روزی که بیشتر خبرنگار را تحویل میگیرند/ "خبرنگاری" حرفهای که نه نان دارد نه آب
روز خبرنگار به همه دوستانی که هر باره سپر بلا شدند، کلماتشان زیر قیچی سانسور رفته، استرس دیر رسیدن به نشست خبری را تجربه کرده و طبق معمول مردم از آنها میخواهند با قلم خود فکری برای تورم و گرانی کنند و روزی که او را بیشتر تحویل میگیرند، مبارک!
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، یک روز از 365 روز چرخش خورشیدی متعلق به افرادی است که شب و روز ندارند، بارها زیر تیغ تیز سانسور میروند و میآیند بهتر است بگوییم با آن رفت و آمد دارند، اما از این تیغ قریب به یقین جان سالم به در میبرند.
همانهایی که سپر بلا میشوند تا پاسخ یک سوال را با تکذیب و یا بدون تکذیب بگیرند و در رقابت ثانیهای آن را منتشر کند، همانهایی که کارشان وقت خاصی ندارد و قیچی سانسور واقعیت آنقدر برشهای خاصی بر کلمات جاری کرده است.
افرادی که 17 مرداد و حوالی این روزها نسبت به روزهای دیگر بیشتر تحویل گرفته میشوند و آن کسی نیست جز یک خبرنگار!، روزی که در دست اغلب خبرنگاران لوح تقدیرهای شکیل و گوناگون و هدایای نقدی و غیر نقدی موج میزند.
تق تق صفحه کیبورد و تایپهای بیوقفه و سریع در کسری از ثانیه، تا یک خبر نسوزد و جزغاله نشود، خبری که همین شخص با مهارت کسب میکند، افرادی که در هر زمان و مکانی که اعلام شود فرقی نمیکند شب، روز، باد و باران و گرد وغبار، گرما و سرما، با وسیله یا بیوسیله همیشه حضور دارد.
حتی کمال کم توجهی ها و تحقیرها خود را به محل خبر میرساند و وظیفه خود را انجام میدهد اگر گاهی وقتها هم به دلایل زیادی که شاید ساختگی باشد کار از دستش گرفته میشود و به فرد مبتدی و تازه کار دیگری سپرده میشود اما خبرنگار باز هم به حرفهاش ادامه میدهد.
خبرنگاری که هر روز باید به دنبال خبر باشد و جریان سازی کند و شاید تجربه اینکه شبها سر را راحت بر بالشت بگذارد نسبت به سایر مردم کمتر تجربه کرده است، دغدغه خبرهای و گزارشهای فردا و روزهای دیگر از همین اضطرابهایی است که شبانه به سراغ اهالی رسانه میآید.
استرس دیر رسیدن به نشست خبری و ترافیک آن روز که انگار چراغ قرمز چهارراه خوابش برده و از روزهای دیگر طولانی میگذرد، یا هنگامی که در تاکسی نشستهایم آنقدر محو شهر و مشکلاتش میشویم و میبینیم که این خیابان چرا آسفالتش ناجور است و مشکل دارد و یا چرا هنوز روشنایی برخی از کوچهها در روز روشن است؟
وقتی هم که روز جمعه میشود همه در حال استراحت هستند اما یک خبرنگار مجبور است سوژه خبریاش را پیگیری کند، وقتی هم که در جمع فامیل هست و یا با اطرافیان صحبت میکند همه از خبرنگار میخواهند برای تورم و گرانی که تصاعدی چهش میکند فکری کند.
اینها گوشههایی از درگیریهای فکری یک خبرنگار است که همه آنها این روزها را تجربه کردهاند.
حرفهای که برای او نه نان دارد و نه آب، اگر زرنگ باشد و در چند رسانه کار کند آخر ماه حقالتحریرش به آب باریکه نازک و لاغری میرسد که شاید بتواند تا پایان ماه را سپری کند اما اگر از همین شخص که اندر خم یک کوچه مانده بپرسید میگوید باز هم ادامه میدهم چون کارم را دوست دارم.
اگر چه در این بین افرادی بودهاند که این حرفه را تنها برای کسب مادیات انتخاب کرده بودند اما زود از ادامه کار منصرف میشوند چرا که چاشنی این کار تنها علاقه به آن است در غیر صورت از لحاظ مالی چشمگیر نیست.
واقعیت این است که این حرف و شرایط را اگر برای هر شخص غیر رسانهای تعریف کنیم شاید آدرس یک روانشناس را برای مشاوره بدهد اما، تا زمانی که ننویسید نمیتواند قضاوت کرد، نوشتن چقدر لذت دارد.
نوشتن از دغدغهها، از مشکلات مردم، از چالشها لذتی عجیب دارد که برای اهل قلم و روزنامهنگاران شیرینی خاصی به همراه دارد تا جایی که با وجود کاستیها همچنان شیرینی خود را حفظ میکند.
شاید بتوان گفت قلمی که خبرنگار در دست دارد و به انعکاس مشکلات میپردازد ما برای همه است و هیچکس برای "ما را بتوان عنوان کرد. نبود امنیت شغلی یکی از مشکلات پر رنگ حرفه خبرنگاری است که هر خبرنگاری با آن مواجه است.
شاید قرار دادن یک روز برای خبرنگار نسبت به مسئولیت و اضطرابی که در آن نهفته باشد کم باشد افرادی که در طول سال برای همه مینویسند اما تنها 24 ساعت فرصت دارند تا برای خود بنویسند اما همین یک روز نیز غنیمت میدانیم.
به هر حال روز خبرنگار به همه دوستانی که هر باره سپر بلا شده و سوال خود را پرسیده، کلماتشان زیر قیچی سانسور رفته، استرس دیر رسیدن به نشست خبری را تجربه کرده و طبق معمول مردم از آنها میخواهند با قلم خود فکری برای تورم وگرانی کنند مبارک!
انتهای پیام/