سال سخت وهابیت در عربستان
شیوخ وهابیت سعودی در شرایطی بر تداوم سیاستهای دُگم خود در جامعه اصرار دارند که فرزند پادشاه عربستان دل در گرو تغییر بافت اجتماعی و فرهنگی این کشور دارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، آل سعود و دستگاه وهابیت بهعنوان مهمترین شرکای قدرت مستقر در عربستان، همیشه دلایل زیادی برای گلهمندی از یکدیگر داشته اند. قیمت این همپیمانی برای طرفین البته بهحدی هست که در شرایط باثبات شکست این ائتلاف قابلتصور نباشد. بااینحال در صورت وقوع تحولی آشوبناک یا وارد شدن یک شوک غیرمنتظره، آخرین وضعیت روابط این دو جناح میتواند خروجی بحران را بهکلی تغییر دهد. حتی اگر شوک یا آشوبی هم در راه نباشد آنچه در حال وقوع است صفحات چشمگیری را به پروندۀ ضخیم عقدههای وهابیت نسبت به دولت سعودی خواهد افزود.
چندی پیش بروس ریدل در مقاله ای با عنوان «سالی که عربستان سعودی میخواهد فراموش کند» 2016 را سال شکستهای پیدرپی سعودی دانست.1سیاهۀ هزیمتهایی که ریدل ردیف کرده بود هریک بهنوعی به دو مؤلفه ارجاع دارد: رکود و افراطیگری. در مؤلفۀ اول سقوط نفت و مخارج جنگ یمن اصلیترین عوامل بهشمار میآیند. مؤلفۀ دوم نیز در ارتباط تنگاتنگ با رویدادهایی چون قانون جاستا، افشای گزارش 11سپتامبر، قدرت گرفتن ترامپ و اختلافات عربستان با قدرتهای منطقهای چون مصر، پاکستان و امارات است.
با این همه دردسری که سلفیت برای دولت سعودی به بار آورده است میارزید اگر همین سلفیت منجر میشد علوش2 مرد قدرتمند دمشق باشد. همینطور اگر حسان عبود3 حلب را در مشت میگرفت یا اگر شاگردان عبدالمجید زنزانی4 درت حفظ صنعا و بازپس گرفتن تعز را داشتند انصاف حکم میکرد که بن سلمان تصور کند عمق راهبردی خود را با نزاع با سلفیت به خطر نیاندازد. به هرطریق این اتفاق فعلا نیفتاده و سلفیت نتوانسته است رضایت شریک خود را جلب کند و همین موضوع سبب شده بن سلمان آزمایشهای اولیه برای دست پا کردن شرکایی جدید را آغاز کند؛ شرکایی از جنس بن زاید و ترکی الدخیل که توانسته اند الگویی از لیبرال الیگارشی را در ابوظبی به راه اندازند و رقیبی برای مدل ترکیه و سعودی شوند. برای نظری دقیقتر به مسیری که بن سلمان جهت تحقق این نقشۀ جدید طی کرده است ابتدا لازم است به سند «چشمانداز 2030» توجه کنیم.
چشماندازی تیره برای وهابیت
اگر همانطور که بروس ریدل گفته، چشمانداز را در بخشهای اقتصادی اش اندکی «بالیوودی» بدانیم، این سند در بخشهای فرهنگی-اجتماعی خیلی زود اثرات خود را به نمایش گذاشته است؛ آن قدر زود که سال بعد از تصویب سند، به «عام الترفیه» شهرت گرفته است. این عنوان منبعث از اجرایی شدن سومین محور از بندهای اصلی در بخش اجتماعی سند است:
- توسعه حج و افزایش تعداد حجاج به 8 میلون نفر در سال
- توسعه میراث فرهنگی خصوصا میراث دینی عربستان در راستای جذب گردشگر
- توسعه مراکز تفریح و سرگرمی برای جلوگیری از خروج ارز و جذب توریست5
این سه بند به زبان ساده یعنی تا 15 سال آتی دولت بدون دادن هیچ امتیاز عمده ای، میخواهد دست روی حساسیتهای تاریخی وهابیت بگذارد. بند اول ملایم ترین و ملائم ترین مورد است. تنها مشکلی که ممکن است از طرف علمای سلفی مطرح باشد نقد به روند تجاریسازی حج است. نقدی که اولین موردش را شیخ فرکوس، بزرگ سلفیت الجزایر مطرح کرده است.6
به بند بعدی که برسیم باید به یاد خیل سایتهای تاریخی و مذهبی بیفتیم که از زمان استقرار دولت سعودی زیارت و بازدید از آنها ممنوع یا دردسرساز شده است. نشانۀ بسیار مهمی میبود اگر اولین اقدام طراحان سند درست ضد اولین اقدام جنبش سلفیت پس از پیروزی اش باشد. به همین جهت فعلا تحرکی در این راستا نمیبینیم اما سلمان فرزند ارشد خود سلطان را بر راس این امر قرار داده است تا مخالفان جسارت موضعگیری علیه فعالیتهای هیئت سیاحت و میراث ملی را نداشته باشند.
