موانع داخلی و اصلی موفقیت «استارتاپها» در ایران چیست

بیشتر استارتاپها در همان مراحل اولیه با شکست روبه‌رو می‌شوند؛ به همین دلیل بررسی موانع داخلی موفقیت آنها ضروری به نظر می‌رسد.

به گزارش خبرنگار علمی باشگاه خبرنگاران پویا؛ امروزه استارتاپها از موضوعات مهم مورد بحث در کشورهای مختلف دنیا هستند؛ یکی از دلایل میزان اهمیت آنها نقش‌شان در اقتصاد کشورها و ایجاد مشاغل جدید است.

در استرالیا این حوزه مورد توجه جدی سیاست‌گذاران دولت قرار گرفته است چرا که پیش‌بینی کرده‌اند در دو دهه آینده، استارتاپهای حوزه فناوری حدود 540 هزار شغل جدید در این کشور ایجاد خواهند کرد.

در ایران هم مسئولان حوزه ارتباطات و علم‌وفناوری نقش استارتاپها را در فضای اقتصادی و توسعه کسب‌وکارها حائز اهمیت می‌دانند و بارها به بر اهمیت توجه به جوانان صاحب ایده و سرمایه‌گذاری روی آنان تأکید کرده‌اند.

بیشتر استارتاپها در همان مراحل اولیه با شکست روبرو می‌شوند؛ به همین دلیل بررسی موانع داخلی موفقیت آنها ضروری به نظر می‌رسد زیرا بسیاری از اوقات، تنها درباره استارتاپهایی می‌شنویم که موفق شده‌اند و داستانهای موفقیتشان بر سر زبانهاست در حالیکه تعداد بیشماری از استارتاپها در نهایت شکست میخورند و فراموش می‌شوند.

این روزها به‌کارگیری ایده‌های استارتاپی در ایران به‌سرعت در حال رواج است و پیشرفت روزافزون آنها می‌تواند در روند روبه‌رشد بازار سرمایه و حل چالشهای آن نیز مؤثر واقع شود.

در این گزارش بر شناسایی و بررسی موانع داخلی موفقیت استارتاپها تأکید شده است؛ به‌منظور تحلیل موانع داخلی موفقیت استارتاپهای کشور با همکاری مرکز توانمندسازی و تسهیلگری کسب‌وکارهای نوپای فاوا و هسته پژوهشی نوآوری کسب‌وکارهای دیجیتال دانشگاه تهران در نیمسال دوم سال 95 پژوهش جامعی به روش پیمایش برای شناخت موانع داخلی موفقیت استارتاپها در کشور انجام شد.

پرسشنامه این پیمایش را 32 نفر از فعالان استارتاپی منتخب کشور در نمایشگاه الکام استارز گذشته تکمیل کردند که اطلاعات جمعیت‌شناختی آنها شامل محدوده سنی، رشته تحصیلی و مدرک تحصیلی بوده است.

همانطور که مشاهده می‌شود بیش از نیمی از مؤسسان استارتاپهای نمونه آماری این پژوهش دارای رده سنی بین 25 تا 30 سال و در مقطع کارشناسی ارشد رشته‌های تحصیلی مرتبط با مهندسی ICT بوده‌اند.

خروجی این پیمایش، شناسایی موانع داخلی موفقیت استارتاپهای ایرانی بوده است.

موانع موفقیت استارتاپها در ایران

در این بخش به بررسی موانع داخلی موفقیت استارتاپهای ایرانی به‌صورت دقیق‌تر و مقایسه آنها با موانع داخلی استارتاپهای سایر کشورها پرداخته شده است؛ تلاش شده تا راه‌حل کشورهای مختلف برای از بین بردن این موانع نیز بررسی و به‌عنوان راهنمایی برای کمک به استارتاپهای ایرانی استفاده شود اما به‌طور کلی باید این نکته را در نظر گرفت که شناخت درونی، اغلب راه‌حل بسیاری از چالشها و مقابله با شکستهای آتی است.

درصورتیکه استارتاپها موانع داخلی موفقیت خود را به‌خوبی بشناسند، می‌توانند به موفقیت امید داشته باشند.

ارائه محصول/ خدمت ضعیف

براساس نتایج به‌دست آمده از پیمایش الکام‌استارز، وضعیت بلوغ استارتاپهای ایران مشخص شد؛ به‌گونه‌ای که حدود پنج درصد از استارتاپهای کشور در مرحله ایده و نمونه اولیه قرار دارند.

