جشنواره موسیقی جوان؛ سراب یا واقعیت / جوانان در چنگال هشت‌پا

جشنواره موسیقی جوان؛ سراب یا واقعیت / جوانان در چنگال هشت‌پا

علی رهبری رهبر ارکستر که جایگاهی جهانی دارد معتقد است که جوانان موسیقی ایرانی در چنگال «هشت‌پایی» گرفتارند که گریزی از آن ندارند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یازدهمین جشنواره موسیقی جوان این روزها در تالار رودکی در حال برگزاری است. این جشنواره به اعتقاد بسیاری از اهالی موسیقی مهم‌ترین جشنواره‌ی تاریخ ایران است. جشنواره‌ای که سالانه صدها نوجوان و جوان در آن گِرد هم می‌آیند تا داشته‌های خود را به رقابت بپردازند. آن طرف ماجرا هم استادان شناخته‌شده‌ی موسیقی ایرانی نشسته‌اند تا این نوجوانان و جوانان را قضاوت کنند. در هیچ جشنواره‌ای در تاریخ ایران سابقه نداشته که چنین حجمی از استادان در کنار یک جشنواره باشند.

با همه اتفاق‌های خوبی که در جشنواره موسیقی جوان رخ می‌دهد، همواره پرسش‌هایی اساسی درباره‌ی این جشنواره، در ذهن اهالی موسیقی وجود داشته و دارد؛ برگزیدگان این جشنواره چه آینده‌ای خواهند داشت؟ برگزیدگان این جشنواره چگونه در ادامه‌ی راه‌شان حمایت می‌شوند؟ اصلا آیا حمایت می‌شوند؟ با وجود مشکلاتی که موسیقی در کشور ما دارد، آیا عاقلانه است که جوانان و نوجوانان را به سمت موسیقی سوق دهیم؟
همان طور که می‌بینید بیشتر این پرسش‌ها درباره‌ی آینده و برنامه‌ریزی برای حمایت از شرکت کنندگان است. برنامه‌ریزی که بی‌شک متولی اصلی‌اش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و البته دیگر ارگان‌های فرهنگی است. پُر مُسَلم است که هر کدام از برگزیدگان جشنواره موسیقی جوان می‌توانند در آینده‌ی موسیقی ایران چهره‌ای تاثیرگذار باشند.
به طور کلی موفقیت در هر مسابقه‌ی معتبری می‌تواند زمینه ساز ظهور چهره‌ای جدید در عرصه هنر باشد. چهل سال پیش در شهریور1356 علی رهبری به عنوان نماینده ایران در مسابقات بین المللی رهبری ارکستر در فرانسه  شرکت کرد و توانست برای اولین و آخرین بار از طرف ایران به فینال مسابقه راه یابد و مدال طلا را دریافت کند. همین مدال آینده‌ای درخشان برای علی رهبری رقم زد.
اکنون علی رهبری، نگاهی به مشکلات موجود بر سر راه جشنواره موسیقی جوان انداخته و با نوشتن مطلبی زوایای مختلف این جشنواره و آینده‌ی جوانان شرکت کننده در آن را ترسیم کرده است.

پیام علی رهبری خطاب به دبیر و استادان جشنواره ملی موسیقی جوان:

جناب اقای هومان اسعدی دبیر محترم جشنواره ملی موسیقی جوان، دوستان گرامی واستادان ارزشمند مملکت من، ایران، خسته نباشید. واقعا باید دست شما 70 موسیقیدان گرامی را بوسید، بزرگانی چون استاد حسین دهلوی که این نهال‌ها را کاشتند،  نیستند تا از میوه‌های این درختان بهره برداری کنند و لذت ببرند.

در این طرف دنیا که ما زندگی میکنیم کسی باور نمی‌کند که در ایران بیش از 70 استاد موسیقی گرد هم آمده‌اند  و درجهت پیشبرد موسیقی برای جوانان، ده‌ها ساعت وقت صرف کرده‌اند. برای خود بنده که یکی از جوانان همین مملکت بوده‌ام، مشارکت صدها جوان اهل موسیقی در این جشنواره تعجب‌آور است.

این روزها این تیتر امیدوارکننده در اغلب رسانه‌های ایران به چشم می‌خورد:

یازدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان با حضور ... معاون هنری وزارت ارشاد... مدیرکل دفتر موسیقی... و ... مدیرعامل انجمن موسیقی ایران ...آغاز به کار کرد.

به به، چه تیترهای جالب و زیبایی.

