عملی که به بخشش گناهان در شب قدر سرعت میدهد / اهل خرد چه ویژگیهایی دارند
اما چه تاکیدی شده این سه شب را احیا نگهداریم؛ نمیدانیم کدام شب، شب قدر است، اگر میخواهید زود تمام گناهانتان را ببخشند اگر می خواهید رحمت نازل بشود، اگر میخواهید اسمتان را در شفاعت شوندگان امشب ثبت کنند بروید سراغ ابی عبدالله.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، متن یکی از سخنرانی های استاد حسین انصاریان از اساتید اخلاق شهر تهران همزمان با شبهای ماه مبارک رمضان در حسینیه همدانیها به شرح زیر می باشد.
بعد از نزول قرآن چنان که خود قرآن مجید بیان میکند امت اسلام با همه مسلکهایی که انتخاب کردند به دو قسمت کلی تقسیم شدند. حد اقلی را از بعد از نزول تا الان و از الان تا آمدن امام دوازدهم با نه خصوصیت معرفی میکند. یک حداکثری هم پدید آمدند که بعد از پیغمبر این حداکثر تشکیل شد و تا الان هم حداکثر هستند آینده هم حداکثر هستند. تا عدل جهانی بیاید و آن حداکثر آن روزگار را بیدار بکند بینا کند، به این حداقل بپیوندند.
ولی پیروزی را هم از زمان نزول قرآن و بعد از پیغمبر در آیات متعددی با این حداقل میدانند. یک پیروزی فیزیکی و یک پیروزی معنوی که اوج آن پیروزی معنوی شهادت است، درباره آن حداقل و آن حداکثر من چند آیه دنباله هم را میخوانم امام صادق میفرماید این آیات شاه غول است میزان است، معیار است، خودتان را با این آیات بسنجید ببینید جزو آن جمعیتی هستید که با تعداد کمشان نه خصوصیت الهی و عرشی و ملکوتی دارند، یا نه با آن اکثریتی هستید که سه خصلت بسیار خطرناک بر آنها حاکم است یا نه بین بین هستید یک چند تا از آن خصلتهای اقلیت را دارید و به طور قوی یا ضعیف یا متوسط آن سه خصلت اکثریت را.
اما قبل از بیان خصلتهای آن اقلیت، پروردگار عالم از آنها به عنوان اولوالالباب یاد میکند یعنی انسانهایی که مغز پاک بسیار سالم، و مصون از شائبهها را دارند یک پارچه عقل هستند نور هستند، روشنایی هستند، بینایی هستند. به خاطر همین یک پارچه بودنشان در عقلشان، در مغزشان، این نه خصلت را انتخاب کردند، این خیلی مهم است یعنی این نه خصلت تجلی عقل سالم بیشائبه آنهاست.
خصلت اول آیات در سوره مبارکه رعد است، رعد چیزی است که در فضا میزند با صدا و غرّش بسیار بلند و این آیات کنار گوش ما دارد غرّش میکند که بیدار باشید جزو این اقلیت الهی هستید یا آن اکثریت ابلیسی، حداقل تکلیف خودتان را امشب با خودتان با این آیات معلوم کنید، حداقل. اگر یک پارچه این نه خصلت را دارید که محبوب هستی هستید، اگر یک پارچه آن سه خصلت را دارید مبغوض و منفور کل هستی هستید اگر بین بین هستید پیغمبر میفرماید در حقتان نمیشود نظر داد که اگر بین بین بمانید چطوری بمیرید، کنار آن حداقل بمیرید یا کنار آن حداکثر وضعتان معلوم نیست او باید تصمیم بگیرد که کدام طرف قرارتان بدهد.
بگوید بیا برو در این حداقل یا قاطعانه بگوید برو در آن حداکثر، با توجه به اینکه پروردگار بین بین بودن را قبول ندارد خوشش نمیآید دوست دارد بندهاش یک رنگ باشد نه دو رنگ، اما خصلتهای اولوالالباب یک: «الذین یوفون بعهدالله»، مهم این آیات این است که تمام فعلهایش مضارع است یعنی دلالت بر دوام میکند، دلالت بر استمرار میکند، یوفون یعنی دائم وفادارند، نه یک روز نه ده روز نه یک ماه، نه یک سال تا لحظهای که ملک الموت را ملاقات بکنند. وفادار به عهدالله هستند عهد اضافه به الله شده «یوفون بعهدالله».
