ننه "مهلقا" نمادی از زخم محرومیت در استان گیلان+فیلم
"ننه مه لقا" مادر سالخوردهای است در ارتفاعات استان گیلان که زخمهای عمیقی بر دل و جان دارد و باید برای نجاتش شتافت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، "ننه مهلقا" سالها پیش از ییلاقات به منطقه اطاقور آمده اما با گذشت بیش از نیم قرن زندگی در این منطقه هنوز هم اینجا غریب است.
این بار نه صحبت از آب و برق است و نه چای و برنج بلکه صحبت از زن سالخوردهای است که ساکن بخش اطاقور شهرستان لنگرود در استان گیلان است.
از بخش مرکزی لنگرود به همراه یکی از خیران به سمت اطاقور حرکت کردیم؛ از هرکسی سراغ ننه مهلقا را گرفتیم او را میشناخت، یکی از اهالی راهنمای ما شد و محل زندگی او را نشانمان داد.
ننه مهلقا صورتی آفتاب سوخته و خسته دارد، شاید حتی نیازی به پرسش و پاسخ نباشد زیرا دستهای پینه بسته و چین و چروکهای صورت لاغرش روزگار سخت وی را برایمان واگویه میکند.
مهلقا در خرابهای شبیه به خانه روزگارش را بهسختی میگذرد. محل زندگی او دور افتاده نیست حتی روستا هم نیست؛ اطاقور بیش از 10 سال است که به شهر تبدیل شده است.
ننه مهلقا با آن چشمان ضعیف و گودرفتهاش به من نگاه میکند و میگوید: "من که کسی ندارم، من که بیپر و بالم نه برای بالا رفتن جا دارم نه برای پایین آمدن پا".
او که 50 سال پیش شوهرش را از دست داد و تنها دخترش در ییلاق زندگی میکند خانهاش اینقدر سست است که با وزش یک باد پاییزی و یا زمین لرزهای خفیف ممکن است فرو بریزد.
مردم منطقه در حد توان به مهلقا کمک میکنند اما شاید تصورش دور از ذهن و سخت باشد و کمتر کسی باور کند که بیشتر اهالی منطقه هیچ درآمدی ندارند و ماه به ماه منتظر دریافت مبلغ اندکی از کمیته امداد امام (ره) هستند و نه نه مهلقا حتی این مبلغ را نیز دریافت نمیکند.
از او درباره پاهایش میپرسم و ننه مهلقا در حالی که اشک میریزد میگوید: از پله دستشویی افتادم اما حتما کسی نمیداند من افتادهام و پاهایم آسیب دیده است.
"گل تاج خانم" همسایه ننه مهلقاست و همدم نداریهایش صدایش میکند شاباجی (شاهآبجی به گویش محلی).
شاباجی برایمان از شب بارانی و سردی میگوید که خانه ننه مهلقا بر اثر شدت بارش باران دچار آبگرفتگی شد و او نمیتوانست خود را نجات دهد؛ 5 صبح همسایهها صدای فریادهای مهلقا را شنیدند و به کمک او رفتند.
او میگوید: وضعیت بقیه خانهها نیز بهتر از خانه ننه مهلقا نیست و ما بارها از محرومیتها و وضعیت معیشت خود گفتهایم اما کسی صدای ما را نمیشنود و کاری برایمان انجام نمیدهد.
کولرهای اسپیلت با تمام قدرت اتاقهای بخشداری اطاقور را که فقط 270 متر با خانه مهلقا فاصله دارد خنک میکنند در حالی که او در فضایی تنگ و تاریک روزگار میگذراند.
چشمانداز همیشگی و تکراری مهلقا دیوارهای گلی و تیرکهای چوبی هستند که هر لحظه ممکن است بر سرش آوار شوند.
یک پزشک گردشگر اصفهانی که امسال برای گشت و گذار به اطاقور آمده بود حاضر به ویزیت ننه مهلقا شد و گفت باید حتما به بیمارستان منتقل شود اما مهلقا نه دفترچه بیمه دارد نه اندوختهای برای هزینه دارو و درمان.
وقت اذان مغرب بود و باید برمیگشتیم؛ از ننه مهلقا خداحافظی کردیم و قول دادیم که باز هم به او سر میزنیم. شاباجی پس از خروج ما در چوبی آبی رنگ اتاق مهلقا را قفل کرد...
انتهای پیام/