مبارزه با اسرائیل در خیابان‌های «برلین»/ روایت شگردهای جاسوسی و حذفی «موساد» در اروپا + تصاویر

مردم آلمان از ترس صهیونیست‌ها و جنایت‌های آشکار و پنهان آنها جرأت ندارند دهانشان را باز کنند و حقیقت را بگویند، حتی گاهی از عابری می‌پرسم آیا جملۀ آلمانی‌ام درست است یا نه، رو برمی‌گرداند و می‌گوید "متأسفم، از کس دیگری بپرس".

به گزارش گروه دفاتر خارجی خبرگزاری تسنیم، «اسامه تسیمرمن» را هرکس که به میدان‌های پرتردد شهر برلین رفت و آمد داشته باشد، حتماً یک بار دیده است؛ مرد میانسال سیاهپوستی که عینک به چشم دارد و پلاکاردهایی با مضامین ضدّصهیونیستی را بر دوش خود و بالای سرش حمل می‌کند. عکس و فیلم و مقاله‌های متعددی در سایت‌های اینترنتی به طرفداری یا علیه وی وجود دارد.

مخالفانش، وی را پیرو تئوری‌های توطئه و یهودی‌ستیز می‌دانند و طرفدارانش معتقدند فردی عدالت‌خواه و شجاع است.

خبرنگار تسنیم در اروپا با وی مصاحبه‌ای کرده که مشروح آن به این شرح است:

تسنیم: لطفا خودتان را معرفی کنید و بگویید که از چه سالی ساکن آلمان هستید.

ــ من اسامه محمد عبدالرئوف هستم. در سودان به دنیا آمده‌ام، پدرم سودانی و مادرم مصری است. بعد از ازدواج با همسرم نام خانوادگی‌ام را به فامیلی او «تسیمرمن» تغییر دادم. سال 1986 بعد از مرگ مادرم از کشور خارج شدم و به هلند رفتم، چون شنیده بودم آمستردام، سیاهپوست زیاد دارد. هرچند اقامتم در آنجا غیرقانونی بود ولی تا سال 1995 در آنجا ماندم. بارها تصمیم گرفتم با گذرنامۀ جعلی به آمریکا بروم ولی موفق نشدم. بالاخره سال 1995 به آلمان آمدم، تا امروز اینجا هستم و آلمان را خانۀ خودم می‌دانم. خانواده و سه فرزند دارم، سمیر، یونس و طارق. همین‌طور در برلین دوستان سودانی زیادی دارم.

تسنیم : از چه‌زمانی با فعالیت‌های ضدّصهیونیستی سر و کار داری و اولین انگیزه‌ات چه بود؟

ــ انگیزۀ اولیه‌ام، یک تاریخچۀ بلند از تجربیات روزهای گذشتۀ زندگی‌ام است: من در هلند برای اولین بار در یک پیتزافروشی ایتالیایی با یک عراقی آشنا شدم که به‌دلیل مشکلاتی که او برایم درست کرد، مجبور شدم کارم را تغییر دهم. در آنجا به یک زن هلندی علاقمند شدم. در بدو آشنایی‌مان خودش را یک سفیدپوست یهودی به من معرفی کرد و من یک سیاهپوست مسلمان بودم. دو سال با او زندگی کردم، به من گفته بود که داوطلبانه می‌خواهد کمکم کند. تمام جزئیات مشکلات اقامتم را برایش تعریف کردم. تازه کارها داشت خوب پیش می‌رفت و چند برگه و مدرک مهم را به دست آورده بودم که یک روز صبح نامه‌ای از او روی میز دیدم که از من خواسته بود خانه‌اش را ترک کنم و کلید را بگذارم. من شوکه شدم چون رابطۀ خوبی با هم داشتیم. وسایلم را جمع کردم و رفتم.

چند سال بعد با زن دیگری آشنا شدم و فهمیدم او هم یهودی است، اما همه چیز را به حساب تصادف گذاشتم، چه فرقی برایم می‌کرد، من که مشکلی با یهودیت ندارم، تا اینکه یک روز توسط پلیس دستگیر و به زندان ــ بازداشتگاه مخصوص خارجی‌ها قبل از اخراج از کشور ــ منتقل شدم. بعدها فهمیدم آن دو زن هلندی یهودی با هم ارتباط داشتند و نزدیکی‌های شخصی‌شان با من تماماً از پیش برنامه‌ریزی شده بوده. ماجرا به همین جا ختم نشد. همسر دومم به ملاقات من در بازداشتگاه آمد و گفت که وکیل خوبی سراغ دارد. من قبول کردم ولی همین وکیل باعث شد من کسی بشوم که طولانی‌ترین دورۀ زندان را در آنجا تجربه کرد. چند تا از دوستانم آزاد شده بودند، دوباره دستگیر ‌شدند، می‌گفتند «هی، پسر مصری! تو هنوز اینجایی؟!».

