تلویزیون بودجهای برای «محله گل و بلبل» پرداخت نکرد/ حلقههای بسته فیلمسازی در سینمای کودک
هنرمندان سرمایه بزرگی برای هر جامعه هستند که میتوانند در راستای اهداف مثبت و سازنده نقش پررنگی را ایفا کنند. گروه سازنده مجموعه محله گل و بلبل در همین راستا در چند سال اخیر توانسته اند جریان ساز باشند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، چندی پیش برخی عوامل برنامه محله گل و بلبل در نشستی صمیمانه در باشگاه خبرنگاران پویا حضور پیدا کردند. در این دیدار که داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، احمد درویش علیپور (کارگردان محله گل و بلبل)، محمد درویش علیپور (تهیه کننده محله گل و بلبل) و مسلم آقاجان زاده (تهیه کننده محله گل و بلبل) حضور داشتند موضوعات مختلف حوزه کودک مورد بررسی قرار گرفت و تا به حال دو قسمت از این نشست به نظر مخاطبان رسیده است. در قسمت اول این گفتگو معضلات سازمان صدا و سیما در مورد تخصصی کردن شبکهها و همچنین کم توجهی به امور کودک به خاطر سیاسی نبودن مورد بحث قرار گرفت و در قسمت دوم از اهمیت عملی کردن فرمایش رهبری در مورد آتش به اختیار و همچنین دور بودن حرف با عمل مدیران مربوط به امور کودکان سخن گفته شد، در قسمت سوم نیز اهمیت تعلیم درست در سنین کودکی و تاثیر مخرب برخی کارتونهای خارجی مورد بحث قرار گرفت. اینک قسمت چهارم و پایانی این نشست را از نظر مخاطبان میگذرانیم. در این قسمت راجع به اهمیت استفاده از هنرمندان برای توسعه صلح و همچنین نگاه سازنده مدیران برای ارتقاء فرهنگی کشور گفتگو شد.
تسنیم: فکر میکنید روندی که در حال حاظر وجود دارد برای خلق بِرَندهای جدید مناسب است؟
محمد علیپور: من فکر میکنم برای اینکه یک نفر بخواهد نوآوری انجام بدهد چندان انگیزه وجود ندارد. در بحث برندسازی بد نیست به این موضوع اشاره کنم که پخش منظم و دقیق یک برنامه در تلویزیون میتواند به برند شدن خیلی کمک کند. در حال حاضر هم تلویزیون دو سه برنامه پرمخاطب دارد که یکی از دلایل موفقیت آنها همین سر ساعت بودن پخششان است.
آقاجانزاده:پخش برنامه ما متاسفانه ساعت دقیقی نداشت. با اینکه خودمان تولیدکننده بودیم ساعت پخش را گم میکردیم. یک روز ساعت 5:30 و یک روز 6:45 پخش میشد.
تسنیم: آیا در سازمان صدا و سیما سیستمی وجود دارد تا برای گروههای کودک فکر سازی کند و نقشه راه معین سازد یا اینکه کاملاً این موضوع بر عهده گروه سازنده است؟
آقاجانزاده: ما دو گروه روانشناس داریم، یک نفر روانشناس گروه خودمان است و یک نفر هم مشاور محتوا است که این مسئله کمتر در تلویزیون اتفاق میافتد. روانشناس مشکلات روانشناسی کودک مانند خجالتی بودن و غیره را برای نویسنده شرح میدهد و نویسنده داستان آن را طراحی میکند. اگر دقت کنید موضوعات روانشناختی مطرح شده به صورت تیپ سازی در مجموعه نمود پیدا کردهاند. مثلاً شخصیت نانوا خجالتی است و یا یکی دیگر از شخصیتها ترسو است.
تسنیم: به نظر شما بزرگترین آفت مدیران فرهنگی چیست؟
آقاجانزاده: بزرگترین آفت همۀ مدیران فرهنگی و سیستم فرهنگی این است که گوش نمیدهند ولی همه سخنران هستند. مثلاً قرار نیست که وقتی مدیری به یک جلسه میآید تنها سخنران آن مجلس باشد، بلکه باید بیشتر شنونده دست اندرکاران آن حوزه باشد. اصلاً نمیفهمم چرا در جلساتِ بزرگ فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر مدیری را دعوت میکنند، باید در مورد همه چیز صحبت کند !
تسنیم: شما برای ساخت برنامه محله گل و بلبل حامی مالی داشتید، در این مورد بیشتر توضیح میدهید؟
آقاجانزاده: ما داریم کار خودمان را میکنیم. پول هر دو سری «محله گل و بلبل» را خودمان آوردیم. تلویزیون بودجهای برای این مجموعه نداد و همه هزینهها با حامی مالی تامین شد. ما یک کار فرهنگی که در شان تلویزیون باشد انجام دادیم که بیننده هم داشت و البته خرج چندانی هم روی دست تلویزیون نگذاشتیم. حتی تلویزیون با توجه به مخاطبان گسترده «محله گل و بلبل»، از آگهی های بازرگانی منافع مالی فراوانی داشته است. به همین خاطر بود که رئیس سازمان دستور داد به موقع به کارهای ما رسیدگی شود. ولی متاسفانه در عمل آن چیزی که ما انتظار داشتیم اتفاق نیفتاد. مثلاً با گذشت سه ماه از پایان کار، هنوز این مجموعه ارزیابی نشده است. مگر ارزیابی چقدر کار دارد؟ چرا ما را اینقدر معطل میکنید؟!
