وقتی به سراغ تاریخ شفاهی می‌روید، می‌فهمید آن روزها چقدر دردناک است

وقتی به سراغ تاریخ شفاهی می‌روید، می‌فهمید آن روزها چقدر دردناک است

گروه کارگردانی نمایش «هفت روز از تیر شصت» بر این باورند تئاتر مستند را از رضا صابری آموخته‌اند. این گروه دنبال کردن تاریخ شفاهی را دردناک توصیف می‌کنند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نمایش «هفت روز از تیر شصت» عنوان تازه‌ترین همکاری کامران شهلایی و محمد لارتی است، نمایشی با مضمون انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در تیر سال شصت که منجر به شهادت دکتر محمد بهشتی و 72تن از نیروهای انقلابی، با محوریت شخصیت محمد کلاهی، این روزها مورد توجه رسانه‌ها و اهالی تئاتر شده است.

نمایش که نگاهی مستند به حضور محمد کلاهی، عامل اصلی انفجار دفتر حزب دارد، به‌خلاف آثار سفارشی دهه‌های اخیر تئاتر، رنگ و بوی شعارزدگی ندارد. نمایش وفادار به اصول کلاسیک درام، توانسته است جهانی نمایشی و البته گفتاری مستند از یک واقعه تاریخی را داشته باشد.

اهمیت موضوع نیز زمانی بیشتر می‌شود که سال گذشته در چنین روزهایی مقام معظم رهبری از عدم توجه به این واقعه دردناک تاریخی سخن گفتند و در همان روزها هیاهوهایی میان دستگاه‌های فرهنگی در ارائه اثری درخور پدید آمد؛ اما به‌نظر در این ماراتن فرهنگی، نقش اهالی تئاتر پررنگ بوده و پیشگامی آنان شرایطی فراهم کرده است تا بار دیگر نگاهی جدی‌تر به دنیای نمایش داشته باشیم.

آنچه می‌خوانید گفتگویی دوساعته با عوامل نمایشی است که این شب‌ها در تالار سایه هنرنمایی می‌کنند.

***

تسنیم:  خانم رضایی و آقای جعفری در واقع شخصیت متفاوتی را خلق می‌کنند، کار سخت‌تری دارند و شما از این شخصیت چه خوانشی داشتید و چه تلاشی کردید که بتوانید در کنار بقیه دوستان آن بازیگری‌تان هم‌سطح باشد؟

من نقش زنی را بازی می‌کنم که به نظر خودم یک منشی مظلوم است که حتی قدرت ندارد به راحتی از خودش دفاع کند

رضایی: این نقش در واقع اولین تجربه من است که چنین نقشی را بازی می‌کنم و اولین دلیلش هم این است که زمان خیلی کوتاهی دارد. اعتقادی به نقش کوتاه اصلاً ندارم که یک نقشی بلند است یا کوتاه است. منتها کار را کمی سخت می‌کند. از این جهت که فرصتِ ارائهٔ زیروبم‌های شخصیت را از من گرفته بود. من خیلی دیر به دوستان ملحق شدم و شاید در تئاترهای اولیه چندان نتوانستم موفق شوم؛ولی اگر به یکدستی در بازی با سایر بازیگران رسیدم، اولی عامل کمک آقای شهلایی و آقای لارتی است و بعد همهٔ دوستان به خصوص آقای محدث خیلی کمکم کردند که به این یکدستی برسم. منتها ابتدا سعی کردم از یک منظری این شخصیت را نگاه کنم، یعنی باید به نوعی وارد این شخصیت می‌شدم که بدانم چگونه می‌توانم آن را متمایز کنم از یک آدم معمولی و ساده در صحنهٔ تئاتر، یکی منظر زنانه بود. شاید اگر یک منشی در سال 96 این اتفاق برای او در دفتر کاریش می‌افتاد عکس‌العمل دیگری را نشان می‌داد. شاید جواب می‌داد، شاید عکس‌العمل‌های متفاوتی داشت.

من نقش زنی را بازی می‌کنم که به نظر خودم یک منشی مظلوم است که حتی قدرت ندارد به راحتی از خودش دفاع کند در برابر حرف‌هایی که در محیط کارش به او می‌گویند. نکته دیگری که در این کار وجود داشت خانم خالقی نقش یک خانم را بازی می‌کنند و چیزی که به ذهنم رسید این بود که حالا باید از این شخصیت هم متفاوت باشم. از شخصیتی که انقلابی بوده، در انجمن اسلامی کار می‌کرده، جسور بوده. سعی کردم از این شخصیت هم فاصله بگیریم. فقط به دلیل اینکه در آن زمان کوتاه بتوانم این نقش را نشان بدهم؛ چون فرصتم کم بود و آن کنتراستی که شما می‌گویید وجود نداشت. ارتباط با هیچ‌کدام از شخصیت‌های کار نداشتم و طی یک خاطرهٔ کوتاه باید نشان می‌دادم که او چه آدمی بود؛ بنابراین اگر بخواهم جمع‌بندی کنم از دو منظر به این شخصیت نگاه کردم: یکی روانشناسی زنانه که احساس کردم شخصیت شخصیتِ مظلومی است و دیگر اینکه سعی کردم تفاوت قائل شوم با شخصیت زن دیگری که در کار وجود دارد.

تسنیم:  شما شخصیتی که بازی کردید تاکنون دیدید؟

رضایی: نه دیدم و نه متأسفانه توانستم چیزی از او در اینترنت پیدا کنم هر آنچه که به آن رسیدم صحبت‌هایی بوده که در متن بوده و صحبت‌هایی بوده که آقای شهلایی و لارتی کردند.

تسنیم:  آقای شهلایی شما ایشان را ملاقات کردید؟

شهلایی: نه چند خاطره وجود داشته و خیلی دوست دارم بتوانیم او را پیدا کنیم. من در جستجوی اینها هستم و هنوز من نادعلی را بعد از آن ماجرا ندیدم که بپرسم این خانم کیست؟ ولی اطلاعی از خانم‌های دیگر حزب ندارم، اصلاً اطلاعاتی وجود ندارد. حتی به شماره شهدا هم زنگ می‌زنیم می‌گویند ما رفتیم تمام شده، اصلاً شماره برای آنها نیست یا از آن خانه 10 سال است رفتند.

رضایی: چیز دیگری هم به من کمک کرد دیدن بازی بچه‌ها بود. اینکه در چند تمرین اول بازی بچه‌ها را نگاه کردم برای همان یکدست شدن با بچه‌ها و سعی کردم بازی بیرون نزند؛ چون تصمیم به تیپ‌سازی در این کار نبوده و اصلاً نیست. ولی ما باید یک تیپ آدم‌هایی از این دست را، مثلاً آقای جعفری تیپ‌سازی نکردند؛ ولی از یک تیپ آدم‌هایی گرفته شده که به چشم مخاطب آشنا می‌آید. مثلاً نادعلی این از آن دست آدم‌های انقلابی است؛  منتها این خانم تیپ خاصی هم نداشت که بتوانید از تیپ منشی خانم یک چیزهایی را برای نقش بردارید و مفید باشد. آن هم نبود. منتها دیدن بازی بچه‌ها در این یکدستی خیلی به من کمک کرد.

شهلایی: منشی نبود در واقع کارمند و تایپیست بود؛ من معتقدم کار یک آموزش‌هایی هم دارد نه من کسی را آموزش بدهم؛ ولی یک بار آموزشی دارد، بخش ایشان به نظرم خیلی آموزنده است برای یکسری آدم‌های تندی که چنین دیدگاه‌هایی دارند.  این‌قدر مسائل بعد از انقلاب زیاد شد و این‌قدر این ترورهای مجاهدین به این مملکت ضرر وارد کرد. تو انقلاب کردی دیگر نباید هر روز در خیابان باشی و اینها باعث شدند یکسری چیزها در جامعه به ما نهادینه شود و بشود کج‌فهمی. یک نفر در جلسه حزب مانتو پوشیده، یک نفر در جلسه به او توهین کند. من فقه و الهیات خواندم از نظر اسلامی، انسانی این قضیه خیلی نکوهش شده است، یعنی شاید جزء گناهان بزرگ است؛ ولی یک نفر به خودش اجازه می‌دهد نمایندهٔ تیپ مذهبی چنین تذکری بدهد.