این عهدالله چیست؟ خیلی راحت از خود قرآن مجید می شود استفاده کرد عهدالله قرآن است نبوت است، ولایت اهل بیت است، حلال و حرام پروردگار است. من توضیحش را با آیات و روایات بخواهم بدهم وقت مهلت نمیدهد به من، فرصت نمی دهد به من آنقدر بدانید که قران عهدالله را به عهد قرآنی نبوت، ولایت برگردانده و احکام الهی کل حلال و حرامش. اینها همه عهدالله است. اینها به تمام عهدهای خدا وفادارند به قرآنش به نبوت، به ولایتش، به حلال و حرامش.
دوم: «و لا ینغضون المیثاق» در هیچ جریان شیرین و تلخی، در هیچ جریان اجتماعی، در هیچ پیشامدی، حادثهای، شرائطی تنگیهایی، مضیقههایی، گستردگیهایی این عهد خدا را نمی شکنند، نه چشم دل از قرآن برمیدارند نه از پیغمبر و نه از ائمه طاهرین و نه از حلال و حرام این دو مطلب، «یوفون بعهدالله و لا ینغضون المیثاق»؛ میثاق یعنی عهد محکم خدا، چه کتابی در این عالم محکمتر از قرآن و چه انسانی در این عالم استوارتر از پیغمبر و چه انسانهایی استوارتر از ائمه طاهرین. امیرالمومنین از بعد از مرگ پیغمبر تا امشب با برخورد به این همه جریانات شیطان مسلک و فشارهای عظیم ابلیسیان زمان علی ماند. هیچ تغییری نکرد.
حادثه برایمان اتفاق افتاده گاهی تغییرمان داده، حال امیرالمومنین روز غدیر روی دست پیغمبر نسبت به خدا و حال او وقتی صدای نالههای پشت در زهرا را میشنید یکی بود، «یوفون بعهدالله و لا ینغضون المیثاق».
سوم؛ «و یصلون ما امر الله به ان یوصل، به» هر چه که خدا دستور داده پیوند داشته باشید، پیوند دارند یصلون دائم، گره خوردند به آنچه که خدا امر کرده با آن گره بخورند، توحید، به توحید گره دارند، صله، اهل صله هستند با پیغمبر اکرم صله دارند، یعنی پیغمبر بیست و سه سال فرمود بعد از من علی نه کسی دیگر با علی پیوند دارند، با اهل بیت پیوند دارند، با اقوامشان پیوند دارند اهل قطع رحم نیستند، ولو رحمهای معمولیشان اهل آزار باشند مگر این که رحم ببرّد بگوید نمیخواهم ببینمت، نمیخواهم پیشم بیایی، نمیخواهم احوالم را بپرسی، اما و اگر آن نمیخواهم نمیخواهم ندارد اینها صله رحمشان را دارند «یصلون ما امر الله» خیلی میدانش گسترده است.
«و یخشون ربهم، قلبا»، نسبت به پروردگار عالم و عظمت او جلال او، جمال او، کمال او، ارزشهای او، بینهایت بودن او به شدت احساس کوچکی می کنند و در قلبشان احساس فروتنی میکنند هر کاری بکنی من بودن را بهشان تحمیل کنی که بگویند من میگویند با بودن خدا نمیتوانم بگویم من چون دروغ است من من بلد نیستم، ما بلد هستم من بلد نیستم، اما ما بلد هستم میگویم نیازمندان، مستحقان عالمان، عادلان، مومنان، تهیدستان، فقیران، ما بلد هستم بگویم اما به من تحمیل من نکن چون من وجود ندارد دروغ است، این سه.
این چهارمی خیلی زیباست ممکن است بشنوید بگویید کجایش زیباست اما یک لحظه پیش اولیای الهی بشین ببین حالشان را، میبینی که این صفت چهارم خیلی زیباست، «و یخافون سوء الحساب»، دائم در وحشت و ترس هستند از این که دچار سختی حساب قیامت بشوند، سوء در اینجا یعنی سختی، یعنی پرونده گرفتار بشود به اینکه کل شصت ساله را مو را از ماست در پرونده بکشند، نفسها را حساب کنند پلک زدنها را حساب کنند، خوردنها را حساب کنند، خندهها را حساب بکنند و دانه دانه هم محکوم بکنند آدم را، بگویند اینجا خندهات بیجا بوده گریهات بیجا بوده، خوردنت بیجا بوده، حرف زدنت بیجا بوده، نگاه کردنت بیجا بوده، ازدواجت بیجا بوده، تو با یک خانوادهای ازدواج کردی با خانمت مردید ولی بعد از شما تا قیامت بیست میلیون نسل فاسد از شما به وجود آمد با تقصیر خودتان.
