مهربانتر با فیلمسازان جوان برخورد کنید!
دوستان وزارت فرهنگ و ارشاد، سینمای حرفهای، شورای پروانه ساخت و... کمی مهربانتر با فیلمسازان جوان برخورد کنند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، غزاله سلطانی، دیپلم فیلمسازی از مدرسه سینمایی ونکوور کانادا دارد و کارشناسی ارشد سینما را از دانشکده هنر.سال 87 مستندی درباره زندگی عزتاله انتظامی ساخته با عنوان «و آسمان آبی» (که اکران شد) و بعد از آن چند فیلم کوتاه ساخته و «پرسه در حوالی من» اولین فیلم بلند اوست که این روزها در گروه هنر و تجربه در حال اکران است. فیلمی که هراسها، اضطرابها و تنهاییهای زنی جوانی را تحت تاثیر جامعه اطرافش نشان میدهد و نگاه ظریف و جزیینگر کارگردان جزو نقاط قوت آن محسوب میشود. به این بهانه با سلطانی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
ابتدا از نام فیلمتان شروع کنیم که هم عنوان کتابی از مصطفی مستور را تداعی میکند و هم شبیه فیلم «پرسه در مه» بهرام توکلی است. چطور این نام را برای فیلمتان انتخاب کردید؟
بیشتر یاد کار مصطفی مستور بودم تا فیلم بهرام توکلی. هر چند این فیلم را خیلی دوست دارم. وقتی کتاب مستور چاپ شد بهشدت آن را دوست داشتم و نمیدانم وقتی دنبال اسم بودم چطور اسم این کتاب به ذهنم رسید. البته با خود مستور هم صحبت کردم و گفتم این ایده را از کتابش گرفتهام.
از ابتدا در لیست اکران گروه هنر و تجربه بودید؟ فکر نمیکردید فیلم، پتانسیل اکران عمومی و جذب مخاطب بیشتری داشته باشد؟
با دوستانی که مشورت کردم، چه دوستان پخش، چه دوستان وزارت فرهنگ و ارشاد و تهیهکنندگان و فیلمسازان، به این نتیجه رسیدم اکران در هنر و تجربه میتواند اکرانی سالمتر و طولانیتری باشد. بهخصوص با این شرایطی که سینمای ایران دارد و اغلب فیلمهای کمدی تجاری فروش خوبی دارند، ممکن است که چنین فیلمی در اکران غیر هنر و تجربه صدمه ببیند. خوشحالم که این فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شده است.
تجربه ثابت کرده که برای یک فیلم اول سه حالت قابل تصور است. یا سوار موج فیلمسازان موفق میشود، از کیارستمی گرفته تا اصغر فرهادی. یا فیلم فرمالیستی و انتزاعی را مد نظر قرار میدهد و یا فقط بهعنوان یک گام اول و محکم به آن نگاه میشود که هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص را مبنای کار قرار میدهد. شما جزو کدام دسته هستید؟
جزو هیچکدام نیستم. البته ارادت زیادی به کیارستمی دارم و از شاگردان فرهادی هم بودم. در موسسه کارنامه اما جزو هیچ کدام از این طبقهبندیها نیستم چون فیلمی را ساختم و داستانی را تعریف کردم که کاملا مستقل و کاملا ساخته و پرداخته ذهن خودم بود.
فیلماولیها برای تهیه سرمایه با موانع مختلفی روبهرو میشوند. این پروسه برای شما چطور شکل گرفت؟
برای فیلمسازی در هر شرایطی با مشکل بهدست آوردن سرمایه مواجه میشویم. من هم این شرایط را داشتم و سعی کردم فیلمم را به شکل مستقلی بسازم و کاری کنم تا بودجه کمتری نیاز داشته باشد. همینطور هم شد و دوستان و عوامل فیلم هم خیلی همراه و همدل بودند. نه اینکه کسی پولی نگرفته باشند، بلکه خیلی لطف کردند از دستمزد واقعی خودشان پایینتر گرفتند. این بودجه را از جاهای مختلف تهیه کردم. در کل یک فیلم لوباجت بود.
در کارنامه مهراوه شریفینیا هم بازی در سریالهای محبوب دیده میشود و هم در فیلمهای خاصی مثل «پشت در خبری نیست» (شبنم عرفینژاد)،حضور پیدا کرده است. چهره بودن شریفینیا ملاک شما برای انتخاب او بود یا شخصیتپردازی نقش طوری بود که با شیوه بازی او تناسب داشت؟
هر دو مورد بود. جدای از همه اینها برایم کسی مهم بود که حال و هوای شخصیت اصلی فیلم را در زندگی حس کرده باشد و با آن همذاتپنداری کند. دوستان دیگری ابتدا برای بازی این نقش آمدند اما چون از نظر سنی به کاراکتر سایه نزدیک نبودند آنطور که باید نتوانستند با شخصیت ارتباط برقرار کنند، چون سایه حجم زیادی از تنهایی را ابراز میکرد. اما مهراوه واقعا با این شخصیت ارتباط برقرار کرده بود. من، سایه و مهراوه حرفهای مشترک زیادی داشتیم که قابل مطرح کردن بود. بهنظرم اولین نکتهای که به آن فکر کردم این بود که شریفینیا واقعا گزینه خوبی است و به جرات میتوانم بگویم یکی از بهترین بازیهایش را در این فیلم ارائه کرده است.
