یادداشت نصرالله قادری درخصوص انتخاب دبیر سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر

نصرالله قادری در یادداشت تقطیع شده دیروزش به طنز نوشته است «از منظر من یکی از هوشمندانه‌ترین و بهترین گزینه‌های موجود برای دبیری جشنواره بین‌المللی فجر است.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نصرالله قادری، سردبیر مجله نمایش، روز گذشته در یادداشتی با عنوان «یگانه‌ای برای همیشه» در باب انتصاب فرهاد مهندس‌پور در مقام دبیر جشنواره 36 تئاتر فجر نگاشته و در خروجی یکی از سایت‌ها قرار گرفت. کما اینکه انتشار این یادداشت در روز گذشته نیز عجیب به نظر می‌رسید. قلم نصرالله قادری در آستانه روز ملی قلم از طنزی برخوردار بود که متن را مزین به آرایه «ذم شبیه به مدح» می‌کرد.

بر آگاهان عرصه تئاتر پوشیده نیست که نصرالله قادری همواره از منتقدان فرهاد مهندس‌پور و اندیشه‌های او بوده، قادری رویه فکری این استاد دانشگاه تربیت مدرس را در گفتارهای متفاوت مورد انتقاد قرار داده است که شاید نمونه خوبش تابستان گذشته در پژوهشگاه فرهنگ و رسانه بیان شد.

آنچه می‌خوانید متن کامل این یادداشت است:

«به نام خداوند قلم، زیبایی و عشق
 
«عرصه سخن، بس تنگ است!
عرصه‌ی معنی فراخ است!
از سخن، پیش‌تر آ! تا فراخی بینی و عرصه‌بینی!» (شمس تبریزی)

من زیاده از ربع قرن است که مردی را می‌شناسم که «یگانه» است. «دموی / sanguine» مزاج است. از ساحت تیپ‌شناسی «ویلیام شلدون / w.sheldon»، تیپ «وسیروتونیا / viscerotnia»ی است. عقل معاش دارد. مدیر و مدبر و متعهد است. وفاداری ذاتی به نظام دارد. مورد وثوق بزرگان است. همیشه برگزیده می‌شود. نویسنده، کارگردان، بازیگر، نظریه‌پرداز، استاد، مدیر و اندیشمند و فرهیخته است. با هوشمندی منحصربه‌فردی پله‌های ترقی را طی کرده است. بازیگری تواناست. شطرنج بازی است که ماننده‌ی قهرمانان می‌داند چه وقت، چه مهره‌ای را باید حرکت داد. حتی اگر گرفتار «قلعه» شود و دو «کیش» داشته باشد، رقیب را «مات» می‌کند. جاذبه خارق‌العاده‌ای دارد. و آنک در گذر از «میانسالی» به «پختگی» است. این مرد یگانه نازنین کسی نیست جز استاد دکتر فرهاد مهندس‌پور.

از منظر من یکی از هوشمندانه‌ترین و بهترین گزینه‌های موجود برای دبیری جشنواره بین‌المللی فجر است. «بی‌شک رویکرد و برنامه‌های جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به‌عنوان بزرگ‌ترین رویداد تئاتری کشور، در جهت‌گیری جریان عمومی تئاتر بسیار اثرگذار است». استاد مهندس‌پور نظریه‌پردازی است که نقش بسیار پررنگی در وضعیت فعلی تئاتر ما دارد. من به جرأت می‌گویم: «وضعیت قعلی تئاتر ما متأثر از «دکترین» ایشان است». همچنان که در حکم ایشان آمده: «با سوابق ارزشمند جنابعالی در حوزه‌های حرفه‌ای و آموزشی و همچنین تجربیات گرانقدرتان در مدیریت‌های اجرایی و تخصصی تئاتر» که اشارتی به‌جا و به دور از تملق‌های روزگار است و من یکی از گواهانی هستم که شهادت می‌دهم، استاد از «سابقون» است. ریشه در تئاتر دارد. متعهد و متخصص است. هنوز تصویر جوانی‌اش را در دانشکده هنرهای زیبا به روشنی در ذهن دارم، که با شهامت از انقلاب و اعتقاداتش دفاع می‌کرد. از همین‌جا بود که جناب مهندس مهدی چمران رئییس شورای شهر تهران ایشان را شناخت. دکتر مهندس‌پور سال‌های متمادی معاون هنری جناب مهندس چمران در حوزه دفاع مقدس بوده است. در یک فضای نظامی و در آن سال‌ها کار هنری کردن نیازمند هوشمندی خاصی است که فقط در آدمی چون مهندس‌پور بود.

