نبرد تمامعیار اقتصادی امریکا با ایران در سال ۱۳۹۰/ اندیشکده امریکایی: آشی که برای ایران پختیم، بیسابقه بود
جنگ تمامعیار اقتصادی امریکا با ایران در سال ۱۳۹۰، به سقوط ۴۰ درصدی یکشبه ارزش ریال، در برابر دلار انجامید. در این گزارش، نظر یکی از کارشناسان سرشناس والاستریت ژورنال را در اندیشکده هریتج واشنگتن، درخصوص مؤلفهها، پیشینه و پیامدهای این نبرد ببینید.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، 16 بهمن 1395 گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم گزارشی جامع از یک نشست در اندیشکده آمریکایی موسوم به «بنیاد هریتج» در واشنگتن با عنوان «درسهای جنگ مالی آمریکا ضد ایران» منتشر کرد. سخنران ویژه این نشست «جِی سولومون»، خبرنگار ارشد بینالمللی نشریه والاستریتژورنال بود که چندی پیش از آن کتاب جدیدش را با عنوان «جنگهای ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانهای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» به بازار عرضه کرده بود. مقالات سولومون بهعلت کیفیت محتوایی، سه مرتبه نامزد جایزه معروف «پولیتزر» در آمریکا شد، که جایزه ای شناخته شده درحوزه روزنامهنگاری است. هدایت این جلسه را «جیمز فیلیپس» برعهده داشت که در حال حاضر کارشناس ارشد مؤسسه هریتج است.
توجه مخاطبان گرامی به بخشی از این گزارش با موضوع «نبرد ارزی سال 1390 امریکا علیه ایران» جلب میشود؛ نبردی که به گفته جیمز ریکاردز، متخصص و مؤلف کتاب «جنگ ارزی» موجب شد ارزش ریال دربرابر دلار یک شبه 40 درصد کاهش یابد.
کل پرونده ویژه «باجِ باجه» را با موضوع پول و بانک در خبرگزاری تسنیم اینجا (+) پی بگیرید.
در ابتدای این نشست، جیمز فیلیپس گفت: «از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یکی از معدود مؤلفههای ثابت در ماشینِ شهرفرنگِ در حال تطوّر در خاورمیانه (غرب آسیا)، تنشهای مستمر و درگیریهای پراکنده بین ایالات متحده و ایران بوده است.
یکی از مطلعترین و بهترین روزنامهنگارانی که به پوشش مسائل مربوط به روابط ایران و ایالات متحده در سالهای اخیر پرداخته، جی سولومون بوده است. جی سولومون، خبرنگار ارشد وال استریت ژورنال، در حوزه سیاست خارجی است. او دو دهه در این نقش حضور داشته و به پوشش خبرهای منطقه خاورمیانه، آسیا و آفریقا پرداخته است. فعالیتهای خبری عالی او سبب شده او سه مرتبه برنده جایزه پولیتزر شود. او نخستین خبرنگار آمریکایی است که مطالب مربوط به دیدارهای محرمانه ایران و آمریکا را در عمان منتشر کرد؛ همین نشستها به توافق هستهای منجر شد. او در فاصله سالهای 2013 تا 2015 نیز به پوشش گفتگوهای هستهای پرداخت. او اولین خبرنگاری است که بسیاری از افشاگریها را درباره مذاکرات محرمانه در موضوع روابط ایالات متحده و ایران انجام داده است.
امروز خوشحال هستیم که جی سولومون اینجا حضور دارد تا درباره کتاب جدیدش یعنی «جنگهای ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانهای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» صحبت کند. هریک از این کلیدواژهها خودش نیازمند کتاب است. جی سولومون همه این محورها را با هم در کتابش ترکیب کرده که کار فوقالعادهای شده است.
ایران در لیست اهداف آمریکا
جی سولومون در ادامه این نشست گفت: «در حال حاضر، با روی کار آمدن دولت ترامپ، اوضاع در واشنگتن بسیار سیال است. در سخنرانیام میخواهم کمی به عقب بازگردم و اینکه چرا این کتاب را نوشتم و در ادامه به بررسی مسائل جاری بپردازم.
بخش زیادی از علاقه ما به مسائل ایران به سالهای پایانی دوران ریاست جمهوری جرج بوش بازمیگردد که مناقشههای منطقهای بین ایران و متحدانش یعنی حزبالله و حماس و رژیم اسد و گروههای شبهنظامی در داخل عراق حمله کننده به نیروهای نظامی آمریکایی در یک سو، و ایالات متحده و اسرائیل و حکومتهای سنی عربی در منطقه در سوی دیگر در حال ظهور بود.
این مناقشهها در سالهای پایانی دوران ریاست جمهوری جرج بوش در حال بروز بود. درواقع، نوعی مناقشه وسیعتر در منطقه در حال شکلگیری بود. ایران از محوری سخن میگفت که آن را محور مقاومت میخواند. این محور دربرگیرنده گروههای شبهنظامی مختلف و احزاب سیاسی و دولت سوریه بود که همسو با ایران بودهاند.این محور در مقابل ایالات متحده قرار گرفته است.در همین سالها، آمریکا در حال ایجاد شکل جدیدی از ابزارهای امنیت ملی و شیوههای جدیدی برای هدف قراردادن دشمنانش بود. ایران نیز در زمره این اهداف بود.
آغاز «جنگ مالی»
در پایان دوران ریاستجمهوری جرج بوش و آغاز دوران مسئولیت باراک اوباما، مطالب زیادی درباره جنگ سایبری نوشته شد که براساس آن گفته میشد تأسیسات هستهای ایران هدف حملات سایبری قرار گرفته است. اما خود من به جنگ مالی بسیار علاقهمند بودم. شاید علت این علاقه، آن بود که من خبرنگار والاستریت ژورنال بودم که اساساً نشریهای اقتصادی است. شاید علت دیگر این علاقه آن بود که ابزارهای مورد استفاده برای هدف قراردادن اقتصاد ایران، میتواند درمقایسه با حملات سایبری محدود، تأثیرات بسیار بزرگتری داشته باشد.حتی در اواخر دوران ریاست جمهوری جرج بوش شاهد آن بودیم که جنگ مالیای علیه ایران در جریان بود که تا پیش از آن، همانند آن را مشاهده نکرده بودیم. ما در طول تاریخ از ابزارهای قهری مالی استفاده کرده بودیم، اما همانطور که در کتابم نوشتهام، آشی که برای ایران در این زمینه پخته شد، بیسابقه بود.
علت سوم علاقه بنده به این موضوع، آن بود که دولت اوباما متفاوت بود. برخلاف دولت ترامپ که میبینیم روزهای نخست حضور آن، فضایی پرالتهاب بهوجود آورده است، باراک اوباما از زمان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوریاش در سال 2008 تا زمان شروع فعالیت دولتش، همواره بهصورت جدی بر این نکته تأکید داشت که میخواهد با دشمنان سنتی ایالات متحده از جمله کوبا و کره شمالی و ایران و سوریه تعامل داشته باشد. اوباما بهصراحت کامل هم این سخن را بیان میکرد. وقتی هم اوباما در سال 2009، مسئولیت امور را در دست گرفت، شاهد آن بودیم که او تا چه اندازه به این مسئله متعهد بود که با ایران تعامل داشته باشد.در بخش رویی و ظاهر کار، میدیدم که او در سخنرانیهایش به این نکته اشاره میکرد.
او پیام نوروز را به مناسبت سال نو ایرانی ارسال کرد و رئیسجمهور ایالات متحده برای اولین بار به نوعی به رسمیت شناخت. بعداً هم در نشریات فاش شد اوباما نامههای محرمانهای به آیتالله خامنهای، رهبر ایران نوشته است. این سه عامل مرا علاقهمند و مجذوب مسئله ایران کرد، زیرا متوجه شدم که در دولت اوباما، این موضوع، موضوع غالب در برنامههای سیاست خارجی اوباما خواهد بود، همانطور که به نظر می رسد در دولت ترامپ، روسیه موضوع غالب خواهد بود.
اوباما محاسبات را تغییر داد
جی سولومون در ادامه افزود: به نظرم، راهبرد دولت اوباما از سه منظر مهم، موفق بود. وقتی اوباما مسئولیتش را شروع کرد نوعی نشانه رفتن انگشت تقصیر امور بین امریکا و اروپا و روسیه و چین و ایران در جریان بود.
از این منظر، گفته میشد مسئله ایران، مشکل جدی نیست و بحرانی ساخته امریکاست و اینکه این کشورها میخواهند با ایران تعامل داشته باشند. اما اوباما با تماس تلفنی و ارسال نامهها و سخنرانیهایش به صراحت نشان داد بهشدت متعهد است با ایران تعامل داشته باشد و همین رویکرد اوباما سبب شد محاسبات تغییر کند.
شاید حالا به این مسئله به چشم موفقیت چندانی برای اوباما نگریسته نشود، اما به نظرمن، در آن زمان، این تغییر، موفقیت بود. تغییردادن محاسبات، حرکتی نادرست نبود. این رویکرد نتیجهبخش بود و به جنگ مالی کمک کرد که مدنظر بود. در کتاب خودم، فصل نسبتاً طولانیای درباره جنگ مالی نوشتهام.
دولت جرج بوش و در ادامه آن، دولت باراک اوباما، توانستند یک رویکرد تنظیم شده زمانی را در فاصله سالهای 2006 تا 2012 دنبال کنند که ایران را عملاً از بازار انرژی (نفت) جهانی خارج کنند. باتوجه به وابستگی آمریکا به منابع انرژی، این تحول بسیار مهم بود. این کارها با اقدام وزارت خزانهداری در سال 2006 شروع شد، که بانکهای دولتی ایران را هدف قرار داد. این اقدام سبب ناخشنودی ایران شد، اما ظاهراً نتیجه چندانی نداشت. مذاکراتی هم در جریان بود که راه به جایی نمیبرد.
از آن به بعد بود که ایالات متحده از بسیاری جهات، بهنوعی کشورهای اروپایی و کشورهای دیگر را بهگونهای هدفمند تحت فشار قرار داد تا تقریباً با همه بخشهای اقتصاد ایران قطع ارتباط کنند، بهطوریکه شرکتهای کشتیرانی، شرکتهای هواپیمایی، شرکتهای بیمهای، شرکتهای بیمه اتکایی و همه بانکهای ایران هدف قرار گرفتند.
در سال 2012 نیز دیدیم که گزینه هستهای نیز در کنار رویکرد مالی مطرح شد، به این معنا که ایالات متحده ابتدا بانک مرکزی ایران را تحریم کرد و سپس اتحادیه اروپا به این روند ملحق شد و تحریم نفتی علیه ایران اعمال کرد. این کار سبب شد بیش از نیمی از صادرات ایران در مدت حدود 6 ماه کاهش یابد. بلافاصله پس از این امر بود که دیدیم واحد پولی ایران بهشدت سقوط کرد و این کاهش ارزش پول ایران حدود شصت درصد بود. درآمدهای دولتی ایران نیز حدود پنجاه درصد کاهش یافت. همه این اتفاقات در مدت تقریباً یک سال رخ داد.
درست است که تحریمهای تشدیدشونده تأثیرگذار بود، اما از اواسط سال 2012 بود که با قطع صادرات نفتی ایران و بیرون راندن ایران از شبکه بانکی بینالمللی موسوم به سوئیفت، ایران بهشدت دچار مشکل شد. این اقدامات بخش مهمی از تشدید جنگ مالی با ایران بود. دولت اسرائیل و دولت عربستان سعودی و حتی وزارت خزانهداری آمریکا در ابتدای امر تصور نمیکرد تحریمهای مالی میتواند تا آن اندازه به کشوری ضربه بزند که تأمینکننده بزرگ انرژی بود.
موفقیت در ایجاد ائتلافی ناهمخوان
جی سولومون در ادامه گفت: حوزه سومی که فکر میکنم رویکرد دولت اوباما از منظر تعیین راهبرد درباره نوع پرداختن به ایران، موفقیتآمیز بود آن بود که دست کم از نظر مالی، واشنگتن توانست ائتلافی از کشورهای ناهمخوان بوجود بیاورد که منافع بسیار متفاوت از هم داشتند. کشورهای اروپایی اساساً نمی خواستند علیه ایران تحریم اعمال کنند. اروپاییها با ایران روابط تجاری داشتند. روسیه تأمینکننده بزرگ تسلیحات برای ایران بود؛ چین نیز خریدار بزرگ انرژی از ایران بود؛ هند نیز همین وضع را داشت. با این اوصاف، میبینیم که تعداد کشورهای خواهان اعمال فشارهای اقتصادی بر ایران چندان زیاد نبود.
هنوز هم بحثهای زیادی در این خصوص درجریان است که چرا ما در این زمینه موفق شدیم. به نظرمن، دیپلماسی موفق سبب شد کشورهای مذکور ما با ما همسو شوند. وزارت خزانهداری آمریکا به این کشورها اعلام کرد که یا باید با ایران روابط تجاری داشته باشند یا با آمریکا؛ و نمیتوانند با هر دو طرف، روابط تجاری داشته باشند.در سالهای 2009 و 2010 شاهد آن بودیم که بانکهای اروپایی، میلیاردها دلار با ایران مروادات مالی داشتند.
ترکیب رویکرد دولت اوباما یعنی تمایل به مذاکرات از یک سو و اعمال فشارهای مالی علیه ایران از سوی دیگر، دولتهای کشورهای دیگر را اساساً وادار کرد تا با آمریکا همسو شوند و همین وضع ، ایران را مجبور کرد تا درنهایت، سر میز مذاکرات حاضر شود. ایالات متحده در این زمینه بسیار خوب عمل کرد...
جی سولومون در ادامه به مباحث دیگر پرداخت که به جنگ اقتصادی مرتبط نبود. در صورت علاقهمندی به پیگیری ادامه مطلب، اینجا (+) را ببینید.
انتهای پیام/*