استراتژی جدید واشنگتن در منطقه چیست
دونالد ترامپ قطر را به عنوان یکی از بزرگترین حامیان تروریسم قلمداد کرد، البته منظور وی گروههای افراطی تروریستی مانند داعش، جبهه النصره، احرار الشام و... که امنیت منطقه را به خطر انداختهاند نیست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری در پیامهای توئیتری توهین آمیزی که در تاریخ این کشور بی سابقه بوده حکام کشورهای عربی را مورد خطاب قرار داد.
وی گفت: هیج راهی برای اعراب جز پرداختهای میلیاردی به آمریکا در قبال دفاع از آنها وجود ندارد، آنها بدون حمایت ما سقوط خواهند کرد، آنها چیزی جز طبلهای توخالی، هیجان زده و ترسو نیستند. مال و ثروت دارند، اما شجاعت ندارند، به عربها اعلام کنید ما برای 10 سال آینده نفت مجانی میخواهیم وگرنه از هواپیماهای اختصاصی آنها حمایت نخواهیم کرد، ما برای حمایت از بعضی کشورهای عربی در مقابل ایران و سایر دشمنان آنها از طریق اعزام ناوهای جنگی آمادگی داریم، اما در قبال این حمایتها چقدر پرداخت خواهند کرد؟؛ اینها نمونههایی از مواضع ترامپ علیه کشورهای عربی قبل از انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است، که به نظر میرسد امروز به عنوان بخشی از استراتژی دولت وی در قبال کشورهای عربی در دستور کار قرار گرفته است.
ترامپ در اولین سفر خارجیاش به منطقه با انعقاد قرارداد ١١ میلیارد دلاری فروش تسلیحات به عربستان و انعقاد قرارداد ١٢ میلیارد دلاری با قطر بخشی از آنچه در رقابتهای انتخاباتی گفته بود محقق کرد.
بنابراین میتوان باج خواهی ترامپ از حکام کشورهای عربی را در جمله دکتر فیصل قاسم نویسنده و تحلیلگر عرب تفسیر کرد که گفت:"پرداخت کنید تا سالم باشید". ظاهراً حکام کشورهای عرب این پیام را بخوبی درک کرده و به آن عمل کردند و با انعقاد قراردادهای میلیاردی به خواستههای ترامپ تن دادند.
حال این سوال مطرح است، آیا استراتژی جدید ایالات متحده آمریکا در قبال کشورهای عربی و بویژه عربستان سعودی فقط تأمین منافع اقتصادی این کشور است یا اینکه اهدافی فراتر از منافع اقتصادی در منطقه دنبال میکند؟ هزینه سازش و اتکاء کشورهای عربی به حمایت آمریکا به چه قیمتی تمام خواهد شد؟ کدامیک از کشورها و ملتهای منطقه قربانی استراتژی جدید یا به تعبیری این توطئه خواهند شد؟
دونالد ترامپ بعد از تنش بین کشورهای عربی در یک پیام توئیتری گفت: در سفر اخیرم به خاورمیانه، گفتم که دیگر نباید از ایدئولوژی افراطی حمایت کرد. رهبران کشورهای عربی به قطر اشاره کردند. اینکه میبینم سفر به عربستان و دیدار با پادشاه نتیجه داده بسیار خوب است، آنها گفته بودند در قبال حمایت از افراط گرایی موضع سختی اتخاذ خواهند کرد.
شاید بدنبال این پیام بود که چهار کشور عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر، امیر نشین قطر را به حمایت از افراط گرایی و تروریسم متهم کردند. به نظر میرسد در قبال تنش ایجاد شده بین کشورهای عربی ابهامات متعددی وجود دارد از جمله اینکه اولاً، کشورهای عربستان، امارات و قطر تاکنون در سوریه، عراق، یمن و لیبی در یک جبهه و در کنار هم قرار دارند. دوماً، عربستان سعودی امروز به عنوان منشاء و حامی افراط گرایی در دنیا شناخته شده است، اما بدلیل ملاحظات سیاسی و اقتصادی این مسئله در آمریکا، انگلیس، سازمان ملل و... اغماض شده است.
به عنوان نمونه در گزارش جدید موسسه مطالعاتی "هنری جاکسون" که بنا به درخواست دیوید کامرون نخست وزیر سابق انگلیس تهیه شده، عربستان سعودی به عنوان اصلی ترین حامی و تأمین کننده مالی افراط گرایی اسلامی در بریتانیا معرفی شده است، اما این گزارش بدلیل مخالفت تزرا می نخست وزیر فعلی انگلیس مسکوت مانده است. حال این سوال مطرح است که چه تغییراتی در مناسبات سیاسی بینالملل رخ داده که عربستان منشاء تولید و گسترش تروریسم در جایگاه مقابله با تروریسم قرار گرفته است؟ به نظر میرسد این مسئله بیشتر به تضاد منافع کشورهای عربی از یک طرف و استراتژی دولت جدید آمریکا در منطقه که مهمترین اولویت آن ایجاد حاشیه امنی برای رژیم صهیونیستی است، مربوط میشود.
از سوی دیگر همه این کشورها اعم از آمریکا, عربستان، امارات و قطر در حمایت از گروههای افراطی داعش، جبهه النصره، احرار الشام و... با هم توافق دارند، لیکن تنها نقطه اختلاف آنها از این مسئله نشأت میگیرد که قطر از اخوانیهای معارض کشورهای مصر و امارات حمایت میکند و با گروه مقاومت اسلامی فلسطین حماس نیز ارتباط دارد.
مصر و امارات به دلیل حمایت مادی و معنوی قطر از اخوانیها، این کشور را به حمایت از تروریسم متهم کردند زیرا جریان اخوان در مقطع بیداری اسلامی در مصر و امارات برای تغییر ساختار در این کشورها بصورت فعال ظاهر شد. جریان اصلاح اخوانی امارات خواستار اصلاحات در ساختار حاکمیت این کشور شد که در نتیجه بیش از ١ نفر از رهبران و اعضای آن توسط حکومت امارات دستگیر، محاکمه و به حبسهای طویل المدت محکوم شدند.
جریان اخوان بعد از تحولات بیداری اسلامی در مصر که به سقوط حکومت حسنی مبارک منجر شد، در رقابتهای انتخاباتی، پیروز و به قدرت رسید، اما مدتی بعد دولت اخوانیها با کودتای نظامی ژنرال سیسی سقوط کرد. در جریان این حوادث در مصر و امارات، قطر از اخوانیها حمایت کرد، برخی از شخصیتهای این گروه از جمله مفتی آن یوسف قرضاوی در قطر مقیم شدند.
شبکه ماهوارهای الجزیره این کشور به تریبون عملیات روانی قرضاوی در دفاع از اخوانیها و علیه حکام امارات و حکومت سیسی در مصر تبدیل شد. بنابراین اصرار عربستان و متحدینش برای تعطیلی شبکه ماهوارهای الجزیره قطر به همین دلیل است.
جالب توجه اینکه دونالد ترامپ نیز قطر را به عنوان یکی از بزرگترین حامیان تروریسم قلمداد کرد. البته منظور وی گروههای افراطی تروریستی مانند داعش، جبهه النصره، احرار الشام و... که امنیت منطقه را به خطر انداختهاند نیست، بلکه منظور او ارتباط قطر با گروه مقاومت اسلامی فلسطین حماس است که در خط مقدم مقابله با اسرائیل قرار دارد.
بدیهی است این راهبرد قطر در تضاد کامل با استراتژی آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی قرار دارد و احتمالاً قطر تحت فشار دولت ترامپ باید راهبرد خود را در قبال حماس اصلاح کند.
به نظر میرسد آمریکاییها در صدد هستند با استفاده از بستر اختلافات موجود در روابط کشورهای عربی و با ایجاد تنش و تضاد ساختگی، منافع خود را که رکن اساسی آن امنیت اسرائیل است را تامین کنند. هر چند در این سناریو اهداف دیگری از جمله تنگتر کردن حلقه محاصره و تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران نیز متصور است.
حتی اگر امیر نشین قطر در قبال فشارهای عربستان و متحدینش مقاومت کند، اما این احتمال نیز متصور است که این کشور تحت فشار آمریکاییها به عنوان بخشی از سناریوی این کشور در دیگر مسائل منطقه ایفای نقش کند. قطر درخواست عربستان و متحدینش برای قطع روابط با ایران به قطع روابط سایر کشورهای عربی با ایران مشروط کرده است. لذا این سوال مطرح است اگر عربستان و متحدینش تحت فشار آمریکاییها این شرط قطر - برای پایان دادن به تنشی که خود آمریکاییها درست کردهاند- را بپذیرند، این سناریو چه پیامدهایی برای جمهوری اسلامی ایران بدنبال خواهد داشت؟
بنابراین کاملاً روشن است که مهمترین اولویت سناریوی دولت جدید ایالات متحده آمریکا در منطقه که مجری آن کشورهای عربی هستند، تأمین امنیت رژیم اسرائیل از طریق تضعیف و در صورت ممکن نابودی گروههای مقاومت اسلامی در منطقه و همچنین ترغیب کشورهای عربی برای تعامل با اسرائیل در مقابل ایران است.
یادداشت: جلال شرفی، کارشناس مسائل خاورمیانه
انتهای پیام/