شهیدی که مختاروار به جنگ با داعش پرداخت/تصمیم سرنوشتساز شهید مختاربند برای حضور در سوریه
شهید حمید مختاربند یکی از شهدای مدافع حرم است که با دیدن جنایات شغالهای تکفیری تاب نیاورد و مختاروار و جانبرکف به پا خاست و با خلق حماسه دیگری در قیامی خونین منتقم خون حسینیان زمانه شد و مختار حرم ماند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، شهدای مدافع حرم آن قهرمانان عرصه نبرد، تنها پیروز این عرصه نبودهاند چراکه در آن زمان که ایمانشان در بوته آزمایش قرار گرفت در آن آزمون سخت، بین دل و دینشان، دین و ایمان خویش را برگزیدند، ایمانی که از عشق حسین فاطمه نشأت گرفته است و جوشوخروش حسینی در آن جاری و ساری است جوششی که اگر ذرهای از آن در کالبد جسم خاکی دمیده شود روح و جانی تازه خواهد یافت. حال شهدای مدافع حرم این مردان غیرتمند مختار زمان خود شده و با دفاع از حریم حرم اهلبیت حسین(ع) بار دیگر منتقم خون سالار شهیدان شدند و با آرمان انتقام از یزیدیان زمانه به پا خاسته و خود را به قافله عشق رساندند.
شهید حمید مختار بند نیز یکی دیگر از شهدای مدافع حرم است که با دیدن جنایات شغالهای تکفیری تاب نیاورد و مختاروار و جانبرکف به پا خاست و با خلق حماسه دیگری در قیامی خونین منتقم خون حسینیان زمانه شد و مختار حرم ماند.
به همین منظور به گفتوگو با همسر شهید مدافع حرم حاج حمید مختار بند پرداختیم.
منیره فخیمی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در قم، با اشاره به آغاز زندگی مشترک خود با همسر شهیدش اظهار داشت: زندگی سراسر عطوفت ما بهواسطه یکی از دوستان شهید که نسبت فامیلی دوری با خانواده ما داشتند و به دلیل علاقه من به حرفه و شغل پاسداری، به درخواست ازدواجشان پاسخ مثبت دادم و در تیرماه سال 60 طی مراسمی ساده زندگی مشترک خود را آغاز کردیم . حاصل این ازدواج چهار فرزند، دو دختر به نامهای طیبه و زهرا خانم و دو پسر به نامهای آقا محمود و محمدحسین و تعداد 8 نوه دختری و پسری است.
اثبات صدق ادعای شهید با حضور در آتش جنگ سوریه
همسر شهید مدافع حرم حمید مختار بند با اشاره به بخشی از زندگی شهید تصریح کرد: با توجه به اینکه دوران پایان تحصیلات متوسطه ایشان همزمان با شروع انقلاب بود آشنایی با حضرت امام خمینی (ره) و جذبه شخصیت والای ایشان حیاتی نو در کالبد طالبان حقیقت دمید، بهگونهای که جوانان انقلابی احساس تولیدی جدید در فضای سرشار از معنویت و پویایی میکردند. شهید هم همانند دیگر جوانان انقلابی در آن ایام بخشی از وقت خود را صرف مطالعه و افزایش معرفت و بصیرت، و بخش دیگر را به حضور درصحنههای مخالفت با نظام محکوم شاهنشاهی میگذراند. و بعد از پیروزی انقلاب نیز از نخستین کسانی بود که لباس مقدس سپاه را با عنوان پرافتخار پاسدار انقلاب بر تن کرد. حاج حمید با شروع غائله کردستان چند ماهی برای مبارزه با ضدانقلاب به آنجا رفت و سپس با شروع جنگ تحمیلی نیز چند سالی برای نبرد با دشمن بعثی در جبهههای نبرد حضور فعالی داشتند.
وی یکی از مهمترین رموز عاقبتبهخیری همسر خویش را اطاعت از مقام ولایت و گوش به کلام ولی داشتن میدانست و افزود: این ولایتپذیری منجر به ثبات در صراط مستقیمی شد که درنهایت با شهادتش خاتمه یافت. چنانکه با تمام وجود به حقانیت وجود مبارک امام خامنهای و کلام ایشان اعتقاد داشتند و در صحبتهایشان میگفتند اگر آقا بفرماید وارد آتش شو، این کار را خواهم کرد، و بهراستیکه صدق ادعای خود را با حضور در آتش جنگ سوریه به اثبات رساند و به مصداق جمله (فاز فازا عظیما) نائل آمد.
