با سفر ترامپ استراتژی جدید واشنگتن مشخص شد

اگرچه طبق تعریف قدرت نظامی بدون دیپلماسی نمی تواند جنگ های متعارف را ببرد اما ارائه بودجه جدید آمریکا نکات واضحی را بیان می کند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،دیپلماسی ایرانی نوشت: با پایان گرفتن سفر آقای دونالد ترامپ به منطقه خاورمیانه و موافقت کمیته خارجی مجلس سنای آمریکا با اعمال تحریم های بیشتر بر ایران و حتی بازنگری در برنامه فروش هواپیمای بویینگ و ایرباس به ایران، می توان نتیجه گرفت که حداقل سیاست های آمریکا در قبال ایران و خاورمیانه تعریف خود را پیدا کرده است.

سفر رئیس جمهور آمریکا در 22 می از ریاض آغاز شد. قرارداد پر سروصدای 110 میلیارد دلاری فروش اسلحه برای 10 سال آینده از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ماهیت این قرارداد شامل ناوشکن، تانک، ضد موشک، سیستم دفاع هوایی "تاد "، آمادگی برای مواجهه با ایران و بالانس کردن قدرت موشکی ایران است. بنا به گفته برخی تحلیلگران عربستان برای کاهش خسارت های انسانی ناشی از حملات کور خود به یمن بدنبال تسلیحات دقیق زن نیز بوده که با این قرارداد به آن دست یافته است.

این سفر در هاله ای از نمایش تبلیغاتی و واقعیت انجام شد؛ بطور مثال ارقام اعلامی از توافقات، بسیار متغیر است که تا حدود 400 میلیارد دلار نیز نقل شده است. البته وزیر انرژی عربستان آقای خالد فالیح گفته است که مجموعه توافقات به 200 میلیارد دلار بالغ می شود. آقای تیلرسون مجموع این قراردادها را تا 350 میلیارد دلار گفته است. از دیگر ابعاد تبلیغاتی و نمایشی سفر نیز می توان به تفاهمنامه هایی که قبلا صورت گرفته و یا صرفا در سطح مذاکرات اولیه است اشاره نمود. از قراردادهای جدی غیر از فروش تسلیحات می توان به همکاری شرکت جنرال الکتریک در یک برنامه 15 میلیارد دلاری توسعه و مدرنیزه کردن نیروگاهها و تعمیرات آن برای ده سال اشاره کرد. شرکت اکسون موبایل با یک موسسه دولتی عربستان برای ساخت مجتمع پتروشیمی در ناحیه San Patricio در ایالت تگزاس تفاهم کردند که آن را در سال 2018 نهایی خواهند کرد. آرامکو در همکاری با شرکت آمریکایی "وارکو" برای تولید دکل حفاری برای ده سال آینده 6 میلیارد دلار سرمایه گذاری خواهد کرد. همچنین کل تفاهمات آرامکو با طرف آمریکایی بالغ بر 50 میلیارد دلار است. هدف سفر در بعد اقتصادی که فروش تسلیحات و وادار کردن عربستان به سرمایه گذاری در آمریکا بود کاملا محقق شده است.

اما سفر دو بعد سیاسی و امنیتی نیز داشت.

در بعد امنیتی آمریکایی ها بدرستی و با تشخیص وهابیت به عنوان مادر افکار افراط گرایی، مرکز مبارزه با تفکر افراط گرایی را در عربستان بنا نهادند. بر این مبنا موسسه ای با "پول" عربستان و با حضور 350 تکنیسین مبارزه با تروریسم کلیه فعالیت های افراط گرایی در جهان را با کنترل بیش از 100 شبکه تلویزیونی و با 11 زبان مختلف کنترل می کنند. در کنار آن موسسه مبارزه با تامین مالی تروریسم نیز در این کشور راه اندازی شد. این امتیاز بزرگی است که عربستان به آمریکا داده و معلوم نیست که تبعات داخلی آن برای عربستان چقدر است. البته در مقابل ملک سلمان در مقابل رهبران وهابیت می تواند بگوید که ایران را توانسته منزوی کند.

