زمانی که علی(ع) در حفظ بیت‎المال دست «برادرش» را به آتش رساند

میزان دقت نظر و حساسیت امیرالمؤمنین(ع) در حفظ بیت‌المال به اندازه‌ای بود که در این مسیر حتی به «برادر» خود رحم نمی‌کرد و او را تا مرز جاری کردن حد الهی پیش می‌برد. حال باید پرسید دولتمداران ما چه مقدار از سیره حضرت در حکومت‌داری پیروی کرده‌اند؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا موضوع بیت‌المال و حفظ آن یکی از احکام مهم اسلام است که برای تمام اقشار جامعه امری واجب است و هر کس در هر سطحی باشد باید نسبت به آن حساسیت لازم را به خرج دهد، زیرا از مصادیق حق‌الناس است و خود خداوند نیز نسبت به این مسأله بسیار شدت عمل نشان می‌دهد؛ اما در سطوح بالاتر نظام برای مسئولین نظام اسلامی این حساسیت به نهایت خود می‌رسد، زیرا بسیاری از امانت‌های مردم نزد آنها به ودیعه گذاشته شده است.

در این بین امیرالمؤمنین(ع) به باور شیعه بهترین الگو برای مسئولین نظام اسلامی است، زیرا حضرت خود در رأس حکومت بودند و از آنجایی که به باور شیعه امام علی(ع) تجسم‌کننده آیات قرآن و رفتارها و صفات الهی است، در اعتبار این الگوگیری هیچ شکی بر جای نمی‌گذارد.

اما در بحث حفظ بیت‌المال نیز امیرالمؤمنین(ع) نهایت شدت عمل را به خرج می‌دادند تا جایی که حتی از نزدیکان خود حساب می‌کشیدند و با آنها هیچ مماشاتی نمی‌کردند؛ در این راستا برخورد حضرت با دختر و برادرشان در زمان زمامداری‌شان مشهور عام و خاص است. بنابراین میزان دقت نظر و حساسیت امیرالمؤمنین(ع) در حفظ بیت‌المال به اندازه‌ای بود که در این مسیر حتی به برادر خود رحم نمی‌کرد و تفاوتی بین او و دیگران قائل نبود تا جایی که وی را تا مرز جاری کردن حد الهی پیش می‌برد. حال باید پرسید مسئولین ما چه مقدار از سیره حضرت در حکومت‌داری پیروی کرده‌اند؟ در ادامه، این ماجرا را بر اساس خطبه 224 نهج‌البلاغه از زبان امیرالمؤمنین(ع) می‌خوانیم، امید که درس عبرتی برای دولتمردان ما باشند.

امیرالمؤمنین(ع) ضمن خطبه‌ای فرمودند: «به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایى دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، در حالى که فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره‌اى نیلین مى‌دیدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من همچنان به او گوش مى‌دادم و او پنداشت که دینم را به او مى‌فروشم و شیوه خویش وا مى‌گذارم و از پى هواى او مى‌روم. پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم. عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.
گفتم: اى عقیل نوحه‌گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى‌نالى و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد؟ تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم؟
» (نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، ص346)

انتهای‌پیام/