تسنیم:  تیپ رامین سیار دشتی شبیه شخصیت تیپ بنی‌صدر است، طرز پوشش آن، شما به این قضیه فکر کرده بودید؟

لارتی: صددرصد بحث گریم و تیپ ظاهری دوستان با خانم قلی‌زاده طراح گریم و خود تک‌تک دوستان سرچ کردیم و صحبت کردیم و به یک تیپ مدنظرمان می‌خواستیم نزدیک شوم، یک نکته‌ای را راجع به کلاهی بگویم و این است که تِز اصلی ما به عنوان تیم کارگردانی این بود که تداعی بکنیم. هر لحظه فکر کنیم منافقین در کنار ما دارند کار می‌کنند، مانند ما لباس می‌پوشند، مانند ما صحبت می‌کنند اما عین ما فکر نمی‌کنند باید مواظب باشیم، همیشه ما از اینها بیشترین آسیب را خوردیم، می‌گوید هر روز ظهر می‌گفت بچه‌های بروید مسجد مطهری نماز جماعت بخوانیم، بچه‌ها را جمع می‌کرده و می‌گفته باید مقید باشیم.

با آقای حسن‌لو یک پروسهٔ کوتاه‌مدتی با هم کار کردیم ولی ایشان 3 تا 4 طرح صحنه آوردند و ما رد کردیم و عوض کردیم، به آقای حسن‌لو گفتم من می‌خواهم آقای کلاهی جلوی چشم همه باشد ولی او را نبینند یعنی منافق بیخ گوش شما زندگی می‌کند حواستان باشد یک لحظه‌هایی غیب می‌شود دوباره می‌آید و کارش را می‌کند، بیخ گوش شما بمب می‌سازد و به کشورت خیانت می‌کند. حواستان را باید جمع کنید، طراحی صحنه ایدهٔ ما درباره کلاهی ساعت‌ها وقت صرف آن شد. برای شخصیت کلاهی، ما نظر تعداد زیادی از نویسنده‌ها به خصوص این شخصیت جویا شدیم. از آنها نظر گرفتیم و همه به اتفاق تأیید کردند که کلاهی چقدر پرداخت خوبی شده است.

اولین بار در زندگیم بود که با یک طراح صحنه به توافق می‌رسیدم

شهلایی: من اولین بار در زندگیم بود که با یک طراح صحنه به توافق می‌رسیدم. من با اکثر طراحان صحنه خوب ایران سعی کردم کار کنم؛ ولی با آنها به توافق نمی‌رسیدم چون خیلی سرسری کار می‌کنند و ایدهٔ کارگردانی به آدم نمی‌دهند، طراح صحنه کارگردان دوم است ولی متأسفانه زمان نمی‌گذاشتند ولی حسن‌لو دوست قدیمی من است او را رها نکردم با خودم نیت کردم که بالاخره با یک نفر کار کنم و با هم به این نتیجه رسیدیم و ایشان همه چیز را کامل کردند.

لارتی: حقیقتاً ایشان ایده اصلی را ارائه داد منتها تکمیل کردیم و به این طراحی رسیدیم که الآن دیده می‌شود، این موضوع که داستان و طراح صحنه واقعاً در تکمیل هم باشند. برای ما یک ضرورت بود، یعنی ما می‌خواستیم عضو جدایی‌ناپذیر از کار باشد که بتواند در دل کار تأثیرگذار باشد، زیبایی طراح صحنه زیاد برای ما مهم نبود.

تسنیم:  طراحی صحنه خیلی انتزاعی و مینی‌مال است، چگونه شد به سمت چنین طراحی رفتید؟

شهلایی: این علاقهٔ خودم است و علاقهٔ من و آقای لارتی به این سمت است و به نظرم این تئاتری‌تر است.

لارتی: خلاقیت هنری به هر حال در این کار که بیشتر آن مونولوگ است و بحث تئاتر مستند است، واقعیت است، بعضی چیزها را باید تماشاچی وقت بگذارد گوش کند، ما مجبور هستیم یک فضای مینی‌مال برای آن طراحی بکنیم که آن ارتباط و فضای بصریِ جذابی داشته باشد.

تفرشی: در هنر مستند یک تفاوت اساسی برای مدیوم سینما و تئاتر وجود دارد، شما در مدیوم سینما خیلی کارها می‌توانید می‌کنید و خیلی می‌توانید مستندنمایی کنید ولی اساساً در تئاتر مستند نیازی نیست این کار را بکنید چون اساساً مدیوم تئاتر با مدیوم سینما متفاوت است، شما آنجا یک کارهایی می‌توانید بکنید و مجوز هم دارید و واقعیت صحنه‌ای را براساس استناد به یک واقعیت بیرونی یا واقعه تاریخی بازسازی می‌کنید که با مختصات خود تئاتر این کار انجام می‌گیرد که خیلی متفاوتش می‌کند که به نظرم در تئاتر مستند خیلی شباهت عین به عین حتی در قیافهٔ آدم‌ها خیلی مهم نیست.