در بعد سیاسی، به هرحال سخنرانی ملک سلمان و سپس آقای ترامپ در اجتماع حدود بیش از پنجاه نماینده و رئیس کشورهای عرب و مسلمان تکمیل کننده یکدیگر در مشخص کردن محور و موتور محرک سیاست های آمریکا در خاورمیانه بود.

مبارزه با ایران بعنوان دشمن اصلی با امید به حل مناقشه فلسطین و اسراییل
با اقدامات سیاسی سنای آمریکا در تحریم ایران به دلائل مختلف نمی توان سخنان ترامپ را نمایشی و تنها یک اقدام بی سناریو و به دور از واقعیت خواند. باید آن را جدی گرفت و بر اساس آن برنامه ریزی کرد. به نظر می رسد تکلیف ایران برای چند سال آینده مشخص شده است.

از منظر تاریخی و از جنگ جهانی دوم به این سو همواره این تمایل در غرب وجود داشت که راه حلی برای موضوع فلسطین اندیشیده شود. دیوید لویدز جرج (صهیونیست انگلیسی)، وینستون چرچیل به همراه آرتور بالفور در این فکر بودند که خاورمیانه ای بوجود آید که به دور از نفوذ عثمانی ها، یهودی ها و اعراب با یکدیگر در مسالمت زندگی کنند. این تمایل ناکافی تا انقلاب اسلامی ایران ادامه یافت. انقلاب اسلامی ایران موازنه قوا را به نفع فلسطینی ها برگرداند اما بحران های متعددی صحنه سیاسی خاورمیانه را جوری متحول کرد که موضوع فلسطین که روزگاری تنها موضوع جهان عرب بود الآن در لیستی شامل سوریه عراق – یمن، و لیبی قرار دارد و اهمیت گذشته را ندارد اما هنوز از نظر تئوریک مادر مشکلات منطقه و غیرقابل چشم پوشی است. در زمان ریاست جمهوری اوباما او تلاش کرد که از یک طرف ایران "خلع سلاح" هسته ای شده را در منطقه ادغام کند و از طرف دیگر با فشار بر اسرائیل راه حل دو کشور برای پایان درگیری فلسطین و اسراییل را دنبال کرده و اسراییل را برای همیشه در منطقه خاورمیانه ادغام کند. با پایان ریاست جمهوری اوباما، دولت جدید آمریکا در ادامه تمایلات گروه های تندرو با این فرض که جز با " تغییر رژیم " در ایران نمی توان سیاست های خاورمیانه ای را پیش برد تصمیم دارد حول محور مبارزه با ایران، اعراب و اسراییل را با یکدیگر پیوند دهد.

شرایط لازم برای این کار البته مهیاست. رهبران جوان عرب که در عربستان و امارات و قطر، سکان زمامداری را بدست گرفته اند بسیار پرانگیزه و بدون داشتن حس منفی نسبت به اسراییل با خرید تسلیحات فراوان و مدل گیری از استراتژیست های امریکایی علاقمندند که این نقش را بازی کنند. یا به عبارت مصطلح تر رهبران "سنی" عرب با انگیزه های متفاوت اما همسو به همراه استراتژیست های اسراییلی و آمریکایی و محافل علاقمند به جنگ و درگیری با ایران شرایط لازم و کافی را برای پیگیری سیاست "سرجای خود نشاندن ایران" بوجود آورده اند.

سناریو تقریبا شفاف است، بوجود آوردن یک اتحادیه منطقه ای شامل عربستان، مصر، اردن، امارات، احتمالا کویت با اسراییل. به عبارت دیگر پول سعودی و امارات، قدرت نظامی مصر، همکاری تکنولوژیک و نرم افزاری اسراییل. این اتحادیه است که می تواند ایران را در تحلیل دولتمردان جدید آمریکایی "متوقف" کند.