در آن زندان، اتفاقات عجیبی افتاد. من با چشمان خودم شاهد بودم که یک مأمور امنیتی، یکی از زندانیان را با طناب خفه کرد و بعد همه جا پیچید که فلانی خودکشی کرده. من نمی‌توانستم ساکت بنشینم، زندانی‌ها را برای اعتراض بسیج کردم و چندین بار راهپیمایی کردیم. در همین سال‌ها (بین اکتبر 1993 تا مارس 1994) یک ایرانی پناهنده کشته شد، 2012 هم یک روس، هر دو را گفتند خودکشی کرده.

بالاخره پس از آزادی، وقتی برای ساماندهی کارهای اداری از همسرم کمک خواستم، جواب رد داد و گفت مادرش از او خواسته با من قطع رابطه کند. قطع رابطه کردیم. یکی از رفقای عربم یک روز پیش من بود تا دربارۀ کارهای اداری، راهنمایی‌ام کند. ناگهان همسر سابقم به‌همراه برادرش، بعد از مدت‌ها درست در همان روز و همان ساعت به دیدن من آمدند. آنجا بود که کم‌کم مشکوک شدم. بعد از 16 سال فهمیدم آن زن برای یکی از محرمانه‌ترین سرویس‌های جاسوسی اسرائیل در هلند کار می‌کرده است.

تسنیم:‌ می‌توانید به شیوه‌ها و شگردهای مختلف صهیونیست‌ها برای جاسوسی و نمونه‌هایی در این زمینه اشاره کنید؟

ــ هر وقت سرویس اطلاعاتی یک کشور بخواهد یک خارجی را زیر نظر بگیرد، کافی‌ است یک صهیونیست را به‌عنوان همکار یا دوست و رفیق به او نزدیک کند. این شیوۀ جاسوسی و اطلاعات‌دزدی، مختصّ صهیونیست‌هاست و اولاً محدود به یک کشور نیست، چون آنها به‌طور شبکه‌ای در همه کشورهای اروپا پراکنده‌اند.

ثانیاً آنها فقط در یک بخش فعالیت نمی‌کنند و درون بخش‌های فرهنگی و اقتصادی گرفته تا سیاسی و امنیتی نفوذ دارند. در مهدکودک‌ها، بیمارستان‌ها، حتی چند نفر به مدرسۀ پسر من رفته بودند برای پرس‌وجو درباره خانواده‌های دانش‌آموزان.

ثالثاً برای این هدف، هر چیز و هر کس را که سر راهشان باشد از میان برمی‌دارند و ببین چقدر زیاد مثال برای سیاستمدارانی داریم که به‌خاطر مواضع ضدّصهیونیستی‌شان سر‌به‌نیست شدند: «آنا لیند»،[1] «یورگن موله‌مان»،[2] «اووِه بارشل»[3] و... یا «کورت والدهایم» اتریشی که از سال 1972 تا 1981 ریاست سازمان ملل را به‌عهده داشت، به‌محض اینکه اسرائیل را بزرگترین رژیم نژادپرست دنیا خواند، به طرفداری از نازی‌ها متهم شد. هرکس مخالفشان حرف بزند یا می‌گویند راستگرای افراطی‌ است یا می‌گویند خودکشی کرد. حتی «اوری جالوه» سیاهپوست سیرالئونی ساکن شهر دساوی آلمان را در کانکس پلیس این شهر سوزاندند و گفتند خودسوزی کرده است.

تسنیم: از چه‌زمانی به‌فکر حمل چنین پلاکاردهایی در سطح شهر افتادید؟ اولین بار را یادتان هست؟

ــ اولین بار سال 2015 جلوی دفتر صدارت اعظمی در همین برلین بود، البته آن زمان هنوز ساکن برلین نبودم. بعد از آن حدود دو سال است که تقریباً هر روز با پلاکاردهایم در سطح شهر برلین هستم. در اوقات دیگر هم سرچ می‌کنم، کتاب می‌خوانم.

