عروج شهید علیجانی ولایتگونه بود/ تاکید بر حفظ تفکرات ایثارگری در جامعه
دوباره بوی سیب می آید آغشته به عطر خاک خیس خورده از نم نم باران که دلخون شد مادری، جوان رشیدش را این بار در جعبه ای پیچیده شده با پرچمی سه رنگ که نشان از وفا دارد و مظهرجاودانگی بوده ، می آورند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ساری، در خطهای سبز که با علی(ع) و آل علی(ع) پیمانی به رنگ خون بست، دوباره شهید آوردند. شهیدی که نامش میثم است و شهرتش علیجانی. علی جانش و او میثم وفادارش، میثم تابع ولایت محضش بوده است.
میثمی که غیورانه ایمان سرخش فراتر از مرزها سر دشمن را به باد میداد. جامانده از صحرای تفتیده خان طومان بود، زخم خورده جنگ نهروانیان، متحجرانی که از عصرحجر تا به کنون کمر به قتل اسلام ناب بسته بودند و خون به جگر شده بود از تیغ زبانهایی که او را به قدر ناچیز از یک مشت کاغذ که نه میشود با آن دنیا را خرید و نه حتی ارزش این را داشت که با آن دین را فروخت.
میثمی که زودتر از بقیه سوار بر اتوبوس شهادت شد و در صف جلو لبخند زنان به استقبال مرگ میرفت اما حکم الهی آن بود مُهر جانبازی را بر دل حک کند و بماند.
داغ یک سال جاماندگی از دوستان شهیدش را به جان خرید و در این عمر باقی مانده در پی شهادت دوید و بیتاب و بیقرار از این فاصله تا شام بلا سر به کوههای پر از غربت شمالغرب گذاشت و در آخر شهادت، او را در آغوش گرفت، حسرت یکساله اش تمام شد و پرید.
حالا هفت آسمان برای میثم وفادار به اشک نشسته است. برای میثم که سالها منتظر قدم نورسیدهای بود تا در گوشش اذان اقامه کند اما 2 ماه قبل از به دنیا آمدن فرزندش، سقای بیدست علقمه در گوش پدر اذان شهادت اقامه کرد.
پدری که الگوی جانبازیش علمدار کربلا بود، حاضرتر از همیشه برای دفاع از حرم تا حریم وطن، شهادت و دیدن دوباره دوستان شهیدش، ندیدن فرزند را با جانش معامله کرد.
چه جانسوزانه بر سر عهد و پیمانی که با ولایت بسته بود ماند، چه غریبانه به "هل من ناصر" امام زمانش لبیک گفت تا با راست قامتی سرمشق شود برای همه روزهای کوفی زده که چگونه باید مشق ایثار و عشق کرد در دفتر ولایت میثمگونه.
علی ابراهیمی گتابی
انتهای پیام/