چقدر این رویداد پر از امید میتواند پدر و مادرهای هنر دوست‌مان  را خوشحال کند. چقدر زیباست که حال و روز فضای موسیقی در ایران برای مدتی کوتاه دگرگون شده و شکل پیشرفته‌ترین کشورها را به خود گرفته است.

آیا این نشان دهنده چهره واقعی توجه و علاقمندی دولتمردان به جوانان اهل موسیقی است، یا فقط نشان دادن یک سراب؟ حیف از این همه زحمت و امید که بعد از مدت کوتاهی، برای اکثر این جوانان علاقه مند، به یک رویا و سرانجام  یک سراب توخالی و ناامیدی تبدیل شود.

دو سال پیش که بعد از سال‌ها دوری از مملکتم جهت همکاری با جوانان به ایران بازگشتم، شاهد برگزاری نهمین جشنواره موسیقی جوان بودم و واقعا باید خدمت اقای هومان اسعدی ودیگر استادان محترم موسیقی و دوستان عزیزم تبریک عرض کنم. واقعا که احسنت بر شما.

نتیجه کار شما استادان، حتی با مقایسه با کشورهایی که قدمت و امکانات بیشتری در موسیقی دارند بی‌نظیربوده است، چه برسد به ایران که درآن امکانات ناچیز و مشکلات فراوان برای موسیقی و موسیقیدانان وجود داشته و دارد .

دوستان عزیزم
این شما هستید که مانند ده ها موسیقدان با وجدان در تاریخ موسیقی ایران، با شرایطی بسیار غیر حرفه‌ای و با امکاناتی بسیار ناچیز این بچه‌ها را به این سطح والا رسانده‌اید.

موفقیت‌های بزرگ در موسیقی ایران حاصل زحمات انفرادی است

دوازده سال پیش ، وقتی بعد از 30 سال فعالیت‌های بین المللی و دوری از ایران برای اولین بار به مملکتم برگشتم، اولین ملاقاتی که از روی کنجکاوی داشتم، بازدید از هنرستان موسیقی بود، هنرستانی که 40 سال قبل، دربهترین دوره‌اش، 3 سال افتخار ریاستش را داشتم. زمانی که استادانی چون دهلوی، پورتراب، باغچه بان، پایور، ظریف، تجویدی، شهنازی، حنانه، اصلانیان، ناصری، ناصحی، معروفی، انتظامی، استوار،  سنجری و چندین استاد بزرگ دیگر، درآن تدریس می‌کردند. اولین موردی که با تعجب فراوان نظر مرا به خود جلب کرد، سطح بسیار بالای جوانان در موسیقی با وجود امکانات کم بود. هم در موسیقی سنتی و هم در قسمت موسیقی کلاسیک. تعجب از اینکه، چطور ممکن است در کشوری که وزارت فرهنگ و هنرش توجهی به هنرستان‌های موسیقی نداشته و ندارد، چنین نتایجی به دست آید. در هنرستان‌هایی که از هر نظر با مشکلات فراوانی روبرو هستند.

چندی نگذشت که متوجه شدم این موفقیت بزرگ حاصل زحمات انفرادی موسیقیدان‌های ایرانی بوده، که چه به صورت خصوصی و چه در صدها آموزشگاه موسیقی غیر دولتی، بدون هیچگونه انتظاری از دولت، تدریس کرده‌اند و آموزش داده‌اند.

آموزشگاه‌های موسیقی جای وزارت ارشاد را پُر کرده‌اند

نباید فراموش کرد که درهیچ کشوری در دنیا، به این تعداد آموزشگاه موسیقی خصوصی وجود ندارد و این خود نشان دهنده آن است که مردم ایران عاشق موسیقی هستند و این آموزشگاه‌ها در حقیقت جایگزین وزارت فرهنگ و ارشاد شده‌اند.

متاسفانه، وزارت فرهنگ و ارشاد روز به روز بیشتر وظایف فرهنگی و حمایت از موسیقی علمی خود را رها کرده و راه آسانتری برای سرگرمی مردم، به روش بنگاه‌های شادمانی را به عهده گرفته است. سردرگمی مردم در کشورهای دیگر نه برعهده‌ی وزارت فرهنگ که وظیفه رادیو وتلویزیون است.