یک دختری را دیدی یک پسری را دیدی نه دین داشت نه کمال داشت نه کرامت داشت، نه جوانمرد بود یا دختری که انتخاب کردی بیدین بود یا دختر پسری را که انتخاب کرد بیدین بود بچهها هم در دامن اینها بیدین بالا آمدند یکیشان بنده خدا نشدند همه اینها را حساب میکنند یعنی قیامت وقتی آدم را بخواهند ببرند جهنم با گناه بیست میلیون اولادش هم میبرند جهنم خود آنها را هم میبرند. اما از ما کم نمیگذارند «یخافون سوء الحساب» از حسابکشی سخت حق مرتب در ترس هستند، نکند گرفتارش بشویم نکند مو را از ماست بکشند، نکند به من زن بگوید حواست را جمع نکردی یک تار موی تو را دائم نامحرمان دیدند ضد قرآن من بیرون رفتی، یخافون سوء الحساب.
اگر اینها نباشد پس سوء الحساب چیست؟ نمازهایمان را بد حساب میکنند؟ نه، این پنج تا خصلت. خصلت ششم «و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم»؛ اینها تا موقع عبادت میرسید نماز است، روزه است، صدقه است، انفاق است، زکات است، خمس است، خودشان را در کنار احکام خدا نگه میداشتند در نمیرفتند، عبادت را انجام میدادند عبادت مالی راهم انجام میدادند صبر در عبادت. به گناه برمیخوردند مالی بدنی شهوانی به گناه میگفتند زلفی ندارم به زلفت گره بخورد برو. ما یک بحثی داریم به نام بحث تجسم یک بحثی داریم به نام بحث تمثل، شما عزیزانم به من اجازه بدهید وارد بحث تمثل نشوم طولانی است، تجسم نشوم، ولی یک مسئله قطعی است روایات و آیات هم مویدش هستند. بیل دستش بود امیرالمومنین داشت زمین را شخم میزد، علی علی بود هم زمین وجود انسانها را شخم زد مالک درست شد، اویس درست شد، عمار درست شد، و هم زمین کشاورزی را شخم میزند.
از کار عار نداشت، اصلا. تک داشت زمین را بیل میزد یک مرتبه دید یک دختر که به خوشگلی او نیست، گفت کی هستی؟ گفت آمدم باهات پیشنهاد ازدواج بدهم، خیلی زیبا بود، علی گفت اسمت چیست؟ گفت دنیا، گفت از اول تو را سه طلاقه کردم، بفرمایید. صبر در گناه.
خصلت دیگرشان، «و اقامو الصلاة»؛ صبح در محضر محبوب هستند، ظهر و عصر در محضر محبوب هستند، عشاء در محضر محبوب هستند بعضیها هم که خیلی خوش به حالشان سحر در محضر محبوب هستند، یک شب که خوابشان میبرد نماز شب را نمیخوانند صبح که بیدار می شوند بعد از نماز صبح زانو بغل میگیرند زار زار گریه میکنند که چرا امشب از محضر محبوب محروم بودند و غصه، امام صادق یک مردی بهش گفت چرا بعد از نماز شب آدم گرفتار یک غصه شدید میشود، فرمود غصه برای خودت نیست برای آن طرف است که او هم منتظرت بوده بروی و نرفتی این غصه از آنجا سرچشمه گرفته. که امشب چرا بنده من نیامد، چرا خواب است، من که مثل هر شب منتظرش بودم بیاید.
«و اقاموا الصلاة» هشتم «و انفقوا مما رزقناهم سرّا و علانیه»، اینها دست به جیب هستند، ذرهای بخل ندارند پول دارند ولی دست به جیب هستند، هزینه بندگان مستحق میکنند به دو صورت، سرّا هیچ کس نفهمد، ده میلیون در یک پاکت میگذارد آدرس آن مستحق مومن متدین را هم گیر آورده به یکی نمیدهد ببر پست میکند، اسم هم نمیبرد، فقط در پاکت مینویسد آقا مال حلال است برای تو و زن و بچهات است دنبال صاحبش هم نگرد کیست نوش جانت، سرّا و علانیة، آشکارا هم پول میدهند برای اینکه دیگران درس بگیرند نمیخواهند ریا بکنند، اصلا کار آشکارشان برای درس دادن است.