تسنیم:  بعد از انقلاب خیلی طول می‌کشد ما به تئاتر مستند برسیم؛ چرا؟

تئاتر مستند را از رضا صابری یاد گرفتم

شهلایی: من تئاتر مستند را از یک نفر یاد گرفتم دلم می‌خواهد حتماً این قضیه گفته شود. سال 88 آقای لارتی جشنواره تئاتر سال را در اصفهان برگزار کردند. جناب آقای رضا صابری یک نمایشی داشتند به نام «از این ماز عبورم دهید» که یک نمایش کاملاً مستند بود راجع به خانمی که یک روز نیت می‌کند که با یک جانباز ازدواج بکند.

لارتی: متن به سفارش بنیاد شهید استان خراسان رضوی و از ما به ازای واقعی شخصیت زن نمایش بود.

شهلایی: روایت کاملاً مستند بود، من متن را خانم ساناز بیان فرستادم قرار بود بخواند، گفتم خانم بیان این را همین الآن بخوانید، بعد از من پرسید کاملاً مستند است؟ گفتم بله خواند و خیلی هم خوشش آمد و کاملاً تأیید کرد این مستند است چون ساناز بیان هم خیلی روی مستند کار می‌کند و زحمت می‌کشد و دو سه کار کرده است، خیلی از نمایش‌ها ممکن است خاطره باشد ولی خیال خیلی در آنها حضور نباید داشته باشد.

تسنیم:  شما معتقد هستید در تئاتر مستند نباید تخیل وجود داشته باشد؟

شهلایی: بله نباید باشد، من می‌توانم خیال‌پردازی بکنم؛ ولی وارد این ماجرا نشدم. شاید کار خیلی جذاب‌تر می‌شد اگر من خیال وارد این ماجرا می‌کردم؛ ولی مقید به این ماجرا بود که کاملاً مستندِ صرف باشد، یک نفر آمد کاش خاطره شهید صدر مستند بود گفتم نه تمام آن مستند است.

تسنیم: بخشی از آرمان‌گرایی بوده شهید سرافراز واقعیت جامعه ماست و افسانه است و خیلی دور هم نیستند 30 سال پیش است. با این اهمیت چرا نتوانستند بروند فیلم‌ها را از آرشیو سازمان بگیرند؟ چرا کار به این خوبی آرم شبکه 5 یا 3 روی آن باشد؟ این سطح کار را بالاتر می‌برد به خاطر کسی که از این کار حمایت می‌کند. باید بفهمند کار درجه 1 کاری است که آرم هیچ شبکه و کانالی روی آن نباشد، شما مخزن دارید، خودشان مدعی هستند. حداقل می‌توانستند یک نامه بزنند به آرشیو صداوسیما که حداقل صحبت‌هایی از شهید بهشتی شاید در آرشیو صداوسیما وجود داشته باشد که به کار شما خیلی کمک کند.

شهلایی: اصلاً چنین فیلم‌هایی آنجا نیست، ولی بودنش یک تأییدی برای دیدگاه‌های خودمان است، دیدگاه‌های ما، چون دیشب خواهر شهید دیالمه آمده بودند و خانواده شهید صادق اسلامی که موتلفه است، من با شما راجع به آن قضیه موافقم، اینکه فیلم فیلمِ تبلیغاتی است چیز دیگری نداشتم.

لارتی: یک پیام پشت این است. آدم‌هایی که صادق‌اند، آدمی که دارد کار می‌کند و هر لحظه هم ممکن است به او حمله بکنند و هر چه در این قضایا پیش می‌روید امکان صدمه دیدنتان هم بیشتر است اصلاً کار تبلیغی آن برای ما مهم نبود.

تسنیم: برای من مخاطب که اینترنت در دسترسم است، اوج لذت در این است که یک ضربه به من خورد.

شهلایی: ولی بعضی‌ها خیلی حال کردند.

لارتی: البته ما یک کار دیگری هم می‌توانستیم بکنیم از صدایش استفاده می‌کردیم با تصاویر دیگری.

 

 

شهلایی: تاریخ شفاهی وقتی می‌روید می‌دانید آن روزها چقدر برای شما دردناک است و درد می‌کشید.

تسنیم: کارهای بنیاد شهید همه یکدست و یک قالب است.

شهلایی: آقای لارتی کارشناس نمایش بنیاد شهید هستند و واقعاً بدون تعارف این یکی بودن منابع بحث درستی است اما از نظر اینکه ما این کار را، واقعاً دوستان، آقای لارتی و مدیران ایشان هیچ‌گونه دخالتی، هیچ‌گونه حذفیاتی، خیلی دموکرات با ما بحث کردند و واقعاً این برای من ارزشمند است به هیچ‌وجه نه در این کار من سال‌هاست دارم با آنها کار می‌کنم، بهترین کارهایم نوشتم و به این دوستان دادم چاپ کردند نه یک‌کلمه‌ای حذف کردند و خیلی جاهای دیگر.

دیروز من با خانم شهید رواقی صحبت می‌کردم در وزارت بازرگانی هستند، می‌گفت ما یک کمیته‌ای تشکیل دادیم چون بچه‌های شهدا رسیدگی می‌کردیم می‌گفت یک خانمی بود زن شهید بود می‌رفت خانه‌های مردم کار می‌کرد، می‌گفت ما وزیر را بردیم خانه او که حمایت کند، گفت چند روز پیش رفتم وزارت بازرگانی یک پسری در آسانسور با من بود، گفت من را یادتان نمی‌آید من همان معتادی بودم که شما من را.. و گفت الا جزء صاحب‌منصبان آنجاست و گفت می‌شود با من یک چایی بخورید شما زندگی من را تغییر دادید.

لارتی: در خانواده‌های هفتم تیر یکی از بزرگ‌ترین مسائلشان، مسئلهٔ قیمومیت بچه‌ها بود و اینکه خیلی از خانم‌ها را مجبور کردند که با برادران این شهدا ازدواج کنند و این برای آنها خیلی تلخ بوده.

تسنیم:  شما یک مصاحبه کرده بودید گفته بودید دریافتی پیام فروتن کار تئاترمستند سیاسی کرده بوده؟

شهلایی: خانم بیان به من گفته بودند که قبل از شما یک مستند آقای فروتن ساخته بود من نمی‌دانم چیست.

تفرشی: گفتگو با تروریست‌ها، یک متنی است که یک نویسنده انگلیسی نوشته است راجع به اتفاقات آفریقاست و راجع به ایران نیست.

لارتی: من به جرأت می‌گویم راجع به تاریخ معاصر و بحث دهه 60 اصلاً ما چیزی نداریم؛

تسنیم:  چرا کسی سمت آن نرفته است؟

لارتی: رهبر از این اتفاق گلایه کرد وگرنه این هم نبود، پارسال نهیب زد، گله کرد، پارسال جلسه هفتم تیر به خانواده‌های شهدا افطاری داد و آنجا حضرت آقا نهیب زد و گله کرد، یک کار تجسمی، یک رمان، یک فیلم کار نکردیم، چرا کار نکردیم؟ اینکه خانواده‌های شهدا را تکریم می‌کنید به درد نمی‌خورد.

شهلایی: این خیلی مهم است تازه با تمام این حرف‌ها برای سینما دوستان خیلی ممکن است کارهایی بکنند ولی راجع به تئاتر می‌گفتند ما پول نداریم.

تسنیم: این به خاطر آن مدیریت فرهنگی است یعنی تا شخصیت اول مملکت نهیب نزند، کسی کاری نمی‌کند.

تنها بنیاد نمی‌تواند حمایتگر یک ماجرا باشد و باید افراد دیگری حمایت کنند

شهلایی: الآن تئاتر شهر به ما سالن داده است؛ اما هنوز هیچ قرار مالی نیست و هیچ قولی هم به ما ندادند و ان‌شاءالله یک اتفاقی بیفتد و هنوز پولی به ما ندادند و آن هم خیلی پول محدودی است و تنها بنیاد نمی‌تواند حمایتگر یک ماجرا باشد و باید افراد دیگری حمایت کنند و ما برای این ماجرا تکان مالی نخوردیم، من 5 ماه فقط تحقیق کردم، با بچه‌ام 5 دقیقه نتوانستم بازی کنم، همسرم رفت مسافرت و اصلاً اجری نمی‌بینم از نظر مالی نه ما و نه بقیه بازیگران.

لارتی: اگر بخواهیم اتفاق خوبی بیفتد، پرونده آن کم یا زیاد بسته شده است ما یک تلاشی برای ادامه‌دار شدن داستان بقیه شهیدان این واقعه بکنیم، حمایت کنیم این کار را ادامه بدهیم و تولید شود یا تله‌تئاترش بکنیم، آمادگی لازم وجود دارد و متریالش هم تحقیقاتش را کرده است ما از اطلاعاتی که از این خانواده‌ها داریم 3، 4 نمایش دیگر را هم پوشش می‌دهد، داستانش را داریم ولی کار نشده است.

تسنیم:  آیا بنیاد شهید به این فکر کرده که برای شما تور بگذارد؟

شهلایی: آرزوی ماست.

لارتی: توانایی اسکان و پذیرایی را دارد؛ ولی پرداخت را ندارد چون تولیدش را کرده است، نماینده مجلس آمده بودند گفتند بیایید در شهرستان‌ها اجرا کنید من فکر کردم ایده بدی نیست.

تسنیم:  فروش دارد یا خود بنیاد بلیت‌ها را می‌دهد؟

شهلایی: نه ما یک تعداد صندلی باید به بنیاد بدهیم.

تسنیم:  به اندازه خودش فروش دارد؟

لارتی: نه بد نیست مخاطب دارد.

شهلایی: خیلی فروش برای ما مهم نیست، آدم‌هایی دارند می‌آیند تئاتر می‌بینند که اولین بارشان است که پایشان را در اینجا می‌گذارند، این خیلی ارزشمندتر از پول است.

تسنیم:  نقش اصغرنیا خیلی سینوسی حرکت می‌کند، جدی حرف می‌زند و خیلی لفظ‌قلم صحبت می‌کند، پس ما یک مدل بازیگری دیگری داشتیم، چگونه نقش را این‌گونه را بازی کردید؟

جعفری: روز اول که آقای لارتی و شهلایی نقش را به من گفتند خیلی ترسیدم چون از اوایل سال 95 من کلاً کار نپذیرفتم به عنوان بازیگر و فقط آهنگسازی کردم، یعنی خط شد به فجر و مریوان و جشنواره‌های زیادی که خیلی هم خوب بود به غیر از کار اصغر خلیلی که حماقتی بیش نبود، بعد دنبال یک نمایشی بودم که دوباره برگردم یا یعنی یک کار خوب و اجرای عمومی خوب که در کار کانون مهدوی ایرانشهر هم ساز می‌زدم، یک مقدار ترسیدم بعد که متوجه شدم فهمیدم که باید خیلی حواسم جمع باشد، پله‌پله سخت‌تر می‌شد بعد گفتند کار مستند است گفت دیگر هیچی! دیگر خیلی سخت‌تر است ولی خدا را شکر وقتی بار اول اصغرنیا را خواندم به اتفاق آقای لارتی و شهلایی گفتم خود نقش، چون روشی که من انتخاب کردم برای بازی متفاوت‌تر از بقیه است، بقیه بچه‌ها خیلی روان و ساده کار می‌کنند.

یک مقدار من مدلم متفاوت است چون به غیر از خانم رضایی که من حدس می‌زنم و صددرصد شاید دو سال بعد از اتفاق دارد روایت می‌کند اصغرنیا می‌آید سال 96 روایت می‌کند همه کاراکترها، کاراکترهایی هستند که دهه 60 هستند نهایتاً مونولوگ نادعلی یا رامین سیاردشتی یکی دو سال بعد از اتفاق است ولی گریم و نحوهٔ صحبت کردن من دقیقاً یک آدمی است که ایدهٔ اولیه‌اش این بود که من وضو گرفتم می‌نشینم و صحبت می‌کنم به دلیل اینکه من یک سال در سپاه خدمت کردم و راننده بودم، تمامی اخلاق و رفتار و کنش و واکنش و زندگی شخصی این آدم‌های انقلابی را می‌شناختم. این خیلی به من کمک کرد یعنی تجربه زیستی وارد کارم شد، پدر من جانباز است یعنی در خانواده‌ای بزرگ شدم که از این دست آدم‌ها و کسانی که سخنرانی کوبنده و انقلابی می‌کنند خیلی زیاد هستند.

من راجع به آقای اصغرنیا جستجو کردم که یک فیلمی ببینم نبود؛ ولی عکسش را دیدم و مصاحبه‌هایش را خواندن یک جایی من تعریف کردم برای یکی از دوستان همشهری‌ام گفت اصغرنیا را سال 89 دعوت کردیم دانشگاه آزاد ایلام، گفتم چطور بود؟ گفت یک آدم کوبنده‌ای بود و نشست تمام جزئیات او را برای من تعریف کرد و گفت یک هفته آنجا بوده، از دانشگاه آزاد بازدید کرده و این خیلی به من کمک کرد و این باعث شد در بازی من تفاوت ایجاد شد، من خیلی مینی‌مال می‌توانستم بیایم بنشینم داستان را روایت کنم ولی کسی به عنوان یک فرد انقلابی من را باور نمی‌کرد من بایستی یک تیپی می‌ساختم که بین تیپ و شخصیت شاید یک پروتیپ از آن کاراکتری که زنده است و احتمالاً قرار است بیاید اجرای من را ببیند.

تسنیم:  دوست دارید بیاید ببیند؟

جعفری: به شدت دوست دارم یکی از دوستان نزدیکش آمد دید گفت صبح با آقای اصغرنیا صحبت کردم خدا را شکر گفت فقط قد و وزنش یکی نبوده و او گیلانی است، نمی‌توانستم لهجه به آن بدهم ولی رفتار گیلانی‌ها را دقت کردم بعد قصه‌ای که آقای اصغرنیا تعریف می‌کند، شاید بعضی از دوستان به من گفتند دو تا خاطره دارد می‌گوید تکراری است نیازی نیست، گفتند می‌تواند حتی یکی از خاطرات حذف شود ولی در مورد عدالت آقای بهشتی دارد صحبت می‌کند و به عنوان شخصی که آقای بهشتی را از نزدیک دیده و حالا بعد از 35 سال معلم انگلیسی‌اش بوده، می‌گوید اولین برای که آقای بهشتی را دیدم کلاس چهارم ابتدایی بودم، ایشان هم مدیر مدرسه من بودند و هم معلم انگلیسی و تا آخر عمرم معلم من باقی می‌ماند، این یک مقدار جذاب است و بعد یک کمدیِ به شدت ریز من در بازی لحاظ کردم که تا زمانی که از آقای محمودی و آقای فردوسی‌پور که پارسال فوت کرد تا آنجا، نخواستم این شود در تمرینات آقای لاری و آقای شهلایی خیلی ناظم‌گونه بالای سر من بودند که کمدی نشود چون شخصیت شخصیتی نیست که بتوانیم با آن شوخی کنیم ولی یک جایی واقعاً شرایط کمدی است، زیر آوارم آقای محمدی آیت‌الکرسی می‌خواند آقای فردوسی‌پور می‌گوید برادر من داری غلط می‌خوانی! موقعیت کمدی بود ولی من لحن را کمدی نمی‌کنم خیلی جدی، به قول حمید پورآذری که می‌گوید کمدی را کمدی بازی نکن، دیالوگ کمدی را بگو به صورت جدی مخاطب خودش درک می‌کند.

تسنیم:  آقای اصغرنیا تنها منبع شما برای توصیف زمان انفجار بوده است؟

لارتی: خیلی جزئی، جزئیاتی را می‌گویند و عشق به بهشتی بین آنها زیاد وجود داشته است.

جعفری: جالب است گفته ابتدا یک نور بنفش به چشم ما زد مانند برق.

لارتی: چون این بمب، بمب گازی بوده که روسیه ساخته و به منافقین داده است با گاز و هوا تلفیق می‌شده یک فعل و انفعال شیمیایی و یک کورنومتر ساعتی داشته همان که رامین کوک می‌کند سر ساعت.

جعفری: نحوهٔ این بمب خیلی عجیب است بمب‌هایی که در ساعت مچی یا ساعت عقربه‌ای کار می‌کنند در اثر اتصال عقربه‌ها با هم روی یک ساعت مشخص عمل می‌کنند یا فاز نُل اتصالش را به عقربه‌ها می‌زنند که یک ساعتی باشد که عقربه‌ها به هم برخورد کنند و این شیوه یک شیوهٔ مبتکرانه‌ای آن زمان بوده. که یک موضوعی را ما در متن آوردیم که می‌گوید این کیف را لگد نزن قرآن داخل آن است که من مطمئنم بمب در همان کیف بود.

تسنیم:  شخصیت کلاهی یک طنز عجیبی دارد یعنی مدام با اما و اگر صحبت می‌کند چه شد به این فکر رسیدید؟

شهلایی: ما هیچ چیز راجع به ایشان نمی‌دانیم ما مونولوگ‌های ایشان را بیشتر از همه دوست دارم اطلاعات مشخصی راجع به او نداریم. چند روز پیش یک آقایی آمد گفت کلاهی اصلاً جزء مجاهدین هم نبود و دروغ است که می‌گویند سال 57 به اطلاعات آمده است اصلاً صحیح نیست، وقتی امنیت آن زمان این‌قدر پایین بوده، آن زمان چیزی نبوده و هر کسی را راحت می‌شد ملاقات کرد و این آدم حتی عکس نداده بود.

تسنیم:  یک کاری برای جشنواره سوره آمده کردید؟

شهلایی: راجع به شهدای بمباران است که راجع به آن هم کار نشده است کاملاً داستانی است، من یک قصه دیگری دارم به نام رازهای روزهای بمباران کرمانشاه که کاملاً مستند است و ما همهٔ بچگی‌مان زیر بمباران بودیم مادر من ضعف اعصاب شدیدی به این خاطر دارد و اصلاً شخصیت او بعد از جنگ تغییر کرد.

تسنیم:  شما در جریان قضیه تئاتر شهر کرمانشاه و اتفاقاتی که آنجا افتاد هستید؟

شهلایی: بله تازه اتفاق افتاده خصوصی بود، تئاتر شهر کرمانشاه در شهرستان بهترین تئاتر شهر است من چندین اجرا در آنجا داشتم حتی از تهران کار بردم آنجا و اجرا کردم، چهره‌های شناخته‌شده ولی دلسوزی آنجا وجود ندارد، دولت آن را ساخت ابتدا برای یک جریان دیگری بود بعد برای ارشاد شد و ارشاد سالانه اجاره می‌دهد، دو سال انجمن ‌نمایش مزایده را برنده شد ولی انجمن ‌نمایش چرا ناموفق بود؟ خیلی جالب بود مدیرکل می‌گوید ما برنامه داریم مجانی به ما اجاره بدهید و کسی هم که مسئول آنجاست باید مجانی اجاره بدهد بعد این‌طور نمی‌چرخد! بعد پولش قرار بود به ما داده شود، فقط آدم‌ها می‌آمدند مجانی اجرا می‌کردند آدم مدیرکل خیلی آدم محبوبی نزد آن آدم می‌شد در مزایده قبلی انجمن برنده شد بعد فکر کرد نمی‌تواند با این سیاست ادامه بدهد، مدیرکل سابق داشتن نمی‌شد بسیار آدم خوبی هم بود ولی می‌خواست، بسیج می‌آمد مگر می‌شد نداد، سپاه می‌آمد، وزارت نیرو مگر می‌شد ندهد! فقط از نظام‌مهندسی یک پولی می‌توانستند بگیرند بقیه‌اش را می‌گفتند برای خودمان است مگر می‌شود به ما ندهید، سالن 600 نفری است و بسیار حرفه‌ای است و ما 3 سالن آنجا داریم سالن‌ها خیلی خوب هستند و محوطهٔ بسیار زیبا و چشم‌انداز عالی و آنجا عالی است.

تسنیم:  به نظر شما راهکارش چیست؟

شهلایی: شاهکارش مدیریت درست و دلسوزی است، این سالن برای انجمن نمایش است یا انجمن‌های هنری باشد و پولش به هنرمندان برسد و هر کسی می‌آید باید پول بدهد مگر می‌شود پول نداد حالا با تخفیف ولی باید به تئاتر سوبسید داده شود.

تسنیم:  برخی از رئیس کنونی انجمن ناراضی هستند.

شهلایی: ایشان آدم بسیار خوبی هستند و این‌طور نیست و دارد کار فرهنگی می‌کند و بی‌انصافی می‌کنند. مهم‌ترین مشکل را من در کرمانشاه داشتم و دشمن هم بودیم؛ ولی در انسان بودنش شکی نیست.

============================

مصاحبه از احسان زیورعالم

عکس از ناصر جعفری

===========================

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل