راهحلهای شهید صدر برای رهایی از زندگیهای منحرف
شهید صدر که مشکل امروزه امت اسلامی را در انحراف از سبک زندگی میدانست و معتقد بود که انحراف به مبنای زندگی بدل شده است راهحلهایی را برای رهایی از این نوع زندگی ارائه داده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگارن پویا، شاید این سؤال برای بخشی از مبلغان پیش آمده باشد که اکنون وظیفهی یک مبلغ چیست و امر به معروف در امروزه چگونه باید صورت پذیرد آیا همان شیوه تبلیغی که در گذشته از آن استفاده میشد نیز اکنون باید اجرا شود و تغییرات جامعه بشری اثری نباید در شیوه تبلیغی یک مبلغ داشته باشد. اکنون به عنوان نمونه اگر «بیحجابی» یک معضل اجتماعی است شیوه مواجه با آن مانند گذشته است و اگر اینگونه است واکنش ما در مقابل فرهنگی که مولد بیحجابی است چگونه باید باشد و اگر نسبت به آن بیتفاوت باشیم و مانند سابق به امر معروف و نهی از منکر بپردازیم به وظیفه تبلیغی عمل کردیم و جزء ناهیان از منکر محسوب میشویم؟
پاسخ این سوالات را شهید صدر به خوبی بیان کرده است؛ وی با بیان اینکه امروزه از اسلام مجموعهای از رفتارها و اندیشههای فردی و بخش ناچیزی از قوانین مطابق با شریعت اسلامی است، وجود دارد و در این رابطه میافزاید: بخش اصلی اسلام که همان مجموعه قوانین جامعهساز اسلامی است اندک است.
وی با ابراز نگرانی از اینکه جوامع اسلامی متشکل از افرادی است که بسیاری از آنها را باید مسلمانان اسمی بدانیم؛ چراکه این افراد در اندیشه و عمل تحت سلطه گرایشهای کافرانه وارداتی غرب و شرق هستند، در این رابطه میافزاید: بنابراین امروز امت اسلام که مسلمان اسمی هستند در تضاد بین طرح شرق و غرب، روزگار میگذارند و برای خود راهی جز این ندارد که چه به صراحت و چه تحت عنوان استقلال، یکی از این دو راه را انتخاب کند و این بسیار خطرناک است چرا که چنین تفکری باعث نابودی تفکر اسلامی در بعضی از مناطق شده است و در برخی دیگر مانند ترکیه هم به طور گسترده ای نابود شد، به گونه ای که دیگر چیزی به جز نام اسلام در آن باقی نمانده است.
شهید صدر با اینکه در این مسأله وضعیت ما به طور اساسی با وضعیت حوزه و مبلغین در دوران پیش از ورود امت به اسلام به دوران استعمار تفاوت می کند، گفت: پیش از آن که امت اسلام وارد دوران استعمار شود، بنیان امت اسلام، اسلام بود و زیربنای رفتار و نظام زندگی امت اسلام بود. بله، انحرافات فردی وجودی داشت و افراد شارب خمر و یا تارک نماز یاحاکمانی که بر پایه ای غیر از کتاب و سنت حکومت می کردند وجود داشتند، اما در عین حال قانون، عمل و حکم کردن براساس اسلام بود. بنابراین در آن زمان انحراف یک انحراف فردی و موعظه هم یک موعظه فردی بود، مشکل فردی و راه حل هم فردی بود.
شهید صدر مشکل امروزه امت اسلامی را در انحراف از سبک زندگی اسلامی میداند و در این رابطه میافزاید: امروز دیگر انحراف به مبنای زندگی بدل شده است و این مبنای منحرف کافرانه، یا وارداتی از غرب است که عبارت است از کنار گذاشتن حاکمیت خدا و ساختن زندگی بر اساس محوریت و حاکمیت انسان و نادیده گرفتن مسأله خداباوری و یا وارداتی از شرق است که در این مبنا نیز زندگی بر پایه این فرض بنا میشود که اساساً هیچ امر غیبی در ورای جهان ماده وجود ندارد که هر دو مبنا کفر و قطع رابطه عبد و خالق متعال است.