نهمین صفت اولوالالباب «و یدرعون بالحسنه سیئه»؛ وقتی که بد با آنها عمل میکنند اینها با طرفی که بد معامله کرده کمال خوبی را معامله میکنند. این یک معنی، یا نه گناهان را با عبادات دفع میکنند، اما یک آیه دیگر داریم که بیشتر معنی اول را تایید میکند که با آنهایی که بهشان بد کردند خواهرش است برادرش است، دیگران هستند، نمی جنگد نزاع نمیکند، داد نمیکشد اوقات طرف را تلخ نمیکند هیچ.
امام صادق میفرماید یک پیرمردی را قیامت میآورند این خیلی روایت عجیبی است تا حالا ندیده بودم دو سه روز پیش دیدم کجا هست این روایت وسائل الشیعه، خیلی مهم است، پیرمردی را میآورند «یدفع الیه کتابه»، پرونده اش را میدهند دستش اما پشت پروندهاش که هیچی خوانده نمیشود و هیچی هم ندارد بخوانند رو به مردم است یعنی مردم پرونده را نمیبینند پشتش را میبینند که هیچی ندارد، «لا یری الا مثابی» میبیند تمام صفحاتش پر از گناه است، «فیطول ذلک علیه خیلی بهش سنگین میآید سخت، قیامت و جهنم و گناه و چی میشود، خودش برمیگردد میگوید یا رب اتامرنی الی النار، الان میخواهی فرمان بدهی من را ببرند جهنم، فیقول الجبار» جل جلاله پروردگار میگوید یا شیخ پیرمرد محاسن سفید «انا استحیی ان اعذبک»؛ من حیا میکنم با این ریش سفیدت تو را ببرم جهنم، و «قد کنت» تو یک عمل خیلی زیبای پربار در دنیا داشتی آن هم نماز بود هفتاد سال صورتت را برای من روی خاک گذاشتی، ببرمت جهنم؟ حالا چهار تا گناه کردی که کردی جهنم ببرمت «اذهبوا» فرشتگان زیر بغلش را بگیرید ببرید بهشت، این برای خدا، و شما.
اما چه تاکیدی شده این سه شب احیا که یکیش احیاست نمیدانیم کدامش است، که اگر میخواهید زود تمام گناهانتان را ببخشند اگر می خواهید رحمت نازل بشود، اگر میخواهید اسمتان را در شفاعت شوندگان امشب ثبت کنند بروید سراغ ابی عبدالله، امام هشتم میفرماید: جاهلیت، جنگ در محرم را حرام کرده بودند جاهلیت، اما خون ما را در محرم در کربلا حلال کردند. «و هتک فیه حرمتنا»، هر بیاحترامی توانستند کربلا به مردها و زنهای ما روا داشتند.
هر چه دختر و زن با آن وقار و عظمت از ما مانده بود دست همه را بستند و اسیر کردند، زنان ما را به اسارت بردند، در آن روز بسیار گرم در آن بیابان، صدها هیزم و شعلهور کردند آمدند خیمهها را محاصره کردند این آتشها را پرت میکردند در خیمهها تمام چادرهای ما آتش گرفت ما نمیدانیم زن و بچه چه کار کردند، دار و ندار ما را غارت کردند روز ابی عبدالله ان یوم الحسین فدایت بشوم حسین جان «ان یوم الحسین» عاشورای حسین پای چشم ماها را زخم کرد از بس گریه کردیم اشکمان را جاری کرد.
امام زمان این جمله را جدت حضرت رضا گفته او گفته دیگر حتما میبخشی من را دارم میگویم خیلی سختم است میگویم «اضل عزیزنا» همه عزیزان ما را خوار کردند. حالا امام هشتم امر واجب میکند «فعلی مثل الحسین فالیبک الباکون»، برای حسین ما گریه کردن واجب است، بخشیده شدید، دیگر معطل احیا نمانید میخواهید بروید بلند شوید بروید «فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام»، هر چی گناه کبیره بین خودت و خدا داری گریه بر حسین ما همه را میریزد.
منبع:فارس
انتهای پیام/