من در آن اتمسفر نفس کشیده‌ام. و می‌دانم که حتی یک روز هم نمی‌توانم دوام بیاورم. استاد مهندس‌پور جزء گروه ارزشیابی و نظارت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بوده است و اصلاً همان‌جا بود که نمایشنامه «به خورشید سپارید» را کارگردانی کرد. از معاونت جناب مهندس چمران تا معاونت جناب دکتر نشان و ریاست شورای نظارت مرکز هنرهای نمایشی تا دبیری جشنواره در آن سال‌ها و از قضا همین جشنواره فجر، تا مدرسی و مدیری معتبرترین دانشگاه هنری و استمرار و مقاومت در این راه، نیازمند دانش مدیریت و سازگاری با محیط و تأیید نهادهای ذیربط و... امری سهل و آسان نیست.

من هم روزگاری در آکادمی معلم بودم، در دوره عدالت، آن وقت که هاله نور می‌درخشید؛ تسویه شدم. اما او دوام آورد. قدرت جاذبه و سازگاری و هوشمندی منحصربه‌فردی دارد. اصلاً اهل تظاهر نیست. یکی از معتمدترین و مورد وثوق‌ترین مهره‌های نظام است. سابقه درخشانش مؤید این امر، پست‌ها و مناصبی که داشته است مُهر تأییدی بر این مدعاست. اما هرگز به آن تظاهر نمی‌کند. فروتنی خصلت ذاتی اوست. همیشه دوست دارد در سایه باشد. از این ساحت شبیه مرحوم سعید کشن‌فلاح است. از قضا سال‌ها در حوزه هنری همکار او بوده است. از ساحت مدیریت شبیه دکتر مجید سرسنگی است. از قضا هم‌دانشکده بوده‌اند و دکتر مهندس‌پور البته از سال بالایی‌ها بود. از ساحت خاکشیرمزاجی شبیه دکتر اردشیر صالح‌پور است. از قضا هم‌استانی هستند. از ساحت تألیف قلوب شبیه دکتر رحمت امینی است. از قضا هر دو ریاست شورای نظارت را به عهده داشته‌اند. و همه این عزیزان تجربه دبیری جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر را عهده‌دار بوده‌اند.

استاد دکتر فرهاد مهندس‌پور یگانه است. یگانه‌ای برای همیشه. مردی که روزگاری معاون مهندس چمران بود، دوره‌ای معاون دکتر نشان بود، در حوزه هنری و دانشگاه کار کرده و عهده‌دار مدیریت بوده است. از سویی دیگر همدل و همراه هنرمندان سرشناسی چون استاد محمد چرمشیر، استاد محمد رحمانیان، استاد دکتر حمید امجد، استاد آتیلا پسیانی، استاد دکتر قطب‌الدین صادقی و از جوان‌تر‌ها آقایان اصغر دشتی، رضا حداد، نوری، فارس باقری و... است.

اصلاً ایده «گروه ده» از اوست. جایزه بهترین فیلم مستند جنگی و جایزه برگزیده ربع قرن تلاش برای شکل‌گیری ادبیات نمایشی دفاع مقدس از کمترین افتخارات اوست. زاویه دید او به کائنات مدور است. این زاویه دید در منش و کردارش هم آشکار است. ردپای آن را می‌توان در فراخنای این سرزمین از «بوشهر» تا «زاهدان» تا «شهسوار» دید. زبانی گیرا و مهربان دارد. تلخ‌ترین حرف‌هایش را شیرین ارائه می‌دهد تا کسی رنجیده نشود. مریدانی دارد که همچون یاران حسن صباح حاضرند جانشان را فدای او کنند. و این دستاورد کمی نیست. مدافع یاران و حلقه همفکران خود است و اگر احدی بخواهد لطمه‌ای به یکی از اهالی حلقه وارد کند، با ترفندی «بریا»وار پاسخش می‌دهد. منتقدی تیزبین و هوشمند است. هنوز نقدی را که بر اجرای «افرا»ی استاد بیضایی نوشته است را خط به خط در خاطرم دارم. همو بود که با شهامت وقتی «کیهان» به استاد حمله کرد، در «شرق» به دفاع از استاد پرداخت. به روز و روزگار می‌نگرد و مهره‌اش را بر صفحه شطرنج حرکت می‌دهد. و بی‌تردید پیروز میدان است. جست‌وجوگری از خصلت‌های بارز اوست. این امر در دایره تئاتر، اندیشه‌ورزی و حتی کردار او آشکار است.

در همان جشنواره بیست و سوم که دبیری‌اش به عهده ایشان بود، در مهره‌چینی چنان استادانه و جست‌وجوگرانه عمل کرد، که تنها از عهده آدمی چون او برمی‌آمد. یافتن جناب دکتر طباطبایی، که سال‌ها به فراموشی سپرده شده بود و بعد از جناب مهندس‌پور هم فراموش شد، از خصلت روحیه جست‌وجوگر او بود که باز پا به میدان گذاشت. آن‌هایی که دستی از دور بر آتش دارند جناب دکتر طباطبایی را از جشن هنر شیراز تا اهواز می‌شناسند. چینش دقیق مهره‌ها در جشنواره، عمل دقیق بر بنیان دکترین ارائه شده، صبوری، مداومت فقط از یک روحیه جست‌وجوگر برمی‌آید. من کمتر کسی را در حوزه تئاتر می‌شناسم که مانند ایشان «دکترین» ارائه کرده باشد. به سخنرانی‌های ایشان عنایت کنیم. شاید تندترین انتقادها را به جمعیت تئاتر داشته باشد. اما آنقدر شیوا آن را ارائه می‌دهد که جمعیت با رویی گشاده آن را می‌پذیرند.

روزگای گفته بود که تئاتری‌ها در بهترین حالتش شاید فقط یک دلقک باشند. این کلام آیرونیک ایشان در اندامواره آن سخنرانی را اگر مثلاً حقیری چون این فقیر به کار می‌برد بی‌تردید غوغا به پا می‌کرد. اما ایشان چنان زیبا و شیوا ارائه دادند که هیچ اتفاقی رخ نداد. و گاه آنقدر خسته می‌شود که تصمیم می‌گیرد هر چه زودتر بازنشسته شود و اصلاً از هنر خداحافظی کند و برود و ماست‌بندی راه بیندازد. اما با این همه خستگی، دلزدگی ماننده کهنه سربازی وقتی نظام به او نیاز دارد پا به میدان می‌گذارد و تمامی سختی‌ها و صعوبت‌های مسئولیت مدیریت را می‌پذیرد، چون خودش را مسئول و متعهد می‌داند. و با قدرت جاذبه بالایی که دارد، همه را جذب می‌کند.

اصلاً دافعه ندارد. ماننده آینه است. آینه‌ای که هر که در او نگرد به جای خویش او را می‌بیند و جذب می‌شود. معاد باور است و به «روز رستاخیز» ایمان دارد و می‌داند که مورد «داوری ایندرا» قرار می‌گیرد. کم‌کار و گزیده‌کار است. با اینکه هر محفل و مجمع دولتی و ملی و عمومی از ارشاد گرفته تا خانه هنرمندان تا... برای همفکری او را دعوت می‌کنند و از اولین انتخاب‌های همه جاست، گزیده برمی‌گیزند. در امر تدریس هم چنین است. مثلاً فقط به «بوشهر» یا «شهسوار» می‌رود. با وسواس درس می‌دهد. آخرین نظریات را خوانده اما خود صاحب نظریه است و نظریه خود را تدریس می‌کند. می‌داند مسولیت تقسیم سالن‌ها را در دانشکده به چه کسی بسپارد. می‌داند چه متنی را در چه زمانی کار کند. در امر پژوهش و نظریه‌پردازی هم گزیده کار است. در معدود نوشته‌های پژوهشی‌اش اگر تأمل و تدبری صورت پذیرد، روحیه نوجویی و جست‌وجوگریش عیان خواهد شد. این امر در هر سه رساله کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری‌اش نمود عینی دارد. امید که روزی این رسالات بتوانند از چنبره بورکراسی اداری هزار توی دانشگاه‌ها رها شوند و منتشر گردند تا گروه بیشتری از جمعیت تئاتر از آنها بهره‌مند شوند.

من بیش از ربع قرن است که می‌شناسمش، از دانشگاه، حوزه، ارشاد و... بخشی از نمایشنامه‌های من را با دید تیزبین خود خوانده و برادرانه مواردی را یادداشت کرده است که از خوش‌شناسی من هنوز دست‌خطش را دارم و انشاء‌الله روزگاری همه آن‌ها را منتشر خواهم کرد. من هرگز از حلقه یارانش نبوده‌ام. اما هرگز هم از او دور نبوه‌ام. هرگز سعادت یاری نکرده که همکار نزدیکش باشم مثلاً آن‌گونه که استاد چرمشیر در دفاع‌مقدس بودند، یا فارس باقری در جشنواره‌های متعدد. اما با این همه با هم نمایشنامه مشترک نوشته‌ایم، همان‌طور که یک روزگاری با جناب چرمشیر کار مشترکی می‌نوشتیم. همیشه دوست داشته‌ام از او بیاموزم. و بسیار آموخته‌ام. اما چون استعداد سازگاری با همه را ندارم و بر سر دیدگاهم هم پافشاری می‌کنم، امر سازگاری را نیاموختم.

استاد دکتر فرهاد مهندس‌پور که از سرزمین خوزستان برآمد و برکشیده شد تا بر صحنه تئاتر ایران‌زمین بدرخشد. مردی که همه دوستش دارند و اهوازی‌ها فدایی‌اش هستند. استادی که دانشجویان اور ا می‌پرستند. و دایره دوستانش بسیار گسترده است و مورد وثوق همه و نظام است.

در این هنگامه به ناخدایی کشتی جشنواره فجر برگزیده می‌شود تا در عرصه‌های جهانی تئاتر ایران را به ساحل امن برساند، از منظر صاحب این قلم که به اقرار دوست و دشمن دقیق‌ترین تصویر استاد را می‌شناسم، بهترین و هوشمندانه‌ترین گزینه برای تصدی این امر بود. او به نیکی می‌تواند راه جناب استاد دکتر سعید اسدی را تداوم دهد. من خوب می‌دانم که به جهت فروتنی ذاتی‌اش دوست ندارد، تمامت آنچه را که درباره او می‌دانم، بازنمایی کنم. از این جهت و به حرمت دوستی دیرین، به این اندک بسنده می‌کنم. تا «وقت»اش برسد و «قوس زندگیش» را که سال‌هاست برای ترسیمش تحقیق و پژوهش می‌کنم، منتشر شود. من با ادب و فروتنی بسیار سرپا می‌ایستم و این انتخاب میمون و مبارک را به ایشان و جامعه تئاتری ایران تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. باشد که این عزیز تا دیر بدرخشد. استاد دکتر فرهاد مهندس‌پور «یگانه‌ای برای همیشه» تئاتر ماست. قدر و قیمتش را بدانیم.
والسلام.»

انتهای پیام/