نقش حاج همت در دستگیری ۳۵۰ عضو دموکرات / جنایت ضد انقلاب در برابر رافت نیروهای سپاه
یکی از اعضای سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان ابعادی از جنایات گروهک منحله دموکرات و ضد انقلاب را در برابر رافت نیروهای سپاه انقلاب اسلامی تشریح کرد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، «قادر قادری» عضو سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان در گفتوگو با دفاع پرس به راهیان نور غرب و شمال غرب، با بیان خاطرهای از درگیری با گروهکهای ضد انقلاب، اظهار داشت: سال 1362 یک روز دموکراتها حوالی روستای «قیلسون» در جاده اصلی سنندج ـ سقز ماشینهای عبوری را متوقف میکردند و در حال تبلیغات بودند و یک کمین هم برای مواقع اضطراری برپا کرده بودند. ستون نیروهای پیشمرگ از میان جاده عبور کرد یکی از نیروهای بومی که روی ماشین ایستاده بود با دیدن صحنه توقف خودروهای شخصی تشخیص داد که اینها ضدانقلاب هستند و ما هم بلافاصله از ماشین پایین پریدیم و با ضدانقلاب درگیر شدیم که پس از نیم ساعت آنها فرار کردند.
وی گفت: مدتی بعد برای مقابله با حزب منحله دموکرات به منطقه «هرمیدول» از توابع سقز رفتیم. نیروهای سقز و بانه طی عملیاتی هماهنگ به منطقه اعزام شده و طی یک هفته این منطقه شامل چندین آبادی از جمله هرمیدول، مام سیف الدین، حاج عبدل و غیره پاکسازی شد و سپاه اقدام به تاسیس پایگاه در این مناطق کرد و تلفات سنگینی به دشمن وارد ساخت.
این عضو سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان خاطرنشان کرد: بهار سال 1363 چند روز قبل از درگیری قلقله، از سقز با ماشین به باشماخ رفتیم و از آنجا با پای پیاده به منطقه رفته و پس از استقرار نیروها بر ارتفاعات به دموکرات در روستای تخت حمله نمودیم و پس از درگیری آنها را وادار به فرار از روستا کردیم و پس از پاکسازی آماده خروج از روستا شدیم. در آن حال شروع به سرشماری نیروها کردیم و متوجه غیبت یکی از برادران شدیم. نیروی جا مانده که بالای ارتفاع خوابش بُرده بود وقتی پایین آمده بود عناصر دموکرات به خیال اینکه نیروی خودشان است صدایش کرده و گفته بودند بیا پایین صبحانه بخوریم. او هم به خیال اینکه نیروهای خودی هستند پایین آمده و تا رسیده بود فرمانده تیم دموکرات بنام «شورش اهل ایراب» او را دستگیر و پس از شکنجه به شهادت رسانده بود. پس از این جریان فرمانده عملیات وقتی از غیبت آن بنده خدا مطلع شد، دستور بازگشت به منطقه را صادر کرد و ما دوباره برگشته و نزدیک گورستان روستا با حزب منحله درگیر شدیم که «غریب سعیدزاده» همانجا شهید شد و ما مجدداً وارد روستای تخت شدیم و جنازه شهید «علی اهل کسنزان» را به خود به سقز انتقال دادیم.
قادری بیان کرد: شهید «حاج زهتاب» تازه از حج برگشته بود که با شروع درگیری به منطقه آمد، فرمانده سپاه نیز «حاج همت» بود. من به همراه تعدادی دیگر از نیروها در پایگاه تازه تاسیس ضامن آباد بودیم که حاج همت به پایگاه آمده و گفت که «چند نفر داوطلب میخواهم» من و 6 نفر دیگر اعلام آمادگی کردیم و همراه او به سقز بازگشتیم. ما را به اتاق عملیات برد و گفت که «350 نفر کومله در قلقله است» ما شب به منطقه اعزام شده و در میرده نیز تعدادی از پیشمرگان همانجا به ما ملحق شدند.
وی افزود: مسئولیت عملیات به «مامه سمایل» از میرده سپرده شد چون او به منطقه واردتر بود از ما و قرار شد تا صبح زود حرکتی نکنیم و حوالی بامداد وقتی هوا روشنتر شد با رعایت موارد احتیاط به دشمن حمله کنیم، وقتی در منطقه مستقر شدیم هنوز هوا تاریک بود که «مامه سمایل» دستور حرکت به روستا را صادر کرد. بناگاه عناصر کومله از یک خانه بیرون آمدند و درگیری آغاز شد و تا 8 غروب طول کشید. 2 نفر از بچههای سقز شهید شدند و از تیم میرده تعدادی از جمله مامه سمایل نیز به شهادت رسیدند. نیروهای گردان نبی اکرم (ص) و جندالله از سقز به کمک آمدند و ادوات نیز، پشت و اطراف روستا را گلوله باران کرد تا کومله از روستا خارج شد و ازطریق ارتفاعات به منطقه بانه رفته و از مرز خارج شده بودند و ما پس از پاکسازی روستا به سقز برگشتیم.
این عضو سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان با ذکر خاطرهای از اعتماد اعضای دموکرات و ضد انقلاب به نیروهای سپاه، گفت: سال 1364 در روستای تیکانلو با نیروهای حزب منحله دموکرات درگیری داشتیم. وارد منطقه که شدیم بر روی ارتفاع روبروی روستا مستقر شدیم و با استفاده از جیره نظامی شروع به صرف ناهار کردیم. شهید سید منصور دستور داد به سمت روستا برویم به همین دلیل از قله پایین رفتیم وقتی وارد روستا شدیم متوجه حضور 3 نفر از دمکرات شدیم.
قادری تصریح کرد: نیروهای دموکرات که ما را دیدند شروع به تیراندازی کردند و یکی از نیروهای بومی زخمی شد و ما بلافاصله او را تعقیب کردیم که داخل یک خانه شد و منزل را محاصره کردیم. مسئول آنها مشهور به صدیق قوله (کوتاه قد) گفت که اگر سید منصور باشماست ما بیرون میآییم و تسلیم میشویم که سید منصور با آنها صحبت کرد و سپس بیرون آمده و خود را تسلیم کردند، ما شب را به زیویه رفتم و تا صبح آنجا ماندیم و فردا صبح اسرا را به سقز منتقل کردیم.
انتهای پیام/