نامه بی‌نظیر سیدجمال به میرزای شیرازی، که به تحریم تنباکو انجامید

نامه بی‌نظیر سیدجمال به میرزای شیرازی، که به تحریم تنباکو انجامید

بانک؛می‌دانی بانک چیست؟ بانک عبارت از این است که زمام ملت را یک جا به دست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آنها نموده و سلطنت و آقایی کفار را بر آنها بپذیرند؛ آنوقت این خائن احمق برای اینکه ملت را راضی کند، دلیل پوچی برای کردار زشت خود اقامه کرد.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، متفکر و مصلح بزرگ قرن سیزده هجری است. گرچه درخصوص آراء وی مناقشات زیادی وجود دارد، لکن بی‌تردید او یکی از بزرگترین مصلحان عصر خود به شمار می‌رود. ذیلاً قسمتی از نامه پر محتوا و پرمغز سید جمال به آیت‌الله سید حسن شیرازی (میرزای شیرازی - مرجع تقلید بزرگ شیعیان جهان) خواهد آمد. برخی معتقدند وصول این نامه به میرزای شیرازی، صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو را در پی داشت.

بخشهای پیشین پرونده «باجِ باجه» در تسنیم را اینجا (+) ببینید.

* * * * *

این نامه درخواست عاجزانه ملت اسلام است که به پیشگاه زمامداران عظیم‌الشأن خود ــ یعنی همان نفوس پاکیزه‌ای که زمام ملت را در کف گرفته‌اند ــ تقدیم می‌دارد. پیشوای دین با پرتوی درخشان انوار ائمه! پایه تخت دیانت! زبان گویای شریعت! جناب حاج میرزا حسن شیرازی ــ خدا قلمرو اسلام را به او محفوظ بدارد و نقشه شوم کفار را به‌واسطه وجود او به‌هم زند ــ خدا نیابت امام زمان را به تو اختصاص داده و از میان طایفه شیعیان تو را برگزیده و زمام ملت را از طریق ریاست دینی و باطنی به دستت داده و حفظ حقوق ملت را به تو واگذارده و برطرف ساختن شک و شبهه را از دلهای مردم جزء وظایف تو قرار داده؛ چون تو وارث پیغمبرانی، سر دسته کارهایی را به دستت سپرده که سعادت این جهان و رستگاری آن جهان بدان وابسته است ...
خدا کرسی ریاست تو را در دلها و خردهای مردم نصب کرده تا به‌وسیله آن ستون عدل محکم شود ... راه راست روشن گردد و در مقابل این بزرگی که به تو ارزانی داشته، حفظ دین و مدافعه از جهان اسلام را نیز در عهده‌ات نهاده است تا آنجا که به‌روش پیشینیان به فیض شهادت نائل شوی ... ملت اسلام، شهری و بیابانی، دارا و ندار، به این عظمت خدایی اقرار نموده و در مقابل این بزرگی زانو به زمین زده، سرتعظیم خم می‌کند ... ملت اسلام در هر پیش آمدی به تو متوجه شده و در هر مصیبتی چشمش را به تو دوخته، سعادت و خوشبختی، رستگاری و رهایی خود را در دست تو می‌داند، آرزوهایش به تو بسته است و آرامشش توای ... باین حال اگر برای مدتی اندک ملت را به حال خود گذاشته و به آنها توجه نداشته باشی، افکارشان پریشان می‌شود و دلهایشان از بیم به لرزه درمی‌آید و پایه ایمانشان سست می‌گردد... چرا؟ 
چون توده نادان در معتقدات خود جز استقامت و ثبات قدمی که طبقه دانا در عقایدش نشان می‌دهد دلیلی ندارد، هرگاه نهی از منکر کوتاهی نمایند توده عامی دچار تردید و بدگمانی شده و هر کسی از دین بیرون رفته و به عقاید اولیه خود برمی‌گردد و از راه راست منحرف می‌شود ...

پس از این مقدمات متذکر می‌شوم که ملت ایران به همه مشکلات سخت که دامن گیرش گشته، مشکلاتی که به حقوق مسلمانان دست بیندازند و با این حال تو را ساکت می‌بینند، با مسئولیت بزرگی که در عهده داری، اما به یاری آنها برنمی‌خیزی؟ (ملت) از خود بیگانه شده و ... و نمی‌داند چه کند ... در وادی پهناور خیالات گوناگون متحیر مانده چنان دچار یأس و نومیدی شده و چنان راه چاره به رویش بسته است که نزدیک است گمراهی را بر رستگاری ترجیح دهد و از شاهراه سعادت منحرف شده اسیر هوا و هوس گردد ... ایرانیان همگی مات و مبهوت مانده از هم می‌پرسند چرا حضرت حجت‌الاسلام در مقابل این حوادث سکوت نموده؟ کدام پیش آمد ایشان را از یاری دین بازداشته، چرا از انجام وظیفه پهلو تهی می‌کنند؟

چه شده که دین و اهل دین را از نظر انداخته و آنها را زیر دست کفار رها نموده تا هرطور که دلخواهشان هست با آنها بازی کنند و به هرچه می‌خواهند فرمان دهند ... برخی مردم سست عقیده درباره شما نیز بدگمان شده، خیال می‌کنند هرچه به آنها گفته‌اند دروغ بوده، و دین، افسانه‌های به هم آمیخته و دام گسترده‌ای است که مردم دانا به‌وسیله آن مردم نادان را صید می‌کنند ... چرا؟ چون آنها می‌بینند و همین است همه مردم در برابر تو تسلیم‌اند، همه فرمان بردارت هستند امر تو در جامعه مسلمانان نافذ است، اگر بخواهی، می‌توانی با یک کلمه ــ کلمه‌ای که از دل مرد حقیقت بیرون آمده و برسینه اهل حقیقت می‌نشیند ــ افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق ساختن آنها دشمن خدا و دشمن مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سرشان برطرف نمایی، این رنج و مشقتی را که دامنگیرشان شده است از آنها دورکنی، از این زندگانی سخت نجاتشان داده، به زندگی گوارا و دلپذیری نائل سازی، تا دین در نظر اهل دین بزرگ و ارجمند جلوه نموده و اسلام با داشتن چنین پیشوایی در دیده ملت محبوب گشته و مقام شامخی داشته باشد ...

حق را باید گفت، تو رئیس فرقه شیعه هستی، تو مثل جان در تن همه مسلمانان دمیده‌ای، هیچکس جز در پناه تو نمی‌تواند برای نجات ملت برخیزد و آنها نیز به غیر از تو اطمینان ندارند. اگر برای گرفتن حق قیام کنی، همه به پشتیبانی تو برخاسته، آنگاه افتخار و سربلندی نصیبشان خواهد شد، ولی اگر بجای خود بنشینی مسلمانان هم متوقف شده و زیردست می‌شوند، ممکن است وقتی کار به این صورت بماند و مسلمانان رئیس خود را خاموش دیده و ببینند وی آنها را چون گلی بدون شبان و حیوان بی‌سرپرست رها کرده این خاموشی را برای خود عذری پندارند، به‌خصوص وقتی که مشاهده می‌کنند که رئیس مذهب در یک اقدامی که همه مسلمانان آن را واجب دانسته و خطر حتمی در پذیرشش می‌دانند، سستی می‌نماید، حفظ دینی که آوازه آن تا دورترین نقاط رفته و نام نیکش به گوش همه رسیده  چه کسب برای این کار سزاوارتر از مردی است که خدا در قرن چهاردهم از میان همه او را انتخاب کرده و برهان دین و حجت بر مردان قرار داده ...

پیشوای بزرگ! پادشاه ایران سست عنصر و بدسیرت گشته، مشاعرش ضعیف شده، بدرفتاری را پیش گرفته، خودش از اداره کشور و حفظ منافع عمومی عاجز است، لذا زمام کار را به‌دست مرد پلید بدکردار پستی داده که در مجمع عمومی به پیغمبران بد می‌گوید، به مردم پرهیزکار تهمت می‌زند، به سادات بزرگوار توهین می‌نماید، با وعاظ مثل مردم پست رفتار می‌کند، از اروپا برگشته، پرده شرم را پاره کرده و خوی سری را پیش گرفته، بی‌پرده باده‌گساری می نماید، با کفار دوستی می‌ورزد، با مردم نیکوکار دشمنی می‌کند، این کارهای خصوصی اوست ...

اما آنچه به زیان مسلمانان انجام داده این است که قسمت عمده کشور و درآمد آن را به دشمنان فروخته که به تفصیل عبارت است از: 

1- کانالها و راههایی که به کانالها منتهی می‌شود و همچنین خطوطی که از معادن به نقاط مهم کشور متصل است.

2- کاروانسراهایی که در اطراف خطوط شوسه بنا می شود (در تمام کشور) به انضمام مزارع و باغستانهایی که در اطراف این راهها واقع است.

3- راه از اهواز تا تهران آنچه از ساختمانها و مسافرخانه‌ها و باغستانها و مزارع در اطراف آن واقع است.