از این میان حدود 74درصد آنها در مرحله ورود به بازار و 21 درصد در مرحله رشد هستند. 

از این‌رو می‌توان بر اساس یک دیدگاه کلی، وضعیت بلوغ استارتاپهای کشور را مناسب دانست اما استارتاپها در کشور با چالش تناسب محصول با بازار مواجه هستند.

74 درصد استارتاپها در مرحله ورود به بازار  به سر می‌برند؛ بنابراین هم محصول باید جذابیت لازم را داشته و هم بازار به محصول آنها نیازمند باشد که به نظر می‌رسد وضعیت استارتاپهای ایرانی در این رابطه مناسب نیست و محصول-خدمت ضعیف و عدم توجه به بازخورد مشتری را جزو موانع اصلی خود عنوان کرده‌اند.

در بین آمار کشورهای مختلف نیز دیده می‌شود که محصول ضعیف از موانع داخلی اصلی استارتاپهای اروپایی (17%) به‌ویژه کشورهای شرقی از جمله جمهوری چک و استرالیا (33%) است.

با توجه به آنکه کشور استرالیا از لحاظ بلوغ اکوسیستم استارتاپی تا حد زیادی مشابه کشور ما و در مرحله ظهور است، به نظر می‌رسد همانند ایران توسعه محصول، از چالشهای اصلی و جزو سه مانع اصلی استارتاپهای این کشور قرار دارد.

دلیل اصلی چنین موضوعی این است که استارتاپها تحقیقات لازم درباره محصولی که می‌خواهند به بازار عرضه کنند و نیاز مشتریان، انجام نمی‌دهند.

انجام تحقیقات بازار برای درک نیاز جامعه و وارد شدن به فاز طراحی یک محصول مناسب نیاز است؛ چرخه‌های اشتباه در ایجاد محصول که منجر به ساختن ایده‌ها و آرزوها به‌جای توجه به بازخورد مشتریان از محصولات می‌شود از موانع داخلی اصلی عنوان شده توسط استارتاپهای ایرانی است.

تحقیقات بازار می‌تواند تا حدودی این مشکل را حل کند؛ پس از تحقیقات، استارتاپ باید محصول خود را ارزیابی مجدد کند؛ استارتاپها باید در توسعه محصول خود چابک باشند لذا ابتدا یک نمونه اولیه به بازار و مشتریان ارایه کنند و در صورت جلب نظر مشتری آن را توسعه بدهند.

استراتژی «محصول را بساز و مشتری خود به دنبالش می‌آید» اشتباه است بلکه باید محیط بیرون از دفتر کار را شناخت و با مشتری وقت گذارند؛ توجه به انجام چرخه بازخورد ـ تکرار، بسیار مهم است به گونه‌ای که لازم نیست در همان ابتدا یک محصول با تمام ویژگیها روانه بازار شود بلکه باید در چرخه اول یک نمونه اولیه ایجاد و روی آن نمونه بازخورد مشتری را گرفت.

در چرخه دوم محصول براساس این بازخورد بهبود پیدا می‌کند و دوباره به مشتری برای بازخوردهای جدید ارایه می‌شود و به همین ترتیب تا کامل شدن محصول ادامه پیدا خواهد کرد.

یعنی بهتر است در ابتدا یک  حداقل محصول قابل‌قبول ساخت و فقط ویژگیهایی که بعد از بازخورد مشتری ضروری شناخته شده‌اند، اضافه کرد.

راهکارهای زیر در این رابطه می‌توانند مفید باشند:

صرف زمان زیاد با مشتریان بالقوه برای درک اینکه چه محصولی خوب است و کدام خوب نیست.

 توسعه حداقل محصول قابل قبول (MVP) و تکرار پس از بازخورد مشتری (چرخه بازخورد ـ تکرار).

 ارائه چرخش یا Pivotهایی به بازار به‌منظور اعتبارسنجی تناسب محصول/ بازار

نقدینگی پایین

مشکلات مالی یکی از سه مانع اصلی داخلی بیشتر استارتاپها محسوب می‌شود که کاملاً ملموس و قابل درک است؛ قریب به‌اتفاق استارتاپها در کشورهای مختلف با دغدغه مالی روبرو هستند.

به عنوان مثال ESM در گزارش سال 2015 خود، عنوان کرده است که تقریباً تمامی کشورهای اروپایی درگیر تأمین مالی هستند، البته اسپانیا آن را یک دغدغه اصلی برای خود می‌داند (شکل 12).

بر اساس تحلیل انجام شده توسط شرکت تحقیقاتی دهلی Xeler8 بر استارتاپهای هندی تعداد 997 از دو هزار و 281 استارتاپی که از سال 2014 شروع به فعالیت کرده‌اند، شکست خورده‌اند.

به نظر می‌رسد دلیل اصلی شکست این استارتاپها کمبود بودجه و مشکل نقدینگی بوده است.

یکی از دلایل کمبود بودجه، تخصیص نامناسب منابع یا تخمین اشتباه در درآمد و هزینه است؛ به عنوان مثال برخی از استارتاپهای هندی تنها برای چند برابر کردن درآمد، Burn Rate3 خود را افزایش می‌دهند که درست نیست؛ دلیل هم این است که گرفتن سرمایه از خارج برای استارتاپها به‌نوعی نشاندهنده خبرگی آن استارتاپ است درنتیجه حتی اگر روش استفاده درست از آن را ندانند، گرفتن سرمایه خارجی برای آنها مهم است.

از طرفی هم سرمایه‌گذار مخاطره‌پذیر (VC) تنها حاضر به سرمایه‌گذاری روی استارتاپهایی با درآمدهای اغلب غیرواقع‌بینانه هستند.

درنتیجه استارتاپها برای جذب سرمایه VCها، سعی در برآوردن انتظارات غیرواقع‌بینانه آنها به کمک روشهای نامناسب افزایش درآمد دارند که تأثیرات سوئی بر استارتاپ می‌گذارد و ممکن است منجر به شکست آنها شود.

عدم توجه به نیاز مشتری

پیمایش استارتاپهای ایرانی نشان می‌دهد که عدم توجه به نیاز مشتری از دیگر موانع داخلی موفقیت است که در این بین، عدم شناخت صحیح از بازار، عدم توجه به نیاز بازار و عدم توجه به بازخورد مشتری را از اصلی‌ترین دلایل عدم موفقیت دانسته‌اند.

بررسی وضعیت اکوسیستمی استارتاپهای ایران نشان می‌دهد که استارتاپها در کشور با چالش تناسب محصول با بازار و ورود به مرحله رشد مواجه هستند؛ در واقع ممکن است استارتاپها به شکل درستی نیازهای بازار و مشتریان را نسنجند و در نتیجه با ارائه محصول نامناسب در جذب مشتریان به مشکل بربخورند.

در صورتیکه شناخت صحیحی از بازار وجود نداشته باشد، محصول برای بازار جذابیت و کشش ندارد و این دلیلی است که موجب شکست بسیاری از استارتاپها می‌شود.

در گزارش Startup Muster استرالیا در سال 2015 بزرگترین دغدغه استارتاپهای استرالیایی جذب مشتری (60%) است؛ همچنین گزارش ESM سال 2016 نیز جذب مشتری (19.5٪) را بزرگترین چالش می‌داند.

کشورهای شمال غربی اروپا در پژوهش ESM، جذب مشتریان جدید و سپس افزایش فروش را از اصلی‌ترین موانع داخلی موفقیت می‌دانند، هند نیز ایجاد بازار (16%) و جذب مشتری (15%) را جزو دغدغه‌های اصلی خود می‌داند.

رقابت

پیمایش استارتاپهای ایرانی در رابطه با رقابت به‌عنوان یکی از موانع داخلی موفقیت، بیانگر این موضوع است که در هر سه بعد مواجهه با رقبا، نادیده انگاشتن رقبا و توجه بیش از اندازه به بازارهای ناشناخته، تراکم جوابها در بازه خیلی کم و کم بوده است که نشان می‌دهد موضوع رقابت در کشور ما هنوز چندان جدی نیست و این می‌تواند به علت نوپا بودن اکوسیستم استارتاپی کشور باشد.

در ایران هم تعداد بالای رویدادهای برگزارشده استارتاپی در چند سال اخیر هم از جنبه ترویجی و هم آموزشی و دانش‌افزایی به‌منظور فرهنگسازی، ایده‌پردازی و افزایش سطح مهارتها و دانش استارتاپی تقریباً مناسب است.