تسنیم: مردم و رهگذران معمولاً چه واکنش‌هایی نشان می‌دهند؟

ــ واکنش‌ها متفاوت است، خیلی‌ها از کنارم رد می‌شوند و لبخند یا چشمک می‌زنند. بعضی‌ها یواشکی به من می‌گویند "حق با توست، با قدرت ادامه بده، به‌جای ما هم بایست!"، آنها می‌ترسند، مردم آلمان از ترس صهیونیست‌ها و جنایت‌های آشکار و پنهان آنها جرأت ندارند دهانشان را باز کنند و حقیقت را بگویند، حتی گاهی از عابری می‌پرسم آیا جملۀ آلمانی‌ام درست است یا نه، رو برمی‌گرداند و می‌گوید "متأسفم، از کس دیگری بپرس!". عده‌ای هم فحاشی و مسخره‌ام می‌کنند، به‌سمتم آب دهان می‌اندازند، حتی کتکم می‌زنند.

تسنیم: چرا نمی‌ترسید که بلایی سرتان بیاید؟ جان و زندگی و خانواده‌ خود را در خطر نمی‌بینید؟

ــ اتفاقاً یکی از دلایلی که این روش قدیمی پلاکاردگرفتن را برای انتقال پیام‌هایم به سیاستمداران و رسانه‌ها انتخاب کرده‌ام این است که اگر روزی بلایی سرم آمد، مردم بدانند ریشه‌اش کجاست. چند بار در مترو افراد ناشناس مرا به‌سمت ریل قطار هل دادند، شکایت هم کردم ولی نتیجه نداد. سه بار اقدام به قتلم کرده‌اند. معلوم نیست بار چهارم هم خدا به من رحم کند و زنده بمانم، بنابراین اگر فقط پای کامپیوتر کامنت نوشته باشم و مطالب دیگران را لایک کرده باشم، پیامم و صدایم گم خواهد شد.

تسنیم: روز قدس چه مناسبت خاصی برای شماست؟

ــ امسال اولین بار روز قدس در برلین بودم. قدس، تنها روز سال است که همه اندکی اجازۀ حرف زدن و فرصت اظهارنظر دربارۀ اسرائیل را دارند. من معمولاً سه پلاکارد می‌توانم حمل کنم، یکی جلوی سینه‌ام، پشتم و بالای سرم. ولی امسال هفت پلاکارد به تظاهرات ساعت 14 بردم تا اگر کسانی از من پلاکارد خواستند، بهشان بدهم و خودم فردا کمی استراحت کنم (می‌خندد).

ترجمه پلاکاردهای داخل عکس‌ها:

صهیونیست‌ها خود را پشت سرویس‌های اطلاعاتی پنهان می‌کنند تا بتوانند ترور را در سراسر دنیا پراکنده کنند.

«نازی» یعنی ناسیونال‌سوسیالیست، صهیونیست، فاشیست‌ و تروریست.

دادستان‌ها و وکلای صهیونیست، دستشان به قتل خارجی‌ها و سیاستمداران آلوده است.

صهیونیست‌های آمریکایی در ترکیه کودتا راه انداختند، همان‌طور که در مصر این کار را انجام دادند.

........................................................................................................................

[1] لیند، وزیر خارجه سوئد که به حمایت از کمپ پناهندگان فلسطینی و مخالفت با حملۀ آمریکا به عراق (2003) مشهور بود، 11 سپتامبر 2003 بر اثر ضربات چاقوی یک مرد صربی در یک فروشگاه به قتل رسید. قاتل، پس از روند طولانی محاکمه، با ادعای عدم تعادل روانی به‌هنگام ارتکاب جرم، تبرئه شد.

[2] موله‌مان، معاون «هلموت کهل» صدراعظم وقت آلمان و عضو حزب دموکرات آزاد، از سال 2002 مواضع تندی علیه اقدامات ضدّبشری اسرائیل گرفته و گفته بود دولت شارون، روش‌های نازی‌ها را علیه فلسطینیان به کار می‌بندد و دولت آلمان باید ارسال سلاح به اسرائیل را متوقف کند. در رسانه‌ها گفته شد موله‌مان در تاریخ 5 ژوئن 2003 به‌هنگام چتربازی ــ ورزش حرفه‌ای او ــ چتر نجات خود را باز نکرده و خودکشی کرده؛ بسیاری معتقدند چتر وی دستکاری شده بود.

[3] بارشل از سال 1982 تا 1987 رئیس ایالت شلسویگ‌هولشتاین آلمان بود. 11 اکتبر 1987 جنازه‌اش در حمام هتلی در ژنو کشف شد. «ویکتور استروسکی» مأمور سابق سرویس اطلاعاتی اسرائیل، در کتابش «عملیات‌های محرمانۀ موساد» از وی به‌عنوان یکی از قربانیان موساد نام می‌برد که تصمیم داشته برخی اسرار درونی عملیات‌ها را لو بدهد.

انتهای پیام/.*