4- تنباکو و آنچه لازمه این محصول است (از مراکز کشتزارها، خانه‌ها، نگاهبانان و متصدیان حمل و نقل و فروشندهها هر کجا واقع شده و هر جا ساخته شود) 

5- جمع‌آوری انگور به منظور ساختن شراب و هر چه از دکان و کارخانه لازم دارد در تمام کشور

6- صابون، شمع و شکر و کارخانه‌هایی که لازم آنهاست

7- بانک (می‌دانی بانک چیست؟) بانک عبارت از این است که زمام ملت را یک‌جا به دست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آنها نموده و سلطنت و آقایی کفار را بر آنها بپذیرند،
آن وقت این خائن احمق برای اینکه ملت را راضی نماید، دلیل پوچی برای کردار زشت خود اقامه کرده و می‌گوید اینها معاهده موقتی است که مدتش از صد سال تجاوز نخواهد کرد؛ چه برهانی برای رسوائی خیانتکاران از این بهتر؟!

نصف دیگر مملکت را هم به‌عنوان حق‌السکوت به دولت روسیه داده ــ که اگر ساکت شود ــ آنها هم عبارت است از:

مرداب رشت و راه انزلی تا خراسان و آنچه از خانه‌ها و مسافرخانه ها و باغستانها تابع این راه است، ولی دولت روسیه به دماغش خورده و این هدیه را نپذیرفته، او درصدد است اگر این معاهده‌ای که به تسلیم کشور منتهی می‌شود به هم نخورد، روسیه در واقع خراسان را مستعمره خود کرده و بر آذربایجان و مازندران نیز دست می‌اندازد، این اولین نتیجه‌ای است که به ریاست این احمق مترتب می‌شود؛ خلاصه این مرد تبهکار، کشور ایران را این‌طور به مزایده گذاشته و خانه‌های محمد صل‌الله علیه و آله و سلم و ممالک اسلامی را به اجنبی می‌فروشد ولی از پست فطرتی و فرومایگی که دارد به قیمتی کم و وجه اندک حاضر به فروش می‌شود.

تو ای پیشوای دین! اگر به کمک ملت برنخیزی و آنها را جمع نکنی و کشور را با قدرت خود از چنگ این گناهکار بیرون نیاوری، طولی نخواهد کشید که مملکت اسلامی زیر اقتدار بیگانگان در‌می‌آید؛ آن‌وقت است که هرچه می‌خواهند می‌کنند و هر حکمی دلشان خواست می‌دهند؛ اگر این فرصت از دست برود و این معاهده‌ها در حیات تو صورت بگیرد در صفحه روزگار و صفحات تاریخ نام نیکی نخواهی داشت، تو می‌دانی علمای ایران هم سینه‌هایشان تنگ شده و منتظر شنیدن یک کلمه از تو هستند، کلمه‌ای که سعات و نجاتشان در آن می‌باشد، چطور جایز است کسی خدا این قدرت را به او داده کشور و ملت را به این حال بگذارد؟ باز به نام یک نفر مطلع به حجت‌الاسلام می‌گویم: دولت عثمانی هم از قیام تو خوشحال شده و در مبارزه با این تبهکار به تو کمک خواهد کرد؛ زیرا دولت عثمانی می‌داند مداخله فرنگیان در نقاط ایران و نفوذشان در ای کشور به زیان کشور او نیز خواهد بود از طرفی وزراء، فرماندهان ایرانی هم با این نهضت موافق بوده و خوشحالند، زیرا طبعاً آنها نیز از این مقاولاتی که جدیداً بناست صورت بگیرد ناراضی هستند، با نهضت تو، فرصتی خواهند یافت که این مقاوله ها را بر هم بزنند علماء اگر چه از فشار این مرد احمق خائن به‌شدت انتقاد کرده‌اند ولی طوری نیست که بتوانند در یک آن مقاصد خود را یکی کنند، چون اینها از حیث مایه علمی و ریاست و وجهه بین مردم در یک درجه هستند، حاضر نمی‌شوند بعضی با بعض دیگر پیوسته و با هم هم‌آهنگ شوند، تا یک اتحاد حقیقی و قدرت اجتماعی که بتواند دفع ضرر دشمن را نموده و کشور را حفظ نماید ایجاد گردد هرکس به محور خودش می‌چرخد و به‌تنهایی مبارزه می‌کند؛ این تشتت آراء علت اصلی عدم قدرت بر مقاومت و موجب پیشرفت کارهای نامشروع می‌باشد ...