من دوست دارم اینجا به خبرگزاری شما هم یک انتقاد وارد کنم، چرا برای حوزه کودک و نوجوان هیچ خبرنگاری نمیگذارید که فرضاً پیگیر کتاب کودک باشد؟ از طرف دیگر به هر کسی اجازه ورود برای ساخت در حوزه کودک داده نمیشود. من یکبار به آقای رضا داد گفتم چرا شما وقتی میخواهید فیلمی در سینمای کودک بسازید فقط دنبال این هستید که سینماگران بیایند بسازند؟ یک دایره بسته ای ایجاد شده که به هر کارگردانی اجازه فیلم سازی داده نمیشود. من 20 سال است که در تلویزیون کار کردم و دو سریال 90 قسمتیِ نمایشی پربیننده داشتم. چرا من نباید اجازۀ تولید سینمایی داشته باشم ولی یک سرمایهدار و یک پولدار بتواند این کار را انجام دهد؟! یک پولدار دو بار که پول بگذارد دفعه سوم تهیه کننده میشود ولی من که 20 سال است در تلویزیون کار کردم اگر بخواهم یک فیلم سینمایی کودک کار کنم به من اجازه نمیدهد، من فرهنگیترم یا او؟ بودجهای که من صرف دو سریال 90 قسمتی کردم اندازۀ 10 تا فیلم سینمایی است انگار 10 فیلم سینمایی ساختم.
یک زمانی به این شکل نبود. مثلاً خانم طائرپور از کجا آمده؟ در گذشته تهیهکننده مجموعههایی مانند «خاله قورباغه» در تلویزیون بود، ولی توانست سینمایی هم بسازد. اینها دغدغه داشتند و فرهنگ را میشناختند و رشد هم کردند. ولی امروز گویی شرایط فرق کرده است!
من نمیتوانم با اوضاعی که در چرخه اکران در حال حاضر وجود دارد کار بسازم. اینجا خوب است سینمایی پر بازیگر «پیشونی سفید» که کار آقای سیدجواد هاشمی است را مثال بزنم. این فیلم با اینکه به نظر من کار ارزشمندی بود، در اکران بلایی به سرش آوردند تا نابود شد. در حالی«پیشونی سفید» پرتماشاگرترین سینمایی جشنواره کودک و نوجوان اصفهان بود.این سینمایی یک کار موزیکال و خوب بود که اگر اکران درستی به آن میدادند میتوانست در گیشه موفق باشد.
من از همین الان دغدغۀ اکران دارم که چه کسی کار من را تنظیم میکند؟ همانطور که میدانیدکار کودک به خاطر فرم فانتزیش سختتر است. من با چه تضمینی میتوانم در این راه سخت سرمایهگذاری و هزینه کنم؟ این سختیها حتی در نوع تعامل با گروه هم در زمان فیلمبرداری وجود دارد. فرضاً خیلی باید مواظب بود که در لوکیشن کلمه نامناسبی در حضور کودکان گفته نشود چه برسد به اینکه در محتوای فیلم عبارت نامناسبی به کاربرده شود.
تسنیم: شما دغدغه کودک دارید و این دغدغه به غیر از مجموعههای تلویزیونی در فعالیتهای دیگرتان هم مشاهده میشود. مثلاً سال 89 شما یک جریان با هدف نوع دوستی به راه انداختید که هنوز بازتابهای آن وجود دارد. در مورد علتهای بوجود آمدن این جریان کمی توضیح دهید.
فرضیایی: این ابتکار برای آقای حبیب احمدزاده بود. موضوع استفاده از افرادی است که پتانسیل بالایی برای تاثیرگذاری دارند.عمو پورنگ در قاب تلویزیون این مشخصه را دارد. خوشبختانه پل ارتباطی من با قلبها برقرار شده است و میتوان از این موضوع برای کارهای مثبت استفاده کرد. در این قضیه نیز آدمهای خوب مانند حبیب احمدزاده آمدند و خالق این طرح بودند. علت درخواست همکاری وی از ما این بود که عمو پورنگ نمادی از حضور بچهها است. در حقیقت از یک عنصر جریانساز یا تاثیرگذار مانند عمو پورنگ استفاده شد تا حلقه اتصالی برای بچه های ایرانی و عراقی باشد.