اما مهمترین محوری که این ایام مورد توجه شدید و محل بحث و اختلاف نظر در عربستان شده است بحث تفریحات و سرگرمی در عربستان میباشد. دولت عربستان میگوید قصد دارد تا سال 2020، 450 مرکز فرهنگی-تفریحی در ریاض، جده و منطقه الشرقیه تاسیس کند و از این طریق بیش از 100 هزار فرصت شغلی بیافریند.
بی شک منظور دولت از مراکز تفریحی پارک و شهربازی و مالهای بزرگ نیست. تفریح در ذائقۀ سعودی یعنی همان چیزی که آخر هفتهها، صفهای طولانی مسافران شرم الشیخ، آنتالیا، دوبی و بحرین را راه میاندازد. کسانی که عمدتا تشنۀ تفریحاتی از جنس هنرهای نمایشی، از جمله سینما و جشنواره و کنسرت هستند.7
نکتۀ مهمی که اینجا وجود دارد فقدان صنعت و تولیدات هنری داخلی در عربستان است. اکنون با تمام سرمایه گذاریهای کلانی که برادران خلیجی سعودیها در دبی و دوحه و بحرین بر مجموعههای هنری کرده اند این مراکز و جشنواره ها، بازار ثانویه ای برای تولیدات مصر و بیروت شده اند و نه بیشتر. حال آیا شیوخ وهابی تحمل خواهند کرد که هنر فاسد مصری و هالیوودی کنار گوش آنها مصرف کنندۀ سعودی را در خود هضم کند؟!
طبقۀ متوسطی در کمین!
خطر برای جامعۀ سنتی عربستان بسیار نزدیک تر از این حرف هاست. شیوخ سلفی نیک میدانند که چه سیل بزرگی پشت سد سیاستهای کنترلی دولت عربستان منتظر است. در سالهای اخیر طبقۀ لیبرال و مدرن بارها چنگ و دندان نشان داده و با دور زدن قوانین و یا حتی نافرمانی مدنی بر فشارهای خود را جهت تغییر سیاستهای فرهنگی افزوده اند.
یکی از تمهای ثابت این نافرمانیها در بحث اختلاط است. ملک عبدالله خود اولین کسی بود که سنگ بنای دانشگاهی مختلط به نام خود را گذاشت. تا اینجای کار از علمای رسمی صدای کسی در نیامد اما در 2009، زمانی که ویدئویی از رقص مختلط عدهای در این دانشگاه در فضای عمومی منتشر شد، سعد الشثری عضو هیأت کبار علما از کوره در رفت و در مقابل دوربین تلویزیون محترمانه به سیاست اختلاط در دانشگاهها اعتراض کرد. دولت البته هیچ همدردی از خود نشان نداد که هیچ، به امر ملکی شثری از هیات کبار اخراج شد. همین برخورد دولتی کافی بود تا روزنامههای عربستان که عمدتا توسط جناح لیبرال در این کشور اداره میشوند به شدت به وی حمله کرده و مواضع وی را محکوم کنند.