ولی تو نظر به توانایی و نفوذ کلمه‌ای که داری در همه آنها مؤثر خواهی بود، دلهای پراکنده آنها را متحد خواهی کرد، این اختلاف کلمه را از میان برمی‌داری و به‌واسطه تو قدرتهای اندک، جمع خواهند شد یک کلمه تو سبب ایجاد وحدتی می‌شود که این بلاهای محیط بر کشور را بر طرف سازد و دین اسلام را حفظ نموده و جامعه دینی را نگاه دارد پس همه با تواند و تو نزد خدا ومردم مسؤول خواهی بود باز می‌گویم علماء و پرهیزکاران در نتیجه دفاع منفردی که از دین نمودند از این مرد سرکش سختی‌هایی کشیدند که در تاریخ نظیر ندارد چون می‌خواستند بلاد مسلمین را از شر اجانب حفظ کنند، هرگونه تحقیر و رسوایی را متحمل شدند ...

مسلماً پیشوای مذهب از رفتار زشتی که جاسوسان کفر و یاران مشرکین با دانشمند پرهیزکار واعظ حاجی ملافیض ا... در بندی نمودند مطلع است و قریباً هم از بد رفتاری که نسبت به دانشمند مجتهد و نیکوکار حاجی علی‌اکبر شیرازی مرتکب شده‌اند، مطلع می شوی، همچنین از کتک حبس و کشتار پیشوایان ملت آگاه خواهی شد که از جمله آنها جوان پاکدامن میزا محمد رضای کرمانی است و این مرد خارج از دین (منظور ناصرالدین شاه است) او را در زندان تا پای مرگ برد، و از جمله آنها فاضل ارجمند حاجی سیاحی و میرزا فروعی و میرزا محمد علیخان و فاضل قانونگذار اعتماد‌السلطنه می‌باشد؛ اما فجایعی که این پست فطرت نسبت به خودم مرتکب شده طوری است که جگرهای اهل ایمان را پاره ساخته و دلهایشان را قطعه قطعه می‌کند و حتی موجب وحشت کفار بت‌پرست خواهد شد، این مرد پست فطرت موقعی که من با حالت بیماری در حضرت عبد العظیم پناهنده بودم دستور زندانی نمودنم را داد، از حضرت عبدالعظیم تا تهران مرا روی برف (با اهانتی که مافوق آن متصور نیست) حرکت دادند ــ البته اینها پس از غارت اموالم بود  ــ انا لله و انا الیه راجعون؛ از تهران هم باز یک دسته از کوچک ابدالهای دربار، مرا سوار اسبهای راهوار (کردند) من بیمار را در زمستان سخت با این حال تا خانقین حرکت دادند و از ... والی درخواست کردند مرا به بصره تبعید نماید، زیرا می‌دانست اگر مرا در عراق آزاد و به خود بگذارد نزد تو رئیس مذهب خواهم آمد و گزارش او و اوضاع کشور را به تو گفته و بدبختی‌هایی را که این مرد زندیق برای ملت ایران آماده کرده شرح خواهم داد ... باز از جمله کارهایی که کرد و بر پست فطرتی و دنائت خود افزود، اینکه برای فرونشاندن هیجان احساسات عمومی، من و هواخواهانم را که فقط از روی غیرت دینی ــ به‌قدر توانایی ــ در مقام دفاع از کشور و حقوق مردم برآمده بودیم به طایفه بابی‌ها نسبت داد ... همچنان زبان بریده ابتدا شهرت داد که من ختنه نشده‌ام، وا اسلاما! این توانایی چیست؟ این سستی برای چه؟ چگونه ممکن است دزد بی سر و پا و فرمایه‌ای مسلمین و کشور اسلام را با اندک بهایی بفروشد و به دانشمندان و سادات اعتنایی نکند و به فرزندان مرتضی (ع) بهتان به این بزرگی ببندد و یک دست قوی نباشد تا برای تسکین خاطر مؤمنین این ریشه گندیده را کنده و انتقام ال پیغمبر را بگیرد چون از شما دور هستم مفصلاً شکایت نمی‌کنم، چون مجتهد و عالم بزرگ حاج سید علی‌اکبر، عازم بصره بوده به من گفت نامه‌ای به رئیس مذهب بنویسیم و این مفاسد را متذکر شوم. من هم گفته او را پذیرفتم و این نامه را می‌نویسم و می‌دانم خدا بدست تو گشایش خواهد داد.

والسلام علیکم و رحمه ا... برکاته

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
دهۀ «رکود، عبرت، تجربه»
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار اقتصادی
اخبار روز اقتصادی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
خودرو سازی ایلیا
بانک ایران زمین
گوشتیران
triboon