اصلاح سیاست ورزی و مهار آفات


آقای روحانی در انتخابات سال ۹۲ با کسب ۵۰.۵درصد آرا سکان­دار امور اجرایی کشور شد اما در ۲۹ اردیبهشت امسال با ۵۷ درصد آراء. چه میزان از این رشد ناشی از علائم ساختار شکنانه است؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم متن یادداشت عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به شرح ذیل می باشد:

دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری عمدتاً صحنه بروز مهارت­‌ها بود و نه برنامه­‌ها؛ مهارت­‌هایی که نشان از به­ کارگیری زبده ­ترین­ها در عرصه­ های گوناگون برای مبالغه در پیرامون توانمندی­‌های یک نامزد و مخدوش کردن منزلت رقیب در نزد افکار عمومی داشت.

قطعاً هریک از نامزدهای این دوره دارای قوت­ هایی پذیرفته شده از سوی آحاد جامعه و همچنین ضعف­‌هایی بودند. مناظرات در رسانه ملی فرصتی را فراهم آورد که دست­کم بخشی از این ضعف­ ها و قوت­ ها بی واسطه فهم شود. اما نقش آفرینی دارندگان مهارت­‌های ویژه در هدایت چالش‌­های سیاسی - به طور مشخص در فضای مجازی- کاهش میزان بهره‌­مندی جامعه از این گونه فرصت­‌های محدود و استثنایی را موجب می­ شد.

از این رو می­‌بایست به فاصله اندکی از بازگشت کشور به فضای غیر انتخاباتی، اتهامات مطرح از سوی نامزدها علیه یکدیگر توسط نهادها و مراجع ملی مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار گیرند و نتیجه تحقیقات آن­ها در معرض قضاوت مردم قرار گیرد.

قوه قضائیه می­ تواند به عنوان مرجعی رسمی، کمیته ­ای مرکب از برخی قضات عالی­رتبه، اساتید دانشگاه و سیاسیون به انصاف شناخته شده را به انجام این مهم بگمارد. پیگیری اظهارات نامزدهای محترم حتی در حوزه‌­های کارشناسی و وعده تبلیغاتی از سوی رسانه‌­ها می ­تواند بسیار سودبخش باشد، اما در پیشنهاد عرضه شده در این نوشتار صرفاً مراد پرداختن به تیرهای اتهامی است که رها شد و بر پیکر هریک از نامزدها نشست.

عدم بررسی دقیق این اتهامات موجب خواهد شد تا فرصت طلبان، انتخابات را گزینشی از سر ناچاری بین بد و بدتر تبلیغ نمایند، در حالی که انتخابات بعد از داوری شورای نگهبان بین خوب و خوب­تر است. البته این بدان معنی نیست که شخصیتی که معدلش در ارزیابی خوب و قابل قبول است دارای کاستی­ها، ضعف­ها و احیاناً خطاهایی جدی نباشد. در عرصه سیاست ارزیابی­‌ها کاملاً نسبی است.

یک شخصیت نسبت به شخصیت دیگر مطرح در همان زمینه بهتر است، اما ممکن است در مقایسه با شخصیتی دیگر ارزیابی کاملاً تغییر کند. کما این­که با همین ارزیابی نسبی­‌گرایانه به‌­درستی، برخی تشخیص شورای محترم نگهبان در مورد رجل سیاسی بودن یا نبودن نامزدها را به دیده  ابهام نگریستند.

بنابراین ارائه ارزیابی نهادهای ملی در مورد موضوعات رد و بدل شده در مناظرات از یک سو صحنه سیاست ورزی در ایران را شفاف­تر می­‌کند و از دیگر سو قدرت مانور صاحبان مهارت­های رقابت‌­های انتخاباتی را که عمدتاً در مجاری غیر رسمی (همچون فضای مجازی) متجلی می­‌شود را محدود می­‌سازد. هم جامعه رأی دهندگان به آقای روحانی مناسب است به دور از هیاهوی تبلیغات متوجه شوند که در کجا قضاوتی زود هنگام متأثر از مهارت­‌ها داشتند و هم پایگاه اجتماعی رأی دهندگان به آقای رئیسی.