مضمون و محتوای فیلمتان پیشفرضهای مختلفی را به ذهن متبادر میکند. بهخصوص کارهای فیلمسازان زنی مثل رخشان بنیاعتماد و تهمینه میلانی.چه راهکاری داشتید که هم حرف و تازهای برای گفتن داشته باشید و هم امضای خاص خودتان را؟
اینطور نبود که واقعا نشسته باشم و به این فکر کرده باشم که فیلمم شبیه فیلمهای فیلمسازان زن با تجربه هست یا نه. زیاد درگیر طبقهبندیها نبودم و به بایدها و نبایدها فکر نکردم. در هر صورت فیلمهای ساخته شده توسط فیلمسازان زن خیلی به باز شدن فضا و هموار شدن مسیر برای فیلمسازان نسلهای بعد کمک کرده است. باعث شده جسارت در نسلهای بعدی بیشتر شود و ما با اطمینان خاطر بیشتری فیلم بسازیم. واقعا سعی کردم چیزی را که به حس و حال و ذهنیت خودم نزدیک است به تصویر بکشم. هر چند اگر خوب است که این اثر شبیه فیلمها آنها شده باشد و این خوشحالم میکند.
در زمینه ساختاری غیر از بازیها، در تصویربرداری هم بهنظر میرسد که قواعد عکاسی و زیباییشناسی کادرها برای شما خیلی در اولویت قرار داشته است.
دقیقا خیلی به این فکر کردم. تمام صحنهها را وقتی مینوشتم در ذهنم بازسازی میکردم. تمام رنگها، فضای خانه و... هنگام اجرا هم طراح صحنه و لباس خوب فیلم و بهخصوص فیلمبردار کار محمدرضا سکوت خیلی به من کمک کردند تا این فضاها را از ذهینت به عینت بدل کنم. مخصوصا فیلمبرداری و نورپردازی درجه یک محمدرضا سکوت که خیلی از او تشکر میکنم.
معمولا در گروه هنر و تجربه دو نوع فیلم داریم. یا فیلمهایی که با قواعد سینمای هنری همخوانی دارند، مثل «ماهی و گربه»، «نیمرخها»، «خواب تلخ»، «و باز هم سیب داری» و... اکران میشود و یا فیلمهایی که کمتر مرتبط با فیلمهای هنری و تجربی هستند و بیشتر تجربه سینما هستند تا سینمای تجربی. تعریف شما از سینمای تجربی چیست؟
فکر میکنم سینمای تجربی، یعنی چیزی که فراتر از چارچوب اصلی سینمای گیشه و تجاری ساخته شود. دلتان میخواهد یکسری از ساختارها و قواعد را بشکنید و به سمت ایدهآل و آرمان ذهنی منحصر بهخودتان حرکت کنید. مثلا وقتی کار آخر عباس کیارستمی با نام «24 فریم» را در جشنواره کن امسال دیدم خیلی لذت بردم از میل بالای او به تجربهگرایی. واقعا سینمای تجربی و دلی خودش را دنبال میکرد، درحالی که قواعد سینمای داستانی را کاملا میشناخت. اصلا سینمای تجربی به این معنی نیست کسی که فیلم تجربی میسازد آماتور است. اتفاقا میتواند خیلی حرفهای و در عین حال تجربهگرا هم باشد.
بازخوردها نزد مخاطبان به چه شکلی بود؟
در روز اول در سینما فرهنگ اکران خصوصی داشتیم و بهتازگی هم با عوامل فیلم «آپاندیس»، فیلم را را دیدیم. چند باری که در کنار مردم فیلم را دیدم، فکر کنم که با فیلم ارتباط خوبی برقرار میکنند و حتما بهتر ازاین هم میشود. ضمن اینکه سه روز از اکران گذشته و باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد ولی بهشخصه مطمئنم که استقبال بینظیری از فیلم خواهد شد.
یکی از ضعفها و ایراداتی که به برنامهریزیهای گروه هنر و تجربه وارد میدانند سئانسهای پراکنده آن است. در کل نقاط قوت و ضعف این گروه را چطور ارزیابی میکنید؟
بهنظرم راهاندازیشدن گروه هنر و تجربه نعمت واقعا بزرگی است. واقعا اگر هنر و تجربه نبود فیلمهای ما رنگ پرده را نمیدیدند و خیلی اگر به ما لطف میشد، فیلممان را یکی دو هفته، آنهم بهطور تک سانس نمایش میدادند. اینکه فیلمهای مستند و کوتاه و فیلمهایی که المانهای هنری و تجربی دارند، اکران میشوند خیلی برد بزرگی است و برای فیلمسازان جوان اتفاق خیلی خوبی است که امیدوار هستند که فیلمهایشان در این گروه اکران خواهد شد یا تهیهکننده وسرمایهگذاری که با این اکرانها میتواند به بازگشت سرمایهاش امیدوار باشد. اگر به این فکر کنیم چطور این گروه کیفیت بهتری خواهد داشت، بهنظرم تبلیغات خیلی مهم است و حرف اول و آخز را میزند؛ یعنی برنامهریزی دقیق و منسجم برای پخش و تبلیغات که بتواند فیلمها را در حد لزوم سر زبانها بیندازد. بهنظرم در این قسمت ضعف دارد و باید با برنامههای کاربردی بهتر شود.
حرف آخر ؟
دوستان وزارت فرهنگ و ارشاد، سینمای حرفهای، شورای پروانه ساخت و... کمی مهربانتر با فیلمسازان جوان برخورد کنند. نه اینکه به فیلمسازان فیلم اولی بها نمیدهند اما میشود بستر لازم را برای عرض اندام بیشتر و بهتر مهیا کرد. این نسل نشان داده است که استعداد و مهارت نابی دارد و ثمرهاش را در چند سال اخیر دیدهایم که فیلم اولهای درخشانی ساخته شده است. اما این فیلمها با خون دلهای فراوانی ساخته شده که میتواند کمتر باشد.
منبع:صبا
انتهای پیام/