ایده برگزاری جشواره موسیقی جوان هم مانند داشتن هنرستان موسیقی و ارکستر سمفونیک در حقیقت از غرب به کشور ما آمده است. ایده‌ای پر ارزشِ فرهنگی و هنری که بنده نیز شخصا در 40 سال گذشته، در کشورهای مختلف با آن در تماس مستقیم بوده‌ام. با این تفاوت که در کشورهای دیگر این هنرستان‌ها و جشنواره‌ها در حقیقت برای تامین نیازهای فرهنگی آینده این ممالک پیش بینی شده‌اند، یعنی اول آینده‌نگری و پس  از آن تشکیل هنرستان موسیقی و برگزاری جشنواره جوانان. اما در ایران، نه تنها آینده‌نگری صورت نمی‌گیرد، بلکه همین وزارتخانه  در مراحل بعدی به عناوین مختلف سد راه  پیشرفت این جوانان خواهد شد و برای آنان به اشکال مختلف اشکال تراشی خواهد کرد.

در هیچ جای دنیا جوانان را بدون آینده‌نگری، به حضور رشته‌ای تشویق نمی‌کنند. حتی در ترکیه کشور همسایه و مسلمان ایران هم که بنده آنرا به خوبی می‌شناسم، به اندازه کافی برای جوانانش آینده‌نگری صورت می‌گیرد.

امسال هم یازدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان یکبار دیگر توسط وزارت فرهنگ و ارشاد و همان استادان دلسوزی که مدرس این جوانان بوده‌اند، با امید و آرزوهای فراوان، شروع به کار کرد.

جشنواره‌ای بانامی زیبا برای تشویق جوانان در راه رسیدن به درجات بالاتر در موسیقی. ولی برای اشخاص حرفه‌ای، به خصوص افرادی که نتیجه مسابقات، زندگی آنان را به صورت بسیار مثبتی دگرگون می‌کند، فورا این سوال پیش می‌آید که این همه زحمت و تلاش برای کجا، برای کدام آینده و برای چه؟

همکاران عزیزم، همه ما بدون استثنا از کودکی تا نوجوانی در آزمون‌های مختلف شرکت داشته‌ایم ومی‌دانیم که این مشارکت‌ها همیشه با امید به آینده همراه بوده است. اما برای این جوانان، امروز چه آینده‌ای پایه گذاری شده است؟

آیا همین آقایان معاون هنری وزارت ارشاد، مدیرکل دفتر موسیقی و مدیرعامل انجمن موسیقی نیستند که از روی ناواردی و نداشتن صلاحیت و اجبارا از راه بلوف زدن و باند بازی‌ها، سال‌های سال با سرنوشت این جوانان بازی کرده‌اند؟

چرا بچه‌ها را در راهی تشویق می‌کنیم که نهایتا خودمان سد راه آنان خواهیم شد؟

در ایران ده‌ها موسیقیدان و معلم درجه یک و بسیار بااستعداد موسیقی سنتی هستند که یا بیکارند و یا دستمزدی ناچیزی از وزارتخانه فرهنگ و ارشاد دریافت می‌کنند. دستمزد نوازندگان ارکسترهای سمفونیک و ملی هم برای امرار معاش کفایت نمی‌کند. به همین دلیل هم، نه تنها نمی‌توانند مانند کشورهای دیگر به صورت تمام وقت کارکنند، بلکه  ناچارند، برای امرار معاش به دنبال فعالیت‌هایی در سطح پایین‌تر نیز، باشند. در کشور ترکیه در کنار ده‌ها ارکستر موسیقی ملی، 22 ارکستر سمفونیک دولتی وجود دارد که نوازندگان دستمزد کافی برای امرارمعاش دریافت می‌کنند و به این ترتیب قادرند هر هفته یک برنامه جدید برای بالابردن سطح فرهنگ مردم عرضه کنند. در ایران کل برنامه‌های عرضه شده در سال، حدود 10 درصد یکی از 22 ارکستر ترکیه هم نمی‌شود.  آن هم به سبک عوام‌فریبی.

بسیاری از جوانهای با استعداد در رشته موسیقی به خارج رفته و موفقیت‌های جهانی به دست آورده‌اند. تعدادشان هم کم نیست. در همین لحظه ما در خارج از ایران نوازندگان، رهبران ارکستر و آهنگسازانی جوان و فعال در سطح جهانی داریم، که متاسفانه این وزارتخانه به آنان هیچگونه توجهی ندارد، در صورتی که کشورهای پیشرفته این هنرمندان را روی دست می‌برند.

چرا وقتی جوانتر هستند، آنان را به این شدت تشویق می‌کنیم و در راهی می‌اندازیم که عاقبت ندارد؟

جوانان موسیقی ایران در چنگال «هشت‌پا»

چرا در ایران این جوانان  را با تشویق فراوان به چنگ این «هشت پا» می‌اندازیم:

 1- معاونت هنری

 2 - انجمن موسیقی

3 -دفتر موسیقی

4- بنیاد رودکی

5- خانه موسیقی

6-ارکستر سمفونیک

7-ارکستر ملی

8-تالار وحدت

گروه هایی ناوارد و نیمه حرفه‌ای که بر خلاف اکثر کشورهای پیشرفته جهان به شکل زنجیره‌ای با یکدیگر ارتباط و وابستگی دارند.