بدون آن­که خواسته باشیم رقیب‌­هراسی را محدود به یک طیف سیاسی کنیم بر این نکته تأکید می­‌ورزیم که عزم یک جریان بر دو قطبی سازی انتخابات بسیار محسوس بود. آیا میل به ایجاد تنفر از رقیب در میان هواداران خود، احساسات را در انتخابات غلبه می­‌داد یا شناخت را؟ بر همین اساس آیا شکستن آگاهانه خط قرمزها هدف ایجاد تنفر در پایگاه ثابت رقیب نسبت به خود را دنبال نمی­‌کرد؟ نباید فراموش کرد که در دوقطبی سازی انتخابات پایگاه­های رأی دو قطب متقابل می‌­بایست تنفری کور از نامزدهای طرف مقابل خود داشته باشند.

هرچند خوشبختانه به دلیل تذکر به موقع رهبری از یک سو و برخی نیروهای اصلاح‌­طلب از دیگر سو روند اقدامات ساختار شکنانه برای  دوقطبی سازی جامعه  کند شد، اما متأسفانه باید اذعان داشت صف­‌بندی­ ها بین نیروهای دلسوز و بدخواه پیشرفت و سرافرازی این ملت را تا حدی شکست.

برخلاف قشر خاکستری جامعه که هیجانات در به صحنه آوردنش مؤثر است، قشر سیاه جامعه هرگز هیجانی عمل نمی‌­کند حتماً می‌­بایست علائمی برای قانع شدن به دست آورد. آقای روحانی در انتخابات سال 92 با کسب 50.5درصد آرا سکان­دار امور اجرایی کشور شد اما در 29 اردیبهشت امسال با 57 درصد آراء. چه میزان از این رشد ناشی از علائم ساختار شکنانه است؟ همچنین برای نیل به اطمینان از این­که این رویکرد صرفاً کسب رأی از یک حوزه اجتماعی بوده چه شاخص‌­هایی باید توسط جامعه رصد شود؟

اصولگرایان نیز که از موقعیت 30 درصدی سال 92 به 37 درصد در سال 96 ارتقا یافته‌­اند باید به تجزیه و تحلیل این واقعیت در پیش روی خود بپردازند که چرا با داشتن چنین پایگاه رأی قوی و با انگیزه­ای نتوانستند قشر خاکستری جامعه را به شعارهای خود خوشبین کنند.

آیا می­‌توان پذیرفت گریز این قشر از آنان تماماً به دلیل رقیب هراسی بوده است؟ پاسخ قطعاً منفی است. متأسفانه اصولگرایان در به حاشیه راندن نیروهایی که به دلیل خود محوری -چه در عرصه­‌های سیاسی و چه در حوز‌‌‌ه‌­های نظری- عامل نگرانی ­اند توفیق چندانی نداشته ­اند. بی­ پروایی این نیروهای اندک، اما پرحاشیه حتی موجب می­‌شود نیروهای اهل فکر این جریان کمتر به ارائه نظراتی به فراخور شرایط زمانی روز بپردازند و سبب جذب اقشار مختلف جامعه به این جریان شوند.

در پایان این نوشتار می­‌بایست مجدداً بر این نکته تأکید ورزید که تحلیل دقیق این انتخابات می‌­تواند در اصلاح سیاست ورزی و مهار برخی آفات که زمینه ساز عمق یافتن بیگانگی اقشار جامعه از یکدیگر است، نقش مؤثری ایفا کند. همچنین مانع از شکل­‌گیری این احساس خواهد شد که رأی دهندگان ابزار کنترلی خود را تا انتخابات بعدی از دست داده­‌اند؛ به این ترتیب می‌­توان مانع از بدون کنش شدن جامعه شد و فضای رصدگری انتخابات را به میزانی کمتر، اما عمیق‌­تر حفظ کرد.  

انتهای پیام/