از همین قبیل هر از گاهی ویدئو یا خبری از پارتیهای مستهجن8 و موارد دیگر مخابره میشود و چندی در فضای مجازی داغ میشود. در یکی از آخرین موارد زنی با نام ملاک الشهری اعلام کرد بدون پوشاندن سر از خانهاش در ریاض تا رستوران مک دونالد را خواهد رفت و به این تحدی اش عمل کرد و تصویر خود را نیز منتشر نمود. این اتفاق گرچه منجر به دستگیری وی شد اما مدافعان سعودی وی کمپینی برای آزادی وی به راه انداختند. طبعا او و حامیانش میدانستند که شرایط عوض شده است و مجازات قابل توجهی متوجه آنها نخواهد شد. نظر به تکرر موارد افشا شده استبعاد نباید کرد که، سند ویکیلیکس از زبان سفیر امریکا، از حجم وسیع فحشا، مواد مخدر و الکل در سعودی پرده بردارد.9
جدیت دولت سعودی در حفظ وجاهت دینی خود، بهدست آوردن تصویری آماری از سبک زندگی و تمایلات جامعۀ سعودی را دشوار کرده است اما برای نمونه نگاهی به یک نظرسنجی اینترنتی که در مورد تصمیم هیئت ترفیه برای گشایش سینما انجام پذیرفته بصیرتبخش خواهد بود. این نظرسنجی نشان میدهد از میان 220هزار نفر 47درصد موافق تصمیم، 40درصد مخالف و 13درصد نیز ممتنع بودهاند.10 در چهارچوبی کلانتر یک نظرسنجی دیگر نشان میدهد که 90درصد جوانان سعودی خواستار بهبود وضع آزادیها و حقوق بشر برای زنان هستند.11
اولین واکنشها
اینها پیامهای روشنی است برای طیف مذهبی و علمای سعودی که موضوع سیاست گشایش فرهنگی را جدی بگیرند. طیف اسلامی در بدو امر تصمیم گرفت با پروژۀ ترفیه مجامله کند و حتی فهد الماجد، امین عام همیشه راضیِ هیئت کبار از برنامههای جدید پادشاه استقبال نمود.12 این درحالی بود که پیشتر هم مفتی فرهمند سابق عربستان، بن باز، و هم لجنۀ افتاء تحت اشراف وی صراحتا راهاندازی و ادارۀ سینما را حرام اعلام کرده بودند.13
با اینوصف به نظر میرسد ادعای مجلۀ فارین افرز واقعیت داشته است. این مجله به نقل از بن سلمان آورده بود که وی استراتژی سهگانهای برای مقابله با بازخوردهای منفی برنامۀ اصلاحی خود در میان رهبران مذهبی دارد. وی تصریح کرده بود که با هرگونه دعوت به خشونت در مقابل این برنامهها برخورد خواهد کرد.14
بههرشکل با جدیتر شدن مراحل عملیاتی، صداهای اعتراض گستردهتر شده است. پیش از همه مفتی دعوت به حکمت و تأنی در پیاده سازی برنامۀ ترفیه نمود و سالنهای سینما و موسیقی را عواملی فسادزا خواند و از هیئت ترفیه خواست تا درهای شر را باز نکند.15 درپی این موضعگیری غیرمنتظره زبان بسیاری از رجال دینی دیگر نیز باز شد16 و عبدالله المطلق دیگر عضو مهم هیئت کبار نیز خواستار توقف راهاندازی کنسرت و سینما شد.17 به موازات، در سطح عمومی نیز کمپینهای توئیتری در حمایت از مفتی به راه افتاد. در واکنش به این موج خیلی زود برای اینکه شکاف عمیقتر نشود رئیس هیئت ترفیه برای دلجویی به دیدار مفتی شنافت18 و اعلام کرد که فعلا برنامهای برای راهاندازی سینما ندارد و به این ترتیب از عقبنشینی خود خبر داد!19 فعالیت پرشور جریان اسلامی در مقابل جریان لیبرال در شبکههای اجتماعی و عدم تشکل و وجود