لطفا بفرمایید بعد از موفقیت در جشنواره‌ها این جوانان بی‌گناه به کجا باید بروند؟

اگر نخواهند شبها در عروسی‌ها مطربی کنند باید اجبارا به یکی از گروه های این «هشت پا» مراجعه نمایند، گروه‌هایی که من خودم از نزدیک شاهد دشمنی‌شان با جوانان بوده‌ام. گروهایی که برای خودشان چند نفر دوست وحامی تحت عنوان مثلا شورا جور کرده و به صورت مافیایی بدون توجه به آینده جوانان، برای رضایت این دوستان و حامیان، به هر کاری دست میزنند. این سیستم بر خلاف سبک کار تقریبا تمام کشورهایی است که بنده می‌شناسم، حتی با مقایسه باکشور ترکیه.

به همین دلیل هم، سطح روند موسیقی در وزارت فرهنگ و ارشاد از سطح موسیقیدان‌های ایرانی بسیارپایین‌تر است و بیشتر هم‌سطح درک و فهم این گروه است.  گروهی که ناچارا ازفعالیت‌های عوام‌فریبی و پوپولیستی حمایت میکند، نه علمی.

کشور ما می‌تواند و لیاقت آن‌را هم دارد تا در سطحی بسیار بالاتری قرار گیرد.

این 8 گروه با هم دیگر چنان ارتباطی بر قرار کرده اند که اغلب موسیقیدان‌ها ناچار به تایید رفتار آنها هستند و اگر شخصی از یکی از این گروها انتقاد کند، از طرف بقیه اعضای گروه، به صورت اتوماتیک تحریم خواهد شد. به همین دلیل، حتی در رسانه‌های ایران هم، بصورت بسیار غیر طبیعی، کمتر انتقادی از رفتار نا درست و غیر حرفه‌ای این گروه به چشم می‌خورد.

بنده خودم شاهد بوده‌ام، که این افراد در شوراهای مختلف گاهی به شکلی مثلا دفاع از حق نوازندگان جوان و گاهی حتی  در ساختمان‌های دولتی، برای حفظ منافع خود و دولت، شورا تشکیل داده و حق جوانان را پایمال کرده‌اند.

می‌گفتند تو دستمزدت را به موقع می‌گیری؛ کاری به این کارها نداشته باش

همین آقایان مسئول، که این هفته فقط برای تبلیغات و محکم کردن صندلی‌هایشان، با افتخار برگزاری یازدهمین جشنواره موسیقی جوان را اعلام می‌کنند، حدود یک سال در حضور بنده به جوانان دروغ گفتند، وعده‌های نادرست دادند و باعث شدند که نوازندگانی بسیار عالی، ارکسترها را به خاطر عدم دریافت دستمزد و بد قولی‌ها ترک کنند. بنده به همراه چندین موسیقیدان دیگر، شاهد عدم پرداخت 8 ماه دستمزد حدود 85 نفر نوازنده زحمتکش و جوان از طرف همین افراد بودیم. این در حالی بود که جناب معاون هنری وزیر ارشاد چندین بارشخصا به خود بنده گفتند که مشکل مالی حل شده است. مشکلی که، آن طوریکه چندین موزیسین برای من نوشته‌اند، هنوز بعد از گذشت 2 سال تمام نشده و هنوز دستمزد آنان پرداخت نشده است. البته در آن زمان به  بنده اظهار می‌داشتند که شما مدیر هنری هستید و دستمزدتان را هم به موقع دریافت می‌کنید لطفا به این کارها کاری نداشته باشید.

یک مثال خجالت آور دیگر: 2 سال پیش اتفاقا همزمان با نهمین جشنواره جوان، ما هم جهت کمک به آهنگسازان، به خصوص آهنگسازان جوان ایرانی، با همکاری آقایان باربد بیات، بردیا کیارس و میلاد عمرانلو موسیقیدان‌های برجسته مملکت، روزها به دنبال آهنگسازان جوان ایرانی گشتیم و با کمال تعجب، بیش از 200 آهنگساز ایرانی در داخل و خارج از ایران پیدا کردیم که آثار بیش از یکصد آهنگساز، از نظر ما، برای ضبط قابل قبول بودند.

سفارش آهنگسازی به خودی‌ها / آثار آهنگسازان جوان بلاتکلیف است

بعد از قرعه کشی، با زحمت فراوان 85 نوازنده ایرانی، (اکثرا جوان ) توانستیم، طی چندین هفته کار،  آثار 12 آهنگساز جوان همین مملکت را در سطحی بسیار عالی با مسولیت همین آقای مرادخانی معاونت هنری، همین آقای جمالی مدیر عامل انجمن موسیقی و همین آقای طالبی مدیر کل دفتر موسیقی ضبط کنیم. امروز که 2 سال از ضبط آثار این جوانان آهنگساز ایرانی می‌گذرد، باید از همین آقایان، که برای تشویق جوانان دیگر آمده‌اند، سوال کرد چرا آثار این جوانان را با بی توجهی بایگانی و فراموش کرده‌اید؟ این آهنگسازان حتی توافقنامه‌ای را امضا کرده بودند که بابت انتشار این آثار هیچگونه انتظار مالی از شما ندارند. این در حالی است که شما با پرداخت مبالغی بسیار بالا، از چند آهنگساز انگشت شمارِ دوستِ خودتان، حمایت متقابل می‌کنید و قطعات تازه ای به چند نفراز دوستان خود سفارش می‌دهید. مگر این آهنگسازان جوان جزو همان جوانانی نبودند که امروز شما، صرفا برای تبلیغات، دایم نامشان را به زبان می‌آورید؟

این اقایان برای تبلیغ کار خودشان و با سوء استفاده از انسانیت و حسن نیت استادان موسیقی برای منافع شخصی و گروهی خود و دوستانشان- و نه جوانان – به هر کاری که از دستشان برمی‌آید دست می‌زنند.

درخاتمه باید خدمتتان عرض کنم: تا وقتی که وزارت فرهنگ و ارشاد ما، به این سبک و روال «من درآوردی» ادامه دهد، آینده نگری اساسی برای جوانان میسر نخواهد بود.

از قدیم گفته‌اند آدم ناشی سُرنا را از سر گشادش می‌زند.

در 5 سال گذشته 3 وزیر فرهنگ وارشاد را عوض کرده‌اند، در صورتی که، افراد ناوارد و بی صلاحیت و با قدرت، هنوز سر کارشان باقی مانده‌اند.

اتوموبیلی که درست کار نمی‌کند و نیاز به تعمیر دارد، با عوض کردن راننده ماهرتر، درست  نمی‌شود!

دوستان عزیز

در ایران، بر خلاف محیط ورزشی، فقدان منتقد، منتقد موسیقی کاملا احساس می‌شود . همین فقدان موجب شده، که راه‌های غیر حرفه‌ای مسئولان، بدون مزاحمت ادامه داشته باشند.
انتقاد در فرهنگ ما، اغلب با دشمنی و خصومت همراه بوده و مسولان هم از این سنت سوء استفاده کرده و سعی دارند انتقادات بنده را نیز به صورت خصومت با خودشان جلوه دهند.
در صورتیکه اولا: سخنان بنده در حقیقت دغدغه ده‌ها موسیقیدان ایرانی دیگری است که در این شرایط امکان اظهار انتقاد را ندارند.
ثانیا: اگر بنده نیاز مالی و یا مقامی احساس می‌کردم، احتمالا ایران را ترک نکرده و به آرامی در کنار این دوستان به کارم ادامه می‌دادم. انتقادات بنده صرفا حرفه‌ای بوده‌اند. در اینجا باید اضاقه کنم که بنده برای آقای مرادخانی شخصا احترام قایل هستم، ولی متاسفانه، سطح فرهنگی ایشان، به خصوص افراد منتخب ایشان، به نسبت سطح امروز جوانان جمهوری اسلامی بسیار پایین است.
بنابراین، در خواست بنده جهت استعفای معاونت هنری جناب آقای علی مرادخانی هم صرفا به خاطر شکستن گروه مافیایی ذکر شده در بالا و بازگشایی درها به روی جوانان است، نه، همان‌طوری که گفتم، نظر و غرض شخصی.

به امید روزی که، نه تنها در تهران بلکه در تمام نقاط ایران عزیز، بدون سرو صدای تبلیغاتی، مانند اکثر کشورهای پیشرفته دنیا، وزارت فرهنگ برای این جوانان، به خصوص در رشته موسیقی، آینده نگری کند تا این جوانان با استعداد، افق واقعی بازتری پیش روی داشته  و زحمات بی دریغ این استادان گرانقدر و همچنین، امید جوانان از سراب بامیدی واقعی تبدیل شود.

موفق و سلامت باشید

ارادتمند - علی رهبری - وین - اتریش

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران