متوقف ماندن در مقیاسهای معمول یعنی مقیاس خرد و کلان به فهم جامعه کمک نمیکند و باید رویکرد کنشگرشبکه را جایگزین آن کرد. او با تأثیرپذیری از اندیشه «گابریل تارد» و تفکیک سنت فکری او در رشته جامعهشناسی از سنت دورکیمی، رویکرد جدیدی را پیشنهاد میدهد که در این رویکرد نه مجبوریم عامل و کنشگر را حاصل جبر اجتماعی ببینیم و نه با تقلیل جامعه، از فهم امر کلی و کلان جامعه بازبمانیم. او در این موضوع از مفهوم «موناد» در اندیشه تارد کمک میگیرد. لاتور در این باره میگوید: «در رویکرد کنشگر شبکه (ANT) به جای رفتن از سطحی به سطح دیگر، از شبکهای به شبکه دیگر میرویم. به عنوان مثال در مسائل سیاسی اگر می گوییم یک فردی دیدگاه جهانی دارد این فرد حتماً باید دیدگاه منطقهای هم داشته باشد.
در دنیای اینترنت هر چه فردها را افزایش میدهیم داریم شبکه را گسترش میدهیم. در این مثال چگونه میتوان نگاه خرد و کلان را از هم جدا کرد؟ این مثال به فهم مفهوم موناد کمک میکند. تارد میخواست بگوید که اجزای یک کل از خود آن کل بزرگترند و این حرف برخلاف دیدگاه رایج و مرسوم ماست.»
یکی از لوازم این رویکرد به مطالعات جامعهشناختی افول دوگانه سوژه و ابژه است. لاتور با عدول از این دوگانه رویکرد تعاملی را برمیگزیند. او در باب مطالعات علمشناسی با روشی که میتوان آن را مردمنگاری علم نامید، کتاب «زندگی آزمایشگاهی « Laboratory Life» (تألیف 1979) را در کارنامه خود دارد. او در این کتاب تلاش دارد تا با مطالعه نحوه عمل دانشمندان در آزمایشگاه، گفتوگوهایشان، قراردادها و نحوه کسب پول و اجرای آزمایشها، ما را به این نتیجه برساند که طبیعت به مثابه موضوع علم، امری از قبل موجود و مفروض نیست، بلکه طبیعت حاصل فرآیندهای آزمایش در آزمایشگاه است. در استمرار تشریح آزمایشگاه، این بار، تمرکز لاتور بر فرآیند «ترجمه» (translation) بود. ترجمه، شامل فرآیندهای تبدیل صدای ناهنجار و خشن از اشیاء و مواد آزمایشگاهی، به «سنگنوشتهها» (inscriptions) و گزارشها و نمودارها و جداول سرد و ساده بود. سنگنوشتههایی که ساده، قابل حمل و بیعاطفه هستند و میتوانند با گزارشهای دیگر ترکیب و مقایسه گردند یک جور بت هستند. از واقعیتهایی که بسیار متغیرتر و استعاریترند تراشیده میشوند و وقتی در معبد علم و آزمایشگاه قرار میگیرند، شبیه وحی منزل میشوند. بستهبندی میشوند و در قالب مقالات متصلب و سازههای «سنگنوشتهگون» تنظیم میشوند و در محیطهای علمی و سمینارها و جماعتهای علمی دست به دست میشوند؛ از این ور به آن ور. به این میگوید «متحرکهای دگم» (immutable mobiles).
حوزه دیگر مطالعات برونو لاتور مطالعات دینی و مذهبی و جایگاه آن در علوم انسانی است. او در مناظره خود با دکتر پارسانیا، همین موضوع را مورد بحث قرار داد. او در نشست «مذهب و نقش آن در بازسازی علوم اجتماعی» باز هم از رویکرد شبکهای مبتنی بر پیوند سخن گفت و مطالب خود را درباره مذهب، از همین دیدگاه مطرح کرد: «این تعریف از مطالعات اجتماعی علم یا STS به ما اجازه میدهد که درک درستی از علوم اجتماعی به دست بیاوریم.
در سنت کلاسیک علوم اجتماعی بحث همیشه بر تقابل جامعه و فرد و نیز جدایی حوزههایی مثل دین، طبیعت، جامعه، اقتصاد و ... از همدیگر بوده که هریک جداجدا مطالعه میشدند ولی مطالعه پیوندها - در آن چیزی که من مطالعه میکنم- یعنی اینکه حیات جمعی مشتمل است بر هستومندها و اتصالاتی که بین اینها وجود دارد. در نتیجه تکنولوژی، اقتصاد، روان شناسی و ... همه اتصالات ما با جهان هستند. در واقع من به جای اینکه از تعریف امر اجتماعی شروع کنم، سراغ پیوند به عنوان اتصال این هستومندها با همدیگر خواهم رفت. اگر چنین تعریفی از علوماجتماعی را درنظر بگیریم، در این صورت تصور دیگری از پیوند میان علم، افراد و اشیا به یکدیگر پیدا میکنیم. با این رویکرد دین در این مکتب خیلی اهمیت پیدا میکند چون دقیقاً برقرارکننده ارتباط میان همه ماست و حتی اتصال دهنده با خداوند هم هست.»