اما نکته مهم این است که در مرحله ورود به بازار بسیاری از استارتاپها توسط رقبا کنار گذاشته می‌شوند یا کوچک می‌مانند؛ عدم اجرای قانون مالکیت فکری نیز استارتاپها را ناتوان در رقابت با رهبران بازار می‌کند.

برای کسب‌وکارهای کوچک، محافظت از هر محصول یا خدمت منحصربه‌فرد، بسیار مهم است زیرا رقبا می‌توانند از موفقیت این کسب‌وکارها استفاده کنند و سهم بازار آنها را بگیرند.

این خود منجر به رشد کند کسب‌وکار یا از دست دادن درآمد می‌شود؛ از دست دادن سهم بازار در اوایل توسعه یک کسب‌وکار می‌تواند ویرانگر باشد.

در محیط رقابتی و پویای امروز، مالکیت معنوی می‌تواند تمایز پایدار و قابل دفاع برای شرکت ایجاد کند؛ با داشتن مالکیت معنوی، یک مانع ورود قوی ایجاد می‌شود، درنتیجه به کسب‌وکارها برای رشد سرمایه‌گذاریشان در مقابل رقبا کمک می‌کند.

مالکیت معنوی همیشه اهمیت بالایی برای سرمایه‌گذاران در شرکت دارد و ارزش خوبی برای شرکت ایجاد می‌کند.

ضعف در تیم مدیریتی

هر کسب‌وکاری برای موفقیت نیاز به یک تیم مدیریتی قوی دارد؛ وجود ناهماهنگی و ضعف در بخش مدیریت می‌تواند باعث ضعف بخشهای دیگر و نهایتاً شکست استارتاپ شود.

یکی از دغدغه‌های استارتاپهای ایرانی مدیریت و تیم مدیریتی است؛ این دغدغه در سایر کشورها نیز مطرح است.

از دلایل عمده شکست تیم مدیریتی در استارتاپهای کشور، مشکلات ناشی از عدم هماهنگی بین مؤسسان، همچنین مشکلات ناشی از بهره نگرفتن از مشاوران کسب‌وکار عنوان شده است.

هند برای حل این مشکل، Startup Hub India را راه‌اندازی کرده است؛ این شبکه به‌منظور ایجاد یک نقطه تماس واحد برای کل اکوسیستم استارتاپی جهت تبادل دانش ایجاد شده است که می‌تواند به مؤسسان استارتاپها از طریق آموزش مهارتهای برقراری ارتباط و کار تیمی توسط مربیان کمک کند.

این شبکه توسط دولت به‌منظور بهبود سهولت انجام کسب‌وکار و ایجاد یک محیط پویا و توانمندساز ایجاد شده است؛ این شبکه امکانات زیر را فراهم می‌کند:

تعامل با دولت مرکزی و محلی هند، مشاوران، دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیق و توسعه، VCهای هندی و خارجی و...

کمک به استارتاپها در جنبه‌های مهم چرخه عمر ازجمله مشاوره ساختاردهی و سازماندهی به کسب‌وکار، بهبود و گسترش مهارتهای بازاریابی، تجاری‌سازی فناوری و ارزیابی مدیریت

سازماندهی برنامه‌های مربیگری در همکاری با دولت، مراکز رشد و سازمانهای خصوصی تشویق‌کننده نوآوری

از دیگر مشکلات تیم مدیریتی استارتاپهای ایرانی داشتن تنها دید فنی است؛ حدود 70 درصد از مؤسسان در رشته‌های مهندسی مرتبط با ICT تحصیل کرده‌اند و تنها 11 درصد در حوزه مدیریت تحصیلات دارند.

استرالیا از یک زاویه دیگر با این مشکل روبرو است؛ در واقع تیم مؤسسان استارتاپهای استرالیایی بیشتر مهارتهای کسب‌وکاری و مدیریتی دارند تا فنی.

حدود 58 درصد از مؤسسان استرالیایی تخصصهای عمومی کسب‌وکار، مدیریت پروژه و خدمات مشتری دارند؛ از این رو بیشتر به دنبال نیروی کاری با مهارتهای توسعه نرم‌افزار هستند.

ضعف در تیم استارتاپی

تمامی کشورها و نهادها مانند ایران ضعف در تیم استارتاپی را از موانع داخلی موفقیت می‌دانند؛ اسلواکی بعد از دغدغه مالی، نیروی انسانی (51%) را بزرگترین مانع داخلی موفقیت استارتاپهای خود می‌داند.

در این کشور برای ارزیابی کیفی استارتاپ شاخصهایی مدنظر قرار می‌گیرد که ارزیابی کیفی استارتاپها مهمترین آنهاست.

ارزیابی کیفی استارتاپها یک اولویت بسیار مهم برای سنجش کیفیت استارتاپهای اسلواکی است؛ علاوه بر این مسائل، قابلیتهای محصول و پتانسیل فروش از موارد مهم هستند.

درحالیکه بازگشت سرمایه و میزان سرمایه دریافت شده در رتبه‌های پایین‌تری قرار دارند؛ این داده‌ها نشان می‌دهد که مؤسسان استارتاپها باید ابتدا یک کسب‌وکار مناسب با نیروهای باکیفیت ایجاد کنند و پس از آن، به‌دنبال بازده مالی باشند.

مهارتهای پایین اعضای تیمهای استارتاپی ایران در حوزه بازار و کسب‌وکار (مانند کمبود تجربه در صنعت مربوطه، کمبود مهارتهای کارآفرینی، تیم فروش کم تجربه، تخصص کم، خلاقیت پایین در بازاریابی، برندینگ و SEO ضعیف) از دغدغه‌های اصلی است.

همچنین استخدام نیروهای حوزه فروش، بازاریابی، مالی، اجرایی و عملیاتی در هند جزو سخت‌ترینها اعلام شده است؛ پس یافتن، استخدام و نگهداری نیروی بااستعداد و متخصص در هر حوزه بسیار مهم است.

استرالیا برای کمک به استارتاپها به‌منظور جذب نیروهای بااستعداد، مشوقهای زیر را ارائه می‌کند:

صدور ویزای جدید برای کارآفرینان در مراحل اولیه با عنوان «ویزای کارآفرینی برای فارغ‌التحصیلان»؛ این ویزا هر سال به 2 هزار فارغ‌التحصیل دانشگاهی که یک ایده کسب‌وکار استارتاپی معتبر و واقعی ارائه کنند، داده می‌شود.

دانش‌آموختگان برای راه‌اندازی کسب‌وکار استارتاپی خود پس از فارغ‌التحصیلی به مدت یک سال  مجاز به اقامت در استرالیا هستند؛ آنها می‌توانند این ویزا را برای سال دوم با داشتن نامه تأییدیه از مؤسسه آموزش عالی خود که نشاندهنده پیشرفت رضایت‌بخش توسعه کسب‌وکار آنها است، تمدید کنند؛ برای این ویزا، پیش‌نیاز مالی وجود ندارد هرچند فارغ‌التحصیلان نیازمند تأییدیه یک مؤسسه آموزش عالی همکار در این طرح هستند.

برای اینکه کسب‌وکارها بتوانند به سادگی کارکنان زبده‌ای را استخدام و حفظ کنند، قوانین طرح سهام دادن به کارکنان، ساده‌تر شده‌اند؛ قوانین جدید به شرکتها اجازه می‌دهد برای ارائه سهام به کارکنان خود نیازی به فاش کردن اطلاعات حساس تجاری به رقبای خود نداشته باشند.

این تغییرات در اصلاحات اخیر شامل به تعویق انداختن زمان مالیات برای کارکنان و ارائه امتیازهای اضافی برای کسانی که مشغول به کار در شرکتهای استارتاپ هستند، می‌شود.

مدل کسب‌وکار

در موانع داخلی موفقیت یک استارتاپ نمی‌توان تنها یک مورد را مؤثر دانست بلکه بیشتر استارتاپها به ترکیبی از دلایل اشاره می‌کنند؛ این به احتمال زیاد به آن دلیل است که مشکلاتی خاص، علائم مشکل دیگری هستند.

به عنوان مثال، اگر مدل کسب‌وکار استارتاپ پایدار یا سودآور نباشد، به سرعت با مشکل نقدینگی روبرو می‌شود؛ بدون پول، استارتاپ نمی‌تواند رشد کند که در این صورت برای به دست آوردن کمکهای مالی و... دچار مشکل می‌شود.

به‌منظور سودآور بودن یک مدل کسب‌وکار باید بتوان محصول یا خدماتی را به مشتری فروخت و پیش از آن، باید برای به‌دست آوردن این مشتریان سرمایه‌گذاری کرد.

هزینه‌های جذب مشتری

هزینه‌های مرتبط با متقاعد کردن یک مصرف کننده برای خرید محصول یا خدمات استارتاپ، از جمله هزینه‌های تحقیقاتی، سفر، بازاریابی و تبلیغات است.

ارزش طول رابطه با مشتری (LTV) نیز یک پیش‌بینی از سود خالص به دست آمده از مشتری در کل مدت زمان رابطه با یک مشتری است؛ هدف این است که استارتاپها قادر به جذب مشتریان با هزینهای کمتر از ارزش طول رابطه با آنها بوده تا بتوانند یک مدل کسب‌وکار متعادل و متناسب داشته باشند و از این طریق به سودآوری برسند.

به همین دلیل باید هزینه به دست آوردن مشتری پایین‌تر از ارزش طول رابطه مشتری باشد؛ بنابراین، استارتاپها باید توجه کافی به هزینه جذب مشتری داشته باشند؛ یک راه ساده برای تمرکز روی آنچه در اکثریت قریب به اتفاق مدلهای کسب‌وکار مهم است، در این دو سؤال خلاصه می‌شود:

آیا می‌توان یک راه مقیاس‌پذیر برای به دست آوردن مشتریان پیدا کرد؟

آیا پولی که می‌توان از مشتریان به دست آورد، بالاتر از هزینه جذب آنهاست؟

بنابراین توجه به مدل کسب‌وکار ضروری است چرا که چگونگی انجام کار، ایجاد ارزش و نحوه درآمدزایی شرکتها را مشخص می‌کند؛ مؤسسان استارتاپها در مالزی معتقدند که برای موفقیت مدل کسب‌وکار استارتاپها، مدلهای کسب‌وکار باید براساس تناسب کسب‌وکار و نیازهای فرهنگی محلی ترجمه و بومی‌سازی شوند.

استارتاپهای ایرانی نیز باید برای موفقیت، مدل کسب‌وکار متناسب با وضع کشور و اهداف واقع‌بینانه را انتخاب کنند تا دچار مشکلات مربوط به زمان توسعه، مقیاس‌پذیری و... نشوند.

به عنوان مثال پیگیری رشد تقاضا برای محصول استارتاپ و تمرکز بر زمان پاسخگویی و برنامه‌ریزی ظرفیت، به استراتژی مناسب رشد و مقیاس‌پذیری استارتاپ کمک می‌کند.

استراتژی مناسب مقیاس‌پذیری برای موفقیت مهم است؛ به‌طور متوسط 16.6 درصد از استارتاپهای کشورهای اروپایی به‌ویژه کشورهای اسپانیا، رومانی و هلند استراتژی رشد را از موانع داخلی اصلی خود می‌دانند؛ بسیاری از اوقات عدم مقیاس‌پذیری و رشد به علت درست طراحی نشدن مدل کسب‌وکار است.

در نتیجه آموزشهای مناسب برای اتخاذ استراتژی مناسب در زمان مناسب حائز اهمیت است، در همین راستا وزارت اقتصاد و سازمانهای ذی‌ربط آن در اسلواکی، برنامه‌هایی برای اختصاص بودجه به استارتاپها در مراحل کشف، ایده و کشت ایده دارند.

هدف آنها برگزاری برنامه‌های مربیگری، کارآموزی بین‌المللی و رویدادهایی برای کمک به کارآفرینان به‌منظور حل مسائل مربوط به کسب‌وکارشان است.

مربیگری و رویدادهای محلی برای درک چگونگی ساخت یک مدل کسب‌وکار، تأمین مالی برای رشد، جذب مشتریان و مدیریت استعداد مناسب هستند؛ همچنین اسلواکی گزینه‌ای دیگر با نام «ویزای مقیاس‌پذیری و استارتاپی» دارد که برای شرکتهای نوآورانه این امکان را فراهم می‌کند تا کارکنانی را (متخصصان در حوزه IT و سایر زمینه‌های خاص) از کشورهای جهان سوم که در بازار محلی در دسترس نیستند در مدت دو هفته استخدام کنند.

این نیروها به گسترش توزیع محصولات موجود شرکتها به بازارهای خارجی و کمک به شرکتها برای معرفی محصولات و خدمات جدید کمک می‌کنند.

با توجه به راهکارهای دولتهای مختلف، ایران نیز باید از طریق آموزشهای مناسب به استارتاپها به‌منظور اتخاذ استراتژی مناسب و توسعه مدل کسب‌وکار مناسب کمک کند.

انتهای پیام/