بنابراین بی شک هر روبنایی که بر پایه این دو نظریه استوار شود از این دو تأثیر می پذیرد و معنای این سخن این است که همه کیان جامعه دیر یا زود به شکل این پایه در خواهد آمد. در چنین مرحله ای است که سلوک در راه است، اطاعت از خدا و اندیشه اسلامی، انحراف و بی ارزش شمرده می شود. این همان چیزی است که در روایتی از رسول خدا ص نقل شده است که زمانی خواهد آمد که به معروف امر به و از منکر نهی نمی شود. که این مربوط به دوره پیش از ورود به دوران استعمار است و سپس دورانی سخت تر از این می آید که در آن معروف به منکر و منکر به معروف تبدیل می شود که این همان تغییر اساسی مبنای زندگی است.
این متفکر جهان اسلام راهکار را در چنین وضعیتی این نمیداند که حوزه خود را به موعظه کردن مردم با بهره گیری از روشهای فردی که در دوران پیش از ورود به عصر استعمار به کار میرفت مشغول کند؛ زیرا وقتی که مثلاً حوزه با یک تاجر راباخوار مواجه می شود و او را نصیحت می کند، چه بسا حتی او گریه هم بکند، اما وقتی به جامعه بر میگردد، می بیند که همه وجودش با ربا گره خورده است و اصلاً نمی تواند آن را کنار بگذارد؛ چراکه ربا قانون شده است و این ربا است که رواج و حاکمیت دارد و او تنها در صورتی می تواند از ربا دست بردارد که زندگی را طلاق بدهد و گوشه نشینی و عزلت از زندگی را اختیار کند.
شهید صدر بیحجابی را نیز این نوع میداند و در این رابطه میافزاید: زن وقتی میخواهد وارد جامعه شود و با مردم زندگی کند، خودش را مجبور به ترک حجاب و دین میبیند، چون جامعه بیحجابی را به او تحمیل میکند و چون بیحجابی به قانون جامعه بدل شده است البته نه قانون رسمی که بر اوراق ثبت شده باشد، بلکه این قانون طبیعت گرایش رایج و سیاست فکری، عملی و اجتماعی فرهنگ حاکم است. پس جامعه به این زن این طور تحمیل میکند که یکی از این دو راه را برگزیند: یا باحجاب باشد و گوشه نشینی اختیار کرده و همه میدان های فعالیت را رها کند و یا اگر می خواهد که وجد و حیات داشته باشد حجاب و کرامت و دینش را رها کند و بیحجاب و بیکرامت و بی دین به این میدانها قدم بگذارد. سایر امور هم همین گونه است. در چنین وضعیتی ما نباید به موعظه و تهذیب فردی، بیاندیشیم؛ چرا؟ چون تهذیب فردی تنها در صورتی می تواند در چنین جامعه ای موفق و مؤثر باشد که ظرفیتی و توانی در حد از خود گذشتگی و جانبازی به فرد بدهد.
این عالم وارسته با بیان اینکه معلوم نیست که حتی اگر خود ما هم مورد خطاب یک حکم شرعی باشیم که به موجب آن باید تمام زندگی را تعطیل کنیم این را انجام بدهیم؛ در ابن رابطه میافزاید : آنگاه توقع داریم که این زن در آن سطح از آگاهی به این حکم گردن نهد و از آن اطاعت کند ما در چه دورانی توقع داریم که این تاجر یا این زن یا هر مسلمان دیگری از چنین احکامی اطاعت کنند؟ در دوانی که مسلمانان با نگرشی کم عمق و کم رنگ به اسلام می نگرند و آن را تنها دین آباء و اجدادی میدانند، اسلام را صرفاً یک سری رسوم میدانند که نوعی احترام و تقدس دارد؟! چطور میخواهیم در جوی مسموم و مبتلا به وسوسه و سستی و فساد، انسانهایی آن چنان خداترس بپروریم که در حد جهاد و از جان گذشتگی باشند؟ چگونه می خواهیم چنین انسانی بپروریم؟ از لحاظ نظری هرگز ممکن نیست که ما این افراد و را کاملاً مصون کنیم و از آنها انسانهایی بسازیم که فقط با موعظه و نصیحت، دست از دینشان برندارند؛ زیرا خیلی وقت تمسک به دین، افراد را درهم میکوبد و واقعاً دینداری در چنین وضعیتیبه حد جهاد میرسد. این معنای همان روایتی است که ائمه ع فرمودند: زمانی خواهد آمد که کسی دینش را نگه میدارد، مانند کسی است که زغال افروختهای را در دست نگه میدارد.
راه حل نهایی؛
شهید صدر با بیان اینکه به ناچار باید این دو اقدام را انجام دهیم در باره راهکار میافزاید:
یک. وقتی به شخصی میگوییم که این این زغال افروخته را بگیر و حتی اگر دستت سوخت و داغی آتش را احساس و بوی سوختن گوشتت را استشمام کردی، باز هم آن را رها نکن، وقتی چنین سخنی به این تاجر یا زن در کنار این به او بگوییم که این اسلامی که تو زغال افروختهاش به دست گرفتهای، این زغال را در دست تو به نور تبدیل میکند، این زغال را برای تو به رفاه تبدیل میکند، این زغال را برای تو به خوشبختی بدل میسازد، نه بعد از مرگ؛ چون این انسان در عالم حس و جهان مادی زندگی کرده است، بلکه این سخنکه فقط بعد از مرگ این کارها را برای تو میکند هیچ زمان کافی و موثر نخواهد بود، بلکه به او میگوییم تو امروز این زغال افروخته را به دست بگیر و همین فردا اسلام راه خوشبختی را پیش روی تو میگشاید اسلام راه و روشی است که می تواند تو را سعادتمند کند و بدبختی و ذلت امروز تو ناشی از اسلام نیست، بلکه زیر سر دشمنان اسلام است، ناشی از فاصله بین تو و اسلام است.
البته لازم به ذکر است که این که فقط به صورت نظری این اسلام را برای او بیان کنیم ، کافی نیست، این که بگوییم اسلام بیش از ماتریالیسم دیالکتیک مشکلات فقرا را حل میکند، کافی نیست، چون این حرف، فقیر بدبخت را سیر نمیکند، بلکه باید به او بگوییم اسلام نظامی قابل اجرا است و اگر تو دنبال راهی می گردی که تو را سیر کند، این راه - یعنی اسلام - سیرت میکند، باید این طور گفت زیرا اینکه قرآن تنها یک امر نظری باشد، برای حل مشکل امت کافی نیست، بلکه باید به جامعه بگوییم که این قرآن آماده اجراست، آماده است که مشکلات شما را در هر جا و در هر زمان حل کند و وارد زندگی شود. وقتی چنین موضوعی را ارائه کنیم، میتوان انتظار داشت که تعداد زیادی از مردم به سطح فدارکاری و جانبازی برسند.، همان طور که پیشوای بزرگ اسلام پیامبر افراد زیادی را یافت که رد سطح جان فشانی و از خود گذشتگی بودند، کسانی که چون اسلام را راه و نجات بخش خود یافته بودند، حاضر بودند در راه اسلام از جان و مال خود بگذرند.
این اقدام اول است؛ با این اقدام به تعداد انبوهی از مسلمانان دست یافته ایم که آن ها را از لحاظ معنوی ارتقا داده ایم و از لحاظ اسلامی آگاه کردهایم و باور آنها را از لحاظ فکری و ذهنی و روحی برای اسلام آماده کردهایم. طبیعتاً این افراد به غذا نیاز دارند و این معنای همان سخنی است که پیش از این گفتم و آن این که این طور نیست که همه مردم در سطح از خودگذشتگی باشند و این واقعیتی است که حتی در زمان خود رسول خدا نیز وجود داشت تا چه رسد به دیگران. بله رسول، خدا گروهی را همراه خود داشت که در سطح جان فشانی بودند و این گروه محور نیروی پیش برنده و فزایندهای بودند که کارهای اسلام پیش می بردند. پس منطقی نیست که توقع داشته باشیم که همه افراد جامعه در سطح جان فشانی و فداکاری باشند.
دوم: اقدام دوم این است که ما به دیگر بخشهای جامعه بپردازیم و با همراهی این مجاهدان، باید تلاش کنیم که همه بخشهای جامعه را به اجرای اسلام نزدیک کنیم؛ یعنی پس از آن مرحله اول نیازمند آن هستیم که اسلام بر دیگر افراد جامعه که به سطح جهاد نرسیده اند تطبیق و اجرا کنیم و در این صورت همه افراد را مصون خواهیم کرد. با این دو اقدام می توانیم نقش خودمان را به عنوان واعظ و تحول آفرین و حافظ و حامی واقعی اسلام، ایفا کنیم.
** بارقه ها/436-444
انتهای پیام/