رضاخان به جایی رسید که به امام حسین(ع) میگفت «دشمن»!/ از زمان سعدی تاکنون چنین شرایطی را در ادبیات ایران نداشتهایم
زمانی اینجا مرکز فساد خاورمیانه بود؛ بهنحوی که یکی از مقامات انگلیس گفته بود: «مینیژوپ را ما ساختیم اما کوتاهترین دامنها را دختران تهرانی میپوشند!»، هر اتفاقی که در دنیا میافتاد؛ جنبه منفیاش را به اینجا میآوردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، علیمحمد بشارتی در سال 1323 در خانوادهای مذهبی در جهرم متولد شد. از نوجوانی به فعالیتهای سیاسی و مبارزه علیه رژیم طاغوت پرداخت و در این راه دوبار دستگیر و پس از بازداشت موقت آزاد شد. دوران سربازی را در سپاه دانش شهر قم گذراند و در این دوره ارتباط نزدیکی با علما و مراجع قم داشت. سپس در آموزش و پرورش قم استخدام شد. بشارتی در سال 1349 در دانشکده علوم قضایی قم پذیرفته شد و از آن به بعد مبارزات خود را از پایگاه دانشگاهی ادامه داد تا اینکه در اردیبهشت 1353توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. در مرداد ماه 1355در پی اعلام فضای باز سیاسی از زندان آزاد شد و مبارزات خود را با جدیت بیشتری دنبال کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در هسته اولیه تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سمت مسئول واحد اطلاعات و تحقیقات حضور داشت و در دور اول مجلس شورای اسلامی نماینده مردم جهرم بود. از سال 72 تا 76 قائممقام وزیر امور خارجه بود و در دولت دوم آیتالله هاشمی رفسنجانی به وزارت کشور منصوب شد. وی همچنین مشاور امنیتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و اکنون در سمت مشاور رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک در حال فعالیت است. او دارای مدرک دکترای علوم سیاسی است و کتابهای بسیاری در زمینه تاریخ اسلام، تاریخ معاصر ایران و ادبیات فارسی را بهرشته نگارش درآورده و کلیات اشعار او با عنوان «شهد شعر» با مضامین عرفانی، آیینی و تغزلی به چاپ رسیده است.
در ادامه بخش اول گفتوگوی تفصیلی خبرنگار فرهنگی تسنیمبا علیمحمد بشارتی را از نظر میگذرانید.
تسنیم: در حال حاضر تاریخنویسان ما صرفاً به روایت و داستانسرایی میپردازند، یعنی جای تحلیل و تحلیلگر خوب در جامعه تاریخنویسان ما خالی است، نظر شما چیست؟
میان تاریخ و تجزیه و تحلیلِ تاریخ تفاوت وجود دارد. تاریخنویسان که تاریخ را روایت میکنند؛ در واقع به رسالت خودشان عمل میکنند. اما کسانی که اهل تجزیه و تحلیل هستند باید آن را شرح دهند. در مورد قرآن هم همینطور است، یعنی ما یک ترجمه داریم و یک تفسیر. مترجم وظیفه دارد آیات قرآن را بهکوتاهترین شکل ممکن برای استفاده عامه مردم ترجمه کند و رسالت دیگری ندارد؛ چون واژگان قرآن کریم گاهی تا هفت معنی دارد و مترجم مجبور است که یکی از معانی را انتخاب کند، تاریخ هم به همین شکل است، مثلاً درباره دودمان پهلوی، موافقان و مخالفان آنها کتاب نوشتهاند. اگر مخاطب اهل تجزیه و تحلیل نباشد؛ هر روایت تاریخی را قبول میکند. اگر کسی روایات درباریان از رژیم پهلوی مثل کتابهایی را که توسط فرح دیبا، اشرف پهلوی، دکتر علی امینی، اردشیر زاهدی و تاجالملوک آیرملو نوشته شده باور کند؛ به این نتیجه میرسد که؛ چرا انقلاب کردیم؟ اما وقتی که خاطرات اشخاصی مثل فردوست و طوفانیان و ژنرال هایزر را میخوانیم باید کنار خاطرات گروه اول قرار دهیم و تجزیه و تحلیل کنیم تا بتوانیم سره را از ناسره جدا کنیم.
تسنیم: تحلیلها منحصر به همان مقطع تاریخی میشود؛ یعنی کاربردی و متناسب جامعه امروزی نیست؟
نه، این طور نیست. تجزیه و تحلیل عبارت از کاری است که موجب روشنتر شدن مسائل تاریخی میشود. فرح در کتاب خاطراتش؛ از خدمات بیدریغ و سرسپردگیهای خود و همسرش به آمریکاییها میگوید و سپس از آنها گلایه میکند که؛ چرا پس از انقلاب به شاه ویزای آمریکا را ندادند؟ تمام بدبختی مملکت ما این بود که شاهِ وابسته، کشور را وابسته به آمریکا کرد؛ بدون نظر آنها آب نمیخورد؛ افراد بیکفایت را در رأس امور مملکت میگماشت؛ هویدا که آدمِ پرمسئلهای بود 13 سال نخستوزیر این مملکت میشود و اینها حاصل وابستگی دربار و دولت بود. اما فرح صحبتی از این مسائل نمیکند و میگوید که؛ چرا ویزای آمریکا به ما نمیدهند؟! ما میگوییم علتش این است که آمریکاییها نهایت سوءاستفاده را از وابستگی شما کردند و شما امروز بهقول قدیمیها «مطربِ زده» هستید که وقتی عروسی تمام میشود کسی به مطربها نیمنگاهی هم نمیکند. در اینجا فرح تاریخ را روایت میکند اما ما خودمان باید تجزیه و تحلیل کنیم، بنابراین تجزیه و تحلیل وظیفه مورخ نیست.
*رضاخان به جایی رسید که به امام حسین میگفت "دشمن"!
تسنیم: امروزه شبهات و تحریفات بسیاری را علیه تاریخ اسلام مطرح میکنند تا چهره این دین را مخدوش کنند و با توجه به گسترش فضای مجازی این مطالب بهسرعت بین مردم پخش میشود. متأسفانه بسیاری از افراد بهراحتی این ادعاهای کذب را قبول میکنند و در نهایت موجب تنفر آنها از دین میشود، چه تحلیلی از این وضعیت دارید؟
این مسئله جدیدی نیست. تاجالملوک آیرملو همسر رضاخان در خاطراتش میگوید: «رضاخان پیش از رسیدن به سلطنت، مقداری ترس از قیامت داشت؛ در ایام محرم شراب نمیخورد و حتی در دستهجات عزاداری هم شرکت میکرد. اما محمدعلی فروغی نخستوزیر آنقدر به گوشش خواند که رضاخان بهکلی منکر خدا و پیغمبر و قیامت شد و گاهی میگفت که "اعراب دشمن ما بودهاند؛ پس چرا مردم ما برای دشمنشان عزاداری میکنند؟"»، یعنی به جایی رسید که به امام حسین(ع) میگفت "دشمن"! یا مثلاً باجناقی داشت که به او میگفت: «غذانخوردن در ساعات متمادی برای بدن و اعصاب ضرر دارد. شما بخشنامه کن که مردم دیگر روزه نگیرند!» رضاخان هم میگفت: «من تعجب میکنم که وقتی غذا حاضر است؛ چرا ملت غذا نمیخورند؟»، پس اینها تلقینِ انگلیسی است که از سالها قبل وجود داشته و آنها همیشه چنین برنامههایی داشتهاند و حالا بهوسیله فضای مجازی اهدافشان را دنبال میکنند؛ یعنی فقط وسیلهاش عوض شده، در این زمینه اربابان قلم و بیان وظیفه دارند که با زبان روشن، مسائل اسلام را برای جوانان تبیین کنند.
تسنیم: با توجه به مسائل و مشکلاتی که امروز در کشور ما درگیرِ آن هستیم؛ ضرورت عصریسازی و عبرتگرفتن از حوادث تاریخ اسلام بیش از پیش احساس میشود. اما در چهار دههای که از انقلاب میگذرد؛ ما در این زمینه آنچنان قوی عمل نکردهایم.
این بیانصافی است. شما نباید فقط به این اکتفا کنید که ما الآن در کدام نقطه کوهی هستیم که میخواهیم به قله آن برسیم؛ ما باید ببینیم که از کجا شروع کردیم؟ کشور ما کشور وابستهای بود که در آن با معترضین بهاشکال وحشیانهای برخورد میکردند. من خودم در زمان طاغوت پنج سال زندانی بودم؛ آن هم در شدیدترین و سختترین شرایط:
روزگاری بود
روزگار تلخ و تاری بود
روز ما چون روی بدخواهان ما تیره
دشمنان بر جان ما چیره
هیچ سینه کینهای در خود نمیاندوخت
هیچ دل مهری نمیورزید
سنگر آزادگان خاموش
خیمهگاه دشمنان پرجوش
گرمرو آزادگان دربند
روسپینامردمان در کار
دورهای بود که چون آمریکا نمیخواست ایران پیشرفت کند و میخواست مردم را در فقر و فاقه قرار دهد؛ کشور را عقب راندند. در حالی که ما انقلاب مشروطه داریم؛ انقلاب ملیشدن صنعت نفت داریم؛ پس باید جزو کشورهای پیشرفته جهان باشیم. ده سال پس از امضای حکم مشروطه توسط مظفرالدینشاه، رضاخان کودتا کرد و بر سر کار آمد و در دوره او تمام امکانات، سرفصلها و عواملی را که موجب رشد میشد از دور خارج کردند؛ علما و بزرگانِ حوزه علمیه را که همیشه منشأ اثر بودند محدود کردند؛ عدهای از جمله امام را تبعید کردند؛ بقیه را به زندان انداختند و بسیاری را کشتند تا از هیچکس صدای اعتراضی درنیاید، پس ما باید ببینیم که از کجا شروع کردیم و فقط به قله نگاه نکنیم. ما که اکنون از زمان پیغمبر(ص) بالاتر نیستیم و شرایط مساعدتری نداریم. هنوز پیکر پیامبر اسلام دفن نشده بود که کودتا کردند و حضرت امیر را از دور خارج کردند، ما که بهتر از آنها نیستیم. اجتماع را با این دید نباید نگاه کرد و نباید فقط نیمه خالی لیوان را دید. زمانی اینجا مرکز فساد خاورمیانه بود؛ بهنحوی که یکی از مقامات انگلیس گفته بود: «مینیژوپ را ما ساختیم اما کوتاهترین دامنها را دختران تهرانی میپوشند!»، هر اتفاقی که در دنیا میافتاد؛ جنبه منفیاش را به اینجا میآوردند؛ مثل جشن هنر شیراز و امثال آن و بهخاطر این عوامل بهمقدار زیادی عقب رانده شدیم.
اما الآن تعداد زیادی از جوانان ما در رشتههای مختلف دانشگاهی و حوزوی به درجات بالایی رسیدهاند؛ در المپیادهای مختلف فیزیک، شیمی، ریاضیات و کامپیوتر مقام میآورند؛ در صورتی که ایران در زمان طاغوت در این علوم رتبه دویستم هم نداشت. اکنون ما در صنایع نظامی، تولید سلاح و صنایع فضایی پیشرفت بسیار خوبی داشتهایم. قبل از انقلاب در ایران اسلحه مزخرفی بهنام «ژ3» میساختند که آن هم ساخت آمریکا بود و اینجا فقط مونتاژ میکردند. الآن خودمان بهترین سلاحها را میسازیم.
*رژیم از شاعران چپ حمایت میکرد
حتی در بخش شعر و ادبیات، مقام معظم رهبری هر سال یک شب وقت میگذارند و در ماه رمضان با شعرا جلسه میگذارند؛ خودشان شاعر و اهل تجزیه و تحلیل شعر هستند و با وقت زیادی که در این زمینه صرف میکنند؛ شاعرپروری میکنند. الآن آقای دکتر اسماعیل آذر به هر شهری که میروند؛ انبوهی از شعرای جوان دورش جمع میشوند که در زمان طاغوت شرایط اینطور نبود و اصلاً ما از زمان سعدی تا کنون چنین شرایطی را در ادبیات ایران نداشتهایم. شعرایی که در زمان پیش از انقلاب بودند؛ غیر از تعداد معدودی از شاعران مثل علی معلم، حمید سبزواری، استاد اوستا، و علی موسوی گرمارودی که همسلولی من هم بود؛ بقیه شعرا چپ بودند و کسی در برابر آنها حرفی برای گفتن نداشت چون رژیم از آنها حمایت میکرد. این شاعران بیشتر در جامعه ادبی سروصدا داشتند؛ کتابهایشان با چاپهای پرتیراژ و جلدهای زیبا عرضه میشد و کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه تهران، کتابهای شعر آنها را با ارزانترین قیمت میفروختند. شعرای مذهبی زورشان به چپیها نمیرسید چون فضا متعلق به آنها بود و به کسی راه نمیدادند و شعرای مذهبی نمیتوانستند رشد کنند. الآن شما در سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری انبوهی از شاعران مذهبی را میبینید. آدم وقتی شعرایی مثل آقای قزوه و آقای بیابانکی را میبیند؛ لذت میبرد. بسیاری از شعرای جوان و خانمهای شاعر و بسیاری از نویسندگان در عرصه ادبی فعالیت خوبی دارند و انبوهی از کتابها را به چاپ میرسانند. حالا شما این وضعیت را با دوران طاغوت مقایسه کنید، مثلاً ببینید؛ در سال 56 مجموعاً در ایران چند کتاب چاپ شده و در چند نسخه؟
بهطور کلی ما از زمان انقلاب تا حالا پیشرفتِ زیادی داشتیم. اما وضعیت فعلی ما مثل کسی است که میخواهد ساختمانسازی کند؛ اول گودبرداری میکند و با هزینه زیادی بتونریزی کرده و فونداسیون میسازد تا به سطح زمین میرسد؛ اما از دور که میبینید چیزی پیدا نیست. در حالی که پایه و اساسِ کار در آن پایین است. خیلی کارها انجام شده اما شما زمانی که میخواهید میزان پیشرفت مجموعه را بسنجید؛ باید موانع را هم در نظر بگیرید. بعضی اوقات در رسانهها میبینم که صنعت خودروسازی ایران را با کره جنوبی مقایسه میکنند که خیلی خطا است. کره جنوبی یک رژیم کودتایی دارد و ژنرالها طی سالیان درازی آنجا حکومت کردند و کشوری صددرصد وابسته به آمریکا است. طراحی خودروهای کرهای مثل آزرا و سوناتا متعلق به آمریکا است. آمریکاییها دیگر نمیتوانستد خودروهایی مثل شورلت و بیوک را مصرف کنند چون هم پرمصرف بود و هم آیرودینامیک نبود. آمریکا تولید این خودروها را به کره جنوبی سپرد و بیشترین خریداران خودروهای کرهای هم خود آمریکاییها هستند. الآن از یک طرف آمریکا ایران را تحریم میکند و کشورهای اروپایی را تهدید میکند که به ایران ماشین ندهند و از طرف دیگر خودروهای یک کشورِ وابسته به آمریکا، بازار خودروی ایران را قبضه کرده. حقیقت این است که در این زمینه مقایسهکردن اصلاً کار درستی نیست. ما نه باید کشور خودمان را با ترکیه مقایسه کنیم و نه با عربستان.
*فساد درباریان از «کلیدپارتی» تا ماجرای همسر ملکحسین
تسنیم: در سالهای اخیر تعدادی از چهرههای وابسته به دربار پهلوی با چاپ خاطرات سعی در تحریف تاریخ و تبرئه درباریان داشتند، چه برآیندی از این کتابها دارید؟
در ایران از کتاب دوجلدی خاطرات فرح (دختر یتیم) و کتابی که مادرش نوشت بهنام «دخترم فرح» که به چاپ سیام رسید استقبال بسیار خوبی شد، چون خانم فریده دیبا (مادر فرح) زنی خانهدار و غیرسیاسی بود؛ هرچه در دربار دیده را نوشته؛ انحراف شاه، مشکلات شاه، انحرافات جنسی شاه، لاابالیگری شاه، با این وضعیت میخواستید مملکت آباد شود؟ مملکت وابسته نباشد؟ فساد، در و دیوار مملکت را نگیرد؟ رجال مملکتی، پارسا شوند؟ اشرف پهلوی مهمانیهایی موسوم به «کلیدپارتی» برگزار میکرد، به این شکل که رجال سیاسی را بههمراه همسرانشان به یک هتل دعوت میکرد. هر کدام از زنها را به یک اتاق میفرستاد؛ مردها چشمبند میزدند و یک کلید را بهطور تصادفی برمیداشتند و به آن اتاق میرفتند تا با همسر یک رجل دیگر رابطه جنسی برقرار کنند. در کتاب «دختر یتیم» از قول فرح اینطور نوشته شده: «محمدرضا طبق معمول به شبنشینیهایش ادامه میداد؛ صبحها تا دیروقت میخوابید و ساعت 10 صبح حمام میرفت و مشغول استحمام و ماساژ میشد. بقیه اوقات روز را هم به ورقبازی میگذراند. بعضی ساعات هم رجال سیاسی اعم از سیاستمداران قدیمی و بازنشسته و یا سیاستمداران شاغل به دیدار او میآمدند و مشغول رایزنی و بحث و گفتوگو میشدند. اما محمدرضا آشکارا به مسائل سیاسی بیعلاقه شد.»، چنین شخصی شاه این مملکت بود. در جای دیگری از این کتاب مطلبی نقل شده که آدم وقتی میشنود کلهاش سوت میکشد اما باید بشنود: «اعلیحضرت شاهحسین پادشاه اردن هاشمی از دوستان خصوصی محمدرضا بود. من از این مرد خیلی بدم میآمد زیرا بهحد افراط بیناموس بود. او همسر زیبایی داشت بهنام ملکه علیا که متأسفانه در حادثه سقوط هلیکوپتر جان سپرد. ملکه علیا که زنی فلسطینی و از اهالی لبنان و بزرگشده انگلستان بود؛ برخلاف زنان عرب سفیدپوست و با رنگ موی بور و بسیار زیبا و خوشچشموابرو بود. قد و بالای متناسبی هم داشت. ملک حسین این زن را با خود به ایران میآورد و در مهمانیها و مجالس دربار، خودش بهاتفاق والاحضرت اشرف گموگور میشد و این زن زیبا بهدست گرگهای زنخوارهای مثل اسدالله علم و اردشیر زاهدی میافتاد. یک بار به اسدالله علم نهیب زدم که این زن شوهر دارد و اینگونه اعمال با یک زن شوهردار، قبیح و بهدور از مروت است. اما علم جواب داد: "اعلیحضرت ملکحسین او را به همین دلیل همراه خود میآورد تا ما به همسرش هدایای گرانبها بدهیم!" متأسفانه علم این زن را هم به رختخواب محمدرضا آورد و من مجبور شدم با محمدرضا دعوا کنم.»، این هم از رفقای شاه. ما پس از انقلاب، وارث چنین وضعیتی بودیم. همین که مملکت را تا اینجا رساندیم؛ باید خدا را هزاران بار شکر کنیم. البته آگاه باشید که ما از وضعیت فعلی راضی نیستیم. ما هنوز کاملاً به وظایف خود عمل نکردیم. "آبادی میخانه ز ویرانی ماست/ جمعیت کفر از پریشانی ماست" اگر تکتک ما به وظایف خود عمل میکردیم؛ الآن قطعاً شرایط غیر از این بود. اما واقعیتها را هم باید بپذیریم. درباریان هم زمانی که فهمیدند که کتاب «دختر یتیم» آبرویشان را برده است؛ فرح گفت که «من کتاب را ننوشتم» و برخی از درباریان هم برای دفاع از خود شروع به کتابنوشتن کردند. البته فرح خودش کتاب ننوشته؛ بلکه با مجلات خارجی مصاحبه کرده و مطالب بیانشده در این مصاحبهها در قالب یک کتاب جمعآوری شده. حتی فرح اگر بخواهد این خاطراتش را هم انکار کند؛ میلیونها سند ساواک را هم میتواند انکار کند؟ اینها چنین مأموریتی برای به هم ریختن مملکت داشتند و واقعاً هم به هدفشان رسیدند، اما خدا مملکت را حفظ کرد.
ادامه دارد... .
گفتوگو از مهدی خانی اوشانی
انتهای پیام/*