آیتالله مشکینى اسوه اخلاق و تقوا
آیتالله مشکینى،به بیمارى خونى مزمنى دچار بودند و در تیرماه ۱۳۸۶ (نیمه رجب ۱۴۲۸) در بیمارستان بقیه الله بسترى شد و عصر روز دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۶،در سن ۸۶ سالگى دار فانى را وداع گفت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، آیتالله علىاکبر فیض معروف به مشکینى در سال 1300 هجرى شمسى در روستاى آلنى از توابع شهر مشگین شهر استان اردبیل در خانوادهاى متدین و اهل علم چشم به جهان گشود.
وى در زندگىنامه خودنوشت خود مىنویسد:در اوایل کودکى حدود 4 سال در نجف اشرف که پدرم براى تحصیل علوم دینى در آنجا اقامت داشت به مکتب رفتم و سپس همراه پدرم به وطن بازگشته و مقدارى از مقدمات علوم دینى را نزد ایشان فرا گرفتم.زمانى که پدرم را از دست دادم، براى جامه عمل پوشاندن به توصیه اکید آن مرحوم نسبت به اشتغالم به علوم دینى، به شهرستان اردبیل سفر کرده چند ماهى را براى فرا گرفتن صرف و نحو در آنجا سپرى نمودم تا اینکه سرانجام توفیق یافتم که به زیارت عالمى متقى نائل آیم،وى کسى بود که از میان کشتهشدگان و زخمیان مسجد گوهرشاد مشهد که به دستور دیکتاتور ایران، رضاخان پهلوى مورد تهاجم قرار گرفتند، نجات یافته بود، پس از آشنایى با این عالم بزرگوار بر آن شدم تا به همراه وى و دیگر طلاب اردبیل بهسوى شهرستان قم به قصد ادامه تحصیل سفر کنم.
در دوران پهلوى اول در مدرسه فیضیه قم مشغول به تحصیل و مدتى در درس مرحوم آیتالله حجت کوه کمرى، درس خارج مرحوم آیتالله بروجردى و آیتالله محقق داماد حاضر شده و از محضر این استادان کسب فیض کرد، بعد از وفات آیتالله بروجردى و فشار و تقابل علنى رژیم پهلوى دوم با دین و مرجعیت شیعه و قیام امام خمینى(ره) با امام همراه و در مبارزات علنى ضد شاه به فعالیت، سخنرانى و تبلیغ مشغول شد.
* علاقه زیاد به مطالعه، تألیف و تحصیل
آیتالله مشکینى در زندگىنامه خود مىنویسد: در جریان این مبارزات چندین بار در ساواک و شهربانى قم زندانى شدم و در پى جلسات مخفى که بهطور مرتب در قم بهمنظور تبادل نظر در زمینه به اجرا گذاردن منویات و یا دستورات امام امت انجام مىشد، تحت تعقیب قرار گرفتم و نزدیک 4 ماه در تهران متوارى شده و با اسم مستعار با دوستان تماس داشتم، ولى اغلب دوستان همرزمم دستگیر و به زندان قصر و اوین رهسپار شدند، در این ایام چندین بار از سوى مرحوم آیتالله طالقانى که وى نیز زندانى بود، پیام رسید که زندگى مخفى را رها کن تا دستگیرت کنند زیرا زندان بهتر از آن حال است و اغلب دوستان و جوانان مسؤول و متعهد را در زندان حداقل زیارت مىکنى ولى من بهدلیل علاقه زیادى که به مطالعه، تألیف و تحصیل داشتم و مىترسیدم در زندان وسایل کارم یافت نشود، علنى نشده و در این دوران موفق به تالیف چندین کتاب شدم و سرانجام پس از 4 ماه ایران را به قصد عراق ترک گفتم.
وى مبارزات فراوانى در جهت به تحقق پیوستن انقلاب انجام داد و یکى از بارزههاى مهم ایشان عدم ترس و آگاهى فراوان وى به موضوعات روز بود، بعد از ترک ایران به مقصد عراق در نجف اشرف به مدت 7 ماه از درس امام(ره) و سایر مراجع کسب فیض کردند.
ناسازگارى آب وهوا و بیمارى، ایشان را از ماندن در نجف اشرف باز داشت و آیتالله مشکینى بعد از 7 ماه اقامت در نجف اشرف در حضور دوستانى که براى ملاقات با وى به منزل ایشان آمده بودند از سوى ساواک بازداشت شد.
ایشان در زندگىنامه خود مىنویسد: در روز نخست که برخى از رفقا به ملاقاتم آمده بودند، از سوى ساواک جلب شدم و التزام گرفتند که باید تا 48 ساعت دیگر از قم خارج شوم و فرداى آن روز به مشهد مقدس حرکت کردم و نزدیک 15 ماه در حوزه مشهد مشغول تدریس شدم و بار دیگر به حوزه قم باز گشتم.
وى پس از بازگشت به قم در جلسات مخفیانه که پخش ابلاغ اوامرو سخنان امام مورد بررسى قرار مىگرفت شرکت کرده و جالب آنجاست هیچ اعلامیه و حرکتى بر ضد رژیم شاهنشاهى انجام نمىگرفت مگر اینکه آیتالله مشکینى نیز در آن شرکت مىجست.
بعد از مدتى 27 تن از طلاب و اساتید حوزه علمیه طبق نظر ساواک عاملان تخریب و خرابکار معرفى و حکم تبعیدشان صادر شد و در این برهه که براى بسیارى از فضلا و مدرسان حوزه علمیه تهدید و تبعید شدند، حکم 3 سال تبعید آیتالله مشکینى نیز صادر شد.
ایشان در زندگىنامه خود مىنویسد: در زمان صدور حکم بهلحاظ تعطیلى تابستان چند صباحى زادگاه اصلى مشگین شهر سفر کرده و در خانه پدرى در روستاى خود به دیدار ارحام نائل آمدم اما طولى نکشید که از سوى ماموران امنیتى بازداشت و به ساواک قم تحویل داده شدم، از آنجا چند ساعتى مرا به شهربانى بردند و پس از سوالاتى برگه رسمى تبعید را ابلاغ و بهسوى ماهان کرمان روانهام کردند.
* با وجود تمام فشارها و مراقبتها نماز جمعه را اقامه مىکردند
آیتالله مشکینى مدت یک سال در آنجا تحت مراقبت بود و با وجود تمام فشارها و مراقبتها در آنجا نماز جمعه را اقامه مىکردند، بعد از مدتى اجتماع پیرامون ایشان افزایش یافت و ساواک کرمان گزارشى را تهیه و به مرکز کشور فرستاد، بعد از گذشت چند روز توسط پاسگاه احضار و به کرمان فرستاده و از آنجا به گلپایگان تبعید شدند در حالى که خانوادهاش همچنان در ماهان کرمان بود.
در گلپایگان مراقبتها و فشارها بر روى آیتالله مشکینى افزایش یافت و وى نتوانست حتى نماز جماعت خویش را برگزار کند اما با این موج فشارها نیز آیتالله مشکینى براى معلمان و دبیران تفسیر قرآنرا شروع کرده بود، آنچه مورد توجه است این است که با تمام فشارهایى که قبل از انقلاب بر روى آیتالله مشکینى بود وى همیشه عاشقانه در جهت تحصیل علم و تدریس حرکت مىنمود، آنچنان که مولاى متقیان حضرت على(ع) مىفرمایند: زکات علم، نشر آن است.
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمدى گلپایگانى زمانى که آیتالله مشکینى در گلپایگان در تبعید بهسر مىبرد با ایشان مراوده داشت و احوالشان را جویا بود، یک سال پس از حضور در گلپایگان به ناگاه ایشان را به کاشمر منتقل کردند و در شهر کاشمر بیش از گذشته،فشارها بر روى وى افزایش یافت.
آیتالله علىاکبر فیض مشکینى در خاطرات خود مىنویسد:یک سال دوباره محکوم به تغییر محل شدم و بهصورت ناگهانى مرا به شهرستان کاشمر منتقل کردند و یک سال هم در آنجا تحت مراقبت شدیدتر از پیش قرار گرفتم.این بار در هر مسجدى که چند روز شروع به نماز مىکردم،به سراغم آمده نمازم را تعطیل مىکردند و حتى در گوشه مدرسهاى که توقف داشتم، اجازه نماز جماعت ندادند و در تاریکى نماز جماعت مىخواندیم و چندین بار رئیس شهربانى مرا تهدید کرد که عاقبت کار تو وخیم خواهد بود. ما هم حرفش را از گوشى به گوش دیگر تحویل داده مشغول کار بودیم واگر چنانچه مورد عنایت برخى از علماى آنجا قرار نگرفتم،مشمول محبت و الطاف خالصانه طلاب محترم و مردم شریف آن سامان شدم و در تمام این دوران زمینه قیام را در روحیه مردم بهواسطه اظهار محبتى که از آنها نسبت به یک طلبه قم صادر مىشد،امیدوارکننده مىدیدم و سرانجام پس از تمام شدن مدت تبعیدى،رسما در میدان مبارزه وارد شدم و تا زمان پیروزى انقلاب با سایر رزمندگان راه اسلام علیه کفر در حد قدرت خویش شرکت کردیم،تا آنگاه که الطاف حق شامل حال ایرانیان شد و رهبرى پیامبرگونه امام امت آنها را از ذلت و اسارت ابرقدرتها نجات داد و انقلاب اسلامى پیروز شد.
آیتالله مشکینى دردهه 1340 از موسسین مدرسه حقانى بود و دروس اخلاق و مکاسب را در آنجا تدریس مىکرد. وى در آن دوران رسائل و مکاسب مرتضى انصارى را خلاصه کرد و با سبک و سیاق متفاوت با سایر مدارس حوزه علمیه در اختیار طلاب آن مدرسه قرار داد.
وى از سال 1361 تا پایان عمر پر برکت خود رئیس مجلس خبرگان رهبرى و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى امام جمعه دائم قم نیز بودند.
* آیتالله مشکینى، با تحقیق و نوشتن مانوس بود
در زمان حیاتشان چندین کتاب از وى منتشر شد که برخى از آنها بارها به چاپ رسید و پس از ارتحال ایشان نیز، بعضى از کتابهاى منتشرنشده به زیور طبع آراسته شد.
آیتالله مشکینى،به بیمارى خونى مزمنى دچار بودند و در تیرماه 1386 (نیمه رجب 1428) در بیمارستان بقیه الله بسترى شد و عصر روز دوشنبه 8 مرداد 1386،در سن 86 سالگى دار فانى را وداع گفت.