رهبرانی که بتوانند موجآفرینی کنند، میرفت که شرایط را به ضرر پروژه ترفیه جمعبندی کند.20 با اینحال طولی نکشید که اظهارنظر تلویحی یکی از شیوخ نزدیک به حاکمیت مبنی بر اینکه برنامۀ ترفیه آغاز جنگی است که شروع کننده، بازندۀ آن خواهد بود، زمینه را برای تغییر شرایط ایجاد کرد. بن سلمان همان طور که وعده کرده بود در دستگیری عصام العوید شک به خود راه نداد. حتی وقتی سعد البریک، از شهیرترین سخنوران مذهبی نیز به دستگیری العوید اعتراض کرد جایگاه مردمی و قرابت او باعث حفظ حرمت او توسط نیروهای امنیتی نشد. برخورد امنیتی با این دو چهره در کنار دستگیری عبدالعزیز الطریفی یک از چند شخصیت مهم اثرگذار در اسلامگرایان سعودی هزینۀ مقابله با برنامۀ ترفیه را بالا برد و منجر به سکوت سنگین غالب چهرههای مذهبی شناخته شده گشته است.21
شرایط گویاست که روند برنامههای بن سلمان با پیچیدگی مواجه است. بن سلمان برای مواجهه با مخالفت علما باید از تجربیات پدر و عموهایش در نحوۀ تعامل با شیوخ مذهبی خوب استفاده کرده باشد. او میداند که عمویش فیصل که همچون خودش بسیار بلند پرواز و البته به عکس او کاملا موفق بود، درست به خاطر رعایت نکردن ملاحظات همین جریان در مورد راهاندازی ایستگاههای تلویزیونی بود که قربانی ترور شد.22
پادشاهان سعودی به خوبی آموخته اند که اگر بر اقدامی خلاف ذائقۀ شیوخ مذهبی اصرار دارند یکی از راههای جلب رضایت آنها دادن امتیازات بزرگ است. همانطور که فیصل در قبال راهاندازی دانشگاه سکولار ملک سعود ریاض، دانشگاه اسلامی امام محمد ریاض را به شیوخ پیشکش کرد.23
موضوع دیگری که تعیین کننده است این خواهد بود که کدام طرف در موضع ضعف قرار داشته باشد. ملک خالد پس از غائلۀ جهیمان و پیروزی انقلاب برای اخذ حمایت بیشتر شیوخ مجبور شد تن به خواستههایی چون تعطیل سینماها و کنسرتها و اصلاحات اساسی در محتوای مدرنیزه شدۀ متون درسی بدهد.24 درست برعکس این در زمان ملک عبدالله میبینیم که حادثۀ 11سپتامبر به پای وهابیت نوشته شد و بر همین اساس بدون اعتراضی قابل توجه، عبدالله توانست محتوای تکفیری بسیاری از دروس را حذف کند و دست هیئتهای امر به معروف را ببندد. در همین فضا بود که بسیاری از شیوخ مجبور شدند به جای خطابههای نفرت پراکنندۀ سابق، در هر مجلسی سخن از عدم تکفیر و اجتناب از تطرف بزنند. حتی زمانی که پادشاه پای دانشگاه مختلط خود را به حجاز باز کرد هم کسی جز شیخ شثری جرئت اعتراض نداشت و وقتی که با عزل از هیئت کبار مجازات شد هیچ یک از شیوخ نتوانستند کاری برای او بکنند.
غولی که به چراغ بر نمیگردد
در نگاهی تطبیقی باید دید چه شباهتها و افتراقهایی میانِ گذاری که عربستان با آن روبروست با گذاری ما در ایران تجربه کردهایم وجود دارد. درواقع اگر دلایل موجهی برای تأیید ادعای برخی چون آصف بیات در اینکه شرایط عربستان کنونی چیزی شبیه به ایران دهۀ 90 میلادی است25 بیابیم باید بتوان در مورد اینکه روندهای موجود یک تا دو دهۀ بعد چهرۀ عربستان را به چه شکل درخواهد آورد، حدسهایی بزنیم.
سوال اول اینکه آیا احمد خطیب یا عمرو المدنیهای سعودی امروز، خاتمی و مهاجرانی و مسجدجامعی ابتدا و انتهای دهۀ هفتاد خورشیدی خواهند بود؟ پاسخ به روشنی منفی است. غالب کسانی که مدیریت گذار اجتماعی عربستان به آنها سپرده شده است تکنوکراتهایی هستند که با نگاه درآمدزایی به مقولۀ فرهنگ مینگرند و اساساً مسئلۀشان فرهنگ نیست. بهعلاوه این چهرهها هیچیک دارای پسزمینههای سیاسی هم نبودهاند و نمیتوانند پیوندی میان رهبری سیاسی جریان لیبرال و اقتصاد فرهنگ برقرار نمایند. بههمینجهت است که در کل طول ماجرا، در میان طیفهای مختلف معارضۀ سیاسی از محسن العواجی تا عبدالله حامد و منصور النقیدان، هیچ واکنش قابل توجهی مشاهده نشد.
در مقابل، نظرگاه چپ جدید ایرانی در تمام پروژههای گشایش فرهنگی اش بهرهبرداری سیاسی بود تا هم به زعم خود روند عمق یافتن شکاف میان فرهنگ قدرت و فرهنگ عامه را متوقف کند و هم با این رویه از انزوای سیاسی خارج شود. بنابراین اینجا نیز همچون عربستان کنونی، مسئلۀ اصلی مجریان پروژه لیبرالیسم، فرهنگ نبود، لکن این تحولات بهجای تجاریسازی بنابود سیاسیسازی شود.
اقتصادی بودن نیروی محرک تغییر سیاستهای فرهنگی عربستان حتی در آرایش نظام آموزش عالی نیز کاملا قابل مشاهده است. در ایران اگر خیل کرسیهای علوم انسانی بود که با تحول نگرشی در لایۀ نخبگان جوان توانست یک جریان قدرتمند لیبرال تولید کند، این مسئولیت در عربستان بر دوش رشته های فنی و مدیریتی قرار گرفته است. بیش از صدهزار دانشجویی که توسط عربستان برای تحصیل در دانشگاههای ایالات متحده بورس شدهاند قرار نیست با فلسفۀ پوپر و سیاست هابز و جامعهشناسی وبر و اقتصاد کینز به عربستان برگردند. دولت سعودی در قبال سرمایهگذاری خود می خواهد کادر نیروهای لیبرال اما تکنوکرات خود را پر کند که قرار است بیش از آنکه در زیرساخت های اندیشهای عربستان چندوچون کنند آنچه را که عملا برای توسعۀ قدرت سیاسی و اقتصادی لازم است پیاده نمایند.
تفاوتها به همینجا ختم نمیشود. اگر آوینی روزی رودرروی وزیر ارشاد وقت قرار گرفت به جهت سینمایی بود که در آن مخملباف عشق مثلثی تولید میکرد و افخمی از عروسکهای تازه وارد سینما کلوزآپ میگرفت.26 اندکی بعدتر نیز دولت همان وزیر مستعفی به سردست تدبیر پدیدههایی چون شادمهر عقیلی و خشایار اعتمادی را تبدیل به سلبریتیهای جوانان ایرانی کرد. اینها همه در شرایطی بود که اصل موسیقی و سینما توسط خود رهبران مذهبی انقلاب مشروعیت یافته بود و این اتفاقا از تمایزات مرجعیت دینی انقلاب از مرجعیت سنتی در تشیع بود.
اما وضعیت عربستان گونه ای دیگر است. موضوع در عربستان فعلا اصل وجود سینما و موسیقی است نه کیفیت آن. پیچیدگی وضعیت سعودی آن وقت بالا میرود که توجه کنیم آنچه که در داخل بر سر اصل آن مناقشه وجود دارد در برهنهترین صورت خود توسط کمپانیهای چند میلیارد دلاری MBC و روتانا در دسترس تودههای سعودی قرار دارد. شرکتهایی که مستقیما در تملک اعضای خاندان حاکم از جمله ولید بن طلال، عبدالعزیز بن فهد و ولید بن ابراهیم آل ابراهیم هستند و حتی بدون وجود اسناد پشت پرده27 میشد حدس زد که برای لیبرالیزه کردن جامعۀ سعودی عمد، بلکه ولع دارند.
نقطۀ تفاوت دیگر آن است که در ایران جریانی که آژیر خطر «ناتوی فرهنگی» را به صدا در آورده بود خود پشت فرمان قدرت نشسته بود و میتوانست خاتمی را استیضاح و روزنامههای دولتی را سرخط کند. اما امروز مفتی سعودی و طبقۀ مذهبی مجبورند برای تأمین نظرشان از سرمایۀ اجتماعی خود مصرف کنند و با پیش رفتن زمان، سرمایۀ سیاسی سازمان وهابیت تحلیل میرود. دیگر این تشکیلات نمیتواند چون همیشه بر دوقلوهای متشرع نایف – سلمان تکیه کنند که در روزهای سخت پشتیبان آنان بودند. امروز فرزندان این دو برای خلع ید وهابیت در رقابتند. حتی در حاشیۀ قدرت خاندان سعودی نیز نسل کسانی چون خالد بن فیصل که هنوز هم سلفیان جهادی، مؤمن آل فرعون مینامندش، در حال انقراض هستند.
به هر طریق پروژه گشایش فرهنگی با هر انگیزهای که پیش برده شود نتیجه تغییر بافت اجتماعی خواهد بود. سیاستهای کنترلی تنها برای متوقف کردن فرایند تغییر سبک زندگی عامه مفید است. اما با باز شدن هر گره در این سیاستها ارگانیسمهای اجتماعیای شکل خواهد گرفت که در مقابل بازگشت آن ابزارهای کنترلی مقاومت خواهند کرد. تعطیل دوائر امر به معروف میتواند از دیدگاه سیاست گذار ایرانی گزینشی برگشتپذیر تلقی شود. اما زمانی که سد اباحیگری عمومی شکست دیگر با چندین برابر هزینه نمیتوان گشت ارشاد را جان بخشید. حال اگر واقعا با یک گذار اجتماعی در عربستان روبرو هستیم، برای ما در داخل ایران مهم خواهد بود که بدانیم مطلوبمان چیست؛ ریاض یا یک دوبی دیگر؟!
نویسنده: حمید عظیمی، پژوهشگر اندیشکده مرصاد
========
پانویس:
2. زهران علوش فرمانده نظامی گروه شبه نظامی جیش الاسلام در حومۀ دمشق بود که در سال 2015 کشته شد.
3. عبود فرمانده نظامی گروه احرار الشام بود که در شمال سوریه فعالترین گروه هستند. وی نیز در 2015 کشته شد.
4. زنزانی رهبر مذهبی جریان سلفی-اخوانی مستقر در یمن است که حزب الاصلاح یمن تاثر بالایی از وی دارد.
6.http://www.almshhadalyemeni.com/21684
8. http://www.raialyoum.com/?p=592986.
9. همان
11. Inside the hearts of Arab youth, 2016, P. 29.
جالب خواهد بود بدانیم همین نظرسنجی بیان داشته که 29 درصد جوانان عرب علاقه مند هستند کشورشان شبیه به امارات باشد و با این درصد امارات محبوب ترین کشور مدل در این جامعۀ آماری بوده و جلوتر از کشورهایی چون امریکا با 19درصد، عربستان با 9درصد و ترکیه با 8درصد قرار دارد.
13. http://www.alifta.net/Fatawa/fatawaDetails.aspx?BookID=12&View=Page&PageNo=1&PageID=301&languagename=
15. http://www.raialyoum.com/?p=599126
http://www.france24.com/ar/20170114-السعودیة-مفتی-دین-تحریم-سینما-موسیقى-حفلات
17. http://akhbaar24.argaam.com/article/detail/318763/المطلق-یعلق-على-إقامة-حفلة-غنائیة-بجدة-وفتح-دور-سینما-فی-المملکة
20. خالد سلیمان: https://al-marsd.com/98524.html
21.
22. The Wahhabi Mission and Saudi Arabia, David Commins, P. 110.
23. همان، ص. 126.
24. Inside Kingdom, Rober Lacy, P. 52.
25. Asef Bayat. Post Islamism The Many Faces of Political Islam. Oxford university press. P. 21.
27. https://wikileaks.org/plusd/cables/09RIYADH651_a.html.
انتهای پیام/