حوزه علمیه برای تحقق مأموریتش باید غربشناس باشد/ سه رویکرد در فهم هویت غرب
پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه قم معتقد است که عدم شناخت غرب، مأموریت تاریخی آن را به محاق برده است. حوزه علمیه نمیتواند در صورت بیتوجهی به غرب، به مأموریت تاریخی خودش عمل کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حجتالاسلام علی محمدی پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه قم در دومین جلسه از درسگفتارهای مدرسه آفاق ویژه مدارس علمیه با عنوان دوره آموزشی «فردایی دیگر» که به همت مؤسسه علمی فرهنگی آفاق حکمت با موضوع «ضرورتها، ابعاد و لوازم مواجهه فکری و فرهنگی حوزه و روحانیت با غرب» برگزار شد، اظهار کرد: اولین پرسش نشست این بود که آیا حوزه علمیه میتواند با نادیدهگرفتن تمدن غرب، به مأموریت تاریخی خود در حفظ و بسط شیعه در زمان حاضر ادامه دهد؟ در سه لایه و به سه بیان میتوان گفت که حوزه علمیه در صورت بیتوجهی به غرب، نمیتواند به مأموریت تاریخی خودش عمل کند و متأسفانه تا الآن هم در فهم مأموریت خودش به این مسأله توجه نداشته است.
عدم شناخت غرب، مأموریت تاریخی آن را به محاق برده است
وی خاطرنشان کرد: لایه اول، لایه هویت اجتماعی است. عدم شناخت غرب، مأموریت تاریخی آن را به محاق برده است. شکست سنگین ارتش ایران از ارتش روس که با فرماندهی ولیعهد و همراهی علمای شیعه و مردم ایران صورت پذیرفت، ما را با ابزار و تکنیک مدرن روبرو میکند. این مواجهه «غیر» ما را تغییر داد. پیش از آن، «غیر» ما اهل تسنن بود و ما خود را در تعارض با آنها ثابت میکردیم. این «غیر» بعد از ورود مدرنیته تغییر پیدا میکند و اگر انقلاب اسلامی و حوزه علمیه این «غیر» خود را درست نشناسد، دچار هویتیابی کاذب خواهد شد. در گذشته، شبهات و هجمه از جانب اهل سنت مطرح میشد و بزرگان ما پاسخ میگفتند و لذا هویت ما حفظ شد؛ اما غرب موجود دیگری است و هجمه متفاوتی دارد. باید متوجه باشیم که نوع شبهاتی که از غرب وارد میشود از سنخ شبهات نظری نیست، بلکه از سنخ شبهات عملی است. غرب در عقلانیت خودش قدرت راهبری دارد؛ به نحوی که اگر از آن اعراض کنید، هویت شما را به باد میدهد. اینکه تمام جهانیان الآن با چنین اشتیاقی به سمت غرب میدوند به همین دلیل است. اعراض از غرب به این سادگی نیست که من نقد نظری کنم و فکر کنم پروندهاش بسته شد و کنارش بگذارم. غرب در تار و پود رفتار ما حضور دارد و ما به سادگی نمیتوانیم از آن اعراض کنیم. ما هنوز «غیر» خودمان و کسی را که بر ضد ما عمل میکند و ما باید در مقابلش صفکشی کنیم نشناختیم.
تقدم مواجهه و فهم مسأله غرب، بر شکلگیری نظامات علمی حوزه در مواجهه صحیح با غرب
این پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه یادآور شد: مسئله دوم، بحث خود علم است. وقتی میخواهیم فرایند تولید علم و جریانهای علمی را توضیح دهیم، سریعاً روی مبانی متمرکز میشویم و همه اختلافات را به اختلاف در مبانی ارجاع میدهیم؛ درحالیکه بسیاری از اختلافات در رتبه ماقبل مبانی است و آن، فهم مسئله است. فیلسوف بعد از انقلاب اسلامی میخواهد به چه مسألهای پاسخ بدهد؟ چه تفاوتی میان مسائل فقیه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی رخ داده است؟ این ادبیات در فقه و در بحث موضوعشناسی پررنگتر است؛ اینکه حکم فقیه تابع فهم موضوعش است. جریان اختلاف امام و قائم مقامشان در همین موضوعشناسی است و نه حکمشناسی. سادهلوحیای که امام به آقای منتظری نسبت میدهد، در فهم مسأله حکومت است که به تبع آن، فهم درستی از حکم حکومت شکل نمیگیرد. اگر ما غرب را نشناسیم نمیدانیم با چه چیزی مواجهیم و پاسخ چه چیزی را میخواهیم بدهیم.
حجتالاسلام محمدی مسأله بعدی را مسأله کلامی دانست و گفت: غرب موقف تاریخی و ابتلای تاریخی ما است. در طول تاریخ، کفر و طاغوت تعینهای مختلفی یافتهاند که نوع رفتار و معجزات پیامبران بهعنوان حجت خداوند، با آن تناسب دارد. لذا طبق فرمایش امام صادق(ع)، حضرت عیسی بهگونهای معجزه میآورد و حضرت موسی بهگونهای دیگر. در زمان حضرت موسی، سحر در اختیار فرعون است و به همین دلیل کسی جرئت ندارد با او بجنگد. در زمان حضرت عیسی، مسأله پزشکی مطرح است که در اختیار کاهنان است. اگر معجزه در برابر نقطه قوت جریان کفر باشد عمود خیمه کفر را پایین میکشد. در غیر این صورت، شایستگی رهبری خود را اثبات نکرده است. غرب به باطل بر مردم سیطره پیدا کرده است؛ لذا باید آن را بشناسیم تا بدانیم با چه چیزی باید بجنگیم و انقلاب اسلامی چه معجزهای باید اقامه کند. از منظر کلامی، اگر ما نحوه نفوذ کفر و راههایی را که برای تسلط بر مؤمنین دارد نشناسیم، نمیتوانیم جهاد کبیر با کفار داشته باشیم.
سه رویکرد در فهم هویت غرب
حجتالاسلام محمدی به بیان سه رویکرد در فهم هویت غرب پرداخت و گفت: در حال حاضر فارغ از اینکه غرب را بپذیریم یا نه، سه نحوه نگاه به غرب وجود داشته و دارد: نگاه اول این است که غرب هویت واحدی ندارد و چیزی به نام غرب به عنوان یک هویت واحد نداریم؛ بلکه غرب مجموعهای از انسانها، اشیاء و پدیدهها است، لذا نمیتوانم حکمی کلی در مورد غرب بدهیم؛ چون با امر واحدی روبهرو نیستیم. برای شناخت غرب، اجزاء آن به صورت جداگانه باید سنجیده شود تا بتوان در مورد آن حکم کرد. این نوع نگاه، مهمترین و شایعترین نوع نگاه به غرب در میان متدینان و حتی حوزویان است. نگاه دوم به رویکردی مربوط میشود که توسط شهید صدر و در کتاب «اقتصادنا» توجهاتی به آن داده شده است. ایشان اشاره میکنند که ما در مواجهه با غرب، با مسائل از هم گسیخته روبهرو نیستیم؛ بلکه با نظامات اجتماعی مواجهیم. غرب نظامواره است. آنچه به ما هجمه میکند، نظام اقتصاد لیبرال یا سوسیالیستی است. اگر ما نتوانیم در مقابل این نظم و انسجام، از دل فقه مکتب اقتصادی ارائه دهیم، نمیتوانیم در مقابل غرب بایستیم.
وی خاطرنشان کرد: علامه طباطبایی نگاه دیگری به این مسئله دارند که بصیرتهای مهمی به ما میدهد. ایشان در ذیل آیه 200 سوره آلعمران، رویکرد اجتماعی خودشان را توضیح میدهند که جامعه هویت واحدی غیر از افرادش دارد. این نکته در بحث غربشناسی تأثیرات مهمی دارد. ایشان وقتی به این مسأله میرسد که آیا غرب اخلاقی است یا نه، میفرمایند حتی نظم و انضباط و وجدان کاری غرب هم خوب نیست؛ چون غرب هویتی دارد و برای درستی و غلطی آن نمیشود صرفاً به رفتار شخص با خودش نگاه کرد. مناط اخلاق، مواجهه با «غیر» است، نه مواجهه با خود. برای شناخت غرب باید دید که در مواجهه با «غیر» خودش چه رفتاری دارد. آیا غرب راستگو است؟ غرب بزرگترین دروغها را به ما گفته و دروغهایش را راست نشان داده است. این تحلیل از اینجا ریشه میگیرد که علامه، جامعه را واحد میداند و برای آن هویت قائل است.
این پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه یادآور شد: نظریه حضرت امام از این هم بالاتر است. در نگاه ایشان، جریان غرب جریان ولایت و مدیریت باطل است و به همین دلیل است که نظریه ولایتفقیه را نقطه شروع تحول اجتماعی میداند، نه نظامسازی اجتماعی را. امام نقطه شروع تحول اجتماعی را دستگیری جریان ولایت و تولی جامعه نسبت به جریان ولایت حقه میداند و ولایتفقیه را حلقه نهایی ولایت اجتماعی در ذیل ولایت معصوم. بنابراین، در این نظریه مسائل سیالیت و پیچیدگی بیشتری پیدا میکند؛ مثلاً امام قبل از انقلاب موسیقی را مطلقاً حرام میدانستند، اما بعد از انقلاب نظر دیگری میدهند. مسأله اصلی، ملاحظه جزئیات در ذیل جریان ولایت حقه و باطله است که نگاه ما به زمان و مکان در اجتهاد را نیز عوض میکند. ما از این نوع نگاه عقب افتادیم، لذا نمیتوانیم مواجهه منسجمی داشته باشیم و در برابر غرب دچار انفعال شدیم.
انتهای پیام/