مقایسه اخذ وام با پول اعتباری و پول اسلام
پول اعتباری محض است و مال نیست. پولی که پشتوانه آن نیز تولید ناخالص ملی است اما سهم اسکناس از سرانه با طلا مشخص شده است، این پول مال است.
باشگاه خبرنگاران پویا، آیت الله حائری شیرازی_ پول رایج جهانی با پشتوانه تولید ناخالص ملی، بی آنکه سهم اسکناس از پشتوانه مشخص شده باشد، پول اعتباری محض است و مال نیست. پولی که پشتوانه آن نیز تولید ناخالص ملی است اما سهم اسکناس از سرانه با طلا مشخص شده است، این پول مال است. در پول اول هرچه پول رایج حجمش بیشتر شود از ارزش آن کاسته می شود. تورم کاهش ارزش در پول است. دولتی ها نه بانک ها، وقتی نتوانسته اند نفت را به پول تبدیل کنند از آخرین راه چاره استفاده می کنند، یا دلار را گران می کنند که این تحقیر پول ملی است، یا به اندازه نیاز اسکناس چاپ می کنند که مستلزم تورم است.
از این دو مقدمه که بگذریم دو مورد را که یکی با پول اعتباری محض وام گرفته است و یکی با پولی که مال است وام گرفته است مقایسه می کنیم. فرض کنیم مقدار پول و مقدار زمان و توانایی های دو مورد از هر نظر مساوی است. شرایط اقتصادی هم یکسان است. مثلاً فرض کنیم در پول اعتباری، مقدار وام 400 میلیون و مدت 10 سال و نرخ بهره 25 درصد است. در پولی که مال است واحد پول، دینار فرض می شود که هزار دینار آن می شود 400 میلیون تومان. وقتی روی اسکناس بنویسند: «این اسکناس به اندازه سه و سه دهم گرم طلا از پشتوانه ناخالص ملی برخوردار است یعنی پشتوانه هر دو پول، تولید ناخالص ملی است. وقتی می گوییم به ازای سه و سه دهم گرم از پشتوانه ناخالص ملی در این پول پرداخت می شود، یعنی ارزش این اسکناس مشخص است. دو نفر، یکی با پول مشخص ارزش گذاری شده با طلا و دیگری با پول با شتوانه تولید ناخالص ملی اما بدون مشخص شدن ارزش آن داریم. ما تا زمانی که روی پولمان ننوشته ایم ارزش مشخص آن را در مقابل طلا، پولمان پول رایج جهانی است و اعتباری محض است.
دو نفر در شرایط کاملاً مساوی به دو بانک که یکی ارزش پول اسکناس را مشخص کرده و دیگری این کار را نکرده است مراجعه می کنند. دومی سراغ بانک دوم رفته است. برای وام 400 میلیونی ده ساله، بانک می گوید با نرخ 25 درصد به شما وام می دهم. 400 میلیون می دهم و حداقل یک میلیارد و چهارصد میلیون می گیرم؛ به شرط آنکه هیچ قسط عقب مانده نداشته باشد و تا آخر تمام اقساط را به موقع پرداخته باشد. بانک می گوید: ما ملاحظه شما را کرده ایم و فقط بهره اصل را گرفته ایم و بهره بر بهره نگرفته ایم!! اگر بهره بر بهره می گرفتیم، مبلغ بسیار سنگین تر می شد. فرض کنید این نفر دوم با تمام تلاش بتواند 400 میلیون را هشتصد میلیون کند. این آقا که به بانکِ با پول اعتباری مراجعه کرده است از یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان فقط هشتصد میلیون تومان دارد و ششصد میلیون کم دارد. هر چیز خود را ضمانت کرده یا دیگران ضامن شده اند مجموعا پانصد میلیون تومان شده. برای صد میلیون آخر زندانی می شود! او از هستی ساقط شده است. ضمانت های دیگران را هم به اجرا گذاشته اند. خودش هم زندان افتاده است.
اما آنکه سهم اسکناس از تولید ناخالص ملی با طلا وزن شده است، ناچار است طبق آیه قرآنی «فلکم رئوس اموالکم لاتظلمون و لا تظلمون» چهارصد میلیونی که داده است را بگیرد. آیه اجازه ی گرفتن یک ذره بیشتر نمی دهد. چهارصد میلیون تومان برابر هزار دینار است. هزار دینار پرداخته شده را بانک پس میگیرد و برای وام گیرنده به همین مقدار (چهارصد میلیون) باقی می ماند. ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟ به قول همه علمای اسلام، راه دوم اسلامی است. حرف دل اسلام راه دوم است که امام فرمود: «کاری کنید که پول کار نکند؛ در اسلام پول کار نمی کند» در بانک، پول کار می کند که از چهارصد میلیون، یک میلیارد پول در می آورد! اما کار نکردنِ پول، در مورد دوم است. ما باید خودمان را در استخر پول اسلام بیاندازیم و در آن شنا کنیم. ما باید دل به دریا بزنیم و در دریای پول اسلام شنا کنیم. چهل سال است. آنان که در مبارزه با طاغوت و تبدیل ولایت طاغوت به ولایت الله جهاد کردند، کجایند؟ آنها که در مقابل همه دنیا دل به دریا زدند کجایند؟
این راه، هم علمی است هم عملی است هم شرعی. چون تولید ناخالص ملی پشتوانه است، علمی است. هزار سال پول همه عالَم، مال بود؛ پس عملی است. ارزش اسکناس مشخص می شود و معامله غرری نیست؛ پس شرعی است.
دو نوع پول، دو نوع بانک و دو نوع سرنوشت
کسی که برای 400 میلیون تومان با بهره ی 25 درصد و 10 ساله به بانک مراجعه می کند اگر بتواند 400 میلیون تومان سود بدست آورد، وقتی به بانک با «پول اعتباری» مراجعه می کند، از یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان، فقط هشتصد میلیون تومان در اختیار دارد و ششصد میلیون کم دارد. خانه و زندگی خودش و ضامنش که در رهن بود به تملک بانک درآمده و چون کفاف وام را ندارد، به زندان می افتد!
همین فرد اگر از بانکی با «پول اسلامی» 400 میلیون وام بگیرد و از این دارایی، 800 میلیون بدست آورد، موقع جدایی از بانک، 400 میلیون وام را به بانک می دهد و 400 میلیون برای خودش بدست می آورد که می تواند در صنعت، تجارت و کشاوری سرمایه گذاری کند و صاحب نام شود!
انتهای پیام/