آرزوی شهادت درراه حق و اتمام نعمت خداوند بر شهید
بانو فخیمی با سوز و آهی گلوگیر و سنگین به بیان ویژگیهای همسر شهیدش پرداخت و عنوان کرد: در نمازهای خاضعانه و عاشقانه خود بهویژه نماز شبهایش، که مقید به آن بود، هیچیک از قنوتهایش را بدون گریه و تضرع و طلب شهادت سپری نمیکرد. در زمان سکونت در شهر قم، نماز جماعت صبح ایشان با دویدن از مسیر مسجد تا خانه ترک نمیشد بهطوریکه این کار را برنامه ورزشی خود قرار داده بود و معمولاً بین الطلوعین را با اقامه نماز جماعت و ورزش و قرائت قرآن، زیارت عاشورا و دعای عهد و دیگر ادعیه تا طلوع آفتاب بیدار سپری میکرد. همینطور گرفتن روزههای مستحبی که گرمای هوا هم مانع انجامش نمیشد. حاج حمید طلبه نبود ولی با خوی طلبگی خود نسبت به انجام منکر و ترک معروف در جامعه بیتفاوت نبود. بسیار دلسوز و مهربان و گرهگشا، برای اطرافیانش و همه هم نوعانش بود، دلسوزی و مهربانی و انسان دوستیش را با حضور در جبهه سوریه چه زیبا به تصویر کشید و وسعت شعاع و دامنه علاقه خود را به هم نوعانش، با نثار جانش، چقدر خوب نشان داد.
همسر شهید مدافع حرم از تصمیم بزرگ زندگیشان و اعزام به سوریه میگوید: مرداد سال 93 آغاز یک تصمیمی بزرگ، غیورانه و شجاعانه که حاصل یکعمر زندگی عابدانه و خالصانه برای همسرم بود. تصمیم برای هجرت و جهاد در کشوری دیگر و دور از وطن، که هرکسی نمیتواند در این سن و سال چنین تصمیم سرنوشتسازی بگیرد. چنانکه او دفاع از حرم اهلبیت (ع) را توفیق و لطف الهی در حق خود میدانست و با غنیمت شمردن این فرصت طلایی، با بصیرت بالا به قافله مدافعان حرم پیوست و چنان روحش را پرورش و صیقل داده بود که بدون هیچگونه وابستگی به دنیا و یا خانه و مال بهراحتی با کوله باری از غیرت و مردانگی بار سفر به سوریه را بست. او در دنیا زیست ولی به آن دل نبست و همواره میگفت اگر خداوند مرگم را شهادت درراه خودش قرار دهد برمن اتمام نعمت کرده است.
با این امید که سایهسرم ابدی شده زندگی میکنم
وی با اشاره به همفکری با همسر شهید خویش خاطرنشان کرد: بر اساس اعتقادات و فرهنگسازی بهجامانده از جبهههای دفاع مقدس، شهادت در خانوادههای ما با عنوان خانواده شهید دفاع مقدس، مسئلهای حلشده و باارزش بالا مطرح میشود. درواقع با مرور خاطرات دفاع مقدس با عنوان سیمانی که بهپای انقلاب ریخته میشود، دل خود را آرام میکنیم و در حال حاضر ما با اعتقاد به اینکه شهادت سرمایه و سعادتی دنیوی و اخروی محسوب شده، به آرامش رسیدهایم و اگرنه خلأ نبود عزیزانمان با گذر هیچ زمانی هرگز پر نخواهد شد، باوجود مشکلات بسیار از اینکه شهید به آرزوی خود دستیافته ما هم شاکر و خوشحالیم و با این امید که سایهسرم ابدی شده زندگی میکنم.
بانو فخیمی با اشاره به خاطرات شیرین روزهای آخر با همسر شهیدش یادآور شد: در مدتی که حاج حمید در سوریه حضور داشتند چند باری به دیدنشان رفتم. از ایشان خواستم بعد از شرکت در هر عملیاتی بلافاصله خبر سلامتیاش را به من اطلاع دهد. هر وقت تماس میگرفت صحبت خود را با ذکر لاحول و لا قوة الا بالله شروع میکرد، به تأسی از مقتدایش اباعبدالله الحسین که خبر سلامتی خود را به اهلبیت حرم با این ذکر اعلام میفرمود. به دلیل ارادت و علاقه بسیاری که به حضرت زهرا(س) داشتند عنوان جهادی خود را (ابو زهرا) برگزیده بود. یک سال از رفتنش به سوریه میگذشت. به او گفتم: حاج حمید دیگر نمیخواهی برگردی؟ گفت: حاجخانم محال است با پای خودم برگردم مگر اینکه مرا (بیاورند). به ما گفته بودند اول محرم برای شرکت در مراسم زنجیرزنی به ایران میآید و ما در انتظار دیدن او به سر میبردیم که اول محرم، پیکر مطهرش را برایمان آوردند.