در گذشته از اینگونه برنامهها بیشتر داشتیم. ما عمو پورنگ را محدود به تهران نکردیم، چندین مورد در خارج از تهران و مناطقی مانند اهواز، سوسنگرد برنامه های اینچنینی به اجرا درآوردیم. گویی آن زمان جایگاهها و استفاده از افراد درست بود. همه چیز تعریف داشت و حتی گروه کودک شبکه یک ابهت داشت.
این موضوعات باعث شد تا من در عرصۀ فضای مجازی و جاهای دیگر هم به این باور برسم که عمو پورنگ باید تاثیر مثبت و درازمدت در آینده داشته باشد. اما سوال اینجا است که آیا مسئولین هم به استفاده از این عنصر اثر گذار فکر کردهاند؟ چرا هنرمندانی که این قدرت اثر گذاری را دارند به راحتی رها میشوند؟ برنامههای ما تاثیرگذار است، اگر اینچنین نبود مخاطب آن را نگاه نمیکرد.
بر همین اساس من فکر میکنم آدمهای تاثیرگذار باید تعریفی داشته باشند و برایشان برنامهریزی شود. چند وقت پیش نزد معاونت سیما بودیم. آقای میرباقری گفت اگر چنین آدمی را آن طرف مرز داشتند از این پتانسیل چه استفادههایی که نمیکردند؟
تعریف موضوعاتی مانند همیاری، دوستی و نوعدوستی در همه جای دنیا یکسان است و همچنین کودکان نیز در همه جا معصوم و دوستداشتنی هستند.در برنامه سال 89 ما میخواستیم با دنیای پاک و ساده و بدون جنگ کودکان، صلح و دوستی را ترویج کنیم. چه اشکالی دارد از عمو پورنگ استفاده شود؟ باید به موضوع استفاده از چهره ها برای اهداف مثبت گسترده تر نگاه کنیم. من چند وقت پیش کشور فندلاند بودم. آنجا خانمی 24 ساله با یک حجاب خیلی خوب، من را دید و گفت وقتی هشت سالش بوده در مسابقه تلفنی برنامه پورنگ شرکت کرده است. این خانوم همچنین از من تشکر کرد و گفت: شما به من یاد دادید همیشه دست مادرم را ببوسم و در زندگی صداقت داشته باشم. آن تفکر و این تاثیرگذاری در آن سوی دنیا برای من جالب بود.
احمد علیپور:در گذشته احساس میکردیم کارمان دیده میشود. مثلاً در سالگرد حادثه بم ما به آنجا رفتیم. یک ورزشگاهی در آن شهر وجود داشت و با وجود کمبود امکانات در آن شرایط، پر از جمعیت شد. تصور کنید بعد از سالگرد یک فاجعه ما به آنجا رفته بودیم تا شعر بخوانیم و جمعیت را شاد کنیم. اکثر بچههای حاضر در آن جمعیت پدر، مادر یا دیگر عزیزانشان را از دست داده بودند و از این جهت داغدار بودند. میتوانم به جرات بگویم که اولین گروهی که به آن شهر رفت و پیام آور امید، شادی و زندگی شد گروه ما بود. تمام مقامات آن شهر میگفتند این اولین بار است که کسی آمد و اینچنین از او استقبال شد. چرا که تا قبل از رفتن ما در شهر بم مدام عزاداری بود. ولی ما با این نگاه فرهنگی به آنجا رفتیم تا روحیۀ بچهها را تقویت کنیم. متاسفانه این جریانها چون سیستماتیک نیست برنامۀ مشخصی ندارند تنها به صورت جرقههای کوچک خودش را نشان میدهد.
آقاجانزاده: ما حتی رکورددار بزرگترین جشن خیابانی ایران هستیم. چند سال پیش در میدان نقش جهان اصفهان جشنی بزرگ با محوریت عمو پورنگ برپا کردیم. یا در تهران در روز عید فطر و نیمه شعبان یک میلیون و دویست هزار نفر در میدان آزادی جمع شدند. یادم هست سردار طلایی که فرمانده انتظامی وقت تهران بود گفت: ما تا به حال چنین جشنهایی نداشتیم.
راجع به اینگونه برنامه ها به نظر میرسد مسئولین هم دیگر حال ندارند. در جشنواره کودک اصفهان از ما تقاضا کردند یک جشن بزرگ در سالن 25 هزار نفری برگزار کنیم ولی در آخرین لحظه گفتند به خاطر بحث امنیتی پیش آمده در تهران، مجبوریم برنامه را کنسل کنیم و بنابراین جشنی هم برگزار نشد.
این جشنها در سالم سازی محیط زندگی تاثیر بسیار زیادی دارد. مثلاً در سوسنگرد جشنی به مناسبت آزادسازی این شهر گرفتیم.مسئولان عالی رتبه آن شهر بعدها به ما گفتند پس از این جشن فرمانده سپاه سوسنگرد محبوبترین شخص شهر شد.
در پایان این نشست با حضور مدیرعامل باشگاه پویا از عوامل مجموعه محله گل و بلبل تقدیر به عمل آمد.
انتهای پیام/