در این برنامه ریزی عربستان بخاطر جایگاه ویژه در بین اعراب و مسلمانان توانسته خود را نماینده همه آنها قلمداد کند، کاری که با دعوت بیش از پنجاه کشور برای حضور در ریاض جهت شنیدن سخنان ترامپ انجام شد. بازیگران اصلی منطقه ای، محمد بن سلمان، نایب ولیعهد عربستان و مهمترین سیاستگذار آن کشور و محمد بن زائد، ولیعهد امارات، رهبری این معرکه را به عهده خواهند داشت. این دو نفر اسراییل را به خود نزدیکتر از ایران می دانند و دشمنی آنها با ایران با انگیزه های یکسان بسیار زیاد است. عربستان و امارات بزرگترین شرکای تجاری و واردکننده از امریکا در این منطقه بوده و نیروی نظامی و امنیتی آنان در رابطه با ایران دقیقا در یک جبهه و با یک فرماندهی عمل می کنند که باید برای آن راه حل داشت. یک هفته قبل از سفر ترامپ به عربستان محمد بن زائد تفاهم نامه امنیتی جدیدی با آمریکا در حضور ترامپ امضا کرد که شرایط و ابعاد حضور آمریکا در آن امیرنشین را متحول می کند. برای تکمیل این همکاری ها ترامپ در اجتماع ریاض بطور مستقل با رهبران مصر، بحرین، قطر و کویت گفتگو و مذاکره کرد و با بقیه مدعوین نیز بصورت جمعی صحبت و تبیین مواضع کرده است.

واضح است که جمهوریخواهان تندرو چون ژنرال مک مستر که حمله به عراق و افغانستان را در کارنامه خود دارند توانسته اند در دستگاه سیاسی آقای ترامپ که فردی بدون دیدگاه استراتژیک و فاقد معیارهای ارزشی است جایگاه هدایت کننده را بدست آورده و به گفته خودش در حال آموزش ترامپ هستند. این محافل آمریکایی با پیگیری اهداف اولیه خود و ترمیم نارسایی های سیاست های قبلی بدنبال تکمیل برنامه های خود در منطقه هستند. از نظر آنها منطقه خاورمیانه در چند دهه گذشته فاقد یک نظم نسبی بوده است و قبل از این که روس ها نفوذ خود را در این منطقه افزایش دهند باید نظم قابل قبولی را در منطقه با محوریت عربستان و اسراییل بوجود آورد.

 هم اکنون اعراب تسهیلاتی از قبیل آزاد بودن پرواز هواپیمای اسراییلی برفراز این کشورها و ارتباط تلفنی مستقیم را با آن دولت علنی کرده اند. همکاری تنگاتنگ امنیتی نیز که از قبل برقرار شده بود.

باید توجه داشت آمریکا برای بسط نفوذ سخت افزاری خود نیاز به عمده کردن خطر ایران هم دارد که با امیال و اهداف اسراییل، عربستان و امارات منطبق است. آقای ماتیس در خلال سفر ترامپ به عربستان با تکرار حرف وارن کریستوفر وزیر امور خارجه بوش در سال 1995 می گوید: هرجاکه می رویم و با هر بحران که روبه رو می شویم رد پای ایران را مشاهده می کنیم.

اگرچه طبق تعریف قدرت نظامی بدون دیپلماسی نمی تواند جنگ های متعارف را ببرد اما ارائه بودجه جدید آمریکا نکات واضحی را بیان می کند. کاهش سی درصدی بودجه وزارت خارجه و افزایش 40 درصدی بودجه ارتش آمریکا. ارتش آمریکا سکان سیاست خارجی را در دست خواهد داشت و در این مسیر خاورمیانه مورد توجه جدی است.

 

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها