اولین بخشنامه حجاب را من نوشتم
زمانی که من در دور اول مجلس نماینده بودم اولین بخشنامه حجاب را خودم نوشتم که از ورود کارمندان بیحجاب به ادارات جلوگیری شود. چون بعد از انقلاب، بسیاری از خانمها همانطور بیحجاب و با آرایش به ادارات دولتی میرفتند.
علیمحمد بشارتی شاعر، ادیب، مورخ و فعال سیاسی در بخش اول گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا از تاریخ پهلوی صحبت کرد؛ از بیکفایتی و فساد اخلاقی درباریان گفت. از پیشرفتهای ایران بعد از انقلاب و تاثیرات نظام اسلامی بر جامعه و فرهنگ مردم سخن گفت. در این بخش از دغدغه هایش برای مسائل فرهنگی و حجاب بانوان میگوید؛ از برنامههای تلویزیون انتقاد میکند و از دوران سخت و سرنوشتساز اوایل انقلاب روایت میکند. از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی میگوید و تفکراتی که برای اداره امور کشور داشت. تلقینات عبدالکریم سروش را به چالش میکشد و از دست پنهان انگلیس میگوید.
در ادامه بخش دوم گفتوگوی تفصیلی خبرنگار فرهنگی تسنیم با علیمحمد بشارتی را از نظر میگذرانید.
تسنیم: شما در زمانی که وزیر کشور بودید «آییننامه تعیینِ مصادیقِ البسه و آرایشهایِ غیرمجاز» را تصویب کردید که به این خاطر حملات زیادی به شخص شما و دولت آیتالله هاشمی صورت گرفت. اگر توضیحی در این مورد دارید بفرمایید.
اصلاً یک گام به عقبتر برویم. زمانی که من در دور اول مجلس نماینده بودم و در هیئت رئیسه مجلس حضور داشتم؛ اولین بخشنامه درباره حجاب را خودم نوشتم که از ورود کارمندان بیحجاب به ادارات جلوگیری شود. چون بعد از انقلاب، بسیاری از خانمهای کارمند همانطور بیحجاب و با آرایش به ادارات دولتی میرفتند و زنانی که برای ملاقات با نمایندگان مجلس میآمدند هم بیحجاب بودند. بعد از تصویب این بخشنامه، کارمندان زن اعتصاب کردند و نزد آقای هاشمی رفتند. هر چقدر هم که به این خاطر به من حمله کنند؛ من به این مسئله افتخار میکنم چون این یک امر شرعی است و قرآن کریم در آیات 30 و 31 سوره نور به صراحت موضوع حجاب را مطرح کرده. مگر من رانتخواری کردهام؟ یا زمین مردم را تصرف کردهام؟ یا فرزندانم در دوره وزارت من بار خودشان را بستهاند؟ که حالا بخواهند به من حمله کنند. من چهار فرزند تحصیلکرده دارم که همگی مشغول کار آزاد هستند و هیچکدام وابسته به دولت نیستند. حتی یک بار هم اقوام خود را در ادارات دولتی استخدام نکردم. من همیشه یک اصولگرا بودهام و هنوز هستم و به آن افتخار میکنم. همین حالا هم هر جایی که بروم؛ اولین حرفی که میزنم این است که خانمها حجابشان را درست کنند. به پیر، به پیغمبر اگر مسئولین ما میخواستند با بدحجابی مبارزه کنند؛ میتوانستند. مثلاً اگر هر شخصی که مسئول یک وزارتخانه است دستور دهد که از این به بعد خانمهایی که موهایشان از روسری بیرون است را راه ندهند؛ مگر چه اتفاقی میافتد؟ کسی که استخدام دولت است باید این شرایط را بپذیرد.
*به خبرنگار بدحجاب گفتم:«بفرمایید بیرون!»
تسنیم: مخالفان میگویند که شما با این کار حقوق زنان را تضییع کردید.
بستگی دارد که حقوق را چگونه تعریف کنیم؟ 24 میلیون نفر به آقای حسن روحانی رأی دادهاند. اما طبق اصل 110 قانون اساسی تا زمانی که رهبری این آراء را تایید نکند؛ رئیسجمهور مستقر نمیشود و این حق رهبر است که بگوید اگر کسی میخواهد رئیسجمهور شود؛ من باید تأیید کنم. بنابراین اگر کسی بخواهد در این مملکت زندگی کند؛ باید مقررات اسلامی را رعایت کند؛ پس چرا رعایت نمیکنند؟ الان کسی میتواند جلوی این خانمهایی که آزادانه روسری را دور گردنشان میاندازد را بگیرد؟ سعدی میگوید: «سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پُر شد نشاید گرفتن به پیل» وقتی که سیل راه افتاد؛ دیگر فیل هم نمیتواند جلوی آن را بگیرد. چرا ما جلوی این حرکات را نگرفتیم؟ این، کاری است که باید انجام شود. مدتی پیش خانم بدحجابی برای مصاحبه پیش من آمده بود. من به او تذکر دادم که حجابش را درست کند. او با تعجب به من گفت که پیش هر کدام از رجال سیاسی که میرود با همین پوزیشن است. گفتم که من این طور شما را نمیپذیرم و او شروع کرد به دفاع از خودش که من به او گفتم: «بفرمایید بیرون!» زمانی که همکاران خانم به دیدن من میآیند؛ من به صورت آنها نگاه نمیکنم و این را وظیفه شرعی خود میدانم و نمیخواهم بگویم که شقّالقمر میکنم ولی احترام به یک خانم اینگونه است که من شأنش را حفظ کنم. من میخواهم آنها حجابشان طوری باشد که باور کنند کسی نمیتواند به آنها نگاه چپ کند. این طور بهتر است یا الان که این قدر آمار طلاقها بالا رفته؟ باباطاهر میگوید: «ز دست دیده و دل هر دو فریاد/ که هر چه دیده بیند دل کند یاد» مردها نباید به زن نامحرم نگاه نکند و زنها هم نباید با آرایش به بیرون از خانه بیایند و این میشود جامعه سالم. چرا من باید حقوق خانمها را ضایع کرده باشم؟ میتوانم بگویم در زمان وزارت کشور هیچکس به اندازه من به خانمها خدمت نکرد. ما از بودجه غیردولتی برای فرزندان خانمهایِ کارمند، مهدکودک فراهم کردیم؛ در جلسات متعدد درباره رعایت حدود بانوان به کارمندان وزارت کشور توصیه کردیم؛ حق زنان در مسائل رفاهی را رعایت کردیم؛ اما همواره چارچوب شرع باید در نظر گرفته شود.
*خود سروش هم اقرار میکند که تلقیناتش موجب بیحجابی دخترش شد
تسنیم: برخی افراد در پوشش متفکر دینی، تیشه به ریشه اسلام میزنند. به این صورت که مباحث انحرافی را مطرح میکنند و متاسفانه تاثیر زیادی بر افکار عمومی میگذارند و باعث سستشدن ایمان مردم میشوند. تحلیل شما از این جریان چیست؟
بعضی افراد از مهرههای دستنشانده انگلیس هستند و از انگلیس حقوق میگیرند. برخی هم بدون گرفتن حقوق، تبدیل به مبلغ و بلندگوی آنها میشوند. مثلا عبدالکریم سروش ادعا میکند که قرآن ساخته و پرداخته ذهن پیامبر است. در صورتی که در قرآن آمده: «اِنّا نَزَّلنا عَلَیکَ القُرآن» و خداوند به صراحت میگوید که ما این آیات را فرستادیم. این قدرتی که قرآن را فرستاده غیر از کسی است که قرآن را برای ما خوانده. بنابراین کسانی که نظریه سروش را باور میکنند؛ حتی یک بار هم قرآن را نخواندهاند و هر چیزی که سروش گفته را پذیرفتهاند؛ نه چیزی که قرآن میگوید. سروش در انگلستان زندگی میکند و دخترش در آمریکا. خود سروش نقل میکرد: «برخی به من میگفتند که دخترت حجاب را کنار گذاشته و من به آنها میگفتم که آنقدر من برای او تردید ایجاد کردم که این حداقل کاری است که او انجام داده.» یعنی خودش هم اقرار میکند که تلقیناتش موجب ایجاد چنین مسائلی میشود. این تفکر در ایران جایگاهی نداشت. یک آدم منحرف با بیان خوب و قیافه مناسب، میخواست کاری کند که مطرح شود. زمانی که اینجا بود انحرافاتی که در بیانش داشت موجب اعتراض برخی میشد و وقتی دید که اینجا نمیتواند کار کند؛ به خارج از کشور رفت. در ضمن سروش یک نفر نیست. ما همیشه از اینها داشتیم و خواهیم داشت. چون همیشه در برابر حق، باطل هم وجود داشته. البته منظور من این نیست که جواب سروش را ندهیم. اصلاً جدای از تاثیرات فضای مجازی، این یک اصل فلسفی است که به طور کلی جوانان با حاکمیت مخالفت میکنند. زمانی که شاه حاکم بود و ما جوان و دانشجو بودیم؛ با حکومت مبارزه میکردیم. حتی در بازجوییها از ما میپرسیدند: «وضع اقتصادی شما چطور است؟» میگفتم: «خیلی خوب است و در رفاه هستیم.» میپرسیدند: «پس دردتان چیست که مبارزه میکردید؟» آنها خیال میکردند که ما کمونیست هستیم و یا مشکل مالی داریم. اسدالله علم یک کتاب پنججلدی دارد به نام «گفتوگوی من با شاه» . در این کتاب میگوید که من یک بار به دانشگاه شیراز رفتم و در آنجا دیدم که بسیاری از دختران دانشجو و اعضای هیئت علمی باحجاب هستند. از رئیس دانشگاه دلیل این وضعیت را پرسیدم. او گفت: «تا همین چند وقت پیش اینها بیحجاب بودند و با من دست میدادند و روبوسی میکردند و نمیدانم که چرا حالا این طوری شدهاند؟» دلیلش این بود که شاه، سیاست دینزدایی داشت و آنها هم با او مخالفت میکردند. حتی در همین کتاب «دختر یتیم» آمده است که در تظاهرات تهران، تعدادی از زنان با لباسهای بسیار فاخر شرکت میکردند و زمانی که شاه این موضوع را فهمید؛ عصبانی شد و گفت: «اینها که وضع زندگیشان خوب است دیگر دردشان چیست؟» او به این مسئله توجه نداشت که وضع زندگی خوب فقط به لباس نیست. آنها تفکر هم میخواستند که تفکر در این مملکت حبس بود و اجازه نمیدادند که کسی فکر کند.
*ما فرهیخته بودیم اما تجربه مملکتداری نداشتیم
تسنیم: برای نسل جوان که دوران اوایل انقلاب را ندیده؛ کمی از آن روزهای دشوار و سرنوشتساز روایت کنید.
انقلابها همگی به تدریج انجام شدند. مثلاً در انقلاب پیامبر عظیمالشأن اسلام، ایشان به مدت 13 سال در مکه خون دل خوردند؛ شکنجه شدند؛ اذیت شدند؛ به ایشان توهین شد. بعد به مدینه آمدند و حکومت اسلامی تشکیل دادند. اما انقلاب ما در تاریخ 19 دی 56 در قم شروع شد و در 22 بهمن 57 در تهران به پیروزی رسید. یعنی مجموعاً 14 ماه به طول انجامید. اصلاً کسی باورش نمیشد که انقلاب به این زودی به پیروزی برسد. شهید مطهری رحمتالله علیه در اردیبهشت سال 57 طی یک سخنرانی رادیویی گفت: «چون امام با این شهامت و شجاعتی که دارند طی چهار پنج سال آینده شاه را سرنگون میکنند. من خیلی برای ایشان ناراحتم. چون نمیدانم که امام از کجا میخواهند برای اداره کشور کادر بیاورند؟» نگرانی شهید مطهری از فقدان کادر بود اما دیدید که چهار پنج سال به چهار پنج ماه تبدیل شد و کادر هم پیدا شد. ما فرهیخته بودیم اما تجربه مملکتداری نداشتیم. جوانانی که در انقلاب شرکت داشتند فداکار و صادق بودند؛ اما یا تحصیلات عالی نداشتند و یا مدیریت نخوانده بودند. چون مدیریت جزو مفاهیم تحصیلی است. خداوند متعال به ما پیروزی داد؛ اما هزینه آن را هم در جنگ هشت ساله دادیم. اگر قبل از پیروزی انقلاب و تثبیت حکومت، جنگ بر ما تحمیل میشد؛ همهچیز از بین میرفت. اما به هر صورت جنگ باعث شد که ما در نظامیگری به درجه استادی برسیم. اما ما نیاز به تحولی داشتیم تا جوانان ما فرهیخته بشوند اما این محقق نشد؛ ما به هر حال خودمان را بالا کشیدیم ولی ضایعات آن هنوز باقی مانده. به عنوان مثال اگر یک بچه در دوره جنینی اکسیژن به مغزش نرسد؛ تا آخر عمرش این ضایعات در مغزش باقی میماند. انقلاب اسلامی این ضایعه را داشت که بعضی از افرادی که در رأس قدرت قرار گرفتند مثل برخی از وزرا و نمایندگان آمادگی لازم را نداشتند. در دوره اول مجلس وضعیت نمایندگان خیلی آشفته بود و از هر قشری نماینده وجود داشت. افرادی همچون خانها، ضدانقلابها، لیبرالها، اعضای جبهه ملی و اعضای نهضت آزادی که هیچ اعتقادی به انقلاب نداشتند؛ همگی در مجلس حضور داشتند. به تدریج وضعیت بهتر شد و الان دیگر مسئولین ما آن طور نیستند. اما ما تا آخر اثرات آن ضایعات را باید تحمل کنیم. با نصیحت و دلالت هم کاری از پیش نمیرود. چون واقعاً امام و آقا هرچه برای تکمیل آن چهارچوبها لازم بود را گفتند؛ حرفهای بسیار زیبا و اثرگذاری زده شد و آن کس که بخواهد؛ میشنود و آن کسی که نخواهد بشنود اگر به قول سعدی شیره جان آدمیزاد را هم به او بدهید نمیشنود. عدهای از همان اوایل انقلاب در لباس روحانیت، خیانت کردند. هنوز هم افراد خائن در هر لباسی در پیکره نظام حضور دارند.
*تفکر آقای هاشمی با مقام معظم رهبری تفاوت داشت و میخواست با همان تفکر کشور اداره شود
تسنیم: به عنوان عضو کابینه مرحوم آیتالله هاشمی و کسی که به عنوان مشاور تا پایان عمر همراه ایشان بود؛ کمی از شخصیت و منش ایشان بگویید.
آقای هاشمی دارای دو حسن عالی بودند. یکی بیان خوب و دیگری قلم خوب. در زمان ریاست مجلس و ریاست جمهوری سخنرانیهای پرشوری داشتند؛ در امامت نماز جمعه خطبههای خوبی میخواندند و مصاحبههای جالبی هم با رسانهها داشتند. هر چه را هم که نتوانستند بگویند؛ نوشتند. کتاب خاطرات ایشان اکنون شاید در بیش از 10 جلد چاپ شده باشد. ایشان به عنوان یک رجل سیاسی، شخصیتی مستقل از خود نشان داد که نه اصولگرا بود و نه اصلاحطلب و در آن چهارچوب هم فکر کرد، گفت و نوشت. اگر بخواهیم انصاف داشته باشیم به طور مختصر میتوانیم شخصیت ایشان را همین گونه توصیف کنیم که نخواهیم از ایشان ایراد بگیریم و بگوییم چرا این کارها را کرد؟ یا چرا این کارها را نکرد؟ که البته تفکر آقای هاشمی با مقام معظم رهبری تفاوت داشت و میخواست با همان تفکر کشور اداره شود و اختلاف ایشان با آقا هم بر سر همین مسئله بود. آقا یک اصولگرای با تفکر ویژه روحانیت است که علما و مراجع به ایشان احترام میگذارند؛ به خاطر این که حتی یک جمله اعوجاجی در گفتهها و نوشتههای ایشان نیست. به نظر من آقای هاشمی در حد خودشان به کشور و انقلاب خدمت کردند.
*مگر ما چقدر کار علمی کردهایم که حالا بخواهیم با این همه برنامه طنز خستگی مردم را دربیاوریم؟
تسنیم: فیلمها و سریال های تاریخی ما تا چه حدی منطبق با واقعیت است؟ به طور کلی برنامههای تلویزیون را چطور ارزیابی میکنید؟
باید دستاندرکاران رسانه را وادار کرد که مطابق نیاز مردم برنامه تولید کنند نه با توجه به طبع مردم. یعنی ابتدا بخش قابل توجه زمان تلویزیون را به برنامههای علمی، فرهنگی، فلسفی و انقلابی اختصاص دهند و سپس به عنوان زنگ تفریح و استراحت برای مردم برنامههای طنز پخش کنند. اما مدتی است که بخش قابل توجهی از برنامههای تلویزیون به طنز اختصاص داده شده. مگر ما چقدر کار علمی کردهایم که حالا بخواهیم با این همه برنامه طنز خستگی مردم را دربیاوریم؟ بشر ذاتاً رفاهطلب است. این برنامههای طنز به راحتی وقت آدم را تلف میکنند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/