کدام دغدغه؛ کدام سینما؟ / وقتی یک شرکت فعال در زمینه مد و لباس جشنواره سینمایی برگزار میکند
هرساله در کشور جشنوارههای سینمایی متفاوتی ظهور پیدا میکنند که نهتنها دردی را دوا نمیکنند؛ بلکه خود زخمی میشوند بر پیکره کمجان سینمای ایران.
باشگاه خبرنگاران پویا ــ امید سهرابی
داستان جشنوارههای سینمایی بعد از انقلاب اسلامی از جشنواره فیلم فجر آغاز شد؛ جشنوارهای که از بهمنماه سال 1361 برای اولینبار کار خود را آغاز کرد و خیلی سریع با فیلمهای دفاع مقدسی به یکی از جشنوارههای محبوب کشور بدل شد. بعد از آن جشنواره رسمی دیگری وارد میدان شد و آن جشنواره بین المللی فیلم مقاومت بود؛ جشنوارهای که باعث دلگرمی دوچندان فیلمسازان دفاع مقدس شد و این دلگرمی روزهای طلایی را برای سینمای کشورمان به ارمغان آورد. سالهای بسیاری گذشت و هر سال جشنواره جدیدی سر از آستین نهادهای دولتی و غیردولتی بیرون آورد؛ جشنوارههایی که مانند قارچ بدون عقبه فکری و بهیکباره میان عرصه سینما رشد میکردند و بهناگاه نیست میشدند.
چند سالی است که هر روز جشنوارههای سینمایی بیشتری در کشور بهوجود میآیند، فراخوان میدهند، فیلمهایی که قبلاً صدبار آنها را در جشنوارههای دیگر دیدهایم فرم آن را پر میکنند، هیئت انتخاب برمیگزینند، در جشنواره به نمایش درمیآیند، کاندیدا میشوند و دست آخر هم اختتامیه، سال بعد هم دوباره میآیند کلی از جشنواره سال گذشته خود تعریف میکنند و ادامه داستان، این ماجرا را میشود از چندین دریچه مورد بازخوانی قرار داد، دریچههایی که پشت هر کدامشان دنیایی سخن هست؛ اما حوصله این یادداشت چنین دنیایی را برنمیتابد.
چرا چنین جشنوارههایی برگزار میشوند؟
اینکه جشنوارههای نوظهور سینمایی چرا برگزار میشود سؤالی است که کمتر کسی جواب آن را میداند. برگزاری جشنواره، بهخصوص جشنواره سینمایی در اکثر مواقع برای ارزش بخشیدن به سازمان، مؤسسه و ادارات است؛ البته در این بین نهادهایی هستند که اینگونه جشنوارهها را بهمثابه گزارش عملکردی از کارهای خودشان میدانند. بگذریم از برخی جشنوارههایی که بهقول معروف برای خودشیرینی برگزار میشوند.
این تمام علتهای برگزاری جشنوارههای نوظهور نیست. برخی از جشنوارههای نوظهور لایه دومی درون خود گنجاندهاند و برای باز نشدن این لایه دوم همه کاری میکنند، لایه دومی که اسامی مختلفی دارد، خارجیها به آن money laundering میگویند و ما به آن «پولشویی» میگوییم.
کدام دغدغه؛ کدام سینما؟
بسیاری از جشنوارههای نوظهور تعریف مشترکی برای خود برگزیدهاند؛ تعریفی که درست بهمثابه نقطه ضعف بسیاری از هنرمندان کشورمان است ــ البته این موضوع بهخاطر روحیه لطیف هنرمندان است ــ و آن این است «ما بهخاطر اینکه احساس میکردیم باید حرکتی درست و بنیادین در این زمینه انجام دهیم، وارد عرصه سینما شدهایم»؛ تعریف زیبا و فریبدهندهای است؛ اما چرا این صحبتهای قشنگ و فریبدهنده در دایره تئوری گرفتار میشوند؟ چرا وارد دایره عمل نمیشوند؟ جالبتر اینکه سال بعد هم میآیند و همین شعرها را میسرایند و میروند.
بهخلاف بسیاری از داستانها، داستان مشکلات سینمای ایران از «یکی بود؛ یکی نبود» آغاز نمیشود، داستان از ورود آغاز میشود، ورود افرادی به حوزه سینمایی ایران که بدون اغراق، تا روزها قبل از ورودشان تصور میکردند سینما را 30نما مینویسند، افرادی که دستشان را بهجای زانو، در جیبشان قرار دادند و جادوی «اسکناس». افرادی که تا مدتها قبل پزشک، کارخانهدار و غیره بودهاند امروز میشوند دبیر جشنواره فیلمهای سینمایی.
جشنواره سینمایی یا برنامهای برای ارائه گزارش عملکرد؟
در سالهایی که سینمای ایران آن را چونان دفتری انتهای پیام زد و کنار گذاشت نام جشنوارههای بسیاری وجود دارد که با حمایت نهادها و سازمانهای دولتی و خصوصی برگزار شدهاند، جشنوارههایی که بهجرئت میتوان گفت که آوردهای برای سینمای ایران نداشته است. کسی هم نیست که بگوید چرا این جشنوارهها را برگزار میکنید (بالاخره وقتی رئیس دستوری میدهد باید انجام شود، حال میخواهد این دستور آوردن چای باشد یا برگزاری جشنواره سینمایی).
متأسفانه جشنوارههای نوظهور تبدیل شدهاند به برنامهای برای ارائه گزارش عملکرد نهادها، سازمانها و بعضاً وزارتخانهها، گزارشی که مورد توجه همگان قرار میگیرد چون هنرمندان هستند، چون سینماگران هستند، چون سلبریتیها هستند.
جشنواره پولشویی یا پولشویی جشنوارهای؟
بهتازگی در کشورمان پولشوییهایی انجام میشود که شاید راحتتر از سایر است، پولشوییای که در بستهبندی فریبدهنده کار فرهنگی مانند برگزاری جشنواره سینمایی یا خرید آثار تجسمی صورت میگیرد، جشنوارههایی که فراخوان میدهند، برگزار میشوند، تمام میشوند؛ دست آخر هم مدیران فرهنگی کشورمان مراسمی برگزار و عوامل آن را تکریم میکنند.
داستان برخی مدیران فرهنگی کشورمان، داستان شگفتانگیزی است؛ امروز مطب پزشکی فردا دبیری جشنواره، صبح مدیرعامل کارخانه شب سکاندار جشنواره. کافی است داستان تلخ عملکرد برخی مدیران سینمایی و فرهنگی کشورمان را در سایر کشورها مطرح کنیم تا از تعجب شاخ در بیاورند، البته مطرح نکنیم بهتر است؛ چرا که آبروی کشور عزیزمان میرود و بهخصوص زحمتِ زحمتکشان.
حضور روابط عمومیهای مشترک!
یکی از ویژگیها و رکنهای جشنوارههای نوظهور تیم روابط عمومی مشترک است، تیمی که بعضاً در تمام جشنوارههای سینمایی حضور دارند. بعید میدانم خبرنگاری سینمایی وجود داشته باشد که این تیم را نشناسد. روابط عمومیهایی که پیشقراولان جشنواره هستند با القای تصویری شکیل از یک جشنواره و ایجاد پروپاگاندا برای آن تا حدی توانستهاند مخاطبان و بخش وسیعی از مدیران فرهنگی را تحت تأثیر قرار دهند، همان مدیرانی که پیش از آن مجسم شدند.
و کلام آخر؛
جشنوارههایی مانند جشنواره فیلم «صلح» که هویت آن جشنواره فیلم «آسا» را به ذهن متبادر میکند از شگفتیهای جشنوارههای سینمایی هستند؛ تصورش را کنید که مؤسسهای که کارش مد و لباس است، جشنواره فیلم سینمایی اجرا میکند تا بهواسطه هنرمندان سرشناس آبرویی برای خود دستوپا کند؛ البته خدا میداند که در لایههای پنهان چنین جشنوارههایی چه هدفی دنبال میشود.
مدتها است که برخی از پستهای فرهنگی و بعضاً نظارتی را بهعهده آدمهایی قرار دادهایم که نمیتوانند آن را در کالبدشان جای دهند و نتیجهاش ورود پولشویی و دهها مشکلات به عرصه هنر شده است، افرادی که شیره وجود فرهنگ و هنر کشورمان را مکیدهاند و آن را به وضعیت اغما بردهاند. صحبتها بسیار است؛ اما شاید بهتر باشد این مطلب را با چند سؤال به پایان برسانیم؛
آیا مدیران فرهنگی کشور آنقدر دانش و کارآمدی دارند که اهداف جشنوارههای نوظهور را دریافته و از تخریب فرهنگ و هنر توسط این جشنوارهها جلوگیری کنند؟
آیا افرادی را که برای نظارت انتخاب کردهایم، دانش این کار را دارند یا اینکه خود محو در جمال زیبای جشنوارهها شدهاند؟
سازمان سینمایی چرا اجازه میدهد که چنین جشنوارههایی مانند قارچ بهیکباره سر از خاک در آورند؟
آیا صرفاً داشتن جیب پرپول میتواند برای برگزاری یک جشنواره سینمایی کافی باشد؟
انتهای پیام/*