لاتور یکی از دلایل روی آوردن خود به نقش مذهب در مناسبات اجتماعی و علوم اجتماعی را دغدغه محیط زیست میشمارد. او این دغدغه را پیش از این در کتاب مواجهه با گایا بیشتر توضیح داده بود. دغدغهای که پستمدرنها هم در تقابل با اوتوریته علم مدرن از آن یاد کردهاند؛ اما لاتور که نقدهای پست مدرنها را بیش از حد بدبینانه میداند، آمده است تا از الهیات و دین برای بازسازی ارتباط ما با محیط زیست بهره بجوید و هنوز امید خود را از دست نداده است. «من به اینجا آمدم تا از شما سؤال بپرسم و بشنوم
من علاقهای ندارم به بحث متعارف نحوه مقاومت شما در برابر آن نسخه خیلی تقلیل یافته از مادهگرایی غرب بپردازم. میخواهم از موضع سنت خود به من کمک کنید که بتوانم با مباحث زیست محیطی و جهش محیط زیستی کنار بیایم. وقتی از مباحث غیردنیوی صحبت میکنم منظورم آن چیزی نیست که شما ممکن است از آن متوجه بشوید. منظورم این است که دیگر زمینی وجود ندارد که بخواهیم از آن استفاده کنیم. مثلاً در ایران دیگر آبی وجود ندارد، هیچ هوایی برای تنفس وجود ندارد.
وقتی در تهران بودم کوه زیبایی را میدیدم که رو به ما ایستاده بود و ما را قضاوت میکرد و میگفت شما با این وضعیت معماری که ایجاد کردید به هیچ وجه در حد و اندازه من نیستید! من این جا هستم که بپرسم شما با این تفسیر منحصر به فردی که از اسلام دارید، چطور میخواهید به ما اروپاییها کمک کنید که بر این وضعیت محیط زیستی غلبه کنیم؟»
او در بخش دیگری از سخنانش میگوید: «اگر تا به حال از دیانت مسیحیت برای مواجهه با این وضعیت کمک نگرفتهایم، به همان نسبت از فلسفه اسلامی نیز کمک نگرفتیم. این مساله خوشحال کنندهای نیست. مسیحیت و اسلام به جهانیان هیچ راه حل روشنی برای مقابله با بحران محیط زیست ندادهاند. تلاش من این است که با گفتن کلیات بحث را ساده سازی نکنم.»
آقای پارسانیا هم در این جلسه او را متوجه ظرفیت حکمت اسلامی در مواجهه با طبیعت و خلقت میکند و از دانشنامه محیط زیست که توسط جامعهالمصطفی در حال تنظیم است یاد میکند و ضمن نقد برخی فرازهای اندیشه لاتور، جایگزین آن را در اندیشه اسلامی ارائه میدهد که مشروح سخنان دکتر پارسانیا در یادداشت ضمیمه همین گزارش ارائه شده است و از توضیح بیشتر صرف نظر میشود.
یکی دیگر از برنامههای پروفسور لاتور در ایران، دیدار با آیتالله جوادی آملی بود. او در این دیدار دغدغههای خود در باب محیط زیست را با آیتالله جوادی در میان گذاشت و از ایشان نظر فلسفه اسلامی را درخصوص محیط زیست جویا شد. آیتالله جوادی آملی هم به تبع نگاه حکمی و کلنگرانه خود به خلقت، محیط زیست را به بدن انسان تشبیه کرد و بحران محیط زیست را مانند نشانه یک بیماری در ذرهای از ذرات بدن دانست. لاتور از زبان استاد جوادی آملی شنید: « اگر کسی بداند ابدی است و در برابر تمام اندیشه و فکرش مسوول است و باید پاسخگوی تمام عزم و جزمش باشد نه تنها درباره بدن خود بد نمیکند، نه تنها درباره زمین بد نمیکند، درباره فضا و هوا نیز بد نمیکند، بلکه درباره هیچ چیزی که سهمی از هستی دارد بد نمیاندیشد. اسلام چنین فرموده است که اگر کسی یک سطل آب به پای نهالی بریزد مثل اینکه انسان تشنهای را از مرگ نجات داده باشد، این اسلام است. در مقابل این تفکر، ساختن بمب که در غرب و امثال غرب صورت میگیرد یک نوع توحّش است.»
آیتالله جوادی آملی بحران محیط زیست را محصول فکری دانست که در دنیای جدید به دنبال سیطره بر همه چیز است و از یاد خدا و ابدی بودن بشر غفلت کرده است. همان فکری که خطرات به مراتب بزرگتر و سهمگینتر از بحران محیط زیست دارد: « انسان گاهی سرماخورده است، گاهی غدّه سرطان در دل دارد، آن غدّه را باید درمان کرد نه سرماخوردگی را.
محیط زیست یک گوشهای از بیماری ماست، محیط زیست که جنگ جهانی اول و دوم را درست نمیکند، جنگهای نیابتی را درست نمیکند، الان مردم یمن را روزانه دارند میکشند! اما شما به فکر این هستید که سرماخوردهاید، مشکل محیط زیست در مقابل این مشکلات مانند یک سرماخوردگی در مقابل سرطان است! از دین داریم دور میشویم! اینها که داعیه تمدّن دارند جنگِ روزانه راه انداختند، داعش و سلفی راه انداختند. امیدواریم روزی بشر عاقل شود و ببیند که چه میکند.»
سفر برونو لاتور را میتوان ادامه راهی دانست که هانری کربن در مراودات خود با حکمت اسلامی و به ویژه علامه طباطبایی در پیش گرفته بود. حال با این سفر باید دید که تا چه میزان مقصود هر دو طرف از این مسافرت علمی محقق شده است و آیا میتوان آن را سرآغازی بر روابط مسالهمند میان جامعهشناسی و علوم دینی در میان نخبگان و اندیشمندان ایران و غرب دانست؟ روابطی که بر روی مسائل جهانی از جمله محیط زیست متمرکز شود و راه حلهای جهانی را به بار بیاورد.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/