آیا ممکن است شهید را دوست داشت و آرمانش را نه؟
بانو فخیمی خطاب به هم نوعان خود در پاسداشت خون شهدا گفت: ما شهدا را دوست داریم و آنها را انسانهای بزرگی میدانیم مردان مردی که درخطرها سینه را در مقابل دشمن سپر کرده و اسلام و کشورمان را از آسیب حفظ میکنند تا ما شب بهراحتی سر بر بستر گذاریم. آیا گریه بر شهدا بهتنهایی برای ادای حق آنها کافی است؟ آیا ممکن است شهید را دوست داشت و آرمانش را نه؟ شهدا رهرو میخواهند، از ما میخواهند که اهدافشان را دنبال کنیم و با چشمی اشکبار خطاب به همسر شهید خویش میگوید: حاج حمید، افتخارم، تو دین خود را به اسلام ادا کردی، با ایثارت حسین زمانت را یاری کردی، حال نوبت ماست که سید علی خامنهای را یاری کنیم اما چگونه؟ مصادیق یاری ایشان کدام است؟ دخترم، خواهرم، بهیقین بدان که حجاب تو از مصادیق بارز و کلیدی یاری حسین زمان و وفاداری به خون شهداست.
به گفته همسر شهید مدافع حرم، اطاعت از ولیفقیه، پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی، خدمت به مردم، انجام واجبات و ترک محرمات نهتنها ما را به رستگاری اخروی میرساند، بلکه باعث میشود در محضر شهدا شرمنده نباشیم و آنها از ما راضی باشند. دخترم، خواهرم، یک صحبت دیگر، با قناعت و ساده زیستی خود و پرهیز از مدگرایی و مدیریت هزینههای زندگی به مردانمان مهلت بدهیم، که قدری برنامهریزی معنوی هم داشته باشند و همهوقتشان صرف تأمین امور معاش زندگی نشود، چراکه کار زیاد، آنها را خسته و از توفیقاتی چون نشاط در عبادت، شرکت در نماز جماعت و کمک به دیگران بازمیدارد و این ظلمی است در حق آنها. و سعی کنیم مصداق این کلام نورانی امام علی (ع) در توصیف همسرش زهرای اطهر(س)باشیم که فرمودند: ایشان را بهترین یاور در اطاعت خداوند یافتم.
فرازی از وصیتنامه شهید حمید مختار بند
برادران بزرگوار در حال حاضر دشمن مثل زمان جنگ از روبهرو و با تانک و توپ و تفنگ وارد نشده است زیرا در آن جنگ شکست خورد و به جنگ پنهان و سرد کنونی روی آورد و اکنون با قاطی کردن حق و باطل افکار و عقاید بسیجیان و جانبرکفان ولایت را هدف قرار داده است. درست مثل زمان حضرت علی(ع) در جنگ صفین که حق و باطل را برای اصحاب ایشان مشتبه کردند و نهایتاً جبههی پیروان امام شکست خورد.
ازآنجاییکه تاریخ - به فرمایش قرآن کریم - برای عبرت گرفتن آیندگان است و برای اینکه انسان مجدداً به اشتباهات گذشته دچار نشود باید از عملکرد گذشتگان عبرت گرفت.
از همین رو طبق فرمایش مقام معظم رهبری الآن هم در جنگ با دشمن اسلام و مسلمین هستیم با این تفاوت که شیوه جنگ آنها فرق کرده (مثل جنگ صفین) و باید هوشیار بود. آنجا که حق و باطل قاطی میشود و قرآنها بر سر نی میرود باید حق را از میان تمام سیاه نماییها تشخیص داد تا گمراه نشد.
حدیث از معصوم داریم که دوران آخرالزمان فتنهها یکی پس از دیگری اتفاق میافتد و تعدادی را از مسیر خارج میکند و اصلاً کار فتنه، گرفتن یاران وفادار حق و گمراه کردن آنها است. ااز این رو گاهی میبینیم فلان شخص که در جنگ و انقلاب آنهمه خدمت کرده از خط ولایت جداشده و گوشبهفرمان ولایت نیست.
ولایت مانند ستونی است که همیشه و در همه بحرانها و مسائل پیش رو باید به او اقتدا کنیم و اگر در اقتدا به ولایت شک کردیم، همان کاری را انجام دادهایم که دشمن میخواهد و ایجاد شک و شبهه یعنی برانداختن تیرک خیمه جمهوری اسلامی.
گزارش از الهام پناهی فر
انتهایی پیام/