اقتصاد دانشبنیان، مردمی یا دولتی؟!
روزی نیست که خبر تعطیلی کارخانهای به گوش نرسد! نفس کارخانجات و تولید ملی در حال بند آمدن است، در این مدت فشار عجیبی را متحمل شدهاند و هنوز برخی متحیر و دودل هستند.
روزبهروز اوضاع بدتر میشود، حجم انبوه محصولات در انبار مانده، وامهای کلان عقب افتاده و جریمههای دیرکرد بالا، حقوقهای عقب افتاده کارگران، تعدیلهای بیشمار نیروی انسانی، تعطیلیهای مکرر کارخانجات و بازهم گویی گروهی چشم بر واقعیات بستهاند. واردات بیرویه کالای خارجی، قاچاق، عدم رغبت مردم به خرید کالای داخلی، نبود دانش فنی مناسب، بیاهتمامی به تولید داخلی و هزاران مشکل دیگر که هر یک به تنهایی میتواند یک کارخانه را تا مرز ورشکستگی بکشانند. چه بسیار هستند کارخانجاتی که تعطیل یا نیمه تعطیل شدهاند و برخی همچنان جسته و گریخته مقاومت کردهاند. از طرف دیگر با وجود حجم انبوه فارغالتحصیلان دانشگاهی مخصوصا در مقاطع تحصیلات تکمیلی که روزبهروز بر تعدادشان افزوده میگردد و بحران بیکاری آن هم از نوع بیکاران دانشمند!!!، وضعیت رفته رفته وخیمتر میشود. کشوری که از لحاظ منابع انسانی رتبههای نخستین تعداد فارغالتحصیلان مهندسی دنیا را دارد، گریبانگیر مشکلاتی است که فقط و فقط ناشی از سیاستزدگی و عدم شایستهسالاری است و واقعیت این است که از این ظرفیت استفادهای نمی گردد و به آن توجهی نیست. براستی جایگاه استفاده از این پتانسیل عظیم نیروی انسانی کجاست؟ در کنار همهی اینها قوانین و بروکراسیهای دست و پاگیر قرار گرفتهاند که مدام هم بیشتر میشوند و انگار کسی نمیفهمد باید فکری به حال آنها شود. اینها همه بخشی از مهمترین مشکلات اقتصادی امروز جامعه ما است. در کشور ما انگار همه چیز به سیاست ربط دارد و سیاست به هیچ چیز مربوط نمیشود. گویی برخی هنوز متوجه نیستند که از شعار گشایش اقتصادی هم کاری بر نیامده است و برخی همچنان انتظار به ثمر رسیدن برجام را میکشند. انتظار رفع تحریمها و مذاکرات مگر نتیجهای جز تعطیلی کارخانجات داشت؟!!! برخی گویی در خوابی خوشبینانه، سرگرم به شعارها شدهاند و فریاد مطالبه مردم را نمیشنوند، بیکاری جوانان تحصیلکرده، صدای فریاد کارگران، فریادهای حاکی از مطالبه حقوق چند ماه عقب افتاده و فشارهای اقتصادی هر کسی را از خواب بیدار میکند، مگر آنکه خود را به خواب زده باشد.
آیا نامگذاری هشت-نه سال اخیر با عناوین اقتصادی کافی نیست که فکری شود؟! کلید واژههای تولید ملی، اقتصاد دانش بنیان، اقتصاد مقاومتی، کالای ایرانی و ... چقدر باید تکرار شوند تا نخبگان به اصطلاح سیاست گذار و اجرایی کشور اهمیت آن را در یابند؟!!! کاملا بدیهی است که برای عملیاتی کردن تولید ملی و ماندن در کارزار مقاومت، باید به دانش روی آورد. تنها راه باقی مانده همین سرمایهگذاری در تولید دانش فنی و اقتصاد دانشبنیان است. با تاسیس واحدهای مبتنی بر اقتصاد دانشبنیان میتوان به مدد کیفیت، بهرهوری، بهبود و حتی صادرات از بنبست رهایی یافت. بکارگیری اقتصاد دانشبنیان به عنوان راهبردی در جهت مقابله با اثرات تحریمی بسیار اثر گذار است. بهرهوری نهفته در اقتصاد دانشبنیان میتواند منجر به کاهش بیکاری، رونق تولید داخلی، افزایش کیفیت تولیدات و خدمات، اصلاح الگوی مصرف و تحقق شاخصههای اقتصاد مقاومتی گردد. درونزا و برونگرا بودن دو شاخصه عمده اقتصاد مقاومتی است که درونزایی و برونگرا بودن آن با اتکاء به محصولات و خدمات دانشبنیان در داخل و نیز رصد تحولات و محصولات جدید اقتصادی در خارج مرزها محقق میگردد. اگر بخواهیم تکانههای بینالمللی بر اقتصاد ما تاثیری نداشته باشند، باید محصولات و خدماتی دارای نوآوری و کیفیت در کلاس جهانی عرضه کنیم که قابلیت رقابت با محصولات وارداتی را داشته باشند. نکته حائض اهمیت آنکه اقتصاد دانشبنیان تنها به صنایع با فناوری پیشرفته مرتبط نیست، بلکه تمامی کارخانجات و صنعتها به تناسب نیازی که دارند میتوانند از آن بهره ببرند. در واقع بر مبنای این شاخه از اقتصاد است که تولید، توزیع و کاربرد دانش برای تمامی صنایع صورت میگیرد و از این منظر عاملی برای تسریع در رشد اقتصادی، تولید ثروت و اشتغال میشود. کسانی که با حقیقت اقتصاد دانشبنیان آشنا هستند به خوبی میدانند چالشهای پیشروی کارخانجات و تولید کنندگان در هر سه بخش فنی، مالی و مدیریتی تنها با کلید اقتصاد دانشبنیان مرتفع میگردد و از این گذشته توسعه پایدار را میتوان در اقتصاد دانشبنیان جستجو کرد. رهبر معظم انقلاب به خوبی اهمیت اقتصاد مبتنی بر دانش را گوشزد کردهاند: «شرکتهای دانشبنیان از بهترین مظاهر و مؤثرترین مؤلفههای اقتصاد مقاومتی هستند که میتوانند اقتصاد مقاومتی را پایدارتر کنند.[1]»
با وجود همه اینها، اقتصاد دانشبنیان علیرغم آمارهایی که حاکی از رشد و پیشرفت علمی کشور طی سالیان اخیر میباشد، عملا نقشی در اقتصاد کشور و زندگی مردم ندارد و همچنان سهم کمی از تولید ملی (حدود 5/0 درصد) را به خود اختصاص داده است. این سهم اندک حاکی از فاصله زیاد در بخش دانشبنیان تا تحقق اهداف چشم انداز 1404 میباشد. پر واضح است سیاستگذاری دقیق و متقنی در این حوزه صورت نگرفته است و بازهم صرفاً به یکسری برنامههای تبلیغاتی، شتابزده و تکلیف زدا اکتفاء شده است که مملوء از بروکراسی و گلوگاههای سوءاستفاده مالی میباشد. کم نیستند شرکتهایی که فقط برچسب دانشبنیان را یدک میکشند و در حال واردات آنهم از نوع بدون مالیاتش هستند. هزینههایی که دولت در این بخش میکند مخصوصا در قسمت تبلیغات، اصلا و به هیچ وجهی قابل مقایسه با دستاوردها نیست. اینطور که به نظر میرسد دولت در این راستا برای آتیه برنامهی متقنی ندارد و لذا بازهم باید به سراغ مردم رفت. بدون شک چشم انتظاری به دست دولت، ثمره ای جز غرق شدن بیشتر در مشکلات ندارد. حضور مردم، اراده مردم و سرمایه مردم میتواند محرک خوبی در رشد اقتصاد دانشبنیان باشد. وقف علم و فناوری، وقف سرمایههای مادی و انسانی، تشکیل تعاونیهای مردمی، ایجاد تشکلهای جهادی و حتی ایجاد صندوقهای حمایت مردمی در طرحهای نوآورانه میتوانند کمکهای شایانی در مردمی کردن اقتصاد داشته باشند. باید به فکر آن بود که چطور میتوان مردم را به صحنه آورد و امروز وقت آن است که اقتصاد دانشبنیان نیز مردمی شود.
اینک این ماییم نشسته بر سفره انقلاب، مدیون به ماندن، ادامه دادن و ساختن.
تقی میرزایی، مرکز گفتمان راهبردی اقتصاد مقاومتی
[1]جلسه 8/5/91 مصادف با نهم رمضان 1433 در جمع پژوهشگران و مسئولان شرکتهای دانشبنیان
انتهای پیام/